-
رئیسی:
رهنمودهای مراجع و علما را چراغ راه دولت مردمی میدانیم
رییسجمهور کشورمان در پیامی از استقبال گرم و پُر شور مردم آگاه، انقلابی و با بصیرت استان قم قدردانی کرد.
-
چند دقیقه با کتاب «قابهای روی دیوار» / ۱۶۹
ناامیدی پزشکان از پرونده پزشکی آقامسعود!
پرونده پزشکی مسعود را به هر دکتری که نشان میدهیم ناامیدمان میکند. در کورهای از دلهره میسوزم و هیچ کاری از دستم برنمیآید. نه اشک آرامم میکند و نه دلداریها. برعکس مسعود بریده بریده نفس میکشد.
-
چند دقیقه با کتاب «بیست و هفت روز و یک لبخند» / ۱۵۸
بابای شهید رفته بود استخر!
گردن کج میکنم. پدر کمی آنطرفتر از ما تکیه داده به ستون. زانوها را بغل گرفته و به جایی نا معلوم خیره شده است. مادر رد نگاهم را میگیرد. روزی که خبر شهادت بابکم رو آوردن، باباش رفته بود استخر... ر.
-
معصومه رامهرمزی در نشست نقد و بررسی کتاب «خانواده ابدی»:
علاقه ندارم درباره سرداران بنویسم!
وقتی کار نویسندگی در حوزه جنگ را شروع کردم، آرزویم این بود درباره گمنامترینها بنویسم. دوست داشتم درباره آدمهای معمولی جنگ بنویسم و علاقهای نداشتم درباره فرماندهان، سرداران و آدمهای شاخص بنویسم.
-
چاپ دهم «عقیق» به همت انتشارات شهید کاظمی منتشر شد؛
کتاب شهید خرازی در سالگرد شهادتش آمد +عکس
کتاب «عقیق»؛ زندگینامه داستانی شهید حسین خرازی به قلم نصرتالله محمودزاده، همزمان با سالرزو شهادت این سردار همیشهخندان جبههها، برای دهمینبار توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
-
گفتوگو با همسر و دختر سردار شهید نورعلی شوشتری؛
مسئولیم؛ پس خواب بر ما حرام است!
بابا در تمام سالهای خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگیاش صحبت میکرد غمی در چهرهاش نمایان میشد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود.
-
چند دقیقه با کتاب «دخترها باباییاند» / ۱۵۳
نفربر داعشی از روی پیکر جواد رد شد؟!
نمیدانم چه میشود که سر قرار نمیآیند. همان جا جنازهها را خاک میکنند تا سر فرصت بتوانند تبادل کنند. بچههای قرارگاه هم سر فرصت عملیات میکنند و آنجا را طی پنج شش روز آزاد میکنند. یک اسیر میگیرند.
-
چند دقیقه با کتاب «آرام بیسر» / ۱۴۹
جای خالی عکس محسن حججی روی دیوار پادگان!
در نمازخانه پادگان، عکس شهدا را نصب کرده بودند. در بین عکسهای شهدا محلی خالی و بدون عکس بوده است. محسن چندین بار به سربازی که مسئول نصب عکسها بوده است میگوید این قسمت که خالی است عکسی نصب کن!
-
از سوی انتشارات بینالملل؛
۵ عنوان کتاب خواندنی، تجدید چاپ شد
۵ عنوان کتاب در حوزههای اهل بیت(ع)، زندگی زناشویی و همسرداری از سوی انتشارات چاپ و نشر بینالملل تجدید چاپ شد.
-
روایتی از دومین شب عزاداری هیئت هنر به مناسبت ایام فاطمیه؛
نوایی از انتهای کوچهای در مدینه
برعکس شب اول که تا آخر هیئت آرام و قرار نداشتم و توی خانهی هیئت میچرخیدم، شب دوم حداقل تا پایان سخنرانی کنج یکی از اتاقهای خلوتِ خانه، خودم بودم و صدای سخنران و زنگی از صوت دسته ی دمام توی سرم.
-
اوضاع فاجعهبار بیمارستان خانیونس
در سایه تشدید حملات موشکی رژیم صهیونیستی ۱۷۰۰ مجروح در بیمارستان خانیونس حضور دارند که به علت کمبود دارو و کادر درمان، مراحل درمان آنها به کندی پیش می رود.
-
چند دقیقه با کتاب «چمروش»؛ / ۱۳۷
پرچم ایران روی بیروحترین جعبه دنیا! +عکس
واقعیت این بود که برای اهتزاز این زیباترین پرچم دنیا و نشانی که روی آن بود سروهای زیادی مثل کمال به خاک افتاده بودند. قطعاً همین شهادتها ابهت این پرچم را تضمین میکرد.
-
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی دفاع مقدس در دههی شصت؛
تحول در ادبیات با انقلاب
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی در دههی شصت برای فهم معرفتمندانه از جنس و روش شناختن، نوع «ادبیاتپایداری» ضرورت علمی دارد.
-
در نشست باز معرفی کتاب «این پسر من است» با حضور نویسنده و طراح جلد مطرح شد؛
ماجرای خرید گیتار و چفیه رهبری
من سختگیرترین فرد برای جلدها و حتی طرحهای خودم هستم. من حتی گیتار خریدم و اجزای آن را با پوتین، تلفیق کردم اما راضیکننده نبود. من طرح را تا ۹۰ درصد پیش میبردم اما راضی نبودم....
-
چند دقیقه با کتاب «لبخندی به رنگ شهادت»؛ / 131
«عباس» شاخهگل نامزدش را کجا پنهان میکرد؟!
در دو ماه نامزدی مان بیشتر وقتها که به خانه مان میآمد برایم گل میخرید و خوشحالم میکرد. شبی که صیغه موقت خوانده شد با یک دسته گل وارد اتاق شد. کمی که گذشت...
-
چند دقیقه با کتاب «به رنگ خاک»؛ / ۱۱۵
ختم قرآن در گرمای۵۰ درجه اهواز!
گوشهای از حیاط که تنها سایبانش تک درخت نخلی بود. توی چله تابستان و وسط گرمای پنجاه درجه اهواز بچههای هم سن و سالش را جمع میکرد و با هم قرآن میخواندند. سال چهارم ابتدایی قرآن را ختم کرده بودند.
-
نویسندۀ کتاب «عروس یمن»:
نویسندگی «مادر بودن» است
نویسندۀ کتاب «عروس یمن» گفت: نویسندگی مانند مادر بودن است که نمیشود در زمانهای خاصی مادر باشی و در زمانهایی نه. در نوشتن ذهن مدام درگیر است و نوشتههای کتاب مانند فرزندانی هستند که...
-
چند دقیقه با کتاب «درعا»؛ / ۱۰۳
ساق پایش را توی قبر تکان میدادم!
سردار امام قلی گفتند: بنا به دلایلی نمی توانیم شهدا را در اماکن زیارتی و پراکنده دفن کنیم. یکی اینکه بدعتگذاری میشود و دوم اینکه حضرت آقا «رهبر عزیزمان» برای زیارت شهدا به بهشت زهرا میروند اما...