سرویس فرهنگ و هنر مشرق - امسال فیلمهای جشنواره فجر به ۲۶ فیلم کاهش پیدا کردهاند. در حالیکه متوسط فیلمهای سالهای گذشته، حدود ۴۵ عنوان بود. امسال منتقدان سینمایی از کاخ جشنواره در برج عاج میلاد، به پردیس ملت تنزل یافتهاند. در روز نخست، فیلمهای «کامیون» کامبوزیا پرتوی، «جاده قدیم» منیژه حکمت و «فیلشاه» هادی محمدیان (انیمیشن) در سالنهای چهارگانۀ ملت به طور همزمان نمایش یافتند:
آوارگان
کامیون/ کامبوزیا پرتوی * (ضعیف)
خلاصه داستان: یک رانندۀ کامیون (سعید آقاخانی) یک خانوادۀ آوارۀ ایزدی را از مرز عراق به تهران میآورد تا به پدر خانواده برساند.
«کامبوزیا پرتوی» یکی از پرکارترین فیلمنامهنویسان ایران است. او نویسندۀ فیلمنامۀ فیلم محمد رسول الله (۱۳۹۳) بوده و سال گذشته نیز فیلم فِراری را در جشنواره داشت. جدا از اینکه در بسیاری از اوقات فیلمنامههایی نوشته یا بازنویسی کرده که نامی از وی، در میان نیست. مانند پنج ستاره (۱۳۹۲) ساخته مهشید افشارزاده.
فیلم کامیون، هشتمین فیلمی است که جناب پرتوی کارگردانی کرده است. فیلم کاملاً معمولی است. سخن تازهای ندارد و تکرار کنندۀ مضامین فیلمها یا فیلمنامههای قبلی خود اوست. جناب پرتوی در فیلم بازی بزرگان (۱۳۶۹) به موضوع آوارگی پرداخته بود و در فیلمنامۀ «فراری» نیز، به همراهی یک راننده در تهران برای یافتن فرد گمشده را در مکز قصه آورده بود.
اما آنچه در این فیلم مورد تحسین است اشارهای گذرا به حملۀ داعش به عراق است. فیلم به قتل عام ایزدیها و فرار این قوم میپردازد. گرچه آن واقعه در تابستان بود و این در زمستان و برف، اما همین حد از وقایعنگاری را هم باید قدر دانست. ثانیاً بازیهای خوب سعید آقاخانی و تروسکا جولا که لایق تقدیر هستند. مخصوصاً سعید آقاخانی توانسته به مدد گریم، نقشی سخت را که بیست سال از خود او بزرگتر است به خوبی بازی کند. در حالیکه نمونههای مشابه این کار، موفق نبودهاند (رضا کیانیان در یک بوس کوچولو ـ رضا عطاران در طبقۀ حساس). به هر حال، سعید آقاخانی با این بازی از نامزدهای جایزۀ بهترین نقش اول مرد خواهد بود.
اما نقطۀ ضعف عمدۀ فیلم، بیربط بودن حوادث فیلم است و اتفاقاتی که چندان به موضوع آن ربط ندارند. مخصوصاً سکانس تصادف با اتومبیل نیکی کریمی (در نقش خودش) که افسر نگهبان این بازیگر را میشناسد و خانم سوپر استار نیز از تقصیر راننده درمیگذرد. این نیز نان قرض دادن اهالی سینما به یکدیگر است.
بیشتر بخوانید:
بیغیرتها حتما این فیلم را ببینند
نخستین روز بیرمق جشنواره فیلمفجر در پردیس ملت
ترازوی ناموزون فمینیسم
جاده قدیم/ منیژه حکمت (بیارزش)
خلاصه داستان: مینو (مهتاب کرامتی) مدیر بانک و یک زن موفق است. در شب سال نو یک راننده سواری از او زورگیری میکند و محتمل است که به او تجاوز هم کرده باشد. هرچند که خودش انکار دارد.
جاده قدیم، سومین ساختۀ «منیژه حکمت» در مقام کارگردان است، یک فیلمفارسی مدرن با ادویۀ فمینیسم و اندکی چاشنی سیاست!
تلقی فیلمساز از سینما، همچون کارگردانهای فیلمفارسیهای قدیم است. او هنوز در بیان عواطف شخصیتهایش از همان تکنیکها استفاده میبرد. کابوسهایی که مینو میبیند فقط به لحاظ افکتهای صوتی و تصویری مدرن شدهاند وگرنه ساختار آنها همان فیلمفارسیهای پنجاه سال پیش است.
فمینیست بودن کارگردان نیز در همۀ فیلم تسرّی دارد. از پایین آوردن و تمسخر کردن مردهای فیلم از جمله آقاجون (پرویز پورحسینی) که از قضا برای این نقش مناسب نیست، تا بالا بردن و ایدهآل نشان دادن مینو و رساندن او به مقام یک مدیر شایسته و زن ایدهآل. و ترازوی فمینیسم همیشه همینطور است. همیشه یک کفهاش به سقف میچسبد و کفۀ دیگرش به زمین. مرد خوب از منظر فمینستها، کسی است که حامی زنان فمینیست باشد وگرنه باید او را دیکتاتور نامید. این تمسخرها حتی در انتخاب نام شخصیتها نیز ظهور دارند. نام زن قهرمان فیلم که قرار است پیامبر فیلم باشد و ما را به بهشت خیالی فمینیستها برساند، «مینو رسولی» است و نام شوهرش که بسیار با او همراهی دارد «بهرام چورابچی». البته این آش به تندی شورباهای «تهمینه میلانی» نیست که نام زنان فیلمش را فرشته میگذارد و مردان را صفدر!
چاشنی سیاست فیلم نیز در آنجا است که بهرام (آتیلا پسیانی) مدام به اخبار تلویزیون و وقایع سیاسی روز توجه دارد اما در خانوادهاش چنین فاجعهای رخ میدهد. بالاخره فمینیستها معلوم نیست استقلال زن را میخواهند یا وابستگی او را. بالاخره زن باید خودش کارهایش را انجام دهد یا مرد باید همواره از او حمایت کند (مطابق قانون اساسی فرانسه). روشن است که فمینیستها، رأی ثابت ندارند و هر جا که به نفعشان باشد در آراء خود تغییر میدهند. آنچه در آرای آنها ثابت است مطالبۀ همیشگی از جنس مرد است بدون اینکه تکلیفی برای خود قائل باشند.
میخواستم بگویم که چرا فیلم جاده قدیم، ارزش تماشا ندارد که اجمالاً گفتم.
خوشساخت و جذاب
فیلشاه/ هادی محمدیان (انیمیشن) *** (خوب)
خلاصه داستان: حکایت یک فیلِ دست و پا چلفتی که در افریقا متولد و میشود و دست تقدیر او را فیل سوگلیِ ابرهه میکند.
فیلشاه یک انیمیشن خوشساخت و جذاب است که به لحاظ تکنیک با آثار هالیوودی برابری میکند، بدون آنکه آثار مخرب آنها را در پی داشته باشد. جای بسی خرسندی است که این گروه انیمیشن بعد از ساخت «شاهزاده روم» (۱۳۹۳) توانستهاند قصهای دیگر از قصههای ناگفتۀ دینی را به صورت تماشایی روایت کنند. این فیلم برای کودکان ساخته شده و سنین هفت سال به بالا میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
«هادی محمدیان» و گروه هنر پویا بعد از ساخت انیمیشن اول خود، گام بزرگتری در تکنیک و قصهگویی برداشته و فیلمی به مراتب تماشاییتر ساختهاند. محاسن فیلم آنقدر زیاد است که در حوصلۀ این مرور کوتاه نمیگنجد. ما در اینجا به پنج مورد از آنها اشاره کرده و سپس پنج خطای فیلم را نیز برمیشماریم.
۱. طراحی خوب شخصیتها و حرکات و انیمۀ عالی، که شبیه به فیلمهای واقعی از کار درآمده است.
۲. ریتم بسیار تند و جذاب فیلم، به حدی که ممکن است مخاطبان برخی از لحظات را از دست بدهند.
۳. نامهای زیبا برای شخصیتها، از قبیل: شادفیل (قهرمان داستان)، پافیل (پدر شادفیل)، قافیل، جافیل، زنفیل، فراموش و خاموش (نام دو کاراکتر موش)
۴. وجود شخصیت پرندۀ همراهِ شادفیل، که نقش ضبط صوت را برای او بازی میکند و سخنان گذشته را به یادش میآورد.
۵. دوبلۀ بسیار زیبا و شنیدنی با مدیریت سعید شیخزاده که تیپها را به زیبایی اجرا کردهاند از جمله نقش شادفیل با گویندگی زیبای حامد عزیزی، نقش پافیل با صدای زیبای بهرام زند و تیپ اسفل السافلین با صدای شنیدنی حسین عرفانی. همچنین گویندگی دیگر صداپیشگان توانا: اکبر منانی، تورج نصر، ناصر تهماسب و زهره شکوفنده.
با این اوصاف، فیلم از ضعف و خطا نیز مبرّا نیست. پنج مورد از خطاهای فیلم به زعم راقم، به این شرحند:
۱. شخصیتها به درستی معرفی نمیشوند. قاعدتاً ریتم ابتدای فیلم در هنگام معرفی شخصیتها، بایست کُند و بطئی باشد تا مخاطب بتواند با فضای فیلم خو گرفته و شخصیتها را به ذهن بسپارد و به آنها علاقهمند شود. زمان ۹۰ دقیقهای فیلم نیز، حدود ۱۵ دقیقه از سطح تحمل کودکان بیشتر است. مثلاً لزومی ندارد که فیلم از تولد شادفیل شروع شود، بلکه فیلمساز میتوانست از حال انزوا و تنهایی او آغاز کند که خود را ناتوان و عاجز میپندارد. در عوض، نمایش بقا (جنگ با حیوانات وحشی) بیش از حد طولانی به نظر میرسد.
۲. پر دیالوگ بودن یک انیمیشن را باید از ضعفهای آن برشمرد.
۳. وحشی نشان دادن ابرهه و قوم او، صحیح نیست. از ابرهه، سخنان اندکی در تاریخ نقل شده است که تا حدی میتوانند ما را در شناخت شخصیت او دلالت کنند. از جمله، همین دیالوگ که در فیلم استفاده شده و در فیلم آقای مجیدی نیز وجود دارد، نشان میدهد که او فردی متمدن بوده است. وقتی عبدالمطلب شترانش را مطالبه کرد، ابرهه گفت: از چشمم افتادی! چون گمان میبردم که آمدهای برای کعبه وساطت کنی.
۴. چند خطاهای ادیانی و تاریخی نیز در فیلم وجود دارند که به یکی از آنها اشاره میکنیم. تلقی فیلم از مسیحیت، نادرست است و باز هم مانند شاهزادۀ روم، آنها را چشمانتظار ظهور منجی نشان داده. متأسفانه مسیحیان، دو بدعت عمده در دین خود گذاشتهاند. اول آنکه حضرت عیسی را، پیامبر خاتم تلقی کرده و ثانیاً او را مصلوب میپندارند. در حالیکه پیروان راستین حضرت عیسی(ع)، «نصارا» نامیده میشدند (Nazarene) و در خاور میانه سکونت داشتند و با ظهور دین اسلام، به سرعت مسلمان شدند. اما مسیحیان در اروپا، با همان بدعتها باقی ماندند. لذا شخصیت برنابا در فیلم، اگر منتظر ظهور پیامبر خاتم است نباید به صلیب معتقد باشد. در عوض، آنچنانکه در تاریخ مکه نوشتۀ ابوالولید ازرقی (وفات: ۲۵۰ هجری) آمده، ابرهه فرد مسیحی بود و به همین خاطر بود که به خدم و حشم کعبه رشک میبرد.
۵. الگوبرداری از سبک قصهگویی هالیوودی، در کلیات و برخی جزئیات. فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما سبک بیانیِ تازهای میطلبد. گرچه میدانیم این کار به راحتی میسور نیست اما تلاش کردن در این عرصه باید مد نظر هنرمندان قرار گیرد. ثانیاً استفاده یا ارجاع فیلم به برخی دقایق انیمیشنهای امریکایی مانند شیرشاه (سکانس تولد و تکریم نوزاد) و هورتون (شخصیت فیلم سادهلوح) از اصالت فیلم میکاهد.
با این حال، فیلشاه در مجموع، خوب و تماشایی است و ما برای گروه هنر پویا توفیقات بیشتری آرزو داریم و خداوند را برای این نعمت، شکر میگزاریم.
امیر اهوارکی