از اخبارات هفته ماضيه يک دو فقره اهميت‌دارتر را معروض خاطر مبارک مي‌دارد. اول قضاياي عمله سينماتوغراف است که خيلي نمک دارد. اينها ضيافت داشته سالانه از بابت تأليف قلوب.

مشرق --جناب مستطاب فضايل و کمالات اکتساب، آقاي آقا فرج‌الله خان
قربانت و تصدقت شوم و سلام وافيه دارم
عارض به عرض حضور آقاي خودم سلام مي‌رسانم. پيامک مبارک رسيد. فوروارد نمودم از براي دوستان، البته آن دسته دوستان که اهل باشند ملتفت عمق فرمايش مي‌گردند و عوام‌الناس حالا حالاها توجه به اين دست قضاياي عميقه ندارد.
از اخبارات هفته ماضيه يک دو فقره اهميت‌دارتر را معروض خاطر مبارک مي‌دارد. اول قضاياي عمله سينماتوغراف است که خيلي نمک دارد. اينها ضيافت داشته سالانه از بابت تأليف قلوب؛ که يک فقره مال اصناف خودشان است، يک فقره ديگر مال وزارت فخيمه. مداوماً هم دعوا داشته از اول، که تازگي‌ها به جاي باريک کشيده و اصناف مي‌گويد اينها به ما پول نمي‌دهد،‌ وزارت فخيمه مي‌گويد داده‌ام معلوم نيست چه کار کرده‌ايد. هفته ماضيه ضيافت اصناف بوده و يک نفر رژيسور در آنجا گفته که کاش «گلي» و «جعفر» هم اينجا بود و اين چه اوضاع است و اعتراضات ديگر هم کرد. که اين گلي يک نفر ضعيفه آکتور است که در خارجه کشف حجاب کرده با مرد اجنبي آکتوري کرده، که من خودم عکس فتوگرافي‌اش را بعينه مشاهده کردم و بعد هم فحش به مملکت داده و با يک مطرب مزلف نامجو نام کنسرت موزيک داده و در آنجا هم نامربوط به مملکت خيلي گفته بوده.
خلاصتاً اين‌که ماجراها از قبيل آن است که موش در سوراخ نمي‌توانست برود، يک جاروب هم بسته بود به دم. اين رژيستورها هم خودشان معلوم نيست چه‌جوري‌ها مي‌شوند، دل بر ضعيفه‌هاي مکشوفه مي‌سوزانند. تا چه پيش آيد خدا مي‌داند.
از اخبار ميرزا محمود خان رئيس‌الوزرا اين‌که در هفته ماضيه بالکلاً در سفر نيويورق بود، محض براي اشتراک در مراسمات مجتمع ملل متحده در آنجا. قربانت گردم. نمي‌دانيد اين رئيس‌الوزرا در آنجا که مي‌رود چه مقدار دل آدم خنک مي‌گردد. باور بفرماييد اين را به ضرس اساسي عرض مي‌کنم، به جان ناقابل خودم در رجال مملکت که تا حالا بوده و رؤساي سابقه، تنها رجل که با اجنبي مطابق خودش تکلم مي‌کند همين ميرزا محمودخان بوده و بس. چه خير ديده‌ايم ما از اجنبي که از همان دوران سابقه قاجاريه مدام التزام به دولا شدن داشته‌ايم. عذر دارم از بابت جسارت که مي‌کنم، اما اجنبي هم که از روس و انگليس تا همين ولايات امريکا که في‌الحال اجنبي نمره يک بوده، نمي‌گذارد کامل دولا بشويم، همين که اقدام به دولا کرد کسي، پشتش سوار مي‌شود و به قاعده شمس‌العماره تا فرحزاد کولي نگيرد پياده نمي‌گردد. آن‌وقت ماها بايد آداب ديپلوماسي مراعات کنيم از براي همچو آدم‌هايي.
اما ميرزا محمود خان که مي‌رود آنجاها، يک‌طوري مي‌کند که اجنبي‌ها را به احتراقات تحتاني مي‌اندازد. بنده همين فقره در جعبه تلويزيون تماشا نمود ميرزا محمود خان چنان در پشت تريبون فرمايشات بليغه ادا نمود که وکيل ولايات متحده امريکا از پشت صندلي که قعود کرده بود، قيام کرده دفتر و دستک را زير بغل زده طوري که حرکت مذبوحي شده بود با يک نفر آدم ديگر و يک ضعيفه که دنبالش بود از مجلس خروج کرد. نمي‌دانيد چقدر در آن فقره دل ماها خنک شد.
تازتاً در يکي از مطبوعه‌هاي فرنگي دستورالعمل هم مکتوب کرده بودند از براي جورناليست‌هاي خودشان که به چه ترتيب ميرزا محمود خان را استنطاق کنند که قادر نشود کله‌شان را به طاق بکوبد. پارسال آن پيرسگ جهود المسما به لاري کينق، خاطر مبارک باشد عرض کرده بودم همان‌موقع‌ها از براي‌تان، که چه جور کفري غيضي شده بود از ميرزا محمود خان. ميرزا هرچه او سؤالات پرسيده بود يک چيز ديگر جواب فرموده بود که دنيا انگشت به دهان مانده که اين عجب اعجوبه‌اي مي‌باشد. خلاصه عرض کنم اين‌که اگر ميرزا محمود کلاً امورات خارجه مملکت را مي‌گرداند و سنگ‌قلابِ اجنبي‌ها را شخصاً تقبل کلي مي‌نمود و عوض وزير و نماينده مخصوص در اينجا و آنجا، خودش همه کارها پيش مي‌برد، استبعاد نداشت اين «ديپلوماسي فعال» و چه بسا «بيش‌فعال» که مي‌گويند خوب مي‌باشد، کاملاً مستکملاً در مملکت فرمانفرما مي‌گرديد.
فقط از باري‌تعالي استدعاي عاجزانه کرديم اين ميرزا محمود خان به مملکت که برگشت کرد، دوباره سه‌باره نفرمايند ما حاضريراقيم با اين مردک برزنگي اوباما در مذاکره و مصالحه بشويم و اين همه که ما گفتيم در باب کولي و اينا ما را سنگ روي يخ نفرمايند و کيف‌مان را منغض ننمايند. الهي آمين.
قربان‌تان گردم. پيامکاً فرمايش فرموده بوديد اراده نموديد يک فقره قامپيوتر ابتياع نماييد از براي تسهيل کتابت و ارسال، تا امتحاناً ببينيد چطور چيزي است اگر خوب بود. نمي‌دانيد چه مقدار خوشحال شده، شادي‌ها کردم. به قاعده خر که در چمن خود و عيالش تنها باشد مبرور و مسرور شدم. به عرض عالي برساند اليوم دور دور لب‌تاب است. اين لب‌تاب يک‌جور قامپيوتر است که به‌غايت ظريف و نحيف بوده، با آنها که پيرارسال در منزل فدوي ديديد که بنده‌زاده نقاشي متحرک تماشا مي‌نمود و هرچه گفتم تمام کند که حقير کتابت قامپيوتري به شما نشان دهد، گوش نگرفت که هيچ، ليچار آبدار هم نثار من و شما نمود، فرق کلي دارد. اين که معروض مي‌دارم کانه کتاب تا شده جوف کيف قرار مي‌پذيرد، هم از جهت برقي هم از جهت باتري کار مي‌کند و از مزاياي آن هرچي بگويم حق مطلب نمي‌باشد. مثالاً عرض کنم مثلاً اينکه براي مثال اين را مي‌توانيد ببريد در آن آلاچيق توي حياط بنشينيد قامپيوتر کنيد، مي‌توانيد در اتومبيل و جاهاي ديگر که داخل در خانه نمي‌باشد قامپيوتر کنيد. هرگاه اراده نماييد دربش مي‌بنديد مي‌بريد با خودتان. خيلي فايده‌ها و راحتي‌ها دارد.
از شما پنهان نباشد فدوي خودش قصد دارد از براي خودش يک دانه از همين ابتياع نمايد. از براي شما هم لب‌ تر نماييد مي‌خرم به ديده منت مي‌فرستم با يک نفر آدم که امين باشد. به حرف اين ملت خر اندر خر از خود که قول الکي مي‌فرمايند قامپيوتر ال است و بل است و همسان‌سازي اطلاعات مي‌کند و تعطيل تفکر در پي دارد و مهندسي داده‌ها مي‌کند از سوي اجنبي و اينها هم التفات نکنيد که اينها همه‌اش از روي معده و غرض شخصي است. مي‌خواهند بنده و حضرت‌عالي از کارون آدميت عقب بمانيم و کماکان در بربريت باقي بوده باشيم. ماها فوق انتها چه مي‌خواهيم بکنيم مگر با اين؟ يک ورد است و يک مدياپلير و يک دي‌وي‌دي پلير و يک آي‌اي و يک فايرفاکس. تفکر کجا بوده حالا که تعطيل بشود؟ جسارت نگردد، خود پدرسوخته‌ام را عرض مي‌کنم.
ختم عريضه را با ادعيه خالصانه تمام مي‌نمايم.
خاکبوس درگاه، برزو
دوم مهر المبارک

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس