گروه فرهنگ و هنر مشرق- دراکولا میتوانست بترکاند. میتوانست مهر پرفروشترین فیلم سال را روی پیشانی داشته باشد و همین طور پشت سر هم به میلیاردهایش اضافه کند. بله، وقتی حضور رضا عطاران میتواند فیلم کارگردانهای دیگر را تا این حد پرفروش کند و توی ذهن مخاطبان، آنها را درجهی یک جلوه دهد، چرا نباید دراکولا به چنین جایگاهی برسد؟ فیلمی فانتزی با اسم دراکولا با این حجم گریم متفاوت و جذاب که رضا عطاران علاوه بر کارگردانی، بازیگر نقش اول آن هم هست. حتی از دور هم میتوانست در مخاطبان برای تماشایش اشتیاق ایجاد کند، میتوانست اما همه چیز طوری پیش رفت که چنین اتفاقی نیفتد. دراکولا فیلم ضعیفی است: آن قدر ضعیف که حتی حضور رضا عطاران و یک دراکولای فانتزی هم نمیتواند کمکی به آن بکند. به همین خاطر هم هست که برخلاف انتظار، تا الان فقط سه میلیارد فروخته و حتی به کف انتظاری که از آن میرفتن هم نرسیده. در این پرونده، ضمن مرور کارنامهی کارگردانی رضا عطاران جزء به جزء فیلم دراکولا را تحلیل میکنیم تا روشن کنیم چرا دراکولا فیلم خوبی نیست.
تلویزیون چطور به عطاران اعتماد کرد و تولید مهمترین سریالهای مناسبتی خود را به او سپرد، روایت مهران مهام را از این ماجرا بخوانید
عطاران فانتزی ساز نیست
اگر نگاهی به کارنامهی هنری رضا عطاران بیندازید، در قسمت تهیهکننده نامی وجود دارد که بیشتر کارها با عطاران همراه است: «مهران مهام» تهیهکنندهای که در 10-12 سال اخیر سریالهای زیادی برای تلویزیون ساخته و همکاریهای متعددی هم با عطاران داشته، با این تهیهکننده ی پر کار تلویزیون در خصوص وجه کارگردانی رضا عطاران گفت و گو کردیم.
*قصه از کجا شروع شد؟
رضا عطاران کارگردانی را با مهران مهام آغاز نکرد. اما معروفترین آثارش را با این تهیهکننده ساخت مهمترین نکته دربارهی همکاری این دو نفر این بود که مهام و عطاران چطور با هم آشنا شدند و همکاری طولانی مدتشان چطور استارت خورد؛ این طور نبود که پیش از آن، او را نشناسم، آقای عطاران تا قبل از خانه به دوش کارهایی مثل «مجید دلبند» و «قطار ابدی» را کارگردانی کرده بودند ولی در آن زمان پیشنهاد آقای تخشید بود که برای این پروژه با ایشان همکاری کنیم. مسلماً توصیهی آقای تخشید که جزو مدیران سازمان بودند، خیلی مؤثر بوده، چون آن زمان کارگردانهای مهران مدیری و مهران غفوریان بودند اما مهران مهام ساخت سریالش را به عطارانی سپرد که هیچ اثر شاخصی در زمینهی کمدی نساخته بود. مهران مهام دلایل جالبی برای همکاری نکردن با مهرانهای کمدی ساز دارد: سبک کاری که مورد نظر ما بود با سبک آثار مهران مدیری تفاوت داشت. با مهران غفوریان هم در آن دوران «زیر آسمان شهر» را داشتیم که البته در این پروژه هم آقای عطاران به عنوان سرپرست نویسندگان و یکی از مشاوران حضور پررنگی داشتند.
*تیمی که خراب شد
رضا عطاران و مهران مهام در طول سالهای همکاریشان سریالهای زیادی ساختند. سریالهایی که در بینشان هم کارهای خوب بود و هم ضعیف اما قصهی این گروه از جایی جالب میشود که ترکیب تیمشان به هم ریخت: ما با آقای عطاران و گروهی که در کنار هم بودیم، تیم خوبی را تشکیل دادیم ولی متأسفانه تیممان را به هم زدند، اشکال بزرگی که در کارهای هنری ما وجود دارد این است که به ترکیب تیم برنده دست میزنند. مثلاً بعضی از مدیران و برنامهسازان دیگری که همزمان با ما کار میکردند همان موقع به رضا میگفتند چقدر پول از مهام میگیری ما بیشتر به تو میدهیم و بیا برای ما بازی کن. مهران مهام با شور و حرارت عجیبی این داستانها را تعریف میکند، طوری که گویا هنوز هم خاطرات تلخ آن روزها را به یاد دارد. البته تکرار شدن چنین اتفاقهایی در این سالها هم در تازه نگه داشتن این زخم بیدلیل نیست: متأسفانه نمونههایش هنوز هم تکرار میَشود؛ مثلا من با خانم برومند آماده بودیم و اسبمان را با سریال «ویلا» زین کرده بودیم برای ساخت سریال نوروز شبکهی سه اما تهیهکنندهی شبکهی نسیم بازیگر من را برد، پنهان کرد و در حالی که کتمان میکرد، دو ماه بعد گندش در آمد و دیدیم که سیامک انصاری آنجاست، چرا؟ چون از من بیشتر به او پول دادند، الان عطاران به همین دلایل به تلویزیون برنمیگردد، چون همین کار را نیز با او میکنند.
*اصغر یا سیروس، مسئله این است!
نکتهای که دربارهی کارنامهی سریال سازی عطاران وجود دارد این است که گفته میَشود کارهای خوب او، یعنی خانه به دوش و متهم گریخت، بیشتر از این که به خاطر عطاران باشد، به دلیل اسم اصغر فرهادی است که به عنوان ایدهپرداز اولیهی آنها از او یاد میشد. البته مهام این ماجرا را یک شایعه میداند: ایدهپرداز خانه به دوش سیروس میمنت بود. آقای میمنت یکی از ایدهپردازهای خیلی خوب است، اگر چه روی متونش باید مقداری به او کمک کنیم ولی در ایدهپردازی خیلی خوب است.
ایده برای ایشان بوده. ولی شایعهای به وجود آمد که اینها برای اصغر فرهادی است. اصلا شما فکر کنید که آقای فرهادی در طراحی کمک کرده باشد، این چه چیزی را عوض میکند؟ کسانی که دنبال این ماجرا هستند به چه چیزی میرسند؟ این مسئله که شاید بگویند آن سریالها به خاطر حضور فرهادی بهتر بوده حسابی مهام را شاکی کرد: اصلا گیریم که آن کار را آقای فرهادی نوشته، کار بعدی آن چی؟ «ترش و شیرین» یا «بزنگاه» چطور؟ کارهای بعدی که رضا به سینما رفت و انجام داد مثل «خوابم میآد» چطور؟ آیا آن جا هم آقای فرهادی دخیل بوده؟ چرا این حرف را میزنید؟
*خوب، بد، چی؟!
سریال «بزنگاه» یکی از سریالهای مشترک عطاران و مهام بود که خیلیها معتقدند کار ضعیفی است و چند پله از سریالهای اول این دو نفر پایینتر است اما این جمله هم به مذاق مهران مهام خوش نیامد و او تمام قد از این سریال دفاع کرد: من با این نظر به شدت مخالفم. به نظرم بزنگاه حتی از خانه به دوش و متهم گریخت هم بهتر است، اما به دلیل برخی حواشی به وجود آمده برای این سریال، در حقش جفا شد؛ مثلا گفتند ما به مرده بیاحترامی کردیم. در حالی که این طور نبود یا پرداختن صریح به موضوع اعتیاد به مذاق عدهای خوش نیامد. ما معتادی را نشان دادیم که برطرف کردن خماریاش از فوت پدرش برای او مهمتر بود؛ چیزی که واقعیت عریان مصرف مواد مخدر است ما برای این سریال خیلی سختی کشیدیم. وقتی صحبت از سختیهای این سریال شد، آقای تهیهکننده از راز عجیبی دربارهی بزنگاه پرده برداشت: در روز کلید زدن بزنگاه نویسندهی ما موبایلش را خاموش کرد و گم شد.
فقط یک پیامک داد به دستیارمان که من دیگر نمینویسم بالاجبار 12-10 روز کار را متوقف کردیم تا آقای سروش صحت و ایمان صفایی با هم آمدند و در عرض نزدیک به 10 روز بزنگاه را راه انداختند. شاید به خاطر همین سختیها باشد که مهام بزنگاه را بهتر از همهی سریالهای عطاران میداند: رضا در این سریال کارهای زیادی کرد، مثلا خانم سوسنپرور را رو کرد تا آن موقع هیچ کس نمیشناختش یا اولین بازی طنز مرجانه گلچین را آن جا دیدیم یا دختر بچهی بازیگری که ستارهی آن کار بود. اینها خدمت عطاران به دنیای بازیگری است.
*فانتزی رو بسازم یا نسازم؟!
آثاری که عطاران این چند وقت در سینما ساخته هم یکی از سوژههای بحث ما با مهران مهام بود: از بین فیلمهای رضا خوابم میآد را دیدهام و آن را در راستای کارهایی مثل متهم گریخت و ترش و شیرین می بینم اما «دراکولا» را ندیدهام و بازخوردهایش خیلی خوب نبوده. به نظرم به این خاطر است که رضا خواسته یک ژانر جدید را تجربه کند. به نظرم این که دراکولا سبکی فانتزی دارد هم از نکات مهم استقبال کم از آن است، چون فانتزی برای رضا نیست، او رئالیست است. با همین فرمان مهام نسخهی جالبی برای عطاران میپیچد و او را کارگردان بهتری میداند: آلارمی که سینما نشان میدهد این است که رضا هر وقت روی پرده است، فروش دارد و این یعنی مخاطب بازی او را میپسندد ولی من چون او را در کسوت کارگردانی میشناسم، مثلا میدانم از همه چیز بازی میگیرد، در این جا خدمات بهتری ارائه میدهد. به گزارش همشهری جوان، مهام در آخر هم یک فرمول جالب برای عطاران و چهرههای شبیه به او که آثار خوبی ساختهاند می دهد؛ یک فرمول کاربردی: بهترین کار این است که به تیم برنده دست نزنیم و اجازه ندهیم دیگران بیایند با پولهای کثیف تیمها را به هم بزنند، آن وقت هم بازیگرمان را از دست دادهایم و استارمان مجبور میشود به خاطر این که اسپانسر هزینهاش را داده در تلویزیون خیلی راحت بگوید ستاره، فلان چیز، مربع!
رضا عطاران به عنوان بازیگر و کارگردان و بازیگران مکمل قابل اتکایی چونم ویشکا آسایش، ژاله صامتی، سیامک انصاری و لوون هفتوان و از همه مهمتر یک دراکولای ایرانی که درگیر اعتیاد شده است، ظاهراً همه چیز فراهم بوده تا یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمای سال توسط یکی از پولسازترین بازیگران تاریخ سینمای ایران ساخته و اکران شود اما دستپخت عطاران در سومین تجربهی کارگردانیاش اصلاً آن چیزی نبود که مخاطب انتظار داشت.
احتمالا دلایل این که چرا عطاران نتوانسته بهترین مواد خام موجود را در تلفیق با استعداد ذاتی و قابل اعتنایی که دارد، تبدیل به فیلمی جذاب و قابل توجه کند زیاد است؛ مثلا این که در زمان تولید فیلم که در زمستان 94 بوده عجلهی زیادی داشته که فیلم را هر طور شده به جشنواره برساند، پس سختگیری چندانی نکرده و نتیجهاش کلی سکانس اضافی و طولانی در ابتدای فیلم است که به راحتی میتوان از کنارشان گذشت، بیآن که برای داستان فیلم اتفاق ناخوشایندی رخ دهد ولی فیلم عطاران در جشنوارهی فجر پذیرفته نشد و همین فرصت خوبی بود تا او با آرامش به تدوین درستی در فیلم خود برسد یا شاید اصرار عطاران در تلاش برای این که از آن دست کمدیهایی که بازی میکند نسازد، باعث شده جلوی بسیاری از ایدههای ناب کمدی را که با محوریت یک شخصیت دراکولای معتاد در تهران میتوانست در فیلمش داشته باشد، گرفته شود، البته واقعا دلیل اصرار عطاران بر این که میخواهد فیلم جدیتری بسازد و از واقعیت تواناییهایش در کارگردانی اثر طنز آگاهانه میگریزد، مبهم است چرا که او در تلویزیون نشان داده میتواند تراژیکترین اتفاقاتی را که در بطن جامعه برای یک آدم عادی رخ میدهد، جوری با زبان طنز به تصویر بکشد که هم مخاطب دلش را بگیرد و بخندد و هم ذهنش درگیر مشکلات شخصیت اصلی شود؛ همان کاری که استادانه در خانه به دوش و بزنگاه انجام داده و نتیجه گرفته است. جالب است که بیش از این اصرار کمدین سرشناس دیگری به نام سعید آقاخانی هم برای ساخت یک اثر کاملا جدی با موضوع اعتیاد به در بسته خورد و زیاد نیستند مردم و منتقدانی که فیلم «لامپ صد» را یک اثر قابل انتظار از سعید آقاخانی در مقام کارگردان بدانند.
حالا چرا عطاران همچنان بر موضع خود برای نساختن یک اثر طنز اصطلاحاً «عطارانی» ایستاده، سوال مهمی است. شاید هم دلیل ضعفهای داستان و بیربط بودن شوخیها و برخی سکانسهای دراکولا ممیزیهای ارشاد باشد ولی بعید است ماهیت داستان نسخهی اصلی دراکولا همانند «خانهی پدری» کیانوش عیاری با حذف یک یا چند سکانس زیر سوال برود. اصلا شاید برای خلق یک اثر تمام و کمال بودجهی کافی نداشته، این هم بعید است، علی سرتیپی، تهیهکنندهی فیلم آدم باهوشی است و میداند همهی سرمایه گذارانی که در یک دهه روی تواناییهای عطاران حساب کردهاند، جواب گرفتهاند و فروش 16 میلیاردی «من سالوادور نیستم» هم نشان داده او همچنان مرد اول گیشهی سینمای ایران است.
همهی اینها به کنار این احتمال هم وجود دارد که رضا عطاران به دلیل اتفاقاتی که زمستان سال گذشته برای پدرش افتاد و باعث شد مدتی در بیمارستان بستری باشد، دل و دماغ ساخت یک فیلم پرنشاط و پرانرژی را نداشته اما در بررسی دلایل ساخت فیلم ناامید کنندهی دراکولا که هم در فروش (اقبال مردمی) و هم در نقدها(توجه منتقدان)با شکست مواجه شده، توجه به این نکته کاملا ضروری است که عطاران با داشتن بهترین موادخام اولیه محصولی ارائه داده که فاصلهی زیادی با تواناییهای او دارد و شاید بهترین تعبیر برای فیلم دراکولا همین باشد که سرآشپز دراکولا به هر دلیلی حال مناسبی برای درست کردن یک معجون خوب نداشته است.
تلویزیون چطور به عطاران اعتماد کرد و تولید مهمترین سریالهای مناسبتی خود را به او سپرد، روایت مهران مهام را از این ماجرا بخوانید
عطاران فانتزی ساز نیست
اگر نگاهی به کارنامهی هنری رضا عطاران بیندازید، در قسمت تهیهکننده نامی وجود دارد که بیشتر کارها با عطاران همراه است: «مهران مهام» تهیهکنندهای که در 10-12 سال اخیر سریالهای زیادی برای تلویزیون ساخته و همکاریهای متعددی هم با عطاران داشته، با این تهیهکننده ی پر کار تلویزیون در خصوص وجه کارگردانی رضا عطاران گفت و گو کردیم.
*قصه از کجا شروع شد؟
رضا عطاران کارگردانی را با مهران مهام آغاز نکرد. اما معروفترین آثارش را با این تهیهکننده ساخت مهمترین نکته دربارهی همکاری این دو نفر این بود که مهام و عطاران چطور با هم آشنا شدند و همکاری طولانی مدتشان چطور استارت خورد؛ این طور نبود که پیش از آن، او را نشناسم، آقای عطاران تا قبل از خانه به دوش کارهایی مثل «مجید دلبند» و «قطار ابدی» را کارگردانی کرده بودند ولی در آن زمان پیشنهاد آقای تخشید بود که برای این پروژه با ایشان همکاری کنیم. مسلماً توصیهی آقای تخشید که جزو مدیران سازمان بودند، خیلی مؤثر بوده، چون آن زمان کارگردانهای مهران مدیری و مهران غفوریان بودند اما مهران مهام ساخت سریالش را به عطارانی سپرد که هیچ اثر شاخصی در زمینهی کمدی نساخته بود. مهران مهام دلایل جالبی برای همکاری نکردن با مهرانهای کمدی ساز دارد: سبک کاری که مورد نظر ما بود با سبک آثار مهران مدیری تفاوت داشت. با مهران غفوریان هم در آن دوران «زیر آسمان شهر» را داشتیم که البته در این پروژه هم آقای عطاران به عنوان سرپرست نویسندگان و یکی از مشاوران حضور پررنگی داشتند.
*تیمی که خراب شد
رضا عطاران و مهران مهام در طول سالهای همکاریشان سریالهای زیادی ساختند. سریالهایی که در بینشان هم کارهای خوب بود و هم ضعیف اما قصهی این گروه از جایی جالب میشود که ترکیب تیمشان به هم ریخت: ما با آقای عطاران و گروهی که در کنار هم بودیم، تیم خوبی را تشکیل دادیم ولی متأسفانه تیممان را به هم زدند، اشکال بزرگی که در کارهای هنری ما وجود دارد این است که به ترکیب تیم برنده دست میزنند. مثلاً بعضی از مدیران و برنامهسازان دیگری که همزمان با ما کار میکردند همان موقع به رضا میگفتند چقدر پول از مهام میگیری ما بیشتر به تو میدهیم و بیا برای ما بازی کن. مهران مهام با شور و حرارت عجیبی این داستانها را تعریف میکند، طوری که گویا هنوز هم خاطرات تلخ آن روزها را به یاد دارد. البته تکرار شدن چنین اتفاقهایی در این سالها هم در تازه نگه داشتن این زخم بیدلیل نیست: متأسفانه نمونههایش هنوز هم تکرار میَشود؛ مثلا من با خانم برومند آماده بودیم و اسبمان را با سریال «ویلا» زین کرده بودیم برای ساخت سریال نوروز شبکهی سه اما تهیهکنندهی شبکهی نسیم بازیگر من را برد، پنهان کرد و در حالی که کتمان میکرد، دو ماه بعد گندش در آمد و دیدیم که سیامک انصاری آنجاست، چرا؟ چون از من بیشتر به او پول دادند، الان عطاران به همین دلایل به تلویزیون برنمیگردد، چون همین کار را نیز با او میکنند.
*اصغر یا سیروس، مسئله این است!
نکتهای که دربارهی کارنامهی سریال سازی عطاران وجود دارد این است که گفته میَشود کارهای خوب او، یعنی خانه به دوش و متهم گریخت، بیشتر از این که به خاطر عطاران باشد، به دلیل اسم اصغر فرهادی است که به عنوان ایدهپرداز اولیهی آنها از او یاد میشد. البته مهام این ماجرا را یک شایعه میداند: ایدهپرداز خانه به دوش سیروس میمنت بود. آقای میمنت یکی از ایدهپردازهای خیلی خوب است، اگر چه روی متونش باید مقداری به او کمک کنیم ولی در ایدهپردازی خیلی خوب است.
ایده برای ایشان بوده. ولی شایعهای به وجود آمد که اینها برای اصغر فرهادی است. اصلا شما فکر کنید که آقای فرهادی در طراحی کمک کرده باشد، این چه چیزی را عوض میکند؟ کسانی که دنبال این ماجرا هستند به چه چیزی میرسند؟ این مسئله که شاید بگویند آن سریالها به خاطر حضور فرهادی بهتر بوده حسابی مهام را شاکی کرد: اصلا گیریم که آن کار را آقای فرهادی نوشته، کار بعدی آن چی؟ «ترش و شیرین» یا «بزنگاه» چطور؟ کارهای بعدی که رضا به سینما رفت و انجام داد مثل «خوابم میآد» چطور؟ آیا آن جا هم آقای فرهادی دخیل بوده؟ چرا این حرف را میزنید؟
*خوب، بد، چی؟!
سریال «بزنگاه» یکی از سریالهای مشترک عطاران و مهام بود که خیلیها معتقدند کار ضعیفی است و چند پله از سریالهای اول این دو نفر پایینتر است اما این جمله هم به مذاق مهران مهام خوش نیامد و او تمام قد از این سریال دفاع کرد: من با این نظر به شدت مخالفم. به نظرم بزنگاه حتی از خانه به دوش و متهم گریخت هم بهتر است، اما به دلیل برخی حواشی به وجود آمده برای این سریال، در حقش جفا شد؛ مثلا گفتند ما به مرده بیاحترامی کردیم. در حالی که این طور نبود یا پرداختن صریح به موضوع اعتیاد به مذاق عدهای خوش نیامد. ما معتادی را نشان دادیم که برطرف کردن خماریاش از فوت پدرش برای او مهمتر بود؛ چیزی که واقعیت عریان مصرف مواد مخدر است ما برای این سریال خیلی سختی کشیدیم. وقتی صحبت از سختیهای این سریال شد، آقای تهیهکننده از راز عجیبی دربارهی بزنگاه پرده برداشت: در روز کلید زدن بزنگاه نویسندهی ما موبایلش را خاموش کرد و گم شد.
فقط یک پیامک داد به دستیارمان که من دیگر نمینویسم بالاجبار 12-10 روز کار را متوقف کردیم تا آقای سروش صحت و ایمان صفایی با هم آمدند و در عرض نزدیک به 10 روز بزنگاه را راه انداختند. شاید به خاطر همین سختیها باشد که مهام بزنگاه را بهتر از همهی سریالهای عطاران میداند: رضا در این سریال کارهای زیادی کرد، مثلا خانم سوسنپرور را رو کرد تا آن موقع هیچ کس نمیشناختش یا اولین بازی طنز مرجانه گلچین را آن جا دیدیم یا دختر بچهی بازیگری که ستارهی آن کار بود. اینها خدمت عطاران به دنیای بازیگری است.
*فانتزی رو بسازم یا نسازم؟!
آثاری که عطاران این چند وقت در سینما ساخته هم یکی از سوژههای بحث ما با مهران مهام بود: از بین فیلمهای رضا خوابم میآد را دیدهام و آن را در راستای کارهایی مثل متهم گریخت و ترش و شیرین می بینم اما «دراکولا» را ندیدهام و بازخوردهایش خیلی خوب نبوده. به نظرم به این خاطر است که رضا خواسته یک ژانر جدید را تجربه کند. به نظرم این که دراکولا سبکی فانتزی دارد هم از نکات مهم استقبال کم از آن است، چون فانتزی برای رضا نیست، او رئالیست است. با همین فرمان مهام نسخهی جالبی برای عطاران میپیچد و او را کارگردان بهتری میداند: آلارمی که سینما نشان میدهد این است که رضا هر وقت روی پرده است، فروش دارد و این یعنی مخاطب بازی او را میپسندد ولی من چون او را در کسوت کارگردانی میشناسم، مثلا میدانم از همه چیز بازی میگیرد، در این جا خدمات بهتری ارائه میدهد. به گزارش همشهری جوان، مهام در آخر هم یک فرمول جالب برای عطاران و چهرههای شبیه به او که آثار خوبی ساختهاند می دهد؛ یک فرمول کاربردی: بهترین کار این است که به تیم برنده دست نزنیم و اجازه ندهیم دیگران بیایند با پولهای کثیف تیمها را به هم بزنند، آن وقت هم بازیگرمان را از دست دادهایم و استارمان مجبور میشود به خاطر این که اسپانسر هزینهاش را داده در تلویزیون خیلی راحت بگوید ستاره، فلان چیز، مربع!
رضا عطاران به عنوان بازیگر و کارگردان و بازیگران مکمل قابل اتکایی چونم ویشکا آسایش، ژاله صامتی، سیامک انصاری و لوون هفتوان و از همه مهمتر یک دراکولای ایرانی که درگیر اعتیاد شده است، ظاهراً همه چیز فراهم بوده تا یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمای سال توسط یکی از پولسازترین بازیگران تاریخ سینمای ایران ساخته و اکران شود اما دستپخت عطاران در سومین تجربهی کارگردانیاش اصلاً آن چیزی نبود که مخاطب انتظار داشت.
احتمالا دلایل این که چرا عطاران نتوانسته بهترین مواد خام موجود را در تلفیق با استعداد ذاتی و قابل اعتنایی که دارد، تبدیل به فیلمی جذاب و قابل توجه کند زیاد است؛ مثلا این که در زمان تولید فیلم که در زمستان 94 بوده عجلهی زیادی داشته که فیلم را هر طور شده به جشنواره برساند، پس سختگیری چندانی نکرده و نتیجهاش کلی سکانس اضافی و طولانی در ابتدای فیلم است که به راحتی میتوان از کنارشان گذشت، بیآن که برای داستان فیلم اتفاق ناخوشایندی رخ دهد ولی فیلم عطاران در جشنوارهی فجر پذیرفته نشد و همین فرصت خوبی بود تا او با آرامش به تدوین درستی در فیلم خود برسد یا شاید اصرار عطاران در تلاش برای این که از آن دست کمدیهایی که بازی میکند نسازد، باعث شده جلوی بسیاری از ایدههای ناب کمدی را که با محوریت یک شخصیت دراکولای معتاد در تهران میتوانست در فیلمش داشته باشد، گرفته شود، البته واقعا دلیل اصرار عطاران بر این که میخواهد فیلم جدیتری بسازد و از واقعیت تواناییهایش در کارگردانی اثر طنز آگاهانه میگریزد، مبهم است چرا که او در تلویزیون نشان داده میتواند تراژیکترین اتفاقاتی را که در بطن جامعه برای یک آدم عادی رخ میدهد، جوری با زبان طنز به تصویر بکشد که هم مخاطب دلش را بگیرد و بخندد و هم ذهنش درگیر مشکلات شخصیت اصلی شود؛ همان کاری که استادانه در خانه به دوش و بزنگاه انجام داده و نتیجه گرفته است. جالب است که بیش از این اصرار کمدین سرشناس دیگری به نام سعید آقاخانی هم برای ساخت یک اثر کاملا جدی با موضوع اعتیاد به در بسته خورد و زیاد نیستند مردم و منتقدانی که فیلم «لامپ صد» را یک اثر قابل انتظار از سعید آقاخانی در مقام کارگردان بدانند.
حالا چرا عطاران همچنان بر موضع خود برای نساختن یک اثر طنز اصطلاحاً «عطارانی» ایستاده، سوال مهمی است. شاید هم دلیل ضعفهای داستان و بیربط بودن شوخیها و برخی سکانسهای دراکولا ممیزیهای ارشاد باشد ولی بعید است ماهیت داستان نسخهی اصلی دراکولا همانند «خانهی پدری» کیانوش عیاری با حذف یک یا چند سکانس زیر سوال برود. اصلا شاید برای خلق یک اثر تمام و کمال بودجهی کافی نداشته، این هم بعید است، علی سرتیپی، تهیهکنندهی فیلم آدم باهوشی است و میداند همهی سرمایه گذارانی که در یک دهه روی تواناییهای عطاران حساب کردهاند، جواب گرفتهاند و فروش 16 میلیاردی «من سالوادور نیستم» هم نشان داده او همچنان مرد اول گیشهی سینمای ایران است.
همهی اینها به کنار این احتمال هم وجود دارد که رضا عطاران به دلیل اتفاقاتی که زمستان سال گذشته برای پدرش افتاد و باعث شد مدتی در بیمارستان بستری باشد، دل و دماغ ساخت یک فیلم پرنشاط و پرانرژی را نداشته اما در بررسی دلایل ساخت فیلم ناامید کنندهی دراکولا که هم در فروش (اقبال مردمی) و هم در نقدها(توجه منتقدان)با شکست مواجه شده، توجه به این نکته کاملا ضروری است که عطاران با داشتن بهترین موادخام اولیه محصولی ارائه داده که فاصلهی زیادی با تواناییهای او دارد و شاید بهترین تعبیر برای فیلم دراکولا همین باشد که سرآشپز دراکولا به هر دلیلی حال مناسبی برای درست کردن یک معجون خوب نداشته است.