جریان اصلاح‌طلب و حامی دولت، چندماه مانده به انتخابات بهمن ماه، موج وسیعی از هیاهوی رسانه‌ای و حزبی (محفلی) به راه انداخته و اینگونه وانمود می‌کند که مسئله اول کشور، انتخابات است و لاجرم، مرد اول این مسئله اول هم آنها هستند!

 به گزارش مشرق، حسین شمسیان در روزنامه کیهان نوشت: جماعت مذکور هر روز با خبر دادن از آمدن و نیامدن این و آن و بافتن اوهامی از پیوستن فلان چهره اصولگرا و به اردوی اصلاح‌طلبان و وحدت و عدم وحدت رقیب و... سعی در داغ کردن موضوع انتخابات دارند! اگر به سیاق معمول، فعالیت حزبی در کار باشد و عده‌ای خود را برای انتخابات آماده کنند، موضوع اهمیتی ندارد، چرا که سالهاست به برکت جمهوری اسلامی، در این مملکت انتخابات برگزار می‌شود و عده‌ای می‌آیند  خود را در معرض رای مردم قرار می‌دهند. این موضوع نه تازگی دارد و نه ذوق زدگی! کما اینکه بسیاری از دیکتاتور‌های دیروز که امروز ژست اصلاح‌طلبی و دلسوزی برای مردم را می‌گیرند، در همین انتخابات‌ها شرکت کرده و با ادبار و اقبال مردم، مواجه شده‌اند.

اما ظاهرا این هیاهو از آن جنس نیست و جماعت مذکور که بخش مهمی از آنها نشان داده‌اند برای مردم و نه برای رای و نظرآنها ارزشی قائل نیستند، بیشتر از آنکه در پی انتخاباتی پرشور باشند، در پی پنهان کردن موضوعی مهم و دادن نشانی غلط و پرت کردن حواس مردمند! البته در قدرت‌طلبی و سهم‌خواهی برخی از این جماعت نمی‌توان تردید به خود راه داد کما اینکه چند روز قبل  یکی از تئوریسین‌های اصلاحات صراحتا از سهم خود و جریان اصلاحات در به قدرت رسیدن دولت یازدهم سخن گفته بود و مدعی شده بود نباید سهم کسانی که در رای رئیس‌جمهور یازدهم نقش داشته‌اند، فراموش و حقشان نادیده گرفته شود!
اما اعضای این شرکت سهامی- که به واقع سهم خود را از کیسه مردم و بیت‌المال برمی‌دارند- در پی پنهان کردن چه چیزی از مردم هستند و قصد دارند حواس ما را از چه موضوع مهمی پرت کنند؟

1- برخلاف هیاهوی رسانه‌ها و جریانات حامی دولت، دغدغه و خواست اصلی مردم، آمدن یا نیامدن فلان کاندیدا، ائتلاف این با آن، یا حتی پروژه‌های مضحکی همچون سهمیه‌بندی جنسیتی مجلس نیست! اینها دغدغه سهم‌خواهان و قدرت‌طلبان است. دغدغه مردم، اشتغال، معیشت، مسکن و اقتصاد است. دغدغه مردم حفظ عزت ملی و ارزش‌های انقلابی است. درست همان چیزهایی که قرار است ضعف در آنها بیش از همیشه و بیش از هر دولتی، در این دوره از نظر مردم دور بماند! با هر هیاهو و جنجال ممکن و با هر سناریوی ساختگی و غیرمهم! امروز برای مردم، این مهم است که بالاخره وعده صد روزه به کجا کشید؟ چرا بسته‌های پی در پی اقتصادی پوچ از آب در می‌آید و کمترین تاثیری بر پیکر بیمار اقتصاد کشور ندارد!؟ آن همه نخبه‌ای که دولتمردان مدعی بهره‌مندی از اندیشه آنان در برنامه‌ریزی(!) اقتصادی بودند،کجا هستند که تاثیری از آنها دیده نمی‌شود؟

2- نمونه‌های ضعف ساختاری و مبنایی دولت در حوزه اقتصاد، بیش از آن است که در قالب یک یادداشت بگنجد و صد البته چیزی نیست که مورد ادعای ما به تنهایی باشد. چند روز قبل یک نشریه آمریکایی- که قطعا وابسته به هیچ جریان تندروی داخلی نیست، از منابع خاص تغذیه نمی‌شود و قابل حواله دادن به جهنم نیست- با بررسی وعده‌های اقتصادی دولت در مقاطع مختلف و به ویژه در ایام تبلیغات انتخاباتی و مقایسه آن وعده‌ها با عملکرد دولتمردان، از رویگردانی رای دهندگان  و در نتیجه  سقوط میزان محبوبیت دولت  خبر داده بود. ممکن است برخی مغالطه کنند که نباید با استناد به گزارش یک نشریه خارجی، عملکرد دولت را مورد ارزیابی قرار داد. فارغ از اینکه تخریب احتمالی دولت، توسط رسانه‌های غربی- که دولت یازدهم همه سعی بلیغ خود را به بدست آوردن دل آن اردوگاه معطوف کرده- دلیلی ندارد، نگاهی به آمار و ارقام منابع رسمی و بین‌المللی هم موید این مدعاست. اما بررسی برخی نمونه‌های داخلی، نشان‌دهنده صحت ادعای آن نشریه و رویگردانی مردم از شعارها و وعده‌های دولت است.

3- به عنوان یک نمونه ساده، در ابتدای دولت یازدهم، طرح ملی مسکن مهر- فارغ از برخی نقایص آن در حوزه اجرا- به بهانه اینکه باعث افزایش 40 تا 50 هزار میلیارد تومانی نقدینگی شده (اعداد مختلفی اعلام گردیده است) تعطیل شد و آرزوهای بسیاری در این باره به باد رفت. اوج هنرنمایی وزیر مسکن آنگاه بود که این طرح را مزخرف نامید و مدعی آماده‌سازی طرح مسکن اجتماعی به جای مسکن مهر شد! اما اکنون دو سال و چند ماه پس از آن ادعاها، مدیرعامل سازمان ملی زمین و مسکن آب پاکی را روی دست مردم ریخت و صراحتا اعلام کرد: « فعلا امیدی به اجرای طرح مسکن اجتماعی نیست» وی تنگنای مالی را علت این موضوع دانست و نگفت که چطور دولت می‌تواند منابع بانکی را برای فروش خودرو به کار بگیرد اما برای مسکن نمی‌تواند!؟

4- ممکن است عده‌ای اشکال کنند که دولت با این کار به کنترل نقدینگی پرداخته و در این بین خانه‌دار نشدن عده‌ای چندان مهم نیست! در نگاه این عده، رئیس‌جمهور فقط در هنگام حمایت از فتنه‌گران و اراذل و اوباش، مسئول اجرای قانون اساسی است و برای موضوعات مهم دیگر از جمله بندهای شانزده‌گانه اصل سوم- که مسکن و رفاه مردم هم یکی از آنهاست- هیچ تکلیفی ندارد و ظاهرا باید کسی از کره‌ای دیگر به عملیاتی کردن آن کمر همت ببندد! ضمن آنکه حتی با همان استدلال غلط و فارغ از رسالت قانون اساسی، باید پرسید آیا با عدم تزریق پول به پروژه‌های مسکن،نقدینگی افزایش نیافته است!؟ اگر آن زمان 40 تا 50 هزار میلیاردتومان نقدینگی اضافه شده بود، اکنون که حدود 450 هزار میلیارد تومان به نقدینگی کشور افزوده شده است! آن هم بدون آن عمران و سازندگی! با این تفاوت جالب که آنها برای انتشار پول بدون پشتوانه و کاغذ بی‌ارزش مرثیه‌سرایی می‌کردند، امروز زبان در کام گرفته‌اند و سکوت پیشه کرده‌اند!

5-اما به جز بحث مسکن و نقدینگی، بیکاری و رکود هم چیزی است که بی‌تردید حاصل بی‌برنامگی دولت یازدهم است و به جرات می‌توان گفت اوضاعی بدین شکل، بسیار کم‌سابقه و نگران‌کننده است و بحرانی بودن آن از نامه مشهور چهار وزیر کابینه معلوم شد. اکنون در سایه تدبیر دولت تدبیر، چرخ صنایع مهم بزرگ و کوچک متوقف شده یا به سختی و کندی می‌چرخد و در این بین، هیچ طرح روشنی برای احیاء صنعت و کشاورزی در دستور کار نیست و به نظر می‌رسد کارها به حال خود رها شده و روزمرگی گریبان دولتمردان را گرفته است. در این بین تدابیر مشعشعی همچون نابود کردن هزاران تن سیب زمینی به جای صادر کردن و یا توزیع ارزان آن در میان مستمندان، افزایش قیمت دلار ،گسترش واردات و حتی تخصیص منابع ناچیز بانکی که قرار بود در قالب کارت 10 میلیون تومانی صرف خرید محصولات ایرانی شود برای خرید کالاهای خارجی! و... را می‌توان به کارنامه دولت یازدهم افزود تا بیش از پیش به راز ادبار و بی‌اعتمادی روزافزون مردم به سیاست‌های اعلامی پی برد.

در اوضاعی تا بدین حد رها شده و نگران کننده، برخی دولتمردان، هنوز خود را در حال و هوای خرداد 92 می‌بینند و می‌کوشند با شعار‌های زیبا، کماکان مردم را سرگرم نگه دارند! غافل از اینکه دوصد گفته چون نیم کردار نیست! مثلا جناب نوبخت در سخنان جالبی وعده رشد پنج درصدی اقتصاد در سال 95 را داده است! و البته توضیح نمی‌دهد کدام کیمیا یا اکسیر را بدست آورده که ظرف سه ماه آینده می‌تواند اقتصاد رکود زده کشور را به چنان رشدی برساند!؟حتی به نظر می‌رسد به این موضوع هم فکر نمی‌کند که بالاخره سال 95 هم می‌رسد و مردم خواهند پرسید پس رشد پنج درصدی اقتصاد چه شد!؟

اکنون و با این نوع قصد در سرگرم و پرت کردن حواس مردم است که می‌توان فهمید چرا رئیس‌جمهور در جلسه اخیر شورای اداری استان خراسان رضوی، بخش مهم و اصلی سخنان خود را به انتخابات و دعوت همه چهره‌های علاقه‌مند به خدمت برای شرکت در انتخابات اختصاص داد و صرفنظر از اینکه اگر ایشان از چهره‌ها دعوت نکنند، آیا آنها نمی‌آیند، چرا درباره بیکاری سخت و فزاینده در آن استان، درباره مسکن و حاشیه‌نشینی‌ها، درباره بحران آب و .... حرفی به میان نیامد!

می‌توان به این شعارها ادامه داد، می‌توان انتخابات را سریال روزمره کشور کرد، می‌توان وعده‌ها را پشت گوش انداخت یا به شکل‌های عجیب و غریب مثل پر کردن دریاچه ارومیه با فاضلاب! (مصوبه  هیئت دولت) دنبال کرد! می‌توان هر صبح و شام و حتی روزی سه وعده، شعار اقتصاد مقاومتی داد و در مدح منقبت آن کتاب‌ها نوشت و سمینار‌ها برپا کرد و... ولی نمی‌توان با این کارها چراغ یک کارخانه را روشن کرد و برای یک بی‌پناه، سرپناه ساخت. و بالاخره در پایان باید پرسید فرض کنیم  اصلاح‌طلبانی که بوق انتخابات را از هم اکنون در دست گرفته‌اند، در انتخابات برنده میدان بشوند و به همه آرزوهایشان دست یابند. خوب بعد چه!؟ قرار است چه کاری بکنند!؟ همین کار‌های دوسال اخیر را!؟ الان که هم قوه مجریه در دستتان است و هم قوه مقننه از هیچ همراهی دریغ ندارد، بنابر این فردا نیز چیز بیشتری در دست نخواهید داشت و لاجرم کارنامه‌ای متفاوت با امروز برایتان متصور نیست. پس با چه امیدی به هیاهوی انتخاباتی روی آورده‌اید؟ به نظر می‌رسد این جریان بیش از آنکه بحرانی به نام صندلی‌های قدرت داشته باشد، از بحران بی‌تدبیری رنج می‌برد و جامعه را هم به رنج انداخته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس