به گزارش مشرق، مجموعه شعر «دارم خجالت میکشم از اینکه انسانم» اثر مرتضی امیری اسفندقه چندی پیش منتشر شد.
این اشعار زمانی سروده شدهاند که ما سرگرم دید و بازدیدهای عیدمان بودم اما در همسایگی ما جنگ خانمان براندازی برپا شده بود، یعنی روزهایی که آمریکا به عراق حمله کرده بود. اسفندقه در این شعرها شمشیر میکشد و وحشیگری مدرن آمریکاییها را زیر سوال میبرد و به سوگ بیگناهانی مینشیند که بر اثر انفجار بمبهای آمریکایی در عراق کشته میشوند:
منبع: هفت راهاین اشعار زمانی سروده شدهاند که ما سرگرم دید و بازدیدهای عیدمان بودم اما در همسایگی ما جنگ خانمان براندازی برپا شده بود، یعنی روزهایی که آمریکا به عراق حمله کرده بود. اسفندقه در این شعرها شمشیر میکشد و وحشیگری مدرن آمریکاییها را زیر سوال میبرد و به سوگ بیگناهانی مینشیند که بر اثر انفجار بمبهای آمریکایی در عراق کشته میشوند:
به کودکان شما خیره می شوم
آنی
چه پیرمردانی!
چقدر کوچک و کال
چقدر غنچه پرپر!
چقدر خاکستر!
زمین بمیردتان!
زندگی بمیردتان!
یکی نبود بگوید گناه آهو چیست؟
شغال و گرگ اگر در کمین روباه اند
دلم برای شما مثل شمع می سوزد
شما که دست پدرهاتان
خضاب کرده خون برادران من است!
*******************************
چرا نمیگویید؟
و گفتهاید اگر
پس چرا نمیخوانید؟
کجاست شعر شما؟
شما
که با شکستن یک شاخه از درختی خشک
به لرزه میافتید
و مرگ برگ شما را به گریه
میاندازد
هجوم خار و خسکها
هجوم شن ریزه
از آسمان به زمین کفچه مار میبارید
و خوشه خوشه رتیل
و خانههای محقر
که در هجوم ملخ گور دسته جمعی شد
ندیدهاید!
اگر دیدهاید،
پس کو؟
ها؟!
کجاست شعر شما؟