به گزارش مشرق، او درباره انتخاب شغل معلمی گفت: «از بچگی به معلمی علاقه داشتم. قبل از دبستان بچههای کوچه را جمع میکردم و برایشان معلمی میکردم. بعد از دیپلم هم هرگز به چیز دیگری جز معلمی فکر نکردم. البته در کنار تعلیم، شعر هم گفتم و کتاب هم نوشتم.»
او درباره کار هنری گفت: «من برخلاف کسانی که معتقدند ادبیات عامه پسند بد است عقیده دارم کار خوبی است چرا که عامه مردم را به ادبیات جلب میکند. هنر واقعی هنری است که مخاطب عام آن را بفهمد و مخاطب خاص آن را بپسندد.»
در ادامه این برنامه رامبد جوان مجری برنامه گفت: «نگرانی ما در خندوانه این است که آدمها به کتاب عادت کنند و یک ساعتی از روز همه چیز را تعطیل کنند و کتاب بخوانند. این اتفاق خیلی کم میافتد، چرا؟»
محقق نیز پاسخ داد: «ما در شرایط اسفناکی از نظر کتابخوانی قرار نداریم، ما نسبت به بسیاری از کشورهای مشابه خودمان وضعیت خوبی داریم . در کشور ما بالای ۶۵ هزار جلد کتاب منتشر میشود. این یک مد است. »
او همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا دانشآموزانتان را تنبیه کردهاید گفت: «بله، شاگردانم را کتک زدهام، در ضمن من یکی از چوبخورترین بچههای کلاس بودم. در سرمای چندین درجه زیر صفر همدان برادرم را به من میدادند و او مدرسه نمیآمد و من او را کشان کشان میبردم در نتیجه دیر میرسیدیم و کتک میخوردیم. از طرف دیگر چپ دست بودم و در زمانه ما چپ دست بودن یک عیب بود و به خاطر همین کتک میخوردیم. همیشه دستانمان یخ زده بود و آنقدر چوب میزد که دستانم از ضربه چوب گرم میشد. با این حال او را خیلی دوست دارم در موردش نوشتهام. و یک بار که او را در خیابان دیدم دولا شد و دستان مرا بوسید. به هر حال در زندگی ما چوب یک وسیله کمک آموزشی بود و ما موظف بودیم ترکه آلبالو را از باغها بیاوریم و در آب بخوابانیم تا آماده باشد.»
او در ادامه این برنامه درباره سفرهایش در دوران نوجوانی و جوانی سخن گفت و شعری برای مرحوم کیومرث صابری فومنی (گل آقا) خواند.
او درباره کار هنری گفت: «من برخلاف کسانی که معتقدند ادبیات عامه پسند بد است عقیده دارم کار خوبی است چرا که عامه مردم را به ادبیات جلب میکند. هنر واقعی هنری است که مخاطب عام آن را بفهمد و مخاطب خاص آن را بپسندد.»
در ادامه این برنامه رامبد جوان مجری برنامه گفت: «نگرانی ما در خندوانه این است که آدمها به کتاب عادت کنند و یک ساعتی از روز همه چیز را تعطیل کنند و کتاب بخوانند. این اتفاق خیلی کم میافتد، چرا؟»
محقق نیز پاسخ داد: «ما در شرایط اسفناکی از نظر کتابخوانی قرار نداریم، ما نسبت به بسیاری از کشورهای مشابه خودمان وضعیت خوبی داریم . در کشور ما بالای ۶۵ هزار جلد کتاب منتشر میشود. این یک مد است. »
او همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا دانشآموزانتان را تنبیه کردهاید گفت: «بله، شاگردانم را کتک زدهام، در ضمن من یکی از چوبخورترین بچههای کلاس بودم. در سرمای چندین درجه زیر صفر همدان برادرم را به من میدادند و او مدرسه نمیآمد و من او را کشان کشان میبردم در نتیجه دیر میرسیدیم و کتک میخوردیم. از طرف دیگر چپ دست بودم و در زمانه ما چپ دست بودن یک عیب بود و به خاطر همین کتک میخوردیم. همیشه دستانمان یخ زده بود و آنقدر چوب میزد که دستانم از ضربه چوب گرم میشد. با این حال او را خیلی دوست دارم در موردش نوشتهام. و یک بار که او را در خیابان دیدم دولا شد و دستان مرا بوسید. به هر حال در زندگی ما چوب یک وسیله کمک آموزشی بود و ما موظف بودیم ترکه آلبالو را از باغها بیاوریم و در آب بخوابانیم تا آماده باشد.»
او در ادامه این برنامه درباره سفرهایش در دوران نوجوانی و جوانی سخن گفت و شعری برای مرحوم کیومرث صابری فومنی (گل آقا) خواند.