به گزارش مشرق، به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت: چرا اسرائیل در برابر حمله حماس غافلگیر شد؟ غافلگیری کمسابقه اسرائیل از حمله گسترده حماس عمدتاً به پای دولت نتانیاهو نوشته میشود که شاید با کاهش شعلههای جنگ، ناقوس سقوط دولت او را به صدا درآورَد.
در سالهای اخیر، ایران و جمهوری اسلامی چه به لحاظ رویکرد «نابودی اسرائیل» و تقویت نیروهای نیابتی و چه به لحاظ توسعه برنامه هستهای، پیوسته در رأس تهدیدات اسرائیل تعریف شده. حالا اما حدوداً معلوم شده که این استراتژی و تمرکز بر جمهوری اسلامی، معیوب بوده است.
در متن و بطن راهبردهای امنیتی اسرائیل در مورد نوار غزه این دیدگاه حاکم بوده که اقدامات و حملات حماس و جهاد اسلامی نه لزوماً به شکل کلاسیک از زمین و دریا و هوا بلکه عمدتاً میتواند از طریق تونلهای زیرزمینی صورت گیرد. علاوهبر کشف و نابودی بخشی مهم از شبکههای تونل زیرزمینی در غزه، حصاری که با شالودههایی عمیق به دورادور این منطقه کشیده شد این اطمینان را به وجود آورد که راه حمله حماس و جهاد اسلامی به قلمرو اسرائیل از طریق تونل سد شده است.
این حصارهای در عین حال بلند، علاوهبر وجود مناطق حائل و ممنوعه برای ممانعت از نزدیکشدن اهالی غزه به آنها، به انواع و اقسام دستگاههای الکترونیکی برای نظارت و رصد مرز هم مجهز بودند.
گردش مستمر پهپادهای اسرائیل بر فراز غزه و کنترل کوچکترین ارتباط تلفنی و اینترنتی، ظاهراً این تصور را در سطوح دولت و نهادهای امنیتی ایجاد کرده بود که غزه (و کرانه باختری) تحت کنترل است و اگر هم پیشرفتهای موشکی و تحرکات راکتی به جریان بیفتد، در برابر کارایی «گنبد آهنین» کاری از آنها ساخته نیست.
بیشتر بخوانید:
غرور تکنولوژیک اسرائیل پیش پای رزمندگان حماس شکست
در چنین مختصاتی، اصولاً حمله زمینی و دریایی بسیار بعید تصور شده و این تصور را القا کرده که مشکل فلسطین تمام و کمال حلوفصل شده و مذاکرات و سازشهایی که متضمن تأمین حقوق فلسطینیها باشد، فاقد موضوعیت است.
محاصره و تحریمها علیه غزه هم بهگونهای بوده و هست که هر مادهای که امکان استفاده از آن در تولید سلاح باشد، نباید امکان ورود به این منطقه را داشته باشد. با این همه، نشانهها و دادهها حاکی است اختلال و عدم هماهنگی در تبادلات یافتههای سری و غیرسری میان نهادهای اطلاعاتی از دلایل فقدان آمادگی برای شناسایی بهموقع و مهار تحرکات حماس و جهاد اسلامی بوده است.
بیثباتی دولتهای چهار پنج سال اخیر بهعلاوه مناقشه و شکاف بیسابقهای که از ابتدای سال جاری در اسرائیل بر سر اقدامات دولتِ شدیداً راستگرا درگرفت و دامنه آن به اعتراض و اعتصاب و نافرمانی در ارتش و نهادهای اطلاعاتی کشید نیز نقش کمی در اختلالات یادشده نداشتهاند.
شوک ناشی از غافلگیری و سهولت حمله برنامهریزیشده حماس و جهاد اسلامی در کنار شمار بالای کشتهها و زخمیها و گروگانهای اسرائیل، همچنین خطرات ناشی از تعمیق و تعمیم خدشهبرداشتن تصور آسیبناپذیری اسرائیل، شرایطی را ایجاد کردهاند که دولت نتانیاهو و کل طبقه سیاسی اسرائیل زیر فشار افکار عمومی باشد.
بمبارانهای بیامان هوایی در کنار محاصره کامل غزه و قطع آب و برق و گاز و سوخت این منطقه اقدامات اولیه در واکنش متقابل اسرائیل بودهاند. اسرائیل در هر پنج جنگی که از سال ۲۰۰۸ به اینسو با حماس و جهاد اسلامی داشته، هدف حمله زمینی را عنوان کرده، ولی هم روند دشوار و تقریباً غیرممکنِ جنگ در کنار تلفات و ویرانیهای بالا، مانع تحقق هدف فوق بودهاند.
صرفنظر از آنکه ورود ارتش به یک منطقه کوچک و پرجمعیت، مقاومت احتمالی در برابر آن و تصاویری که در سطح جهان از درگیریهای پرتلفات به گردش درمیآید میتواند هدف حمله را ناکام بگذارد و مخمصهساز شود، این نیز هست که شمار بالای گروگانهای اسرائیلی در دست حماس و جهاد و احتمال کشتهشدن بیمحابای آنها به تلافی حمل موضوع کماهمیتی تلقی نمیشود.