به گزارش مشرق، سالها روایت هشت سال دفاع مقدس را از زبان کسانی شنیدیم که جان بر کف به جبههها شتافتند؛ ترس، دلشوره، نگرانی و چشم در راه بودن هم از زبان آنهایی شنیدیم که در کوچه و خیابان گوششان آماده صدای آژیر بود. اما این روزها میشود دل به باغی زد که نشانهایی از حماسه شیران بیشه خمینی(ره) دارد و به چشم دید آنچه راوی از آسمانیها روایت میکند.
سفری عمیقتر به آن روزها را باید در «باغموزه دفاع مقدس همدان» جستجو کرد همان جا که سه شهید در بناکردنش نقش آفریدند؛ شهیدهمتی، شهیدشمسیپور و شهیدهمدانی. یکی در همان روزهای نبرد آسمانی شد، دیگری در دفاع از حرم پر کشید و آن یکی هم در جستجو رفقایش شربت شهادت نوشید حالا باغموزه مانده و خاطرات هزار هزار شهید.
فضای مصفای باغ میان سیل حماسههای شهدا گم شده، فضایی که بیش از ۵ هکتار است و نقطه به نقطهاش آبستن روزهای جنگ. آبان ماه سال ۸۹ چهار فازش به اتمام رسیده و دو فاز دیگر هنوز باقیست یعنی هنوز حرف برای گفتن دارند جاماندگان راه شهدا. یک فاز «موزه انقلاب اسلامی» میشود و فاز بعدی «جنگ نابرابر تن در مقابل تانک» که هنوز موزه نشد و جان نگرفته، راوی حرف دلش را نزده «زیباترین عصاره هستی» بر گونه غلتان میشود وای به روزی که موزه شود و راوی بارانی از واژههای غمانگیز را بر تنهای اربا اربا ببارد.
باغموزه ۱۴ سالی زمان میبرد تا آنی شود که باید؛ البته از حق نگذریم امروز به عنوان نخستین موزه کلاسیک دفاع مقدس به پایلوت مراکز فرهنگی کشور بدل شده و سایر نقاط از این طرح الگوبرداری کردند.
آوازه رزمندگان ایرانی کافی است تا صدای باغ موزه به جهان برسد و ۱۶۷ کشور دنیا از آن بازدید کنند هر چند در ساخت این موزه هیچ کشور خارجی نقشآفرینی نکرده و تنها کره شمالی دو نقاشی در این موزه انجام داده آن هم به دلیل صرفهجویی در هزینه بوده است.
اینجا میآیند تا نشانی از فرماندهان دلاور و نخبگان و سربازانی بگیرند که دست خالی در مقابل دنیا ایستادند و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک ایران کم شود.
چرخی در باغ میزنم و ۳۲ تندیس فرمانده از ۱۴۹ فرمانده شهید همدانی در دفاع مقدس را خوب سیر میکنم؛ ویژگی مشترک این تندیسها جوانی است حتی برق چشمانشان را میتوان از میان سازههای آهنی یا هر متریال بیجان دیگری دید انگار دو دو میزنند و نوید آزادی میدهند.
کل فضای باغ موزه و سه طبق زیرین آن بر اساس سه صفه طراحی شده، اولین نیم دایره طراحی آقا امام حسین(ع) است که در مقابل یزیدیان وقت و از این سو مردم در برابر یزدیان زمان خودشان با پرچم لبیک یا حسین به پا خاستند.
صفه دوم نام و نام خانوادگی ۸ هزار شهید استان در پلاکهای سنگی همراه تاریخ تولد و شهادت درج شده و صفه سوم هم ولایت نام دارد که هنوز به اتمام نرسیده است.
شکار سوخو ۲۲
قدمهایم به ورودی درب داخلی موزه که میرسد، لاشه یک جنگنده تهاجمی عراقی با نام سوخو ۲۲، اقتدار ایران میشود در چشمهایم؛ این همان جنگندهای است که ۳۱ شهریور سال ۵۹ ساعت ۵.۲۵ بعدازظهر قصد حمله به پایگاه نوژه همدان داشت و توسط بچههای پدافند پایگاه سوم شکاری شهید نوژه شکار شد و اطراف علیصدر به زمین خورد.
بدو ورود هم یک نقاشی با ترکیبی از ۳۶ قطعه عکس و ۱۱ منطقه جنگی که طراحی شده روحت را میبرد به مسجد سوسنگرد و پر عبای امام، از حماسه زنان در خرمشهر تا فتح آن را در چشم برهم زدنی میبینی و بغض فرو میخوری.
هشت محراب شهادت
کمی آن طرفتر سالنی یکدست تندیسف رخ نشان میدهد اینجا بیشترین قشر شهید همدان در هشت محراب طراحی شدهاند؛ استان ۱۵۸ شهید روحانی دارد پس در محراب اول تندیس شهید آیتالله مدنی جانمایی شده و پس از آن در محرابهای دیگر به ترتیب ۳۴۳ بانوی شهید، یکهزار و ۷۶۰ شهید پاسدار، ۱۰۴ خلبان شهید نیروی هوایی، ۳۳۰ شهید نیروی انتظامی، ۹۳ شهید جهاد سازندگی، یکهزار و ۳۴۰ شهید ارتش و ۳ هزار و ۳۴۵ بسیجی شهید جانمایی شده است.
ناگفته نماند استان همدان ۱۱۰ هزار نیرو به جبهه اعزام کرد؛ از این میان ۸ هزار شهید، ۱۷ هزار جانباز و یکهزار و صد آزاده به انقلاب تقدیم شد.
زیارت ضریح ۱۸ ساله گمنام
به پایان هشت محراب که میرسم شناسنامهای که شهید آوینی برای شناسایی افراد در نظر دارد بر دل کاشی نمایان میشود «هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛ اگر چه خواندن داستان را سودی نیست، اگر دل کربلایی نباشد.» یاد کربلا کنار یادگاری شهدا دل تنگت را گرفتهتر میکند و هوای زیارت به سرت میزند.
اسم زیارت که آمد لحظات آغشته به ضریح شهید غواص ۱۸ ساله گمنام میشود؛ اینجا راهرو به راهرو دیوار به دیوار ترکیببند عاشقانهای است سروده اهل زخم و خون و جهاد.
این شهید خوشنام برای من که در کوچه و پس کوچههای دنیا گم شدم نسخه میپیچد و از میان پنجره ضریح کوچکش حواله میدهد بلکه راه پیدا کنم هر چند به غیر از من روزی دو هزار و ۵۰۰ زائر دیگر هم دارد بینام و نشان و پلاک متوسلش میشویم و چراغ راه میخواهیم.
سربندها راوی لحظه وصال
هنوز دل از پنجره ضریح جوان ۱۸ ساله بی نام و نشان نکنده بودم که نشانی دیگر از شهدا لاله شد در برابرم، تابلویی که تنها ۵ درصد از آن فضاسازی و رنگ و الباقی آن پیشانیبندهای واقعی میان خون غلتیده شهداست، از خاک تا افلاک به تصویر کشیده و هر قطره خون شهید چراغ راه شده تا گم نشویم.
ثانیهای پر میکشم و خودم را به دستان و پیشانی بندهای سبز و سرخشان میرسانم و تبرک میخواهم، کاش لب میشدند پیشانیبندهای «یا زهرا» و از لحظه وصال میگفتند.
راهروی عبرت
در راهروی عبرت اشکها خشک میشود و خشم بر سر و صورتم چنگ میاندازد؛ اینجا چهار کارنامه مصور شده از زمان هخامنشیان تا دوران زندیه، یک کارنامه که از شرق نیم بیشتر کشور هندوستان، از غرب دریای سرخ، از جنوب کشورهای عربی همچون عربستان و مصر و از شمال هم کشورهای منتهی به دریای خزر از آن ایران بوده است.
در طول هزار و ۷۳۰ سال پادشاهان گذشته زحمات زیادی کشیدند و آرام آرام از ایران کم و کمتر کردند تا در دوران زندیه به یک سوم نقشه ایران رسیدیم!.
کارنامه بعدی مربوط به نقشه ۵۰۰ سال اخیر ایران است، بعد از عهد صفویه تا ۲۲ بهمن سال ۵۷ نقشه ایران مثل یک شتر خوابیده بزرگ بوده که باز هم یک سوم از آن باقی میماند یعنی همان گربهای که عین یک شیر از آن مراقبت میکنیم.
این پنج قسمت به دلیل بیکفایتی و خوشگذرانی پادشاهان اخیر به ویژه دوره قاجار بذل و بخشش و از ایران جدا شد؛ و اما آخرین قسمتی که از ایران جدا شد بحرین بود در سال ۱۳۵۰ در دوره محمدرضا شاه، آخرین پادشاه ایران و توسط امیرعباس هویدا؛ نخست وزیر وقت ایران هویدا گفت «اینجا مثل دختری بود که بزرگش کردیم و الان هم شوهرش میدهیم»!.
و کارنامه آخر از ۲۲ بهمن ۵۷ تا پایان دفاع مقدس با سفال ترسیم شده، نقشهای که یک وجب از خاک پاک میهن هم کم و کاست نشده است.
صدام با رویایش خاک شد
باز هم خشم و تاسف وصف حالم میشود؛ تابلویی که تمام خبرنگاران دنیا ۳۱ شهریور سال ۵۹ در کاخ صدام جمع شدند و مصاحبه مطبوعاتی برقرار کردند «صدامحسین در مصاحبه با خبرنگاران اذعان کرد امروز در کاخم در بغداد و یک هفته آینده در تهران خواهم بود».
هنگامه آغاز جنگ قریب به ۵۶ کشور دنیا با صدام همپیمان شدند؛ به طور مثال آلمان، ایتالیا، اسپانیا، مکزیک و هلند سلاحهای شیمیایی به صدام دادند تا جایی که ما در دوران دفاع قدس بیش از ۳۰۰ بار بمباران شیمیایی شدیم و ۷ هزار نفر شهید شیمیایی تقدیم کردیم.
هم اکنون هم ۱۱۰ هزار جانباز شیمیایی در کشور شناسایی شده؛ علاوه بر سلاح شیمیایی بهترین موشکها توسط انگلیس، هواپیماها توسط فرانسه، آمریکا و شوروی تامین شد و الباقی کشورها همچون عربستان سعودی پول در اختیار صدام گذاشتند به عبارت دیگر به غیر وامها ۲۰۰ میلیارد تومان به اذعان پادشاه سعودی پول در اختیار صدام قرار گرفت.
مصر، اردن، مراکش و سودان هم سرباز جنگ تحمیلی را تامین کردند و نتیجه آن در روزهای اول جنگ شد ۱۴ هزار کیلومتر درگیری تن با تانک و تصاحب این ۱۴ هزار کیلومتر در چهارماه اول جنگ؛ گمان کردند این بار هم نقشه گربه را کوچکتر کردهاند اما کورخوانده بودند.
ایمان به خدا و وحدت مردم عاملی شد برای برگشت این ۱۴ هزار کیلومتر، ایمان و وحدت شد دامادی که دست در دست عروس خانمش روز عروسی متوجه جنگ میشود و بهترین روز زندگیاش را رها میکند و به سمت منطقه میرود سه ماه بعد همسر جوانش به همراه پدر و پدر آقاداماد سنگر به سنگر دنبال محمد میگردند و دست آخر با چهره شهیدش مواجه میشوند.
همه شهدا معنای وحدت شدند و ایمان را در همان سربندهای «یا حسین» بخش کردند؛ ما به شهدا و رزمندگان مدیون هستیم آخر تک به تک در گوشه و کنار این سرزمین به خاک و خون کشیده شدند تا ایران به رسم امانت در دست ما باقی بماند.
۱۰۰ نقطه، ۱۰۰ حماسه
با گامهای مقتدر طبقه زیرین موزه را ورانداز میکنم اینجا آغاز هجوم سراسری دشمن و ۱۰۰ نقطه حماسه همدانیها در جنگ بازسازی شده است همچون تصویرسازی عملیات کربلای ۴ و ۵، الیبیتالمقدس، مرصاد، غرفه آزادگان و بازسازی حمله به پایگاه H۳ عراق.
در انتها میرسم به راهروی تمثال ۵۰۵ شهید مدافع حرم سراسر کشور که چهره آشنا در آن زیاد است؛ تفالی میزنم به خاطرات سید میلاد و دوباره دلتنگ بنیانگذار باغ موزه شهید سردار حاج حسین همدانی میشوم.
در طبقه دوم هم عملکرد رزمندگان و شهدای جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس بازسازی شده همان پورش همدانیها و سنگرسازان بیسنگر؛ گویی در فضای موزه هم دست از کار و سازندگی نکشیدند.
و اما حسن ختام باغ موزه طبقه سوم و نقش تعیینکننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به ویژه پایگاه شهید نوژه است؛ همان تیزپروازان غیوری که هیمنه پوشالی دشمن را در هم شکستند.
گشت و گزار و موزهگردی که تمام شد شانههایم زیر بار ایثار، از خودگذشتگی و دیگر نمیدانم کدام واژه خورد شد و دلم صدتکه؛ فکر شدم و میان نیزارهای جنوب زیر آتش بار دشمن کنج عزلت گرفتم و حلالیت طلبیدم از تمام شهدای این سرزمین.