به گزارش مشرق، برگزاری آزاد و بدون مانع عزاداری عاشورای حسینی برای نخستین بار توسط شیعیان بغداد و با حمایت احمد دیلمی ملقب به معزالدوله دیلمی صورت گرفت.
آل بویه
«بویه» سرکرده جنگجویان محلی در کوههای دیلم بود که ابتدا به خدمت دولت سامانیان درآمد و پس از آنکه دولت «زیاریان» در سواحل جنوبی مازندران تاسیس شد، به خدمت مرداویج زیاری درآمد. مرداویج، علی پسر بزرگ بویه را که سرداری لایق بود به حکومت کرج ابودلف (شهری در جنوب اراک کنونی و حوالی آن) منصوب کرد.
بعد از این انتصاب، علی در مدت کوتاهی با کمک سپاه گیل و دیلم قلمرو خود را تا جنوب گسترش داد و اصفهان را مرکز قدرتش ساخت. برادرانش حسن و احمد بویه، فتوحات او را دنبال کردند. احمد پس از استقرار در شیراز به سوی نواحی غربی و قلمرو خلافت عباسی پیش رفت و توانست بغداد را فتح کند.
خلیفه «مستکفی» که با ورود احمد به بغداد از دست امرای ترک خویش خلاص شده بود، در جمادی الآخر ۳۳۴ بیعت او را با علاقه و خرسندی پذیرفت و او را معزالدوله، برادرش علی - امیرالامرای خاندان بویه - را عمادالدوله و برادر دیگرش حسن را رکن الدوله لقب داد.
خلیفه «مستکفی» که با ورود احمد به بغداد از دست امرای ترک خویش خلاص شده بود، در جمادی الآخر ۳۳۴ بیعت او را با علاقه و خرسندی پذیرفت و او را معزالدوله، برادرش علی - امیرالامرای خاندان بویه - را عمادالدوله و برادر دیگرش حسن را رکن الدوله لقب داد
اما این گونه القاب بخشی برای آل بویه که هیچ عامل اعتقادی آنها را به دوستی خلیفه پایبند نمیداشت، مایه خرسندی آنان نبود. آل بویه که تحت تأثیر تبلیغات علویان، به ویژه «حسن اطروش» و «حسن ابن قاسم» در طبرستان و شمال ایران به دین اسلام و مذهب تشیع گراییده بودند، خلافت مذهبی عباسیان را به چیزی نگرفتند.
معزالدوله در صدد انتقال خلافت از آل عباس به آل علی (ع) برآمد؛ اما با هشدار مشاوران عالیاش که او را از فرو رفتن در جنگهای احتمالی با دیگر حکومتهای سنی مذهب برحذر داشتند، موجب انصراف از چنان کاری شد.
معزالدوله بر همه امور خلافت تسلط یافت و برای خلیفه جز ذکری که در خطبه نماز از نام او میشد، تقریبا هییچ مزیتی باقی نگذاشت. چندی بعد هم خلیفه را در جمادی الآخر ۳۳۴ عزل کرد و دیگری را که مطیع خود بود، با عنوان «المطیع لله» به خلافت نشاند.
علی عمادالدوله که پسری نداشت، برادرزادهاش فناخسرو ملقب به عضدالدوله پسر حسن رکن الدوله را به جانشینی برگزید. در زمان فرمانروایی عضدالدوله، دولت آل بویه به اوج اقتدار و شکوفایی رسید و به قدرتمندترین دولت مستقل ایران در قرن چهارم تبدیل شد. آل بویه به مدت ۱۲۰ سال حکومت کردند.
قلمرو آل بویه
برخی از مورخان معتقدند اقامه عزاداری حضرت سیدالشهدا را آل بویه از شیعیان طبرستان آموخته بودند. در سال ۳۵۳، معزالدوله دستور داد مردم در عاشورا گرد هم آیند، جامه عزا بپوشند، اظهار اندوه کنند و بر سر و روی خود بزنند، بازارها را بسته و خرید و فروش نکنند. در این روز، قصابان گوسفند ذبح نکردند و مردم آب ننوشیدند. در بازارها خیمه به پا کرده و بر آنها پلاس آویختند، زن و مرد به سر و روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند.
برخی از مورخان معتقد هستند اقامه عزاداری حضرت سیدالشهدا را آل بویه از شیعیان طبرستان آموخته بودند
حتی اقامه عزا به مدت یک دهه را نیز از ابتکارات معزالدوله دانستهاند او خود نیز لباس حزن و اندوه میپوشید و پیشاپیش جماعت عزاداری حرکت میکرد.
رسم زیارت قبور ائمه هم در این دوره رایج شد. کما اینکه معزالدوله خود همراه با وزرا و اعیان دولتش هر پنجشنبه به زیارت مزار امامان امام جواد (ع) و امام کاظم (ع) میرفت و شب جمعه را در آنجا به صبح میرسانید. ساخت نخستین بارگاه و ضریح بر مقام امامن شیعه و آبادانی اطراف آنها را نیز به آل بویه نسبت دادهاند.
این گونه تغییرات عکسالعمل اهل سنت را در پی داشت؛ زیرا آنها چنین کاری را بدعت و شعار «شعار الجاهلی» میدانستند. ولی به دلیل شیعه بودن سلطان در موضع ضعف بودن اهل سنت و حکومت عباسی، این مخالفتها چندان مجال بروز نمییافت و موثر واقع نمیشد.
سکه نقره عضدالدوله آل بویه سال ۳۵۱ هجری قمری
اما فتنههای گوناگون از جمله فتنه عاشورای سال ۳۵۳ هجری قمری روی داد که پس از پایان مراسم درگیری و آشوب بین سنیان و شیعیان به وجود آمد، به جراحت و غارت مردم انجامید. حادترین گونه وقایع و اختلاف در سالهای ۳۶۱، ۳۶۲ و ۳۶۳ هجری قمری با آتشسوزی محله کرخ بروز کرد.
به روایت «ابن اثیر در الکامل فی التاریخ» در واقعه سال ۳۶۲ قمری به سبب به قتل رسیدن یک نفر از اهل سنت در محله کرخ و جنجالی که پس از آن رخ داد، به دستور ابوالفضل شیرازی، وزیری که با شیعیان عناد داشت، ۱۷ هزار نفر در آتش سوازنده شدند و ۳۰۰ دکان و ۳۳ مسجد تخریب شد و اموال بسیاری به غارت رفت. (ابن اثیر)
این نحوه برخورد اهل تسنن با شیعیان سبب شد تا آنان همواره به دنبال فرصتی باشند که بتوانند همانند پیروان مذاهب دیگر در اجرای اعمال دینی خود آزاد باشند و در مناسبتهای دینی و مذهبی، مراسم عزاداری برپا کنند.
این گونه بود که در برگزاری مراسم سوگواری عاشورا در میان شیعیان به صورت یک سنت درآمد. پس از فوت معزالدوله مراسم عاشورا، تا سالیان سال به همان شکل برگزار میشد. به عنوان نمونه میتوان به عاشورای سال ۴۲۳ هجری در عهد شاه «جلالالدوله» اشاره کرد. در دوره آل بویه همچنین اشعار بسیاری در قالب قصیده سروده میشد که در آنها ستمهای بنیامیه و بنیعباس و نیز مقام و منزلت اهل بیت (ع) بیان میشد. از جمله سرآمدان مرثیهسرایی و شاعران شیعی این عصر میتوان به صاحب بن عباد، ابو فراس حمدانی، مهیار دیلمی، بدیع الزمان همدانی، شریف رضی، شریف مرتضی و ابو العلاء معری اشاره کرد.
گویا از همین دوران است که نمونههای اولیه منقبتخوانی هم ظاهر میشود. مناقبخوانان یا مناقبیها کسانی بودند که در کوچهها و خیابانها به راه میافتادند و با صدایی بلند، اشعاری را در مدح و منقبت امامان شیعه به آواز میخواندند. این افراد را «مناقبخوان» یا «مناقبی» میخواندند. البته در مقابل کسانی از اهل سنت هم بودند که مشابه شیوه مناقبیان عمل میکردند؛ با این تفاوت که آنها اشعاری در بیان فضائل صحابه و طعن به شیعیان میخواندند؛ به این افراد «فضائلی»، یا «فضائلخوان» گفته میشد (آژند ۱۳۸۵: ۳۳)
در دوران حکومت آل بویه، تشیع با تلاشهای علمای طراز اول وقت نظیر شیخ مفید ـ معاصر عضدالدوله ـ و شیخ صدوق ـ معاصر عمادالدوله ـ و در سایه حمایت حکام رشدی چشمگیر کرد.
آلبویه در عین تقید به آئینهای شیعی، رسوم ایرانی را نیز پاس میداشتند و اگر در این میان تعارضی هم رخ میداد با چارهاندیشی در مقام جمع ایرانیت و شیعیت برمیآمدند. به عنوان مثال در سال ۳۹۸ قمری عید مهرگان با روز عاشورا مصادف شد. از این رو، مراسم عید یک روز به تأخیر افتاد و عزاداری روز عاشورا برگزار شد.
با این حال برگزاری سوگواری و دیگر آئینهای شیعی در عصر آل بویه چندان باثبات نبوده و با کش و قوسهای فراوان همراه بوده است. از جمله آنکه در سال ۳۸۲ با دستور ابوالحسن علی بن محمد الکوکبی وزیر به اهل کرخ، برگزاری همه مراسم شیعی از جمله عزاداری و نوحهخوانی برای امام حسین علیهالسلام ممنوع اعلام شد و در مقابل در سال ۴۰۲ قمری با دستور فخرالملک وزیر برگزاری این آئینها از سر گرفته شد.
کوتاه سخن آن که آل بویه اولین کسانی بودند که سوگواری سالار شهیدان را گسترش دادند و آن را از دایره محدود نوحهسرایی در خانهها و مجالس خصوصی و مرثیهخوانیهای آرام و مخفی بر سر مزار امام حسین (ع) خارج کردند و به دایره گستره دستهگردانی آشکار در بازارها و خیابان کشاندند. آنان در گسترش شعائر شیعی و خصوصا سنت عزاداری در عراق اکتفا نکردند، بلکه درصدد برآمدند که این شعائر را به دیگر بلاد اسلامی نظیر ایران، مصر و شمال آفریقا اشاعه دهند.