کد خبر 89607
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۰ - ۰۰:۵۸

به من گفت: می خواهی یقینت زیاد شود؟ با تعجب گفتم: بله اما تو از کجا می دانی؟ خندید و گفت: چقدر؟ گفتم: زیاد گفت: گوش هایت را روی زمین بگذار و گوش کن.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه خواهید خواند دو روایت است از یک بسیجی شهید :

*روایت اول:

 با حسین عالی برای شناسائی رفتیم. وقت نماز شد. اول برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دل شکسته خواند. بعد به نگهبانی ایستاد و من به نماز. در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین عالی می خندد.
به من گفت: می خواهی یقینت زیاد شود؟
با تعجب گفتم: بله اما تو از کجا می دانی؟
خندید و گفت: چقدر؟
گفتم: زیاد
گفت: گوشت را روی زمین بگذار و گوش کن.
من هم همان کار را کردم. با همین گوش هایم شنیدم زمین با من سخن می گفت و مرا نصیحت می کرد : « مرتضی! نترس! عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست. ما هر دو عبد خدائیم در دو شکل و دو لباس. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی ... و زمین مدام برایم حرف می زد.
سپس شهید عالی گفت: یقینت زیاد شد؟


*روایت دوم:
شب عملیات کربلای 5 وقتی نیروهای غواص لشگر ثارالله وارد آب شدند و به سمت دژ مستحکم عراقیها حرکت کردند ماه کاملا بالا بود .
حاج قاسم (سردار سلیمانی ) که با دوربین دید در شب بچه ها را نگاه می کرد می گفت : « دلهره عجیبی پیدا کردم , چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا (س ) می شدم که عملیات لو نرود. »
غواصان وسط های آب و در میانه راه بودند که دشمن دو تا خمپاره ایذایی شلیک کرد. اما بچه ها مشغول ذکر و پیشروی بودند . به پشت موانع که رسیدند با 100متر سیم خاردار فرشی مواجه شدند .در این لحظه عراقیها بچه ها را دیدند و منور هشدار دهنده را شلیک وبلافاصله شروع به تیراندازی به غواصان کردندو تعدادی شهید شدند
وقت بسیار تنگ بود در این میان شهید « حسین عالی » نوجوان شجاع زابلی هنگامی که جان یاران را در خطر می بیند باخوابیدن بر روی سیم های خاردار راه را برای رزمندگان می گشاید ودراین هنگام گلوله ای به پهلوی او اصابت می کند و همانگونه که دوست داشت مانند حضرت فاطمه (س)با سینه و پهلویی مجروح به شهادت رسید




بسیجی شهید حسینعلی عالی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
    0 0
    وصف حسینعلی عالی، این شیربچه ی سیستان، رو باید از حاج قاسم سلیمانی پرسید.
  • ۰۸:۴۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
    0 0
    وااسفا به حال ماخدیا مارا بهره ای ازان راه بده
  • یک رزمنده دفاع مقدس ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
    0 0
    این مطالبی را که می نویسی بعضی از خواننده ها فکر می کنند ما از روی ... خودمان را روی سیم خار دار می خوابانیدم تا دیگران از روی ما عبور کنند . اینها که نمی دانند شرایط چه بوده و چه اتفاقاتی می افتاده . نمی دانند اگر کسی این کار را نمی کرد در هر دقیقه چند نفر شهید می شدند . هر چه از سالهای دفاع مقدس بیشر فاصلهی می گیرم سمپاشی ها بیشر می شود و بر ابهامات مردم در باره این حرکات اضافه تر می شود . کاش اصلا از این مطالب ننویسید .
  • دوستدار شهدا ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
    0 0
    شادی روح امام شهدا فاتحه با صلوات شادی روح این شهید بزرگوار وهمه شهدا صلوات
  • ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۵
    0 0
    "زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت" راستش باورش برای من رزمنده هم سخت بود که چطور یک نفر حاضر میشود روی سیم خاردار بخوابد تا ستون نیروها از رویش عبور کنند اما با خواندن این صفحه معما حل شد: او قبلا به مقام یقین رسیده بود. اما حالاسوال این است که او قبلا چه امتحان سختی داده بود که به مقام یقین رسید؟ فقط می توانیم بگوییم : یالیتنا کنا معکم
  • ناشناس ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۵
    0 0
    برادر ارزشمند یادگاردفاع مقدس!شما در مقابل دشمنان دین ومیهن اقداماتی انجام دادید که هیج انسان دنیا صللبی مثل بنده حتی خوانندش هم برایمان تعجب اوراست ولی باحضور امثال جنابعالی شاهد پیام اور ان دوران وترس دشمنان پوشالی این دوران رشادتهای حیرت اور شمادلاوران ویاران شهیدتان درراه خدا درذهن امثال بنده باقی خواهد ماند ولی حتما از نگارش لحظه به لحظه ان دوران اگر توانایی نگارش داری غفلت نگن وکوچک نشمار. به همین حرکت زیباو ارزشمند واگاهانه (مشرق ) نظر کن درکنار اخبار گوناگون ستارهای درخشان مشرق زمین رابرصفحه دوست داشتنیش می نشاندتاراه گم نشود
  • حنانه ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶
    0 0
    رحمت خدابراون شيرپاكي كه توراعاقبت به خيركرد . شادي روح خودش وپدرومادرش صلوات

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس