برنامه راز

یکی دیگر از راه­های شکنجه این بود که ماموران دستبند و پابند فولادی به من یا بقیه زندانی­ها می‌زدند و به ما زنجیر می­بستند و اینها را با فشار می­کشیدند.

به گزارش مشرق، در برنامه راز که یک شنبه شب پخش شد به ماجرای شکنجه شدن یک دانشجوی شیعه در آمریکا پرداخته شد. در ادامه صحبتهای نادر طالب زاده مجری این برنامه با دانشجوی شیعه آمده است.

طالب ­زاده: امشب برنامه داریم دربارۀ موضوعی که من یک شاهد عینی دارم، موضوعِ برخورد ایالات­ متحده با کسانی که مخالفت می­کنند و منتقد هستند. در این مورد کسی که مسلمان و شیعه شده و شخص تحصیل­کرده­­ای است میهمان امشب ماست. او ۷.۵ سال در زندانی در شهر بوستون که یک شهر علمی است، زندانی شده! و ۸ ماه است که آزاد شده و به ایران پناهنده شده است. آقای علی اسکات ویتکوویچ.

ایشان بعد از ۷.۵ که آزاد می­شوند با زنجیر فرستاده می­شوند کشور چکسلواکی و از آنجا تصمیم می­گیرند بیایند ایران و الان اینجا هستند، ایشان در دانشگاه هاروارد در شهر بوستون علوم پزشکی تحصیل می­کردند. همچنین مشاور تزهای پی اچ دی  چند دانشجوی هاروارد بودند. بعد از اینکه مسلمان می­شوند و با یک آگاهیِ سیاسی که در ایشان پیدا می­شود در زمانی که تحصیل می­کنند به تدریج مطالبش را در مسجدی در شهر بوستون بیان می‌کند. پیش ­نماز مسجد ایشان را لو می­دهد و دوران زندانی­اش شروع می­­شود و فقط مقاومت می­کند که روحش نشکند.

تاثیر امام روی شما چه بود قبل از اینکه اسلام بیاورید و بعد از اینکه اسلام آوردید اسلام چه نقشی روی شما داشتند؟

ویتکوویچ: امام خمینی علتی هستند که امروز من اینجا هستم. اگر به خاطر امام خمینی و رحمت خدا نبود، امروز شاید اینجا نبودم و زنده هم نبودم. امام در ظاهر و فیزیک امروز در بین ما نیست ولی در قلب­های ما زنده است. هر کدام ما یک قطعه کوچکی از امام هستیم. شما یکی از فرزندان امام هستیم. من یکی از فرزندان امام هستم.آنهایی که امشب برنامه را نگاه می­کنند همینطور دختران و پسران امام هستند.

طالب ­زاده: دلیل زندانی شدن شما چه بود؟

ویتکوویچ: در واقع دلیل خاصی وجود نداشت! فکر می­کنم زمانی این اتفاق افتاد که من مسلمان شدم و می‌خواستم بیشتر در مورد اسلام بدانم. برای این کار تلاش زیادی کردم و در مورد مسائل سیاسی دنیا مطالعه کردم و دو سوال در ذهن من وجود داشت. اولین سوال این بود که چرا آمریکا به کشورهایی که اکثریت جمعیت آنها مسلمان هستند حمله می­کند؟ سوال دوم این بود که هر مذهبی مدعی است که کاملترین و بهترین است، اما چطور باید مطمئن شد که کدام مذهب بهترین است؟ بنابراین من سعی کردم تا با مطالعه در موردِ قوانینِ مختلف در اسلام آگاهی به دست بیاورم و زمانی که نتوانستم پاسخ را به دست بیاورم چرا که مجبور شدم متونِ ترجمه شده از زبان انگلیسی را بخوانم به مسجدی در نزدیکی هاروارد رفتم و از امام جماعت مسجد پرسیدم چرا آمریکا به مردم بیگناه در سراسر دنیا فقط به خاطر اینکه مسلمان هستند حمله می­کند و آنها را می­کشد؟ او گفت چون آمریکا فکر می­کند آنها تروریست هستند. من به او گفتم من از طریق اینترنت راجع به آنها اطلاعاتی به دست آوردم. اینها کودک و زن هستند لطفاً راجع به این افراد بیگناه به من بگو! این کودکان و زنان و افراد مُسن چه اقدامِ تروریستی انجام دادند؟ او خیلی از دست من عصبانی شد و گفت بحث ما در این مورد به اتمام رسیده و گفت اسلام دینِ صلح­ طلبی است و اینکه او از صلح حمایت می­کند و گفتم اگر از صلح حمایت می­کنی چرا برای دولت آمریکا که این افراد بیگناه را می­کشد کار می­کنی؟

همانطور که شما می­دانید هر مسجد رسمی در آمریکا مستقیماً توسط دولت آمریکا اداره می­شود. این اسلام آمریکایی است که من در آن زمان اطلاعی از آن نداشتم. زمانی که من فکر می­کردم این شخص به سوالات من در مورد اسلام پاسخ خواهد داد، نمی­دانستم هدف اصلی او گسترشِ اسلام نیست؛ بلکه او می­خواست اسلام را نابود کند و در نهایت او به من گفت من تهدیدی برای آمریکا هستم و او در موردِ من به دولت اطلاع خواهد داد و من هم به او گفتم بسم­الله این تلفن من لطفاً تماس بگیرید. او خیلی ترسیده بود و تماس نگرفت و از یک زن در آنجا خواست که با اف­ بی ­آی تماس بگیرد و به آنها اطلاع بدهد که من یک تروریست هستم، تقریباً تا یکسال بعد که زندانی بودم در این مورد چیزی نمی­دانستم از دادگاه درخواست کردم قاضی را ملاقات کنم گفتم می­خواهم بدانم چرا در زندانم و جرم من چیست؟ از آنجایی که نتوانستند جرمی را برای من بازگو کنند به خاطر اینکه شهروند آمریکایی نبودم من را به دادگاه مهاجرت بردند و به قاضی دادگاه گفتند من به این دلیل زندانی شدم که تحصیلات دینی، تجربیات و مواضع سیاسی من تهدیدی برای آمریکاست.

قاضی از آنها پرسید چطور او می­تواند تهدید باشد و اینکه من چه جرمی مرتکب شدم؟ مامور امنیتی همراه من گفت او جرمی مرتکب نشده است؛ اما ممکن است در آینده مرتکب شود! من به آنها گفتم شاید اصلاً آینده­ای وجود نداشته باشد. اما این برای آنها اهمیتی نداشت. مامور امنیتی برای دلیل دوم مدعی شد که اعتقادات من با شبکه خبری فاکس همسو نیست! و من به آنها گفتم نمیدانستم قانونی وجود دارد که اعتقادات هر کسی باید با شبکه فاکس همسو و هم­راستا باشد، اما این هم اهمیتی نداشت چرا که واقعیتی برای آنها اهمیتی ندارد، آنها گفتند شاهد مهمی دارد که شهادت خواهد من تهدیدی برای آمریکا هستم، من دوست داشتم بدانم این شاهد مهم چه کسی است، آنها گفتند این شاهد یک خانم است و من مطمئن بودم هیچ وقت با هیچ خانمی ارتباطی نداشتم و صحبت هم نکردم و فقط منتظر ماندم با آنچه که فکر می­کردم آنها انجام خواهند داد روبرو شوم. آنها این خانم را آوردند و مدعی بود که کسی به او گفته من ممکن است تروریست باشم و چون او نماینده رسمی اف­ بی ­آی در مسجد است باید این موضوع را گزارش می­کرده.

طالب­ زاده: در این مدتی که هیچ دلیلی هم نداشت شما را نگه دارند، این همه سال چطور دوام آوردید و چطور در این فشار دوام آوردید؟

ویتکوویچ: ابتدا من اعتقاد به خدا داشتم، می­دانستم هر چه اراده خدا باشد، خداوند به من کمک می­کند آن را قبول کنم. دوم اینکه از خودم پرسیدم که خدای ناکرده اگر امام خامنه‌ای جای من بود چه می­کرد؟ همان کاری که امام هر روز صبح انجام می­دهد و بلند می­شود و عبادت خدا را می­کند و اسلام را تبلیغ می­کند و در مقابل هر ظلمی مبارزه خواهد کرد. این بهترین نمونۀ یک فرد مومن است، هر روز برای خودم یک کاری انتخاب کردم که انجام بدهم می­دانستم. گفتم در زندان نیستم که وقتم را تلف بکنم، آنجا بودم به خاطر اینکه خداوند را بپرستم و در مقابل ظلم بایستم و چون در گذشته در دورۀ کمونیسم در چکسلواکی که زیر ۱۸ سال بودم زندانی شدم و نحوۀ برخورد پلیس برای من آشنا بود چون تجربه را داشتم و آمادگی داشتم که به این ترتیب می­توانستم در مقابلِ این ظلم دولت آمریکا بایستم و چهارم اینکه یک رحمتی از خدا بود، اگر به خاطر امام حسین و امام حسن و امام زمان نبود امروز الان اینجا نبودم که بتوانم صحبت بکنم.

من فکر می­کنم این یک فرآیند تدریجی بود در ابتدا من را به زندان بردند فکر می­کردم اشتباهی شده است. همانطور که در مورد این قضیه فکر و دعا می­کردم به این نتیجه رسیدم که خدا من را به اینجا فرستاده تا پیغام اسلام را برای کسانی که شاید هیچگاه با اسلام تماسی نداشتند برسانم. تصمیم گرفتم هر بار به یکی دو زندانی قرآن بیاموزم و فکر می­کردم شاید این کار را فراموش کنند و هیچ تاثیری روی آنها نداشته باشد؛ اما شاید هم در نهایت این موضوع تا همیشه در ذهن­شان باقی بماند. مهم نیست چه اتفاقی می­افتد. فکر کردم امام خامنه­ ای پیامِ اسلام را بدونِ در نظر گرفتنِ این موضوع که چه کسی به آن توجه دارد و آن را قبول یا رد می­کند به دیگران منتقل می­کند و به این کار ادامه می­دهد چرا که این مسئولیتی است که خدا به ما داده است. پس من هم در ابتدا همین کار را کردم و بعد در طول 7.5 سال به این کار ادامه دادم؛ اما همانطور که چیزهایی دیدم که در مورد آنها اطلاعی نداشتم. درکِ من از ماهیتِ شرایط بیشتر شد. و من شاهد بودم بدونِ هیچ دلیلی برخی شکنجه و برخی کشته می­شوند همانطور که من شکنجه می­شوم.

طالب­ زاده: در مورد شکنجه هم در فیلم­های اخیرِ هالیوودی دیدیم که اینها اعتراف می­کنند اصلاً حق خودشان می­دانند که شکنجه بکنند، ظاهراً اینها روش­های جدید شکنجه استفاده می­کنند که من‌ تاکنون نشنیده بودم. وقتی می­گویید شکنجه منظورتان همان شکنجه در آب است که در فیلم­های آمریکایی می­بینیم؟ برای شخصی مانند شما شکنجه یعنی چه؟

ویتکوویچ: فکر می­کنم زمانی که مردم در مورد شکنجۀ آمریکایی می­شنوند، شکنجه با آب اولین چیزی است که به ذهن­شان می­رسد. اما راه­های خیلی زیادی وجود دارد که دولت آمریکا برای شکنجه دادن و کشتنِ مردم از آنها استفاده می­کند. تحقیر کردن افراد یکی از شیوه­ های شکنجه کردن آنهاست، آنها هر چه داشتم از قبیل خانه، ماشین، موقعیت اجتماعی، تحصیلات و حتی گیاهان و گربه من را از من گرفتند و من را بدون لباس در یک سلول رها کردند. به من دستبند زده بودند و زنجیر به من وصل بود. دمای هوا زیر صفر بود و خیلی سرد بود. تنظیمات خنک ­کنندۀ هوا را روی پایین‌ترین حالت گذاشته بودند. بعد از ۱۳ دقیقه استخوان­ها و مفاصل هر کسی یخ می­زد و اگر به سمت دیوار نفس می­کشید هوا روی دیوار تبدیل به یخ می­شد. بعد از چند ساعت اگر حرکت نمیکردی تمام بدنت منجمد می­شد. اگر این کارها برای تسلیم کردن زندانی کافی نبود، اجازۀ استفاده از سرویس بهداشتی را به او نمی­دادند، غذا و آب هم به ما نمی­دادند.

تصور کنید در یک سلولِ سرد، خالی و کثیف هستید و علاوه بر آن در حال منجمد شدن گرسنه و تشنه هستید زمانِ زیادی طول نمی­کشد تا با این شرایط انسان از نظر ذهنی و فیزیکی تسلیم بشود، اگر تمام این کارها برای تسلیم کردن من کافی نمی­بود مجبورم می­کردند تا بدونِ لباس جلوی باقی زندانیان راه بروند تا آنها به من بخندند، آنها این کار را با بقیه زندانی­ها هم انجام می­دادند، مطمئناً اگر شخصی به چنین رفتارهایی عادت نداشته باشد در ابتدا برای او خیلی سخت خواهد بود ما در زندگی عادی به چنین رفتارهایی عادت نداریم.

قدم بعدی مریض شدنِ من یا بقیه زندانی­ها بود و هیچ درمانی هم وجود نداشت و کوچکترین عفونت یا خراشی می­توانست جان انسان را بگیرد چرا که این عفونت بیشتر می­شد و ارگان­های حیاتیِ بدن را از کار می­انداخت و فرد جان خودش را از دست می­داد. زمانی که من در زندان بودم این اتفاق برای برخی از زندانیان افتاد، زندانیانی که سالم و قوی بودند، اما ناگهان در طی یکی دو هفته جانشان را از دست می­دادند. دولت آمریکا راه­های مختلفی برای سرپوش گذاشتن بر این قضیه دارد، در واقع زندانی به دلایل طبیعی مرده بود، یکی از اشخاصی که جانش را از دست داد از کشورهای آمریکای لاتین بود. بدن او سوزانده شد و هیچ تحقیقی در رابطه با علت مرگ او انجام نشد! و این پایان ماجرای او بود. در مورد من چون افسران دیپلمات دخالت داشتند، شرایط فرق داشت. بعد از اینکه دچار عفونت شدیدی شدم و قادر به راه رفتن و یا حتی حرکت نبودم، به خاطر مداخله­ هایی که توسط دیپلما­ت­ها انجام شد به من آنتی ­بیوتیک دادند و بعد از چند هفته این عفونت از بین رفت.

یکی دیگر از راه­های شکنجه این بود که ماموران دستبند و پابند فولادی به من یا بقیه زندانی­ها می­زدند و به ما زنجیر می­بستند و اینها را با فشار می­کشیدند و دست­بندها که لبه ­های تیزی داشتند باعث بریده شدن دست و عفونت آن می­شد و ورم دست­ها و پاها تا جایی که بود که حس اعضا به کلی از بین می­رفت و من در آن زمان توان حرکت نداشتم و حس دست­ها و پاهایم را از دست داده بودم.

یکی دیگر از راه­های شکنجه این بود که آنها در غذایی که برای ما تهیه می­کردند یا بهتر است بگویم چیزی که خودشان به آن غذا می­گفتند، چیزهایی اضافه می­کردند چیزی که به ما به عنوان غذا می­دادند غذا نبود و مردم عادی آن را نمی­خوردند، من و بقیه زندانیان آن را می­خوردیم چون که گرسنه بودیم. هیچ کس نمی­داند اما آنها به غذای ما چیزهایی اضافه می­کردند و یکسال بعد من در زندان مریض شدم و ارگان­های حیاتی من داشت از کار می­افتاد و چون در آن زمان دفتر پیراپزشکی می­دانستند که من زندانی ­ام و مسئولان زندان از این می­ترسیدند که من در زندان بمیرم چون این موضوع به طور عمومی اعلام می­شد من را به بیمارستان بردند و متوجۀ مشکل کبدم شدند که مسلماً خیلی عجیب بود. چون اگر من به خوردن مشروبات الکی یا به مواد مخدر اعتیاد داشتم حالا مشکل کبد خیلی عجیب نمی­بود، اما من هیچ وقت چنین چیزهایی مصرف نکردم و سابقۀ سرطان نداشتم و این سرطان بدون هیچ دلیلی ایجاد شده بود، تنفس برای من مشکل شده بود تا به امروز همچنان مشکل تنفسی دارم. مخصوصاً در هنگام خواب، مفاصل من آسیب دیده و برای بالا رفتن از پله مشکل دارم و این کار برای من خیلی دشوار است، پشت من آسیب دیده، ستون فقراتم شکسته است و مهره­های ستون فقراتم آسیب دیده است.

آمریکایی‌ها قفس­ه ای فولادی دارند با فولادهای بسیار سخت و شبیه به قفس یک سگ بزرگ است. آنها این قفس را داخل یک وَن می­گذاشتند که هیچ پنجره­ای نداشت که اگر کسی این ون را می­دید فکر می­کرد برای کارهای الکتریکی مورد استفاده قرار گرفته است، شرکتِ الکتریکی از این نوع ون برای حمل ابزارشان استفاده می­کنند. اما در واقع پشت این ون قفسی بود که آنها زندانی را در حالی که به او زنجیر بسته بودند در داخل آن می­گذاشتند و قفس به قدری کوچک است که آن فرد نمی­تواند کوچکترین حرکتی بکند و در اواسط زمستان که هوا به شدت سرد است و در وسط تابستان که به خاطر عدم وجود هوا خیلی گرم بود زندانی را داخل این قفس می­گذاشتند و آنها به این کار سفر به سرتاسر کشور می­گفتند و شخص در بوستون در قفس می­گذاشتند و بعد با آن ون تمام مسیر را تا آریزونا یا کالیفرنیا طی می­کردند.

تا حدود ۳ هفته طول می­کشید و هیچ عجله­ ای هم در کار نبود و هدف تنها شکنجه زندانی بود تا به این فکر کنند که آیا می­خواهد اعتراض یا مقاومت کند. هیچ راهی برای استفاده از سرویس بهداشتی نبود و زندانی باید ۳ هفته به بدترین شکل در قفس می­گذراند و بعد از اینکه آن شخص را از قفس خارج می­کردند قادر به حرکت یا حتی ایستادن هم نداشت. این یک مسالۀ کاملاً عادی بود.

یک راه دیگر که وقتی می­خواهند در مرزهای بین­ المللی آدم­ ربایی کنند از آن استفاده می­کنند این است که به آن اجبار به آن شخص دارو می­دهند، ترکیبی از داروهای روان­پزشکی که معمولاً برای اسکیزوفرنی­ها و بیماران روانی استفاده می­شود که نمی­شود آنها را کنترل کرد و از این داروها برای آرام کردن آنها استفاده می­شود، دولت آمریکا از این داروها استفاده می­کند.

طالب ­زاده: زندان ایشان کجا واقع شده بود؟ این زندان وسط شهر بوستون است، که شهر دانشگاهِ مشهور جهانی است و در آن دانشگاه هاروارد است. از زندان شما تا میدان هاروارد که دانشگاه هاروارد آنجاست اگر پیاده می‌خواستید بروید مثلاً ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت راه است یا با مترو ۱۰ دقیقه راه است. همچنین دانشگاه ام ­­آی آتی آنجاست. وسط شهر است و مردم هم خیلی نمی­دانند آنجا یک زندان است. سه تا از ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا در این شهر است و وسط آن هم یک زندان است که شما ۷.۵ سال در آن زندان نگه داشتند بدون اینکه شما را محاکمه کنند و بدون هیچ دلیلی شما را به کشور چک بردند.

ویتکوویچ: وقتی مردم در مورد شکنجه می­شنوند به ذهن­شان گوآنتانامو می ­آید یا افغانستان یا عراق. تنها چیزی که فکر نمی­کنند این است که زندان درست در حیات خلوت شهرهای خودشان باشد. وسط شهر بوستون، این ساختمان ظاهرش مانند یک ساختمان اداری ساده است، بیشتر مردم شهر نمی­دانند اینجا زندان است اگر متوجه شوند آنجا زندان است نمی­دانند دولت آمریکا و کسانی که با آنها کُنترات بستند چه جنایتی داخل این زندان­ها و ساختمان­های وسط شهر انجام می­دهند، آنچه که عجیب­تر است این است که آن طرف اتوبان از زندان بهترین مراکز پزشکی جهان واقع شده است که پیچیده ­ترین جراحی ­ها را دارند انجام می­دهند که دارند زندگی مردم را نجات می­دهند در حالی که در اینجا مردم جانشان را از دست می­دهند به خاطر زخم­ های کوچکی که عفونت می­کند و آنتی ­بیوتیک به آنها نمی­دهند و این عفونت تبدیل به آبسه می­شود، می­توانستند با یک دارو که ارزش ۵ سنت جان او را نجات بدهند ولی سیستم و ارگانِ بدنش بر اثر این عفونت از کار می افتاد.

چیزی که برای من خیلی عجیب بود زمانی که در زندان بودم دیوار را از بیرون زندان نگاه کردم در حیاط زندانی ­های دیگری را دیدم که داشتند بسکتبال بازی می­کردند و چند سال است که من ندیدم کسی بازی بکند و ورزشی بکند که بعد از ۵، ۶ سال بود دیدم مردم دنبال توپ می­دوند در هاروارد، کسانی که در دانشگاه هاروارد داشتند بازی می­کردند همه سفیدپوست بودند و کسانی که در حیاط زندان داشتند بسکتبال بازی می­کردند نگاه می­کردند به همان سن و سال دانشجویان هاروارد بودند اما اینجا همه سیاه­پوست بودند، اینجا بود که متوجه شدم سفیدها هستند که می­تواند بروند هاروارد و سیاه­ها هستند که بیشتر یا تعدادی از آنها به زندان­ها می­روند.

طالب ­زاده: چرا برای شما این اتفاق افتاد؟

ویتکوویچ: زمانی که متوجه شدم احتمالاً تا زمان مرگم یا تا زمانی که آنها من را بکشند باید در زندان بمانم سعی کردم تا با دیدی مثبت به این قضیه نگاه کنم و از این فرصت برای شناخت بیشتر خدا استفاده کنم و خودم را برای زندگی بعدی آماده کنم. زمانی که در سلول انفرادی بود فرصت خوبی برای من فراهم شد چرا که جدا از شکنجه ­هایی که تحمل کرده بودم حالا زمان آن رسیده بود که با خدا و خودم خلوت کنم، فکر می­کنم ما به عنوان انسان به ایجاد ارتباط با خدای خودمان عادت نکردیم، تنهایی و خلوت ما را ناراحت می­کند چون ما در جامعه رشد کردیم و تمام مدت با مردم و رسانه­ ها در ارتباط بودیم و خیلی به تنهایی عادت نداریم بنابراین این سلول انفرادی فرصت را برای من فراهم کرد تا تنها باشم این فرصت خوبی برای رشد من بود و همچنین راهی بود که به من کمک کرد تا انفرادی زنده بمانم چرا که من می­توانستم فکر کنم در مورد چیزهایی که آموختم و مطالعه کردم و در این زمان فرصت کافی داشتم تا تمامِ آموخته هایم را تحلیل کنم که قبلاً زمان کافی برای این کار نداشتم، در این زمان تمامِ صفحاتِ کتاب­هایی را که خوانده بودم به یاد می­آوردم و در ذهنم دوباره آنها را می­خواندم و زمان کافی داشتم تا در مورد معنیِ آنچه که خواندم فکر کنم. فکر می­کنم این روش باعث شد تا بتوانم ادامه بدهم و توانِ تحمل داشته باشم، من دیده بودم زندانیان دیگری که به انفرادی بُرده می­شدند، بعضی از آنها در طی چند روز، برخی در طی چند هفته و برخی در طی چند ماه طول می­کشید و عقل­شان را از دست می­دادند.

 یک چیزی که همیشه به خاطر داشتم این بود که همیشه خودم را قدرتمند نشان بدهم و این را از خواندن نهج ­البلاغه به یاد داشتم که امام علی(ع) می­فرماید اگر نمی­توانی قدرت و تحمل داشته باشی حداقل به آن تظاهر کن، شاید در آخر بتوانی آن را به دست بیاوری. بنابراین زمانی که قدرتی نداشتم فقط به آن تظاهر می­کردم و فکر می­کنم این تظاهر من ماموران دولت آمریکا را عصبی می­کرد.

طالب ­زاده: در مورد شکنجه­ هایی که معمولاً به زندانیان می­دهند و در فیلم­هایی هم که نشان دادند در برنامه ­های قبلی راجع به آن صحبت کردیم. یک فیلمی که محوریت آن ایران است یعنی یک شخصی را دستگیر کردند که یک تازه مسلمان آمریکایی است که در آمریکا با هماهنگی ایران در ۶ نقطه آمریکا بمب­گذاری کرده و بمب­های کثیف کار گذاشته است یعنی بمب­هایی که به اورانیوم آلوده است، این شخص دستگیر می­­شود و شکنجه می­شود و از او اعتراف می­خواهند بگیرند در فیلم انواع و اقسام شکنجه ­ها را روی او پیاده می­کنند تا او اعتراف کند یکی از این شکنجه­ ها این است که زن محجبه او که به ظاهر ایران می­ آید چون نامش جهان است جلوی چشم او می­کشند این فیلم هزاران بار روی ماهواره پخش شده است در سینما نمی­توانستند نشان بدهند چون واقعاً یک فیلم تبلیغاتی است که ما تا چه حد حاضر هستیم چه بکنیم برای مقابله با تروریسم جهانی که مرکزش ایران است که این فیلم برای چندین سال پیش است که هنوز سلفی­گری اینطور جان نگرفته بود و همۀ حرفها روی ایران متمرکز بود و در این فیلم گفته می­شود این فرد ۲۰ میلیون دلار از ایران می­گیرد که چنین کاری انجام بدهد. و در پایان هم دو بچه او را می­آورند که بکشند که در آخر فیلم اعتراف می­کند و بمب­ها را لو می­دهد و تمام این قصه این است که این شکنجه ­ها کاری است و کاربرد دارد و مرکز این فتنه ­ها ایران است که مدام فیلم درست می­کنند و با فیلم مردم آمریکا را از ایران می­ترسانند و آقای علی اسکات کوویچ هم از اخبار روز می­فهمد که یک خبری و یک حقیقتی است و از آنجا اسلام می­آورند و از طریق اسلام آوردن و اولین کسی هم که او را لو می­دهد داخل همان مسجد است که آنها با اف ­بی ­آی همکاری دارند.

ویتکوویچ: از شما بابت دعوت‌تان تشکر می­کنم. امیدوارم بتوانم تجربه ­ام را در اختیار مردم محترم جمهوری اسلامی و جهان قرار بدهم. این یک موضوع مهم و جدی است چون من امروز را اینجا زنده می­بینید ولی صدها و هزاران نفر دیگر که کشته شدند به دست دولت آمریکا، آنها نمی­توانند با شما صحبت کنند چون مردند، کسانی که الان انفرادی هستند و دارند شکنجه می­­شوند شما امروز آنها را نمی­بینید برای دولت آمریکا تفاوتی ندارد که زن  باشند یا مرد باشند و یا بچه، بچه خردسال هم شکنجه می­شوند چون متعلق به بعضی از پدر و مادرها هستند که آنها مخالف دولت هستند برای آنها تفاوتی ندارد که آمریکایی باشند یا ایرانی یا هر مذهب دیگری. دعا می­کنم برای همه مومنین جهان اسلام و کسانی که در زندان هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 8
  • در انتظار بررسی: 3
  • غیر قابل انتشار: 0
  • صادق زیبا کلام IR ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
    21 46
    تماما دروغ است. آمریکاییها متمدن ترین ملت دنیا هستند اگر هم راست باشد حقش بوده. چرا که خشونت طلب بوده و علیه منافع آمریکا حرکت کرده و هر بلایی سرش آمده حقش است.
    • IR ۱۹:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
      13 13
      شما که با این نام اومدی همچین حرفی از قول ایشون می زنی اگه روزه باشی روزت باطله ها. یه کم تقوا برادر!
    • محمد IR ۲۰:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
      21 5
      اول کامنت رو خوندم و بعد اسم رو ... خیلی باحال بود ...
  • محمدی IR ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
    31 0
    مسلمانی ما کجا و شما کجا قبول باشه اخوی دردناک بود ولی لذت بردم
  • IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
    25 1
    این آمریکایی که تحمل ذهن سوال دار رو نداره چطور ممکنه ایران رو تحمل کنه ! قابل توجه افراد ساده لوح که خیال می کنند با گفتگو میشه مسائل رو حل کرد ...
  • IR ۱۹:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
    31 0
    خدایا! پشت نقاب این تمدن مردم فریب و زیبا چه بربریتی پنهان است. خدا به شیعیان واقعی آمریکا رحم کند. خدا می داند چند نفر در این زندانها مظلومانه سربه نیست شدند.
  • IR ۰۱:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
    9 0
    خداوندا به مظلومانی که در زندانهای این گرگهای هار اسیرند رحم بفرما و به حق این ماه مبارک آنها را نجات بده آمین
  • محسن IR ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
    3 0
    آمریکا بدون روتوش و زرورق

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس