کد خبر 11153
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۳

در مورد فيلم ملک سليمان با پرسش‌ها و مسائلي مواجهيم که جريان جديدي را نه تنها در سينماي ايران بلکه در باورهاي فرهنگي- ديني ايران اسلامي رقم مي‌زند؛ باورهايي که مي‌تواند در تحولات آتي منطقه‌اي و جهاني نقش مهمي ايفا نمايد.

گروه فرهنگي مشرق - نگاه آخرالزماني به آموزه‌ها و اعتقادات فرقه‌هاي رازآلود و کابالايي که با محتواي شيطان‌پرستي و در قالب انجمن‌هاي مخفي فراماسونري فعاليت دارند، نشان‌دهنده ادعاهاي پيچيده‌اي درباره حوادث و شرايط آخرالزمان است که به ظهور منجي موعود آن فرقه‌ها منجر مي‌شود. اين منجي که عنوان لوسيفر(ابليس) جزء قوي‌ترين آنهاست با مفهوم دجال در اسلام قرابت معناداري دارد. نويسنده گزارش حاضر با نگاه فرقه‌شناسي به برخي مفاهيم مطرح شده در فيلم ملک سليمان پرداخته؛ سپس سعي در واکاوي قرابت اين مفاهيم با مدعيات جريان‌هاي فرقه‌اي و ماسوني داشته و به بعضي از نقاط افتراق و اشتراک اين مفاهيم در نگاه مهدويت و آخرالزمان در اسلام و به ويژه تشيع اشاره داشته است. محتويات اين سطور لزوماً نظر «مشرق» نيست.

پروژه آخرالزماني ملک سليمان
ملک سليمان به کارگرداني شهريار بحراني با تبليغات پرهزينه، گسترده و موفق و پس از ملاحظات گوناگون سرانجام بر روي پرده نقره‌اي در برابر چشم و قضاوت مخاطبان از طيف‌هاي مختلف قرار گرفت. موسيقي پرهزينه و جلوه‌هاي تصويري ناديده در سينماي ايران و البته نه چندان موفق، نتوانسته بود ضعف فيلم‌نامه و کارگرداني فيلم را پوشش دهد، به طوري که حتي اشتباهات مديريت صحنه نيز براي مخاطب عام قابل تشخيص بود. به عنوان مثال برخي پرسوناژهاي درجه دوم داستاني هم در اورشليم حضور داشتند و هم در اريحا و يا برخي افراد از طيف علماي يهود هم در معبد سليمان با او به نزاع و مخالفت مي‌پرداختند و هم در سکانس‌هاي بعدي از فرستاده او در ديگر شهرها استقبال مي‌کردند. البته اينگونه نقص‌ها و شتابزدگي‌هاي داستاني شايد در نسخه سريال ملک سليمان(ع) که با آرامش بيشتري قصه را پيش مي‌برد وجود نداشته باشد. اما فراتر از اينگونه مسائل و اظهار نظرها که درباره هر اثر سينمايي کم و بيش وجود دارد، در مورد فيلم ملک سليمان با پرسش‌ها و مسائلي مواجهيم که جريان جديدي را نه تنها در سينماي ايران بلکه در باورهاي فرهنگي- ديني ايران اسلامي رقم مي‌زند؛ باورهايي که مي‌تواند در تحولات آتي منطقه‌اي و جهاني نقش مهمي ايفا نمايد. از اين رو واکاوي و مداقه در باورهاي منضم در اين فيلم سينمايي اهميتي مضاعف دارد.
فيلم يک رويکرد تاريخي و يک رويکرد آخرالزماني دارد. به عبارت ديگر در بستر روايتي تاريخي از داستان پيامبري به نام سليمان و حوادث زمان او، تصويري از حکومت پاياني و ويژگي‌هاي حوادث آخرالزمان نيز ارائه مي‌شود. غالباً يک فيلم تاريخي آن هم از زمره آنچه به تاريخ انبياء مربوط مي‌شود با هدف خاص و ايده‌پردازي معيني طرح مي‌شود. ايده اوليه به پشتوانه‌ي پژوهشيِ گسترده‌اي نياز دارد. در مرحله بعد در صورت انجام پژوهشي شايسته، لازم است اين پژوهش به قصه و قصه به فيلم‌نامه تبديل شود. فيلم‌نامه نيز در مرحله کارگرداني به محصول نهايي ارتقاء مي‌يابد. سينمايي ملک سليمان هم در مرحله ايده‌پردازي، هم مرحله پژوهش‌هاي قرآني و تاريخي و هم در مرحله نگارش فيلم‌نامه و هم در مرحله کارگرداني با پرسش‌ها يا کاستي‌‌هايي روبروست. ولي در اينجا آنچه مدنظر است توجه به ايده تاريخي و آخرالزماني داستان و پژوهش‌هاي انجام شده براي به ثمر رساندن اين دو ايده اصلي در پروژه ملک سليمان است.
رابطه شيطان و نسل بشر، تقابل ساحران و پيامبران، شيطان‌پرستي و ويژگي‌هاي شيطان‌پرستان، رابطه قوم بني‌اسرائيل با شيطان‌پرستي، حکومت جهاني حضرت حجت(عج) در آيينه ملک سليمان نبي(ع)، فتنه اجنه در زمان ملک سليمان و نبرد سليمان نبي عليه اجنه و شياطين، ورود و خروج اجنه به دنياي انسان‌ها، فتنه اجنه و شياطين در آخرالزمان، نزديک شدن عوالم مختلف به يکديگر، غليظ و خشن شدن عالم اجنه و آميزش ميان عالم شياطين و عالم انسان‌ها، تقابل علماي دينيِ سنتي با پيامبر جديد و در نهايت مسأله ولايت پذيري از پيامبران الهي و نائبان‌شان، از جمله مسائل کلامي، اعتقادي و تاريخي هستند که سينمايي ملک سليمان به قضاوت درباره آنها پرداخته و ديدگاه مختار خود را به بيننده عرضه مي‌کند. برغم اينکه دست‌انداراکان اين فيلم پژوهش‌هاي گسترده‌اي را پشتوانه مضمون آن دانسته‌اند اما تا کنون از سوي آنها پاسخي به پرسش‌هاي مطرح شده درباره ادله برخي مضامين فيلم، داده نشده است.

همراهي با روايت فرقه‌هاي پيشامسيحي از شيطان
صحنه‌هاي ابتدايي فيلم با تصاويري بازسازي شده از کهکشان‌هاي بيکران و عبارت‌هايي که ترجمه برخي آيات قرآن درباره سوگند شيطان مبني بر دشمني با بشر است آغاز مي‌شود. هرچند ابتدا مضامين و عبارتهاي قرآني با زيرصداي عربي به گوش مي‌رسد ولي در آخرين بخش عبارت خوانده شده اين جمله به آيات الهي وصله شده است: « ... و آنگاه که بتواند نسل آدم را ريشه کن کند» نکته حائز اهميت اين است که اين مضمون در هيچ آيه يا روايتي مورد اشاره قرار نگرفت است. به عبارت ديگر آنچه در آموزه‌هاي شيعي درخصوص خطر دشمني شيطان به چشم مي‌خورد به معناي توانمندي و قصد او براي نابودي نسل بشر نيست بلکه تلاش دارد ارتباط وي را با خالق و خداوند خويش مخدوش سازد. به نظر مي‌رسد فيلم ملک سليمان در پي اهداف خاصي که چندان ظاهر نيست، سعي دارد با ارائه ترجمه نادرست از عبارت «لاحتنکن ذريته الا قليلا» دشمني شيطان با جسم آدمي و حضور ذريه او بر زمين را به يک باور شيعي مبدل سازد.
مسأله معناي دشمني شيطان با بشر مسأله بسيار حائز اهميتي است که چگونگي فهم آن مي‌تواند ديگر باورهاي انسان و وجوه مختلف زندگي روزمره و معنوي وي را رقم بزند. جالب اينکه در فرقه‌هاي نوظهور وابسته به ميراث مسيحي و يا پيشامسيحي در غرب دقيقاً چنين تفسيري از نحوه دشمني شيطان با بشر ارائه مي‌شود که نمونه‌هاي آن در فيلم‌هاي سينمايي دو دهه اخير به شکل بارزي قابل مشاهده است؛ فيلم‌هايي همچون پايان روزگار که فيلم ملک سليمان حتي برخي از ديالوگ‌هاي خود را از آن الهام گرفته، به روشني چنين تصويري از دشمني شيطان با انسان به تصوير مي‌کشند. در ميراث فرقه‌اي مغرب زمين در دهه‌هاي اخير شيطان موجودي قدرتمند است که پس از يک هزاره به زمين بازگشته تا به جاي انسان بر زمين حکومت کند و لذا انسان مانع اوست، پس دست به ريشه کن نمودن نسل بشر دراز مي‌کند، جز کساني که با او پيمان ببندند.
در اين فيلم به نحو بارزي عنوان «دشمن خونخوار» براي شياطين و اجنه نسبت به نسل بشر مورد استفاده قرار مي‌گيرد. سازندگان فيلم با اين پرسش بنيادين مواجه هستند که بر مبناي کدام استناد وحياني يا روايي و يا عقلاني شيطان را دشمني خون‌ريز که قصد نسل‌کشي انسان را دارد معرفي مي‌کنند؟ يکي از فرستادگان سليمان در ميان مردم اعلام مي‌کند: « ...تا بحال آنها (شياطين و اجنه) مي‌توانستند انسان‌ها را وسوسه کنند اما از اين پس بر ما مستقيماً اثر مي‌گذارند...» معناي اين عبارت آن است که از نظر نويسنده‌ي فيلمنامه اثرِ مستقيم اجنه که معناي آن لابد همان رواني‌شدن انسان‌ها در صحنه‌هاي فيلم است از آيه «فبعزتک اغوينهم اجمعين» که به صراحت و با تأکيد دشمني همراه با سوگند شيطان را اغواي نسل بشر و وسوسه هميشگي آنها است مهم‌تر مي‌داند. آيا سازندگان ملک سليمان وسوسه و اغواي شيطان را اثر مستقيم او نمي‌دانند؟ آيا مي‌توان از عبارت اثر مستقيم در اين بخش فيلمنامه معنايي غير از اثر گذاشتن بر جسم انسان را فهميد؟ چرا به نظر نويسنده‌ي فيلم‌نامه اثر شيطان بر جسم انسان از اثر او بر روح و جان وي در قالب وسوسه و اغوا، مهم‌تر است؟ چرا نويسنده يکي را اثر مستقيم مي‌داند و ديگري را که اتفاقاً در قرآن مورد تأکيد بيشتر است، اثر مستقيم نمي‌داند؟

همراهي با تبليغات طريقت‌هاي نوظهورفرقه‌اي
مسأله مهم ديگري که ملک سليمان به آن پرداخته است قدرت فرقه‌هاي رازآميزگرا يا چيزي است که اکنون در ميان غربي‌ها به
occultism شهرت دارد. جادوگري به نام «آرا» علماي يهود را در رويارويي با حضرت سليمان ياري مي‌کند؛ او با شياطين ارتباط دارد و از آنها نيرو و انرژي دريافت مي‌کند؛ همچنين بر طلسم‌هاي قدرتمندي علم دارد که کارکرد بي‌نقص آنها در برابر چشمان مخاطب قرار مي‌گيرد. سحر علمي مورد تأييد قرآن کريم و روايات ائمه معصومين است. هرچند کم و کيف تصويرپردازي جادوگر آرا و قدرت شگرف او محل خدشه است ولي اين مشکلات و خيال‌پردازي‌هاي سينمايي چندان به اصل داستان خدشه وارد نمي‌سازد؛ پرسش اساسي اينجاست که چرا اکنون در چنين شرايطي که فرقه‌هاي رازآميزگرا با کتاب‌ها، فيلم‌ها، نشريات، انجمن‌هاي اجتماعي و سازمان‌دهي فراگير قصد معرفي طريقت خود و قدرت‌هاي فراطبيعي آن را دارند، ضرورت دارد چنين تصوير قدرتمندي از آرا ارائه شود و مخاطب را نسبت به درستي ادعاهاي مطرح شده در آثار فرقه‌گرايان رازآميزگرا به سوي تأييد و قبول پيش ببرد؟ آيا نمي‌شد ارتباط داستان سليمان با عالم اجنه و شياطين را به همان فتنه فراگير محدود ساخت و حمله جادوگر پير به خاندان پيامبري و مناسک ارتباط وي با موجودات شيطاني را به تصوير نکشيد؟ در اينجا سخن بر اين نيست که چنين توانمندي‌ها و فرقه‌هايي وجود دارد يا خير. بلکه مسأله اين است اکنون که موج معرفي اين فرقه‌ها و قابليت‌هايشان در مناطق مختلف جهان از جمله ايران مديريت مي‌شود چرا بايد مراسمي را به تصوير کشيد که تأييد قدرت و صداقت مدعيان فرقه‌هاي نوظهور است؟
اگر کسي ماجراي قطع انگشتان دختر محکوم به دزدي يکي از صحابه را توسط رسول اکرم(ص) و يا سنگسار بسياري از گناهکاران دوران حضرت را با تفصيل بسيار به تصوير بکشد و سکانس‌هاي اصلي فيلم‌اش را با جزئيات فراوان به آنها اختصاص دهد، خلاف روايات تاريخي و حقايق صدر اسلام چيزي نگفته است ولي بي‌شک از سوي همگان به همراهي با کانون‌هاي بيگانه براي ارائه چهره‌اي کريه و ضدانساني از شريعت اسلام محکوم خواهد شد. ترديدي نيست ملاحظه شرايط و مختصات فرهنگي هر برهه در ارائه ميراث گران‌بهاي پيامبران، يک اصل مسلم است؛ اما سوال اينجاست که چرا در ساخت بزرگترين پروژه سينمايي جمهوري اسلامي بدان توجهي نشده است.

همراهي با رسانه‌هاي صهيونيستي در اثبات موقعيت معبد سليمان
محققان بسياري در حوزه يهودشناسي و تاريخ اديان نه تنها در وجود معبدي در موقعيت جغرافيايي مسجدالاقصي متعلق به سليمان نبي خدشه وارد ساخته‌اند بلکه اساساً ساخته شدن چنين معبدي را توسط اين پيامبر الهي در بيت‌المقدس محل تأمل مي‌دانند. اين در حالي است که رسانه‌هاي صهيونيستي نه تنها بر صحت اين مدعا اصرار فراوان دارند بلکه نقشه‌ها و طرح‌هاي مربوط به معبدسليمان در دوره‌هاي گذشته تاريخي را به طور گسترده منتشر کرده‌اند. مجموعه اين طرح ها بگونه‌اي‌ است که محل استقرار معبد سليمان را جايي نشان مي‌دهد که در حال حاضر مسجدالاقصي در آن قرار دارد. در فيلم ملک سليمان صخره مقدس و محل عروج پيامبر اسلام به شکل تخته سنگي در محوطه جلوي اريکه سليمان به تصوير کشيده شده است. محل استقرار تخت سليمان و فاصله آن با صخره مقدس (که اکنون در اورشليم يک اثر تاريخي مذهبي ترديدناپذير است) به شکلي است که دقيقا در محل مسجدالاقصي قرار مي‌گيرد. به عبارت ديگر از اين پس صهيونيست‌هايي که با ادعاي تعلق زمين مسجدالاقصي به معبد سليمان خواهان تخريب اين مسجد هستند مي‌توانند براي اثبات ادعاهاي خود به بزرگترين محصول سينمايي جمهوري اسلامي يعني ملک سليمان استناد کنند! آيا کمي توجه به شرايط حال حاضر و حساسيت‌هاي موجود در خصوص اين مطلب در مراحل ساخت فيلم ممکن نبود؟ اساساً چه سند و يا چه ضرورتي براي به تصوير کشيدن محل پادشاهي سليمان نبي در کنار صخره مقدس و محل عروج پيامبر اسلام(ص) وجود داشته است؟ بي‌شک سازندگان اين اثر بايد پاسخي قابل قبول براي افکار عمومي و مخاطبان خود داشته باشند.

ظهور شياطين و اجنه در آخرالزمان پيشگويي کيست؟
ملک سليمان بيش از آنکه فيلمي تاريخي مربوط به يکي از پيامبران الهي باشد، يک فيلم آخرالزماني است که سعي دارد مخاطب خود را با برخي مفاهيم خاص که از نظر فيلم براي درک شرايط آخرالزماني ضروري است، آشنا سازد. مهم‌ترين ويژگي که فيلم براي آخرالزمان توصيف مي‌کند بازگشت دوباره شيطان و تلاش او براي نسل‌کشي دوباره همانند آن چيزي است که در زمان سليمان ديده مي‌شود. به عبارت دقيق‌تر سازندگان فيلم سعي دارند شرايط برقراري حکومت پاياني «مهدي موعود» را در آيينه ملک سليمان به مخاطبان خود معرفي کنند. سليمان پس از فراخواندن بزرگان قبايل به اورشليم به آنها اعلام مي‌کند:
«از او (خداوند) درخواست نمودم ملکم را رفعت دهد... يعني بهشتي ايجاد کند همانند بهشت پايان دنيا که سراسر نعمت است و کمال و تعالي انساني... براي رسيدن به آن بايد از فتنه‌هايي مخوف عبور کرد... فتنه اجنه و شياطين».
سليمان با مشابه دانستن ملک پايان دنيا و ملک خويش لازمه برقراري چنين ملکي را عبور از فتنه مخوف اجنه و شياطين معرفي مي‌کند. جالب اين است که در آنچه تحت عنوان تحقيقات در وبگاه رسمي فيلم قابل دسترس است جز در خصوص مسائل غيراخلافي همچون وجود اجنه و يا تمثل و تجسد آنها به صورت جسماني، هيچ مطلبي يافت نمي‌شود که پاسخي به ابهامات مربوط به مسائل کلامي و اعتقادي موجود در فيلم باشد. اکنون پرسش اينجاست که بازگشت شياطين و اجنه به صورت سامان يافته و جمعي و ورودشان به زندگي جسماني انسان‌ها پيش از حکومت جهاني حضرت ولي عصر(عج)، به استناد کدام آيه يا روايت به عنوان يک اعتقاد شيعي به ذهن مخاطبان فيلم القاء مي‌شود؟
چنين اعتقادي که اساساً خط اصلي داستان فيلم را شکل مي‌دهد بي‌شک نمي‌تواند صرفاً با استناد به روايتي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله که «دخان» را به عنوان يکي از نشانه‌هاي قيامت معرفي مي‌کند و منظور از آن را دودي فراگير در آسمان بيان مي‌کند که سبب ذکام مومن و مستي کافران مي‌شود. اجنه در زمان حضرت رسول(ص) براي مردمان و مخاطبان ايشان بسيار مأنوس‌تر از زمان ما بودند و اگر منظور حضرت از دخان، اجنه و شياطين بود مانعي براي بيان آن وجود نداشت؛ در حالي که حضرت اساساً توضيحي را بيان مي‌فرمايند که ارتباطي به اجنه و ويژگي‌هاي آن‌ها ندارد. حال سوال اينجاست که منبع سازندگان فيلم ملک سليمان براي ارائه چنين تصويري از آخرالزمان چيست؟ اين پرسش زماني اهميت بيشتري مي‌يابد که بدانيم بسياري از فرقه‌هاي پيشامسيحي با ميراث جادوئي و کابالا در دهه‌هاي گذشته و بويژه سال‌هاي اخير دقيقاً چنين توصيفي از پايان دوران ارائه مي‌دهند. براي اولين بار انجمن‌هاي مخفي و کانون‌هاي روشنگري فرقه‌اي از چنين آرايش در آخرالزمان سخن گفتند.
 چرا سينماي ايران بايد فيلمي بسازد که بر پايه آموزه‌هاي فرقه‌اي آن سوي مرز، مردم را مهياي حوادث پاياني مي‌کند؟ آلايستر کرولي در دوره جديد اولين کسي بود که ادعا کرد در مناسک شبه عبادي فرقه خود توانسته است موجودات دنياي ديگر را ببيند و با آنها سخن بگويد. بر اساس آموزه‌هاي فرقه‌هايي که وامدار کتاب قانون او هستند، با تقويت مراکز انرژي روي نقاط خاصي از زمين (که به آموزه‌هاي گاما متکي است) و همچنين با بناي ساختمان‌ها با هندسه‌هاي خاص و در مکان‌هاي خاص که حکم چاکراهاي زمين را دارد مي‌توان راه را براي ورود موجودات دنياي ديگر به دنياي انسان‌ها باز کرد. اين موجودات بسته‌هاي انرژي سرشاري هستند که مي‌توان آن را به خدمت گرفت و انرژي آن را دريافت کرد. در تعاليم اين فرقه‌ها آمده است که در پايان دنيا دروازه‌هاي تبادل انرژي با دنياي ديگر باز خواهد شد و نبرد انرژي‌ها (
the battle of energies) به وقوع خواهد پيوست.
آيا بايد بپذيريم که اين تعاليم فرقه‌اي حقايقي را درباره آخرالزمان بيان مي‌کند و يا اينکه ترويج اين آموزه‌ها در محافل و انجمن‌هاي اجتماعي، فيلم‌هاي سينمايي، سريال‌هاي تلويزيوني و کتاب‌هاي گوناگون با هدف خاصي انجام مي‌شود؟ چرا بايد بزرگترين محصول رسانه‌اي ايران نيز همان مضمون را با رنگ و بو و واژگان اسلامي تکرار کند در حالي که هيچ دليلي براي مستند ساختن آن به منابع ناب روايي و قرآني وجود ندارد؟ آيا بايد انديشيد که محصول بزرگ سينماي ايران بخشي از يک پروژه عظيم‌تر جهاني است؟ حتي در صورتي که اصرار بر اين بود که بزرگترين محصول سينماي ايران نگاهي جهاني و آخرالزماني داشته باشد، دستمايه‌هاي تأثيرگذارتري همچون داستان نرجس بانو و نياکان مسيحي و رومي ايشان ايده مناسب‌تري بود. ولي ظاهراً اصرار بر داستان سليمان نبي بخاطر ظرفيت‌هاي موجود در ماجراهاي اين پيامبر الهي براي بيان مطالب مبهم و مشکوک فرقه‌اي است که به برخي از آنها اشاره شد.
در بخش دوم و سوم اين يادداشت ضمن بيان تفصيلي‌تر و مستندات مطالب فوق بخش‌هاي ديگري از پروژه ملک سليمان واکاوي خواهد شد.




نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس