ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش، موج تماشا زده است
تا ببینیم ترا تا به کجا باید رفت
شب جمعه نکند کرب و بلا باید رفت
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
زندگی نیست ،ممات است ترا کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
منجی ما به خداوند قسم آمدنیست
یوسف گم شده ای اهل حرم آمدنیست...
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی
با همان سیصد و دلتنگ نفر برگردی...🌹🌹🌹🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج