کد خبر 478390
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۹

در حاشیه شهر کرمان نوجوانیست که هر روز صبح با امید از خواب بر‌می خیزد و برای نشاط زندگی‌اش به تلاش می پردازد.

گرچه شکل ظاهری‌اش با هم سن و سالهایش تفاوت دارد اما این تفاوت مانع برخاستنش نشده. او نه تنها از دشواری های زندگی هراسی ندارد بلکه در برابر آنها قد برافراشته است.

"محمد تینونی" متولد 76، اولین فرزند خانواده‌ای ۵ نفره و دارای مدرک دیپلم کامپیوتر است. محمد چندان تمایل ندارد از معلولیتش سخن بگوید. فقط این را می‌گوید که در سال 77 دکتر به مادرش گفته است اگر تحت عمل جراحی قرار گیرد ممکن است دیگر نتواند حرکت کند و آنها به همین دلیل تن به عمل او نداده‌اند.

محمد بدلیل ناکافی بودن درآمد پدرش برای اداره خانواده به فروش بدلیجات در کنار پیاده رو می‌پردزاد. محمد می گوید زمانی که بساطم را پهن می‌کنم هر ثانیه باید نگاهم به خیابان باشد تا نکند مامورین شهرداری سر برسند و همه چیز را جمع کنند! و همین مساله باعث می‌شود مشتری‌هایم را از دست بدهم. این نوجوان همچنین از علاقه‌اش به دانشگاه رفتن می‌گوید و اینکه دلش می‌خواهد در کرمان درس بخواند تا بتواند همینجا کار کند و کمک خرج خانواده باشد. محل زندگی محمد کوهپایه کرمان است که عید امسال با کمک خیرین در خانه‌ای بنا نهاده‌اند. او میگوید علی‌رغم اینکه زمین این خانه از گذشته برای خودمان بوده است اما اداره منابع طبیعی اجازه زندگی کردن به ما نمی‌دهد و انگ زمین‌خواری می زند. هوا در کرمان رفته رفته به سردی می رود اما محمد در خانه‌ای زندگی می کند که نه گاز دارد، نه برق و نه آب!

او می گوید اگر شغلی برایم فراهم شد چنان کار خواهم کرد که همه بدانند معلولیت من مانعی در کار و تلاشم نیست.

محمد در پایان خطاب به همسن و سالان خودش می‌گوید: کسانی که مشابه من معلولیت دارند باید به خودشان بیایند، تا کی قصد دارند در خانه پدر و مادر بمانند؟ بالاخره باید از انزوا خارج شده، بیرون آمده و کار کنند، چراکه تلاش و پشتکار به داشتن روحیه خوب بسیار کمک می‌کند.

او در خصوص علاقه اش به ورزش هم اینطور می گوید که به بازی فکری بسیار علاقه دارد به طوری که امسال در مسابقات قزوین شرکت کرده و به صورت تیمی مقام آورده است و نیز در روپایی زدن با توپ نیز تبحر دارد.

به محمد می‌گویم هر صبح که از خواب بیدار می‌شوی اولین نگرانی و دغدغه‌ات چیست؟ با خنده جواب می‌دهد: اینکه کاش امروز شهرداری سر نرسد و بتوانم کمی فروش داشته باشم و ای کاش شغلی داشته باشم تا حداقل استرس های اینچنینی نداشته باشم.

{$sepehr_album_31796}

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
    0 0
    با همسن های خودش دوست نیست با هم قداش دوسته ، موفق باشید ..

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس