-
در محضر مدافعان حرم/۳۴/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت پنجم
«روح شهید» واسطه ازدواج دو جوان شد + عکس
بعد از جلسه اول، بقیه صحبتهایمان در گلزار شهدای بهشت زهرا بود. سر مزار شهدا می نشستیم به صحبت. جلسه دوم چون قبل از سالگرد شهید خلیلی بود، در مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی قرار گذاشتیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت چهارم
جوان ۳۱ساله همه معصومین را زیارت کرد+عکس
این ظاهر دنیایی ارتباط ما بود. سهشنبه مصادف با عید غدیر بود و برای دوشنبه ساعت ۷ عصر قرار گذاشتند که به منزل ما بیایند. ما هم پذیرفتیم و آمدند.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت سوم
شهید صفری با لباس عزای حسینی به عملیات رفت
آقانوید وصیت کرده بود که من را با لباس پاسداری دفن کنید، یکی از لباسهای پاسداری آقانوید را از خانه گرفتند و در معراج شهدا تنش کردند.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت دوم
بهتزدگی همسر شهید از سهروردی تا هفتتیر / سرنوشت عجیب جهیزیه + عکس
من تا آن جمله را گفتم، تلفن قطع شد. همیشه به این فکر میکنم که چرا باید تلفن دقیقا همان لحظه قطع بشود و نه چند دقیقه و ثانیه قبل و بعدش. این برایم خیلی عجیب است...!
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت اول
اصرار شهید بر مسافرت تکنفره همسر به خارج! + عکس
گفت تصمیم نداری به پیادهروی اربعین بروی؟ گفتم: قرار بود با هم برویم اما حالا که نیامدهای من هم تصمیمی ندارم برای رفتن. من اگر بخواهم تنهایی بروم، برایم سخت است ضمن این که مرخصی و ویزا هم نگرفتهام.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جانمحمد علیپور/ قسمت سوم و پایانی
چرا خدا به «سردار محمد» دختر نداد؟! + عکس فرزندان
میگفت: «مگه من چی به تو میگم؟ من از گل نازکتر به تو نمیگم ولی طاقت ندارم کسی چیزی به دخترم بگه. این برام سنگینه.» بعد خدا هم خواستهاش را قبول کرد و...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جانمحمد علیپور/ قسمت اول
مهریه ۲۰۰هزار تومانی همسر شهید!
اصلاً ما دوتا همدیگر را ندیده بودیم. آقا جانمحمد زمان جنگ هشت سال همهاش توی جبهه بود. خانواده میخواستند از جنگ یک کم فاصله بگیرد؛ بعد بهش میگویند: «بیا و ازدواج کن!» میگوید: «نه...»
-
در محضر مدافعان حرم/۲۶/ گفتگوی مشرق با رزمنده فاطمیون، دانیال فاطمی/ قسمت چهارم و پایانی
عاقبت تویوتای صفر«فاطمیون» در حوالی حلب +عکس
ابوحامد آمد بیمارستان. آنقدر ازش شرمنده بودم که نگو و نپرس. ما کلا دو ماشین در حلب داشتیم؛ یکی این لندکروز و دیگری یک چیپ که عقبش چهار نفر مینشستند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴/ گفتگوی مشرق با رزمنده فاطمیون، دانیال فاطمی/ قسمت دوم
پشیمانیِ مادری که مقر مخفی فاطمیون را پیدا کرد!
می گفت: کاش قلم پایم میشکست و نمیآمدم. کاش پسرم را ثبت نام میکردی!... همه بهتزده نگاه می کردیم. نه به آن هفته و نه به این هفته. وقتی کمی آرام شد پرسیدیم چه شده؟ گفت:...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت هفتم و پایانی
روش عجیب همسر شهید برای زیارت مزار شوهر! + عکس
دوست دارم فضا و خاطرات خوبی از این روزها یادشان بماند و فضای سیاه و غم و اندوه نباشد. ما هر دفعه که میرویم به رسم محمدآقا که همیشه با گل به خانه میآمد باید حتما برایشان گل بگیریم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت ششم
جشن عروسی حاجآقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
برخی اقوام و آشنایان به من میگفتند بعدا هر کس را ببینی که لباس عروس پوشیده، حسرت میخوری! جالب این که حالا هر کسی لباس عروس پوشید این حس را دارد و میگوید کاش لباس من فلان شکلی بود اما من، نه!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، خادمحسین جعفری/ قسمت چهارم و پایانی
آرزوی شهادت همسر برای شوهر مدافع حرم!
وقتی داعشی ازش می پرسید که اگر رهایت کنیم، باز هم به سوریه میآیی؟ آقاعنایت هم میگفت: بله، دوباره میآیم!... خون از گلویش میچکید و عکس این حالت را در اینترنت گذاشته بودند.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، خادمحسین جعفری/ قسمت سوم
نگرانیهای همسر مدافع حرم بعد از عملیات «بصریالحریر»
یکی از دوستان آقاخادم گفت: خواهر! خیلی نگران نباش اما برایش خیلی دعا کن چون همین چند روز پیش عملیاتی داشتند و در آن اصلا موفق نبوده اند. عملیاتشان لو رفته و شرایط خیلی بد و وخیم شده.
-
معلم ریاضی که دو دو تای زندگیاش بیشتر از ۴ تا شد
معلم ریاضی بود و سالها به دانش آموزانش آموخته بود اگر چه دو دو تا میشود چهارتا، اما حتی این قانون ثابت شده در ریاضی هم گاهی استثنا دارد و میشود کاری کرد بعضی جاها دو دو تا خیلی بیشتر از چهارتا شود!
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، خادمحسین جعفری/ قسمت دوم
شگردهای یک مدافع حرم برای فرار از خانه! + عکس
خیلی ناراحت شدم. وقتی پرسیدم چه کسی خبر داشته که آقا خادم امروز پرواز دارد؟ همه انکار کردند اما به نظرم همهشان میدانستند. چون خانوادهاش راضی شده بودند، به آنها خبر می داد که میخواهد برود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، خادمحسین جعفری/ قسمت اول
کشاورز پولدار چگونه مدافع حرم شد؟ + عکس
رفت وگوشیاش خاموش شد. هر چه زنگ می زدم، میگفت در دسترس نیست! دو روز از رفتنش میگذشت. با خودم می گفتم شمال که خیلی دور نیست. گهگاهی باید آنتن بدهد!
-
در محضر مدافعان حرم/۱۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت پنجم
ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + عکس
حدود ۱۰ سال سیگار میکشیدند. خودشان می گفتند نخ بعدی را با نخ قبلی روشن میکردند! من، هم به دود سیگار آلرژی داشتم و هم فکر اشتباهی داشتم و گمان میکردم سیگاریها از نظر اخلاقی آدمهای درستی نیستند.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت چهارم
معطلی ۶روزه پیکر مدافع حرم برای خاکسپاری! + عکس
هنوز جواب آزمایش مغز استخوان نیامده بود که ایشان شهید شدند. دوشنبه بعد، جوابش آمد و پیکر ایشان را دوباره به کالبدشکافی بردند و گفتند باید سم را شناسایی کنیم. این کار هم انجام شد و...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۴/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت سوم
مواجهه همسر مدافع حرم با تکههای جگر شوهر! + عکس
توی روضههای امام حسن و امام رضا علیهم السلام از بچگی شنیده بودیم که میگفتند پارههای جگرشان توی تشت می آمد و عزیزانشان می دیدند. من وقتی وارد اتاق شدم، این صحنه را دیدم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت دوم
عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + عکس
رسمی سپاه نبودند اما چون با دستور آمده بودیم، پذیرش ایشان هماهنگ شده بود تا از فرودگاه مستقیم به بیمارستان بروند. چون در منطقه جنگی بودند، معطلی نداشتیم و همه کارها انجام شد...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمد پورهنگ/ قسمت اول
مسمومیت مدافعان حرم با آب آلوده! + عکس
آنجاآب لولهکشی داشتیم برای پخت و پز و آشامیدن و یک آب هم برای شستشو داشتیم. چند بار شده بود که آب شرب را نیروهای تکفیری آلوده و کثیف کرده بودند...
-
عکس/سفره افطار پدر و مادر شهید مدافع حرم لبنانی
پدر و مادر شهید مدافع حرم لبنانی، شهید یوسف حلاوی در کنار عکس شهید روزه خود را افطار میکنند.
-
فیلم/ قول و قرارهای دوران عقد شهید مدافع حرم
برشی از مستند مدافعان حرم پخش از شبکه افق.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون؛ شیرعلی محمودی/ قسمت سوم و پایانی
«شیرعلی» تا پولدار شد سرمایهاش را گذاشت و رفت! + عکس
اوایل زندگی، دوتای ما خیلی سختی کشیدیم اما شیرعلی آدم موفقی بود و شکر خدا صاحب همه چیز شد اما سرنوشتش اینطوری بود...
-
روایتی از شیرین زبانیهای «حنانه» در دیدار با رهبر انقلاب
آن روز حنانه یا کنار آقابود یا با ایشان بازی میکرد و هر از گاهی در گوش آقا چیزی میگفت و هر دو با هم میخندیدند، اصلا احساس غریبی نمیکرد، انگار که در خانه خودمان هستیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون؛ شیرعلی محمودی/ قسمت دوم
ماجرای قتل ناجوانمردانه پدر شهید مدافع حرم
خانم محمودی در این بخش از گفتگو به پدر شهید مدافع حرم فاطمیون اشاره دارد که برای دیدن فرزند دیگرش به افغانستان می رود اما ماجرای عجیبی برای او رخ می دهد...
-
در محضر مدافعان حرم/۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون؛ شیرعلی محمودی/ قسمت اول
چرا سوریه پیکر این مدافع حرم را تحویل نمیداد؟! + عکس
من که خودم افغانستان بودم. خواهر شهید میگفتند که سه ماه پیکرش دست داعش بوده و سه ماه هم دست دولت سوریه. سه ماه طول کشیده بود که پیکر را به ایران بیاورند.
-
در محضر مدافعان حرم/۸/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت پنجم و پایانی
چرا «حاج قاسم» نام این مدافع حرم را تغییر داد؟! + عکس
یکی از نفربرهای جنگی می آید و پیکر را می گذارند داخل آن تا بیاورند عقب و اشتباهی میبرند به سمت دشمن. سریع هم اعلام میکنند و سرش را می بُرند و جشن میگیرند!
-
در محضر مدافعان حرم/۷/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت چهارم
مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس
من را بوسید و گفت: مادر! خوش به سعادتت. داری میروی زیارت حضرت زینب. گفتم تو هم بیا. گفت فرماندهمان به من مرخصی نمی دهد که بیایم حرم.
-
در محضر مدافعان حرم/۵/ گفتگوی مشرق با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت دوم
اتهام بیپایه ضرب و شتم به مادر دو شهید! + عکس
شهید عباس کریمی که از فرماندهان لشکر ۲۷ بود، مجروح شده بود و آورده بودند آنجا. میخواستند بیایند در بیمارستان و به ایشان ضربه بزنند که گرفتیمشان. یکی از منافقین سیانور خورد و خودش را کُشت...