-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۷/ گفتگوی مشرق با مادرشهید حسین معزغلامی/ قسمت چهارم
نام پیشنهادی بلوار ناصر حجازی چه بود؟ + عکس
دوستانش خیلی پیگیر بودند که این بلوار که الان به اسم ناصر حجازی شده، به اسم حسین نامگذاری شود که متاسفانه شورای شهر قبول نکردند؛ بعد کردند به اسم حجازی.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۶/ گفتگوی مشرق با مادرشهید حسین معزغلامی/ قسمت سوم
اگر دست داعشیها میافتاد، لباسش هم به ما نمیرسید! + عکس
حسین که شهید می شود نیروهای جبهه النصره می آیند از کنار حسین رد می شوند. فقط عنایت حضرت زهرا بوده که پیکر حسین به دست آنها نمیافتد؛ اگر می افتاد لباس حسین هم به دست ما نمی رسید...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۵/ گفتگوی مشرق با مادرشهید حسین معزغلامی/ قسمت دوم
میخواستیم با ازدواج و اتومبیل پایبندش کنیم اما...
تماس گرفتیم و گفتیم حسین! ماشینت از قرعه در آمد. گفتش که نه، آن ماشین مال من نیست، من اصلا سوار آن ماشین نمی شوم، شما بلند شوید بروید همدان.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۴/ گفتگوی مشرق با مادرشهید حسین معزغلامی/ قسمت اول
اگر امام را نبینم، زیر چرخهای هواپیما میروم!
اوایل سال ۵۷ تبعید کرده بودند به چابهار.وقتی که فهمیده بود حضرت امام دارد وارد ایران می شود، هر طور بود خودش را به فرودگاه مهرآباد رسانده بود و گفته بود اگر نگذارید من بروم، میروم زیر چرخ های هواپیما!
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید علیداد جعفری/ قسمت دوم و پایانی
علیداد بعد از شهادت هم به دادم میرسد + عکس
ا بچهها که یک مقدار درگیر می شوم و من را عصبانی می کنند از خودش کمک می خواهم، وقتی دلتنگ هم می شوم می گویم علیداد خودت کمک کن دیگر، من دیگر صبر و تحمل ندارم، باور کن خودش صبر می دهد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید علیداد جعفری/ قسمت اول
در تماس آخر علیداد از سوریه چه گذشت؟
وقتی از سوریه میآمد، خانه خواهرش می آمد، تهران بود هم خانه خواهرش بود؛ ما افغانستان بودیم دیگر. می آمد خانه خواهرش و باز برمیگشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید قربانعلی سلطانی/ قسمت اول
شوهری که هیچ کار پنهانی نداشت! + عکس
وقتی می آمدند مثل کتابی که کسی دارد برایم می خواند، شروع می کرد که مثلا رفتیم فلان جا، فلان اتفاق افتاد، رفتم بازار، بازارش اینطوری بود، از تمام اتفاقات برایم می گفت.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید محمدرضا سیفی/ قسمت سوم و پایانی
هرجا از آقای سیفی کمک خواستم، تنهایم نگذاشت +عکس
خیلی از آقای سیفی راضی هستیم، از همه شهدا راضی هستیم. همیشه وقتی خواستم آقای سیفی ما را نجات داده، هم از بیمارستان نجات داد هم آن شب نجات داد، هر آرزویی داشتم برآورده کرده، تنهایم نگذاشته الحمدلله.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۸/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید محمدرضا سیفی/ قسمت دوم
۷ماه شهادت شوهرم را مخفی کردم! +عکس
یک شب آش درست کردیم که همین روح الله و مصطفی از در درآمدند. گفتم چی شده؟ دخترم دوید گفت بابام آمد، بعد دید روح الله و مصطفی و عارف است. گفت بابام کجاست؟ گفت زخمی است داخل ماشین، ما زودتر آمدیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۷/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید محمدرضا سیفی/ قسمت اول
۹ مدافعحرم زیر یک سقف!
یکی از دوستانش اسمش مهدی خشنودی بود و در پایش تیر خورده بود. در تهران در بیمارستان بقیه الله بود؛ مرخص که شد هیچ کس را نداشت. به من گفت که مینا جان! این هیچ کس را ندارد، میآورمش خانه خودمان.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۶/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هشتم و پایانی
با پیراهن کربلا و مشهد، شهید شد +عکس
خون ها روی انگشترش خشک شده بود؛ برای من خیلی سخت بود، بعد از دو ماه اینها را با ساکش آوردند. پیراهنی که احمد موقع شهادت تنش بود هم در ساک بود. همیشه موقعی که جبهه بود زیر لباس نظامی تنش بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۵/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هفتم
اگر بیاید فقط بغلش میکنم! +عکس
من آن موقع می دانستم شهید شده؛ بعد جواب داد که: خواهرم اصلا نگران نباش، من خیلی جایم خوب است. از آن شب دیگر من خوابی ازش ندیدم. الان اگر بتوانم ببینمش هیچی بهش نمی گویم، فقط بغلش می کنم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۴/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت ششم
موضع احمدشکیب درباره حجاب خواهرش چه بود؟ +عکس
من و خواهرم را خیلی نصیحت می کرد؛ چه در مورد نماز چه در مورد حجاب؛ من همان موقع بود که فهمیدم واقعا آن طوری مثل بقیه برادرهایم نبود، رفتارش خاص بود، خیلی با بقیه برادرهایم فرق می کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت پنجم
میترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه ندادهاند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریدهاند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت چهارم
بالاخره دلشورههای «نجیبه» تمام شد +عکس
خیلی دلشوره داشتم، یک طورهایی بودم، خدا می داند خود حضرت زهرا کمکم کرد. فقط ذکرم یا حضرت زهرا بود؛ دعایم دعای توسل به چهارده معصوم بود. سه روز که رد شد، زنگ زد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت سوم
چرا احمدشکیب بیخیالِ پناهندگی به اروپا شد؟ + عکس
برای پسرم شرایط فراهم بود اگر می رفت سمت اروپا یا خارج؛ برای همین نگران بودم؛ چون فامیلهای پدرش خیلی آمریکا و اروپا بودند و برایش خیلی زنگ میزدند و میگفتند ما برایت اینجا پناهندگی میگیریم...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت دوم
«احمد» از پادگان یزد دیپورت شد! + عکس
احمدشکیب را که دیدم، گفتم این پسر من است. گفت این راضی نیست بیاید. گفتم چرا راضی نیست؟ شما دوباره برو. من این آقا را التماس کردم و گفتم بگو یک بار بیا پیش مادرت با هم حرف بزنیم، بعد اگر...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۹/ گفتگوی مشرق با مادر شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت اول
پدر و مادرو برادر و همسر و پسرم شهید شدهاند! +عکس
ما شهدایمان را در غرب کابل کفن و دفن کردیم. بعد از آن شرایط چون نه خانه داشتیم و نه زندگی، با مادرشوهرم و بچه ها آمدیم باز سمت غزنی؛ یعنی سمت ملک و دی یعنی روستای پدری شوهرم. من هفت سال آنجا بودم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۷/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت هشتم
مزار خالیِ «حاج رضا» آرامم میکرد
هر هفته در خانه ناراحتی می کردم اما بهشت زهرا که می رفتم آرامش پیدا می کردم. یک بنده خدایی برگشت گفت مزار خالی است، برای چی می روی آنجا می نشینی؟ گفتم برای تو خالی است، ولی برای من آرامش دارد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۶/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت هفتم
شب ۲۳ بهمن بر خاندان فرزانه چگونه گذشت؟!
با آغاز مراحل پیش تولید و ساخت دکور مسابقه بزرگ «فامیل بازی»، این برنامه خانوادگی برای پخش در ایام نوروز از شبکه افق آماده میشود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۵/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت ششم
خبر شهادت «حاج رضا» را همه میدانستند جز ما!
آخر گفتم آقا رسول! یک دقیقه از توی سایت بیا بیرون؛ یک دقیقه گوشی را نگاه کن. گفت مامان! همهاش چرت و پرت است، ندیدی؟ گفتم یکیش، دوتاش، سه تاش اشتباه است، همین طور پیام ها دارد می آید برای ما...
-
عکس/ بازگشت پیکر شهید مدافع حرم بعد از ۶ سال
پیکر مطهر شهید مدافع حرم مصطفی چگینی بعد از گذشت ۶ سال پس از شهادتش طی عملیات تفحص پیکر مطهر شهدا در سوریه کشف و هویتش شناسایی شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۳/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت چهارم
عروسی با کفشهای کتانی! + عکس
چون آن دوره کفش کتانی پایمان بود و در حال بدو بدو بودیم، همهاش دنبال کفش پاشنه کوتاه بودم. عروسها اکثرا پاشنه بلند میپوشند، من هم نمی توانستم چنین کفشی بپوشم. فقط دنبال کفش پاشنه کوتاه میگشتیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۲/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت سوم
انتظار عجیب مادر شهید در دوشنبهها و پنجشنبهها!
چند بار بهش اعتراض کردم که همچین کاری را نکن، نه که نرود، روی حساب اینکه اگر عادت کنند خدای نکرده یک اتفاقی برای شما بیفتد اینها می خواهند چه کار کنند. همین هم شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۱/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت دوم
پنهان کردن مجروح جنگی در بیمارستان لقمانالدوله! +عکس
گفت از بیمارستان لقمان الدوله با من تماس گرفتند، گفتند یکی از این دوقلوهایتان در بیمارستان بستری هستند. گفتم حاج آقا! آنها نیستند، احتمالا آقا رضا در بیمارستان بستری است. گفت نه او نیست...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۰/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت اول
دختری که در مراسم عقد، ۳ بار «بله» گفت +عکس
حاج آقا رضا همهاش من را مسخره می کرد و می گفت ببین تو از هولت سه بار گفتی «بله»! سند هم داریم در بله گفتنت؛ چون یک نوار کاست از آن روز به ما داده بودند.