-
گفت و شنود/ کبریت نزن!
یارو وارد خانهاش شد و احساس کرد بوی گاز میآید، به بر و بچههایش گفت؛ مواظب باشید هیچ کبریتی روشن نکنید، من خودم فندک دارم!
-
گفت و شنود/ سایز!
بدجوری آب توی لونه مورچهها افتاده. یکی از اونا نوشته احمق کسی است که به توانمندی سرویسهای اروپائی صددرصد اطمینان داشته باشه .
-
گفت و شنود/ خیس آمد!
کدام خط قرمز رژیم صهیونیستی باقیمانده که سردار سلیمانی از آن عبور نکرده باشد؟!
-
گفت و شنود/ گُم شد!
میگویند کیهان جامعه را دوقطبی! کرده است!
-
گفت و شنود/ سابقه!
روزنامه نیویورک تایمز سابقهای از ترامپ منتشر کرده و نتیجه گرفته بود که او تاجر موفقی هم نبوده است!
-
گفت و شنود/ زانو داریم تا زانو!
آمریکا آلسعود را با یمن درگیر کرد و به ذلت کشاند حالا ترکیه را با سوریه درگیر کرده که آن را هم مثل آلسعود به بدبختی بکشاند!
-
گفت و شنود/ جیب خودم!
قاضی از متهم پرسید؛ چرا دست توی جیب این آقا کردی؟ متهم گفت؛ قربان تصور کردم جیب خودم است!
-
گفت و شنود/ گلوله!
یارو گلوله خورده بود به سرش، چند ساعت بعد مُرد، تحقیق کردند، معلوم شد اون چند ساعت گلوله توی کله یارو دنبال مغز میگشته!
-
گفت و شنود/ پنیر!
یارو وارد بقالی شد و پرسید صابون دارید؟ بقال گفت؛ بله که داریم. یارو گفت؛ پس دستت رو حسابی بشور و بعدش ۱۰۰ گرم پنیر بده!
-
گفت و شنود/ مسائل خانوادگی!
بعضی از خودباختههای داخلی را بگو که پیشنهاد میکنند ایران با این مردک بیسر و پا مذاکره کند؟!
-
گفت و شنود/ خیلی تخیلی!
محمد خاتمی رئیسجمهور اسبق و یکی از سران فتنه آمریکایی ـ اسرائیلی ۸۸ گفته است باید حقوق مردم رعایت شود و به گرفتاریهای آنها رسیدگی شود.
-
گفت و شنود/ پاپهنها!
برای آمریکا ائتلاف و همراهی به معنی هلاکت نیروهای طرف ائتلاف است و نه نیروهای خودش!
-
گفت و شنود/ پوست و روده!
یارو گوسفند مردم را میدزدید و گوشت آن را صدقه میداد! پرسیدند؛ این چه کاریه؟! گفت؛ گناه دزدی به ثواب صدقه دَر، پوست و روده حیوان هم برای خودم میماند!
-
گفت و شنود/ ردیابی!
نشریه آمریکایی نیویورکر نوشته است ایران برای آمریکا پالس و اطلاعات غلط و گمراهکننده میفرستد.
-
گفت و شنود/ بوق !
یارو وسط پرواز وارد کابین خلبان شد و داد زد برو واشنگتن! خلبان که فهمیده بود اسلحهاش قلابی است گفت؛ نمیرم.
-
گفت و شنود/ غلطک!
از یارو پرسیدند بالاخره زندگیت افتاد روی غلطک؟ گفت؛ فعلا که غلطک افتاده روی زندگیم!
-
گفت و شنود/ چتر نجات!
یارو در جریان یک رزمایش با چتر نجات از هواپیما بیرون پرید ولی هرچه کرد چترش باز نشد. با خودش گفت؛ حالا خدا رو شکر که مانوره!
-
گفت و شنود/ ملاج!
یارو رفته بود قلعهای را تسخیر کند از قلعه با سنگ وسط ملاجش زدند. وقتی به هوش آمد رو به قلعه کرد و گفت؛ مگر سپر به این بزرگی را نمیبینید که سنگ را به وسط ملاجم میزنید!
-
گفت و شنود/ لیز نخور!
یارو موز را با پوست خورده بود تا آخر عمرش لیز میخورد!
-
گفت و شنود/ چه ربطی داشت؟!
از طرف پرسیدند فلان مطلب در کتاب استاد شما با فلان بخش از همان کتاب چه ربطی داشت؟ طرف مدتی فکر کرد و گفت؛ از شما چه پنهان که استاد ما اصلا قائل به ربط نبود !
-
گفت و شنود/ زحمت نکشید!
گفت: شبکه تلویزیونی سی ان ان در گزارش خود به طعنه آورده است، تجهیزات مدرن و چنددهمیلیارد دلاری آمریکا نتوانست جلوی حمله پهپادها و موشکهای یک میلیون دلاری انصارالله را بگیرد!
-
گفت و شنود/ هیچی نگفت!
از یک گاو پرسیدند چرا اینهمه میدوشنت؟ حیوون سرشو انداخت پائین و هیچی نگفت! میدونی چرا؟ چون گاو که بلد نیست حرف بزنه!
-
گفت و شنود/ جوجهمرغ!
برای یارو میهمان آمده بود، پرسید؛ تخممرغ میل دارید؟ میهمان گفت؛ بله اگر زحمت نباشد.
-
گفت و شنود/ ژله!
طرف در یخچال را باز کرد که آب بخورد، دید ژلهای که درون یخچال است بدجوری میلرزد، بهش گفت؛ فعلاً میخوام آب بخورم، بعداً به سراغت میآم و حسابتو میرسم!
-
گفت و شنود/ حیف شد!
ای دل غافل! خیلی حیف شد! کاش آقای روحانی رئیسجمهور و آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور بودند تا همه این پیشنهادها و طرحها جامه عمل میپوشید!
-
گفت و شنود/ سنگ!
مگر ترامپ کدخدای جهان است که از دهها هزار کیلومتر آنطرفتر درباره کشورهای منطقه تصمیم بگیرد؟!
-
گفت و شنود/ فالگیر!
یارو پیش یک فالگیر رفت که فالش را بگیرد، فالگیر گفت؛ فردا در محله شما یکی کشته میشود! یارو گفت؛ این را که خودم هم میدانم! میخواستم ببینم دستگیر میشوم یا نه؟!
-
گفت و شنود/ دروغگو!
سی ان ان میگوید بیشترین دروغهای ترامپ، اغراق و گزافهگویی درباره توانکاری خودش است! و برخی از اطرافیانش در کاخ سفید هم در دروغگویی، دست کمی از او ندارند!
-
گفت و شنود/ سیبیل!
در جلسه خواستگاری، مادر عروس از مادر داماد پرسید؛ پسر شما تحصیلاتش چیه؟ گفت؛ بیسواده! پرسید شغلش چیه؟ گفت بیکاره! پرسید خونه داره؟ گفت نه! پرسید پول و پله چی؟ گفت آسمون جُله!
-
گفت و شنود/ حق با توست!
یارو نزد قاضی بلخ از شخصی شکایت کرد و گفت؛ فلانی چنین و چنان کرده! قاضی گفت؛ حق با توست. یک ساعت بعد طرف دیگر دعوا آمد و ماجرای دعوا را برخلاف اولی تعریف کرد...