-
گفت و شنود/ مریض بعدی!
یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر نمیدونم چرا هیچکس به من اهمیت نمیده و منو تحویل نمیگیره؟! دکتر به منشی گفت؛ مریض بعدی!
-
گفت و شنود/ قطعکن!
یارو به یکی تلفن کرده بود، طرف بهش گفت بدجوری لهجه داری متوجه حرفت نمیشوم. یارو گفت؛ خُب قطع کن دوباره میگیرم!
-
گفت و شنود/ پُتک!
یارو میخواست گردو بشکنه، گردو را زیر پایش گذاشت و با سنگ محکم روی سرش کوبید!
-
گفت و شنود/ پنج هشتتا؟!
از طرف پرسیدند؛ پنج هشت تا، چند میشه؟ گفت؛ میخوای بخری یا میخوای بفروشی؟!
-
گفت و شنود/ گاز!
مردک باز هم دروغ و دَونگ بافته. چون اصلاً معلوم نیست ابوبکر بغدادی کشته شده یا نه؟ و اگر هم کشته شده باشه مشخص نیست چطوری کشته شده؟!
-
گفت و شنود/ قایق توپدار !
بلا نسبت و دور از جون خر، آمریکا عجب خرهایی را استخدام کرده و به کار گرفته است! قایق توپدار وسط خیابانهای تهران چه میکند؟!
-
گفت و شنود/ لالایی!
دایهای برای بچه لالایی میگفت که بخوابد، بعد از مدتی لالایی گفتن، بچه به او گفت؛ لطفاً صداتو ببُر و دهنت رو ببند، بذار یک چرت بخوابم!
-
گفت و شنود/ ادا و اطوار!
یارو رفته بود جلوی قفس میمونها ادا در میآورد! یکی از میمونها بهش گفت؛ به جای این ادا و اطوارها بگو چطوری فرار کردی که ما هم فرار کنیم!
-
گفت و شنود/ کارت ویزیت!
مردم ایران آمریکا را از خود او بهتر میشناسند که ۴۰ سال است در همه عرصهها، از جمله آشوبهای اخیر پوزهاش را به خاک مالیدهاند.
-
گفت و شنود/ سِن تئاتر!
یارو نیاز به دستشویی داشت ولی جایی پیدا نمیکرد، با هزار زحمت یک جای تاریک پیدا کرد و با خیال راحت که هیچکس او را نمیبیند، مشغول شد. ناگهان دهها پروژکتور نورافکن روشن شد و...روی سن تئاتر رفته بود!
-
گفت و شنود/ کاپشن!
همسایه یارو از او پرسید؛ دیشب در خانه شما چه خبر بود؟ سرو صدای زیادی میآمد؟ یارو گفت؛ چیزی نبود با خانمم جر و بحث داشتیم!
-
گفت و شنود/ بشمار!
یارو رفته بود بازار که الاغش را بفروشد، خسته بود و خوابش برد، وقتی چشمش را باز کرد دید افسار به گردنش است و الاغش کنار مشتری ایستاده و دارد پول میشمارد!
-
گفت و شنود/ جوجه داعشها!
یارو از رفیقش پرسید؛ چرا به من میگن احمق بیشعور؟ رفیقش یک کاسه مسی و یک قاشق آورد و با قاشق به کاسه زد. یارو پرسید؛ کیه دَر میزنه؟ رفیقش گفت؛ واسه همینه که بهت میگن احمق.
-
گفت و شنود/ آخر پاییز!
جوجهها را آخر پاییز میشمارند، یارو رفته بود دزدی، دنبالش کردند، وسایل خودش را هم گذاشت و فرار کرد، رفقاش پرسیدند؛ شیری یا روباه؟ گفت؛ مگه خر چه عیبی داره؟!
-
گفت و شنود/ تعبیر خواب!
یارو که خیلی شکمو بود، خواب دید داره درازترین ماکارونی دنیا رو میخوره، از خواب که پرید، دید نصف کش شلوارش رو خورده!
-
گفت و شنود/ عقاب!
یارو میگفت؛ رفیق من مثل سگ با وفا، مثل روباه مکار، مثل شیر قوی و مثل عقاب تیز بین است! رفیقش گفت؛ پس یک روز قرار بگذار بریم باغ وحش ببینیمش!
-
گفت و شنود/ پیاز ترشی!
از شخصی پرسیدند؛ شیرینترین غذایی که در عمرت خوردهای چی بوده؟ گفت؛ پیاز ترشی!
-
گفتوشنود/ فازمتر!
یارو با برقگرفتگی فوت کرده بود، اقوامش با فازمتر سر قبرش فاتحه میخواندند!
-
گفت و شنود/ ماشین اصلاح!
سلمونی به مشتریش گفت؛ چرا اینقدر وُول میخوری؟! مگه ماشین اصلاح من موهای سر تو رو نمیگیره؟ یارو گفت؛ چرا میگیره ولی ول نمیکنه!
-
گفت و شنود/ پس فردا!
از شخصی پرسیدند، کِی وارد این شهر شدهای؟ گفت؛ پسفردا! گفتند؛ پس فردا که هنوز نیامده است! گفت؛ خب برای همین زودتر آمدهام.
-
گفت و شنود/ خط خوش!
پس تکلیف آنهمه وعده و وعید که با برجام تمام تحریمها بالمره لغو میشود و آنچنان گشایش اقتصادی بهوجود میآید که مردم دیگر به یارانهها احتیاجی ندارند چه میشود؟!
-
گفت و شنود/ چتر!
کشیش شهر از مردم دعوت کرد که جمع شوند و برای نزول باران دعا کنند. فردا وقتی مردم جمع شده بودند با عصبانیت گفت؛ بروید دنبال کارتان، شما به دعا اعتقادی ندارید!
-
گفت و شنود/ کبابی!
گفت: تعداد قابل توجهی از رسانهها و مقامات آمریکائی برکناری ترامپ را به نفع آمریکا و اروپا و همه جهان میدانند.
-
گفت و شنود/ این به آن دَر!
طرف گفت؛ آفرین، هنگام درو و خرمن بیا تا جایزهات را بدهم و هنگامی که شاعر برای دریافت جایزه رفت، یارو گفت؛ مرد حسابی، تو یک شعر خواندی که من خوشم آمد و من هم یک وعدهای دادم که تو خوشت آمد!
-
گفت و شنود/ یخ!
به یارو گفتند یکی از موجودات شناخته شده جهان را نام ببر، گفت؛ یخ! گفتند؛ یخ که موجود نیست! گفت؛ اختیار دارید، روی همه دکهها نوشته یخ موجود است!
-
گفت و شنود/ چاره!
از طرف پرسیدند اگر در دریا یک کوسه به تو حمله کند چه میکنی؟ گفت؛ میروم بالای درخت! گفتند؛ در دریا که درخت نیست! و طرف گفت؛ چرا متوجه نیستید که مجبورم و جز این چارهای ندارم!
-
گفت و شنود/ علف!
ترامپ پولهای شاه و شاهزاده سعودی را هپل و هپو کرده بود که برای این حیوونکیها کاری بکند. پس چی شد؟!
-
گفت و شنود/ غم و غصه!
طرف اسم جوجهکباب را گذاشته بود «غم و غصه» و اسم چُپق را گذاشته بود «درد و رنج» و به مردم میگفت؛ شما نمیدانید که ما به خاطر شما چه غم و غصهای میخوریم و چه درد و رنجی میکشیم؟!
-
گفت و شنود/ طوطی گمشده!
یارو که طوطی خود را گم کرده بود به کلانتری رفت و گفت؛ طوطی من گم شده! افسر کشیک گفت؛ پیدا کردن طوطی شما که وظیفه ما نیست!