کد خبر 996167
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۹
فیلم 23 نفر - مهدی جعفری

مهدی جعفری: دوران هشت‌ساله دفاع‌مقدس یکی از پرافتخارترین مقاطع تاریخ ملت ایران بوده و خواهد بود. گنجی ماندگار که سرمایه بی‌بدیلی برای همه نسل‌هاست و نه فقط ما.

به گزارش مشرق، فیلم «23نفر» به واسطه داستان و سوژه‌ای که دارد با تمام فیلم‌هایی که در این سال‌ها درباره دوران جنگ ساخته شده متفاوت است؛ داستان 23 نوجوانی که سال‌های سال در اسارت بودند و این اسارت هم با دیگر اسیر شدن‌ها متفاوت بود. «23نفر» قصه‌ای دارد که در این سال‌ها کتاب‌های زیادی درباره‌اش نوشته شده و مهدی جعفری آن را به پرده سینما آورده است. این فیلم در جشنواره ملی فیلم فجر سال گذشته توانست رضایت منتقدانش را تا حدود زیادی به‌دست بیاورد. درباره این فیلم، داستان 23نفر و فضای اردوگاهی فیلمش با مهدی جعفری به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

بیشتر بخوانید:

یک خواننده زیرزمینی مبتذلِ دیگر در نوبت اخذ مجوز از وزارت ارشاد/ چرا مافیای موسیقی به دنبال رسمی‌کردن موسیقی رپ است؟ +تصاویر

حامی شماره یک تک‌خوانی زنان برای چه ماموریتی به ایران بازگشت؟ +تصاویر

«امشب اینجا»؛ همراه با زنانی که با دوستِ شوهر خود رابطه دارند! +تصاویر

این فیلم درباره اسارت نوجوانان و سرنوشتی است که در این اردوگاه برای آنها رقم می‌خورد. برای ساخت فیلم از چه منابعی استفاده کرده‌اید؟ جز کتابی که احمد یوسف‌زاده نوشته،چه تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته؟


حدود 14سال قبل مجموعه مستندی را با همین موضوع برای شبکه چهار سیما ساختم. مجموعه‌ای که تهیه‌کننده آن علیرضا رئیسیان و پژوهشگر آن دکتر محمد شهبا بود. بنابراین، هم در تیتراژ فیلم سینمایی از این دوستان نام برده شده و هم لازم است همین جا دوباره اشاره کنم که زحمات این دوستان در آن سال‌ها نقش مؤثری در ثبت این داستان در حافظه تصویری مستند کشورمان داشت. از طرفی آشنایی بیشتر من با گروه ۲۳نفر و صالح قاری و ارتباط دوستانه ما در این سال‌ها باعث شد تا گفت‌وگوهایی طولانی‌مدت با این دوستان نیز خود به منبع تکمیلی دیگری تبدیل شود. سال۹۲ هم احمد یوسف‌زاده رمانی با نام «آن بیست‌وسه نفر» به نگارش درآورد که خواندن بخش دیگری از خاطرات ناگفته در آن کتاب به تکمیل شدن اطلاعات ما کمک کرد، و در نهایت باید از کتابی نام ببرم تحت عنوان «خاطرات ملاصالح قاری» که توسط خانم غبیشی به نگارش درآمده و در رابطه با جزئیات مربوط به زندگی صالح قاری بسیار به‌کار آمد.

چطور به فیلمنامه نهایی 23نفر رسیدید؟


راستش استفاده از مجموعه این پژوهش‌ها و کتاب‌ها و همچنین منابع زنده انسانی برای به نگارش درآوردن یک فیلمنامه سینمایی اصلا کار ساده‌ای نبود و در واقع بهتر است بگویم یکی از سخت‌ترین قسمت‌های ساخت این فیلم همین مرحله نگارش فیلمنامه بود. از آنجا که من چیزی در حدود 8سال به‌دنبال فراهم آوردن شرایط ساخت مناسب برای این فیلم بودم، خدا را شکر این فرصت را داشتم که ده‌ها بار فیلمنامه را بازنویسی کنم. مهم‌ترین چالش در این زمینه برایم رسیدن به یک فرم روایی مناسب با حال و هوای این قصه بود. ساخته شدن فیلم سینمایی ۲۳نفر توسط من شاید از معدود فرصت‌هایی‌است که یک فیلمساز شانس این را می‌یابد که هم نسخه مستندی از یک موضوع بسازد و هم فیلم سینمایی آن را. این مسئله مزایا و خطرات خودش را دارد؛ از طرفی فیلمساز به کلیات و جزئیات داستانش بسیار مسلط خواهد بود و از سویی ممکن است او را در پیدا کردن یک فرم روایی سینمایی با قواعد مختص خود دچار مشکل کند. راستش سال‌هاست که در هر 2حوزه مستند و سینما مشغول تجربه‌اندوزی هستم و به تفاوت‌های این دو عرصه اشراف دارم، ولی از آنجا که فیلم مستند این موضوع را ساخته بودم و با خود گروه ۲۳نفر نشست و برخاست داشته و هم یک رابطه دوستانه با تک‌تک آنها داشتم، وظیفه سنگینی بر دوش خودم حس می‌کردم که در برگردان سینمایی این موضوع، با حفظ مولفه‌های لازم سینمایی هر قدر می‌توانم به واقعیت آن وفادار باشم. طوری که بیننده با وجود اینکه فیلمی داستانی با فرم روایی قصه‌گو می‌بیند، احساس کند که انگار همه‌چیز در این فیلم واقعی و مستند است.
چالش دیگر برایم وجود دو خط داستانی ظاهرا مجزا از یکدیگر در فیلم بود؛ خط اصلی داستان درباره ماجرای ۲۳نفر بود و داستان فرعی‌ای هم وجود داشت که درباره زندگی ملاصالح قاری، اسیر ایرانی عربی بود که در استخبارات بغداد به‌عنوان مترجم اسرای ایرانی از وی استفاده می‌شد. مطمئنم که داستان ۲۳نفر بدون توجه به حضور صالح قاری چیزی کم داشت و از طرفی پرداختن به همه جزئیات زندگی صالح هم از حوصله داستان اصلی این فیلم خارج بود. بنابراین سعی کردم با برقرار کردن ارتباطی متوازن و منطقی میان این دو داستان به پایانی غیرقابل پیش‌بینی و تأثیرگذار برسم. امیدوارم در این زمینه موفق بوده باشم و دوست دارم روزی درباره خود صالح قاری فیلم مجزا و کامل‌تری بسازم. البته در مسیر نگارش آخرین نسخه فیلمنامه از افرادی چون ابراهیم حاتمی‌کیا، حبیب احمدزاده، احمد یوسف‌زاده، محمد ساردویی، مجتبی فراورده و میثم مولایی مشورت‌هایی گرفتم.

در سینمای ایران به ندرت فیلم‌هایی درباره جنگ ایران و عراق داریم که اردوگاه را به خوبی و درستی تصویر کنند؛ برای آنکه تصویری واقعی ارائه شود، چه اتفاقاتی در طول ساخت فیلم افتاد؟


من و همکارانم به‌خصوص کامیاب امین عشایری و 7 طراح صحنه و سارا سمیعی، طراح لباس، وسواس زیادی در مورد بازسازی فضاها و لباس‌ها داشتیم. علاوه بر اتکا به شنیدن خاطرات واقعی اعضای گروه ۲۳نفر، منابع تصویری مستند بسیاری را از نظر گذراندیم و در نهایت دست به ساخت دکورهای زندان استخبارات بغداد زدیم. اگرچه در بازسازی زندان و اردوگاه چندان به مابازای واقعی این فضاها وفادار نبودیم اما حاصل کار چنان شده بود که خود ۲۳نفر وقتی در دکور حاضر شدند یا وقتی فیلم را روی پرده دیدند کاملا این فضاها را باورپذیر می‌دانستند.

 

برای ساخت فیلم که بخش اعظم آن در اردوگاه بود، خودتان چقدر منابع در اختیار داشتید؟ آیا از دیگر افراد نیز مشورت گرفتید؟


 منظورتان از اردوگاه همان فضای زندان یا بازداشتگاه استخبارات بغداد است؟ همانطورکه توضیح دادم این زندان براساس شنیده‌های ما از آزادگان عزیز بازسازی شده است اما هر کدام از آزادگان که تا این لحظه فیلم را دیده‌اند چیزی خلاف واقع در آن نیافته‌اند.

در ساخت فیلم به تمام جزئیات داستان واقعی پایبند بودید؟ این پایبندی تا چه حد برای گروه سازنده مقدور بود؟ 


وفاداری من بیشتر به اصل داستان و نقاط عطف آن بازمی‌گردد. ولی در مورد مکان‌ها یا جزئیات مربوط به رخدادها و نیز روند رویدادها چندان به واقعیت رخ داده وفادار نبودم و بیشتر جنبه‌های سینمایی و ضرباهنگ روایی فیلم مورد توجه بوده است.

همیشه پرداختن به تاریخ معاصر با توجه به حساسیت‌ها سخت است. به‌خصوص وقتی قرار است درباره جنگ، فیلمی ساخته شود که ارگان‌ها و نهادهای زیادی می‌خواهند به آن ورود داشته باشند. شما در پروسه تولید یا حتی نگارش فیلمنامه چه مشکلاتی داشتید؟


در هر فیلم اقتباسی (به‌خصوص اگر اقتباس از واقعیت مستند هم باشد) سخت‌ترین بخش کار، پایبندی یا عدم‌پایبندی به عناوین و اشخاص واقعی و ادای سهم معنوی قهرمانان داستان است. در این فیلم با ۲۳نفر دوستان واقعی توافق کرده بودیم که به‌دلیل تعدد شخصیت‌ها و سختی پایبندی به عدالت در ادای سهم هر یک از این افراد از به کارگیری نام‌ها و شخصیت‌های واقعی بپرهیزیم و البته با تلفیق صفات و خصوصیات آدم‌های واقعی دست به بازآفرینی شخصیت‌های جدیدی بزنیم. شخصیت‌هایی شبیه به آدم‌های همان گروه طوری که هم صحت رفتار و کلام آنها از میان نرود و هم من آزاد باشم تا نسبت این رفتارها و دیالوگ‌ها را به تشخیص خودم در فیلم مشخص کنم. از طرفی همه این ۲۳نفر در طول مدت 8 و سال و اندی اسارت یا حداقل در مدتی که گرفتار پروژه تبلیغاتی صدام حسین شده بودند، خاطرات و لحظات فراموش نشدنی بسیاری را تجربه کرده بودند و طبیعی بود که انتظار می‌کشیدند که با تماشای این فیلم بسیاری از این لحظات واقعی برایشان زنده شود و برآوردن این انتظار، کار را برایم به‌عنوان یک فیلمساز خیلی سخت می‌کرد. به‌دلیل محدودیت زمان فیلم، مجبور بودم فقط به نمایش بخش‌هایی از آن واقعه اکتفا کنم و حتی به لحاظ سینمایی چیزهایی را هم به واقعیت درون فیلم اضافه کنم. بنابراین دلهره‌آورترین لحظه برای من لحظه تماشای فیلم سینمایی ۲۳نفر توسط خود  گروه واقعی۲۳نفر بود. با خود فکر می‌کردم واقعا آنها با دیدن این فیلم چه واکنشی نشان خواهند داد؟! اگرچه به برخی از این دوستان حق می‌دهم که شاید از آنچه در جهان این فیلم رخ می‌دهد کاملا راضی نباشند، اما اتفاقی که افتاد خیال مرا راحت کرد که آنچه در نظرم بود به نتیجه رسیده است و آن هم دمیدن روح حرکت ماندگار ۲۳نفر و بازنمایی واقعی مفهوم وجودی عمل  قهرمانانه آنها در دوران اسارت بود؛ چراکه خدا را شکر همه دوستان ۲۳نفر پس از تماشای فیلم راضی به‌نظر می‌رسیدند و معتقد بودند که روح کلی حرکت آنها در فیلم به درستی منعکس شده است.

 

درباره اکران فیلم بگویید و اینکه با گذشت بیش از یک ربع از پایان جنگ آیا هنوز لازم است که درباره اتفاقات هشت‌ساله فیلم ساخته شود؟


فیلم پروانه نمایش خود را گرفته و در هفته اول آبان‌ماه به نمایش عمومی درمی‌آید و امیدوارم همانطور که در فاصله جشنواره فجر گذشته تاکنون در نمایش‌های پراکنده خود تجربه کرده است، در اکران عمومی هم با استقبال گرم تماشاگران مواجه شود. راستش قبلا هم گفته‌ام که کارکردن در عرصه موضوعاتی از این دست و به‌طور کلی در ژانر موسوم به دفاع‌مقدس کار سخت و خطرپذیری‌است. متأسفانه در سال‌های اخیر در این حوزه فیلم‌های خوب کمی ساخته شده و همین باعث شده تا تماشاگران سینما هم اقبال کمتری به این دسته از فیلم‌ها نشان دهند. در فیلم ۲۳نفر با وجود جذابیت نهفته در محتوای داستان تلاش کرده‌ایم تا با روحیه‌ای ‌آمیخته با طنز نگاهی متفاوت به مقوله‌ای نسبتا تلخ در یکی از پرونده‌های مهم دوران دفاع‌مقدس داشته باشیم؛ طنزی که از دل خود داستان واقعی بیرون می‌آید و نشانگر روحیه بالا و نشاط رزمندگان نوجوان ما در آن دوران است.
در پاسخ به بخش دیگر سؤالتان باید بگویم که دوران هشت‌ساله دفاع‌مقدس یکی از پرافتخارترین مقاطع تاریخ ملت ایران بوده و خواهد بود. گنجی ماندگار که سرمایه بی‌بدیلی برای همه نسل‌هاست و نه فقط ما. آنچه همیشه در پرداختن به این دوران باید درنظر گرفت نسبت و عیار آثاری‌است که در این زمینه ساخته می‌شود.
اینکه بدانیم فیلم‌های ما چه نسبتی با واقعیت دفاع‌مقدس ما دارند و اینکه آیا به اندازه‌ای که رزمندگان آن روزگار برای دفاع از میهن و ملت خویش مایه گذاشتند برای آثارمان مایه می‌گذاریم‌؟ صادقانه باید بگویم در بهترین حالت هم نه... ولی همین که بتوانیم در این مسیر با الهام از روحیه قهرمانان واقعی آن دوران، صادقانه، خالصانه، بی‌ادعا و با تمام توان تلاش کنیم شاید تا حدودی بتوانیم کمک را در این زمینه جبران کنیم. آنها از جان مایه گذاشتند، ما باید از قلب و روح و روان خویش مایه بگذاریم. هر کسی که در این وادی قدم می‌نهد اگر پیش از پرده سینما، شکوه این دوران عجیب را در آینه قلب خویش منعکس نکرده باشد، چیزی برای تاباندن نور آن واقعیت ماندگار بر پرده دل تماشاگرانش نخواهد داشت. باشد که همه ما توفیق و توان این باور را داشته باشیم.


 

23 نفر چه کسانی بودند؟


۲۳نفر؛ گروهی از رزمندگان نوجوان بودند که در جریان جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۱ به اسارت درآمدند. این گروه کم سن و سال بین ۱۳ تا ۱۷سال سن داشتند. صدام حسین پس از آگاهی از این موضوع و دیدن گزارش اسارت قوای ایرانی به‌دلیل شکست در خرمشهر سعی کرد تا از این موضوع به نفع خود بهره‌برداری تبلیغاتی کند و دستور داد که آنها را از بقیه اسرا جدا کنند و به کاخ وی بیاورند.
در دیداری که این نوجوانان با صدام حسین داشتند، وی سعی می‌کند تا با ناراحت نشان دادن خود از این موضوع که اینها کودکانی بیش نیستند که به زور به جنگ فرستاده شده‌اند، با آنها احساس همدردی کند و به دختر کوچکش، حلا می‌گوید که شاخه گل‌هایی را به آنها بدهد و بعد با آنها عکس یادگاری می‌گیرد و می‌گوید که به‌زودی با موافقت کمیته بین‌المللی صلیب سرخ آنها را به ایران برمی‌گرداند.
۲۳نفر که در موضع انفعالی قرار گرفته بودند، اعتصاب غذا می‌کنند تا به جمع دیگر اسیران بازگردند. آنها در نهایت پس از اتفاقات زیادی به خواسته خود می‌رسند ولی تا روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ در اسارت می‌مانند.


ملاصالح قاری کیست؟


اسیر ایرانی دیگری به نام ملاصالح قاری، مترجم صدام در این دیدار بود که بعدها پس از آزادی، به جرم خیانت به ایران از طرف وزارت اطلاعات ایران زندانی و بازجویی شد و نهایتاً با نامه سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد -روحانی آزاد شده از اسارت- بی‌گناهی وی اثبات و از وی رفع اتهام ‌شد.

منبع: همشهری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس