امام خمینی

امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده‌اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» را ترویج می‌کنند.

امام خمینی(ره) علاوه‌بر کردار متمایز سیاسی در مقایسه با علمای دیگر اسلام، گفتاری خاص از خود بر جای گذاشته و کلیدواژه‌های مختص به خود را تولید کرده‌اند. این گفتار گاهی با عنوان گفتمان انقلاب اسلامی شناخته می‌شود. یکی از مهم‌ترین دال‌های این گفتمان که شاید بتوان آن را دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی به‌حساب آورد، دوگانه «اسلام ناب و اسلام آمریکایی» است. این دوگانه گاهی تقابل سیاسی ما با حکومت عربستان سعودی را یادآوری می‌کند که البته بی‌وجه هم نیست. امام در جای‌جای بیانات‌شان- به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر خود-شاخص‌های اسلام ناب و اسلام آمریکایی را تشریح کرده‌اند که اتفاقا یکی از صریح‌ترین این بیانات مربوط به پیام ایشان به‌مناسبت سالگرد حج خونین سال ۱۳۶۶ است؛ حجی که آل‌سعود زائران بیت‌الله‌الحرام، به‌ویژه‌ ایرانی‌ها را به‌دلیل برگزاری مراسم برائت از مشرکان به‌شهادت رساند. در این یادداشت، به‌همین مناسبت می‌خواهیم سه تلقی از اسلام ناب و مفهوم مقابلش، «اسلام آمریکایی» را مرور کنیم.

اسلام ناب به‌مثابه اسلام عقلانی
یکی از تلقی‌هایی که از اسلام ناب وجود دارد و شاید به واژه «ناب» ما را به این معنا دلالت کند، این است که اسلام ناب اسلامی «علمی و عقلانی» است که از ناخالصی‌هایی مانند «خرافات» پیراسته شده است. در این تلقی، دلیل عقب‌ماندگی مسلمانان از تمدن غرب، سنت‌های جاهلانه، دست‌وپاگیر، خرافی و عوامانه‌ای است که نمی‌گذارد به پیشرفت‌های علمی و صنعتی و اخلاقی برسیم. خرافه‌زدایی، پروژه‌ای اصلی‌ است که این تلقی از اسلام برای خود برمی‌گزیند. در طول دوران معاصر از مشروطه تاکنون، اندیشمندان و جریان‌های فکری گوناگونی علم مبارزه با خرافات را بلند کرده‌اند؛ اما همه آن‌ها می‌خواستند به‌نحوی اسلام را از آنچه «غیرعقلانی» یا «عوامانه» می‌دانند پالایش کرده و تفسیری نو از اسلام ارائه دهند تا با شرایط روز منطبق شود. در این تلقی، بسیاری از آداب اجتماعی اسلام، به‌ویژه تشیع، به‌دلیل آنکه صرفا «کارکرد عقلانی و اجتماعی» ندارد یا کارکرد عقلانی‌اش برای ما روشن نیست، در زمره خرافات و انحرافات و امور مذموم قرار می‌گیرد؛ مثلا عزاداری‌های محرم همواره موردنقد این تلقی است. برخی روشنفکران معاصر داعیه‌داران چنین تلقی‌ای هستند. در شکل افراطی‌تر، این تلقی هر جایی از اسلام با عقلانیت ابزاری و ساختارهای جامعه مدرن ناسازگار باشد، باید از دین حذف و به‌اصطلاح اصلاح دینی شود.

اسلام ناب به‌مثابه شیعه اثنی‌عشری
تلقی دیگری از اسلام ناب که برخی علما ترویج می‌دهند، اسلام ناب به‌مثابه شیعه اثنی‌عشری است. آنچه در این تلقی برجسته‌تر است، اعتقاد به 12 امام معصوم، به‌ویژه حضرت مهدی؟عج؟ است. اسلام ناب به‌مثابه شیعه دوازده‌امامی در این تلقی دربرابر اهل‌تسنن قرار می‌گیرد. نقطه اصلی دعوا در این تلقی مناقشات کلامی و تاریخی است؛ مثلا جدال بر سر اینکه چه کسی بعد از پیامبر؟ص؟ حق داشت خلافت کند؟ چه کسی حضرت زهرا؟س؟ را به‌شهادت رساند؟ و... ازجمله مناقشات تاریخی‌ای است که بر این تلقی از اسلام ناب بار می‌شود. نمونه دیگری از مسائل اسلام ناب به‌مثابه شیعه اثنی‌عشری به شبهاتی برمی‌گردد که درباره زیارت، شفاعت و... مطرح است. در چنین پروژه‌ای، باید برای اثبات حقانیت شیعه، ادله روایی، تاریخی، عقلی و علمی اقامه کرد تا در مرزبندی با اهل‌سنت، هویت شیعی به‌عنوان اسلام راستین تثبیت شود. اَشکال افراطی‌تر این تلقی قائل به تکفیر و دشنام به اهل‌تسنن است و تا مرز خشونت فیزیکی هم پیش می‌رود.
با مرور این دو تلقی، حال باید ببینیم بنیانگذار جمهوری اسلامی چه تلقی‌ای از اسلام ناب و نقطه مقابلش اسلام آمریکایی داشته است. هرچند نمی‌توان دو تلقی قبلی را خالی از حقایق و بصیرت‌هایی دانست و قطعا می‌توان برای هر دو تلقی گذشته متناظرهایی در بیانات امام خمینی(ره) پیدا کرد، باید ببینیم نقطه کانونی و محل دعوا در تلقی امام خمینی(ره) از اسلام ناب چیست. به‌همین‌منظور، چند جمله از پیام امام را به‌مناسبت سالگرد حج خونین سال ۱۳۶6 مرور می‌کنیم که در سال ۱۳۶7 صادر کرده‌اند.

امام و احیاگری مناسک دینی
همان‌طورکه گفته شد، تلقی اول به‌دنبال تفسیری نو از اسلام است. امام هم در بیانات‌شان به‌دنبال ارائه خوانشی نو از دین و مناسک دینی هستند و مثلا در این پیام، تفسیری نو مناسک دینی حج به‌دست می‌دهند: «بزرگ‌ترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکرده‌اند و حج با آن ‌همه راز و عظمتی که دارد، هنوز به‌صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بی‌حاصل و بی‌ثمر باقی مانده است».

امام بدون آنکه مناسک حج را به‌مثابه آدابی خرافه‌آلود و زائد انکار کنند، آن را به باطن حقیقی‌اش تأویل می‌کنند و مصداق‌های امروزی را برایش برمی‌شمارند. اگر نقطه کانونی اسلام توحید باشد، امام با تمسک به این اصل اساسی، مناسک حج را با توحید توصیف می‌کنند که جنبه عملی دارد: «باردیگر آمریکا و آل‌سعود، برخلاف راه و رسم آزادگی از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید و از جانبازان بی‌پناه ما کشته‌ها گرفتند و انتقام خود را از آنان گرفتند. همان‌ها که برای نجات محرومان و بندگان خدا راحتی راحت‌طلبان را بر خود حرام و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نه‌تنها بنده زرخرید آمریکا و شوروی نباشند، بلکه زیربار هیچ‌کس جز خدا نروند ... با خود می‌گویند مگر هنوز لات و هبل در کعبه‌اند. آری، خطرناک‌تر از آن بت‌ها، اما در چهره و فریبی نو. آن‌ها می‌دانند که امروز حرم، حرم است؛ اما نه برای ناس، بلکه برای آمریکا و کسی که به آمریکا لبیک نگوید و به خدای کعبه روی آورد، سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلاب‌شان مناسک ابراهیم را زنده کرده است و حقیقتا می‌رود تا فضای کشور و زندگی خویش را با آوای دلنشین «لبیک، اللهم لبیک» معطر سازد». درواقع، امام به‌عنوان احیاگر و نه اصلاح‌گر اسلام در جهان حاضر با مناسک درنمی‌افتند؛ بلکه این مناسک را به باطنش برمی‌گرداند و حتی مناسک فراموش‌شده‌ای مانند برائت از مشرکان را دوباره به‌راه می‌اندازد. این دمیدن روح به مناسک اسلامی درباره عزاداری‌های محرم هم صادق است.

وهابیت دشمن عرضی است
در نگاه امام، اسلام ناب دربرابر اسلام آمریکایی قرار می‌گیرد، نه دربرابر اسلام اهل‌سنت. چه‌بسا اهل‌تسننی که اعتقاد و التزامش به اسلام و برائت از مشرکان بیش از برخی شیعیان باشد. از نگاه امام مبارزه جهانی علیه شرق و غرب و تشکیل هسته‌های مقاومت مستضعفان درمی‌آید و از نگاهی که قائل به مرزبندی با اهل‌تسنن است، جزوه‌هایی که به حجاج داده می‌شود که دربرابر شبهه‌های وهابی‌ها درباره توسل و زیارت پاسخ‌های آماده داشته باشند. در تلقی امام، حج فرصتی برای نزدیکی امت اسلامی به‌هم دربرابر ظلم ابرقدرت‌هاست. محل دعوای اسلام ناب و اسلام آمریکایی برخلاف دوگانه تشیع و تسنن، نه مناقشات کلامی و نه منازعات تاریخی است. دعوای اصلی ما بر سر حمایت از ستمگری آشکار جهان‌خواران است: «آمریکا و آل‌سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقه‌ای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده و ایران و رهبران آن را به‌عنوان کسانی که هوس رسیدن به یک امپراتوری بزرگ را در سر می‌پرورانند، معرفی می‌کنند. دست‌نشاندگان آمریکا آتش‌زدن پرچم آمریکا را به حساب آتش‌زدن حرم و شعار مرگ بر شوروی و آمریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند».

در تلقی امام، دعوای اصلی ما با آمریکاست و وهابیت به‌دلیل خیانت به امت اسلامی به‌عنوان دشمن عرضی در نظر گرفته می‌شود. ما به این دلیل با وهابیت دشمن نیستیم که اعتقادات کلامی و فقهی مغایر با شیعیان دارند، بلکه نزاع ما با وهابیت به‌دلیل دوستی با آمریکا و سرسپردگی‌شان دربرابر آن است. این سرسپردگی البته اقتضائات نظری و عملی بسیاری دارد و درنهایت، به تفسیر به رأی دین و شکل‌گیری اسلامی با عنوان اسلام آمریکایی منجر می‌شود. امام در همین پیام در جمله به‌یادماندنی‌شان اینچنین وهابیت و نسبتش با مفهوم اسلام آمریکایی را توصیف می‌کنند: «مگر مسلمانان نمی‌بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده‌اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس‌نماهای بی‌شعور حوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» را ترویج می‌کنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهانخوار، می‌گذارند؟»

ذکر این نکته ضروری است که دوگانه اسلام ناب و اسلامی آمریکایی مانند یک طیف است. این‌گونه نیست هرکسی که داعیه مبارزه با خرافات داشت، اسلامش آمریکایی باشد و هرکس درباره اعتقادات شیعی کار فکری و فرهنگی کرد، شیعه آمریکایی. حفظ نقطه کانونی مهم است؛ وگرنه خود امام در این پیام به‌صراحت از لزوم مبارزه با خرافه سخن می‌گوید و البته آن را به علمای درباری برمی‌گرداند: «مسلما حج بی‌روح و بی‌تحرک و قیام، حج بی‌برائت، حج بی‌وحدت و حجی که از آن هدم کفر و شرک برنیاید، حج نیست. خلاصه همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه‌های زندگی‌شان کوشش کنند و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیرهای صحیح و واقعی از فلسفه حج همه بافته‌ها و تافته‌های خرافاتی علمای درباری را به دریا بریزند».
افزون‌براین، هرکسی که علیه وهابیت شعار داد، نباید به‌عنوان داعیه‌دار اسلام ناب در نظر گرفته شود. طبق تلقی امام، باید دید آیا اولویت اول او مبارزه با آمریکاست یا نه. به‌عنوان مثال، عده‌ای پیش از انقلاب تمرکز خود را بر مبارزه با بهاییت گذاشته بودند؛ درحالی‌که اولویت امام مبارزه با شاه و براندازی حکومت پهلوی بود. اسلام ناب و اسلام آمریکایی در اغلب اوقات مواد یکسانی دارند؛ اما صورت‌بندی این دو اسلام و اولویت‌بندی‌هایش فرق می‌کند.

*صبح نو

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس