کد خبر 96422
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۲:۱۲

بذاريد ما تكه پاره بشيم توي اين بيابون ها بميريم ولي اسلام اينقدر عظمت داشته باشه كه رئيس جمهورش بره تو پاكستان مردم ديگه يادشون بره خودشون رئيس جمهوري داشتند اصلا محل هيچي بهش نگذارند و بچسبند به ماشين رئيس جمهور ما

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، علی محمدي‌پور به سال 1338 در روستای «دقوق‌آباد» از توابع بخش «نوق» (رفسنجان)  متولد شد. وقتی امام خمینی شروع به کشیدن گوش طاغوت کرد ، علی 4 سالش بود و بچه گی می کرد اما وقتی امام در سال 1357 به ایران برگشت ، این بچه ی کویر ، برای خوش شیرمردی شده بود. همان اولِ کار ، آستین ها را بالا زد و کمربندش را محکم بست به سربازی رهبرش. بالاخره هم در عملیات کربلای 5 مزدش را گرفت و رفت برای مرخصی تشویقی تا روزی که در رکاب «مولا»یش بازگردد و حساب همه ی طاغوت ها را یکسره سازند. انشاءالله.
حاج علی محمدی در زمان شهادت ، فرماندهی گردان 412 از لشکر 41 ثارالله را برعهده داشت. آن چه خواهید خواند بخشی کوتاه از سخنرانی آن سردار عزیز است که مدت کوتاهی پیش از شهادتش در جمع مردم زادگاهش و در مسجد روستا ایراد فرموده:

"شما رفتن آقاي خامنه اي به پاكستان را ديديد. اصلا خدا چي قرار داده براي ما، ما قدرش را نمي دانيم. تو ناز و نعمتيم. مردم پاكستان ديديد كه جوري برخورد كردند با آقاي خامنه اي كه ضياءالحق خجالت مي كشيد همراه آقاي خامنه اي بيايد. مردم پاكستان دست مي كشيدند روي ماشين ، روي آهن ها، دست مي كشيدند روي سر و صورتشان، دست مي كشيدند به صورت بچه، تبرك مي كردند. عظمت جنگ ما همين براي ما بسه. بذاريد ما تكه پاره بشيم توي اين بيابون ها بميريم ولي اسلام اينقدر عظمت داشته باشه كه رئيس جمهورش بره تو پاكستان مردم ديگه يادشون بره خودشون رئيس جمهوري داشتند اصلا محل هيچي بهش نگذارند و بچسبند به ماشين رئيس جمهور ما و ببوسند، دست بكشند روش تبرك كنند صورت بچه هاشون و خودشونو. اين ارزش داره و همين براي ما بسه و امروز مسئله ايران تنها نيست، لبنان مسئله هست، ليبي مسئله هست، سوريه مسئله هست، دنيا و كلا اسلام و مسيحيت و همه مذاهب در خطرند امام بخاطر اين ميگه حركت كنيد."







انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • البرز پیوندی ۰۷:۵۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    خاک بر سر من که دنبال iphon ipod هستم و این سخنان بهشتی در من بی اثر شد.
  • ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    حاج علی محمدی رو کم معرفی کردین، آدم یاد وقتی میفته که آمریکاییها درمورد ایرانیا حرف میزنن، کاملا از نگاه بالا. اگر لااقل کتاب زندگینامه اش رو بخونید می فهمید پشت این سخنرانی ولایی و به قول شما در روستای زادگاه چه اخلاص و عرفان نابی خوابیده. یک قطره کوچک از روح بلند اینکه حاج علی شب عملیات تک تک بچه هایی رو که فرداش شهید میشن رو نام برد. ایشان به عارف شهید حاج علی محمدی معروف هستند. فکر کنم در مورد بقیه شهدا هم که می نویسین همینطوریه ، این یکی رو خودمون میشناسیم دیدیم چطور ضعیف معرفی کردین.
  • شعبانی ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    قسمتی از وصیتنامه شهید حاج علی محمدی : اما تو ای برادر عراقی اگر چه تو ماموری و قاتل جان من اما من تو را برادر خود می دانم از تو خواهم گذشت اگر خدا اجازه دهد اول کسی را که شفاعت کنم تو هستی آماده باش و غمی به دل راه مده وحشتی نداشته باش سینه من آماده است تو خون مرا خواهی ریخت اما امیدوارم با ریخته شدن خونم گناهانم بخشیده شود. نمی دانم تو در کدام سپاه و لشکری ولی می دانم روزی در این دشت های گرم خوزستان و یا کوه های غرب به هم خواهیم رسید و تو سینه مرا خواهی شکافت اما بدان که ما مسلمانیم ما ظالم نیستیم و ظلم نمی کنیم. برادر بدان من آمده ام از تو دفاع کنم آمده ام به زندگی تو ارزش بدهم. آمده ام تو را آزاد کنم و تو را از زیر بار ظلم و ستم رها کنم. اما تو من را خواهی کشت ولی بدان که من هدفم را فراموش نمی کنم یعنی مکتب هدایت کننده گذشت و ایثار . بعد از این یعنی بعد از شهادت هم دستم را به سویت دراز خواهم کرد تا دستت را بگیرم و از این بدبختی و ستم آن ستمی که آغازش از این عالم است و به تو روا شده نجات دهم. برادر شلیک کن و این قلب سیاه مرا رنگین کن این چهره پر از گناه مرا رنگین کن بدان که من نیز مانند تو برادرانی کوچک و بزرگ دارم پدر و مادری پیری دارم اما برای انجام وظیفه و تکلیف آمده ام برای نجات تو و دیگر برادرانت آمده ام.
  • جلیل ۱۲:۵۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    یک روز قبل از عملیات کربلای پنج حاج علی با تعدادی از بچه های گردان ۴۱۲ حلقه وار دورهم نشسته بودند پس از گفتگوی صمیمانه حاج علی رو کرد به یکی از بچه ها و گفت فلانی تو در این عملیات شهید می شوی و همین طور به یکی دیگر از بچه ها گفت که تو زخمی می شوی و به یکی دیگر از بچه ها گفت تو دراین عملیات آسیب نمی بینی همین طور گفت تا رسید به برادرش و با همان لهجه شیرین محلیش به او گفت: کاکو من و تو در این عملیات شهید می شویم خدا به پدر و مادرمون صبر بده. جالب اینکه هر چه حاج علی گفته بود درست همان شد و حاج علی و برادرش در این عملیات شهید شدند به امید شفاعتش در قیامت.
  • ع ۱۳:۴۹ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    درود بی پایان الهی بر شهدا و امام شهدا وسلام برشما دوستان عزیز که مارا یاد این شهید عزیز انداختید
  • ۱۹:۱۱ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    با سلام و دست مریزاد بابت مرور خاطرات و تصاویر شهدای جنگ اما شهید علی محمدی از سیدان شهدای جنگ در استان کرمان و از بزرگان مبارز علیه رژیم طاغوت در گروههای چریکی فدائیان اسلام از خوزستان تا کرمان است. متاسفانه نام وی مطرح نشده است و شهدا هم قابل ثیاس نیستند اما روایت زندگی ایشان شباهت زیادی به حاج حسین خرازی و نیز شهید باکری دارد. او از بزرگان عرفای جنگ بود. او فرمانده گردان خط شکن 412 بود که از قویترین و مومن ترین و شجاع ترین گردان های لشکر معروف ثارالله محسوب می شد. خطوط مهم و بزرگی که این شهید بزرگوار از عراقی ها شکست از او یک فرمانده استراتژیست و مغز متفکر نظامی ساخته بود. نماز شب در گردان او از واجبات بود یکساعت قبل از اذان صبح بیدارباش غیر رسمی زده می شد و نماز شب در چادرهای گردان وی شبیه نماز جماعت می شد. وی قلب رزمندگان را تسخیر کرده بود و همراهان وی مصداق دقیق و روشن کانهم بنیان مرصوص افرادی آزاد از دنیا و مدافع تمام عیار اسلام و رزمندگان مخلص و خالص دین بودند. از مجموعه گردان وی بعد از جنگ اکر 20 درصد باقی مانده باشند بقیه توفیق ضیافت الهی را یافتند.
  • لواسانی ۲۱:۴۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    0 0
    یاد روایت مشهور که ورد زبان امیر دلاور عرصه اخلاص وعبودیت شهید صیاد شیرازی افتادم من کان الله کان الله له اقعا همه این شهدا از یک جنس ویک ریشه بودند اخلاص سرلوحه رفتار همه شان بود که این باب دریچه ای بود برای ورد بصیرت در نوع نگرششان (روحشان شاد وگوارایشان باد همتشیتی با مولایشان)
  • mohamad ۰۸:۳۱ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۵
    0 0
    khoda hameh shahidan maro moshref koneh bedidar agha aba abdoah wa in shahidat nasieb ahmadi nejad bekoneh keh hagesh ast
  • حامد عسكري ۱۵:۴۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۵
    0 0
    نام خانوادگي دقيق اين شهيد بزرگوار، «محمدي‌پور» و نام دقيق روستاي محل تولدش، «دقوق‌آباد» از توابع بخش «نوق» در شهرستان رفسنجان است؛ اين سردار بي‌ريا و دلاور، در شب اول عمليات كربلاي 5 به همراه به برادرش، شهيد حسين محمدي‌پور در شلمچه به شهادت رسيد... شادي روحش صلوات.
  • راوی ۱۹:۱۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۵
    0 0
    سطح تیتر زنی تان به طرز وحشتناکی، بچه گانه و تحت هیچ شرا یطی با فرهنگ زیبای شهادت همخوانی نداره، این یا از سطح پائین علمی مسئول این امر است، یا به عمد برای جذب مخاطب دست به چنین کاری میزند، در کل مطالب بسیار زیبا هستند، متاسفانه تیترهای تان خیلی بد است. از خیلی از دوستانم خواستند که تیترتان را نظر بدهند. متاسفانه نظرشان همین است که گفتم. بعدش هم مطالب را بدون منبع کار میکنید. اگه پیام شهدا را درک می کنید، اخلاق اخلاق اخلاق ....
  • ناشناس ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۱/۳۰
    0 0
    باسلام سردار شهید حاج علی محمدی پور یک عارف به تمام معنا بود می دانست که کدام نیروها شهید می شونند درکجا واعلام هم می کرد که مصاحبه انجام بدهنند که باشد خاطرات بعد از عملیات وحتی برای معرفی کادر گردان هم خیلی دقت داشتن واعلام می نمودنند که به درد کار می خورنند یا از زیر کار شان خالی می کنند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس