کد خبر 94617
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۳

صحنه کنونی سیاست در دیار ما شدیداً مبتنی بر مناسبات قبیلگی است و این را آدم وقتی می­فهمد که با هیچ یک از قبایل موجود نتواند به طور جدی همدلی و همفکری احساس کند. چند وقتی است که چنین احوالی دارم.

به گزارش خبرنگار وبلاگستان مشرق، سجاد صفار هرندی نويسنده وبلاگ خصوصی نیست در آخرين مطلب خود نوشت: برای چون منی، تکلیف با فتنه و اصلاح طلب­ها و انحرافی­ها و رفسنجانیست­ها و حتی با راستی­ها مشخص است. با بچه­های جبهه پایداری تا حد زیادی همدلم ولی وقتی حرفهایشان را (مثلاً همین جزوه­ای که اخیراً صدا کرده) می­خوانم، می­بینم که همفکر نیستم. حرفهایشان درست و غلط و مشکوک و افراط و تفریط و ... را در هم پیچیده و معجونی است که آدم در مقابلش می­ماند چه باید بکند! بعضی کسانی که در رأس هستۀ تصمیم­گیر پایداری قرار گرفته اند، نه این که آدم­های بدی باشند! نه! ولی فاقد عنصر مهمی به نام "تعادل" هستند. اشکال کوچکی نیست. حقیقتاً آدم دلش نمی­آید که سکان هدایت جریانی به عظمت و عمق "جریان سوم تیر" در دست این برادران باشد با این مشی و خصلت­ها و سلیقه­ها! زمانی نوشته بودم که احمدی نژاد دیگر نمایندۀ سیاسی ما نیست و ما باید به دنبال نماینده سیاسی جدیدی بگردیم. جبهه پایداری می­توانست این نماینده باشد. امّا ... جبهه پایداری جبهه نشد، محفل شد. سوم تیر بزرگ­تر از آن است که زمامش به دست یک محفل بیافتد. و البته تنها نقطۀ روشن حضور علامه مصباح است که طبیعتاً حضوری است نظارتی و ارشادی. خطر این است که هزینه این سلیقه و منش از سرمایۀ اعتبار ایشان پرداخته شود و ...

از سوی دیگر، به نظرم می­رسد رفقای رهپویانی-ایثارگرانی الان مواضع عمدتاً درستی دارند. شاید بتوانم بگویم با آنها همفکرترم ولی ... خب! همدل نیستم. بی تعارف چون «سوم تیری» نیستند. این اشکال کوچکی نیست.

هر دو گروه به شیوه­ای که فقط تداعی­گر عصبیت­های قبیلگی است، با یکدیگر خصومت دارند. خصومتی به شدت ناموجّه و بی معنا. و این خصومت را به شیوه­ای مشابه اعمال می­کنند. متلک­های متقابل جهان و رجا به هم را ببینید! این آن را متهم می­کند به توهین به ایت الله مهدوی کنی و درباره اخلاق سیاسی خطابه می­دهد، در حالی که جزوۀ کذایی حرف بی­ربط کم ندارد ولی هیچ جایش توهین به آقای مهدوی نیست. آن این را متهم می­کند به توهین به علامه مصباح. در حالی که نامۀ کذایی هم با این که نوع انتشارش در رسانه­های دوستان صادقانه نیست و پنهان شدن در پشت نام دانشجویان دانشگاه­های تهران خیلی بیمزه است (در حالی که اظهر من الشمس است که فضای دانشجوهای حزب اللهی با جبهه متحد سازگاری ندارد و بیشتر گرایشش به پایداری است)، اما به هیچ وجه توهین به استاد مصباح نیست. این آن چیزی است که آدم را کلافه می­کند.
ممکن است کسی بگوید: حالا که چی؟ خب با هیچ کدام همدل و همفکر نباش! چه مرگت است؟!

شاید دوستمان راست می­گوید. اتفاقاً چنین موضعی در عرصه سیاسی داشتن خیلی باکلاس است: با هیچکس نبودن و از یک نقطه برج عاج همه را "نقد درون گفتمانی" کردن! ولی بدبختی اینجاست که من اصلاً به ایفای نقش روشنفکری و –به اصطلاح- نقد درون گفتمانی (؟!) معتقد نیستم. کاری که باید کرد "عمل سیاسی انقلابی" است. عمل سیاسی انقلابی را از برج عاج نمی­توان انجام داد. باید درون جریان بود.

این­ها که تا حالا نوشتم، همه حاشیه روی بود برای اینکه برسم به متن. انگیزه اصلی که باعث شد این وبلاگ به روز شود پرسشی است که در ادامه می­آید.

***

من اینجا کاری به این ندارم که حرفهای آقای افروغ در آن برنامه تلویزیونی درست بود یا نه؟ و نیز به اینکه اگر مشکلی در کار بود به محتوای حرفها بر می­گشت یا به لحن و شیوۀ بیان آنها یا به سوابق و مواضع گوینده؟ من فقط می­خواهم از برادران جهان نیوزی که راه به راه مطلب زدند در ستایش از سوابق افروغ و درستی و صحت مواضع او و این که چقدر آزاد اندیشی خوب است و ...، یک سؤال بپرسم. سؤال را برای این نمی­پرسم که جواب بدهند، برای این می­نویسم که اگر احیاناً اینجا را می­خوانند فقط به آن فکر کنند.

اگر همین مواضع، با همین لحن و در همین برنامۀ تلویزیونی، نه توسط آقای دکتر عماد افروغ که توسط ... (حالا نمی­گویم علی اکبر جوانفکر که کلاً آدم بی­ربطی است!) مثلاً توسط استاد خوب مردم شناس ما، آقای دکتر ابراهیم فیّاض گفته شده بود، رفقا با آن چه معامله­ای می­کردند؟ آیا باز هم بحث آزاد اندیشی به میان می­آمد؟ و سوابق انقلابی و بچه رزمنده بودن دکتر فیاض را یاد آوری می­کردند؟ یا خوراکش تیترهایی از قبیل «اهانت یکی از منسوبین جریان انحرافی به ولایت فقیه(!!)» و «تئوریسین جریان انحرافی در سیمای ملّی چه می­کند (!!!)» و امثال اینها بود؟ آیا تا فیها خالدون یکی دو مصاحبه­ای که او در حمایت از احمدی نژاد و مشایی کرده است، را در نمی­آوردید؟ آیا ...

من قصد ایراد اتهام ندارم. سؤالی کردم. امیدوارم اگر این سؤال متضمن چنین چیزی بود، به بزرگواری ببخشید. اما اگر امکانی برای تأمل فراهم کرد، ما را از دعای خیر فراموش نفرمایید.

پی نوشت: لازم است چون اشاره شد همین جا توضیح دهم که اتهام ارتباط با جریان انحرافی که بعضاً در افواه به آقای دکتر فیاض نسبت داده می­شود، با شناخت نزدیکی که از ایشان و سلوک و مواضع شان دارم، اتهام ناروایی است. البته بنده هم در مقام یک شاگرد پاره­ای از مواضع ایشان درباره حضرات را نمی­پسندم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس