به گزارش مشرق به نقل از شبکه ايران، اين نامه ابتدا بنا بر صلاحديد حضرت امام قرار بود تا از رسانههاي عمومي از جمله صدا و سيما منتشر شود اما بواسطه درخواست برخي از مسئولين وقت از جمله آيتالله خامنهاي، آيتالله مشکيني و... از امام مبني بر عدم انتشار اين نامه به صورت عمومي، امام خميني در پاسخ، بنا بر آنچه که حجتالاسلام و المسلمين روح الله حسينيان نقل نموده است، مي فرمايند:«البته اينکه من نامه 6/1/68 را پس گرفتم، نه اينکه پشيمان شدم و نه اينکه اصرار شما مرا وادار کرد که اين نامه را پس بگيرم، فقط ترسيدم که با پخش (انتشار عمومي) اين نامه، خون مردم به جوش بيايد و بريزند و آقاي منتظري را بکشند... آقاي منتظري هم خودش فاسد است و هم شاگردي که تربيت ميکند فاسد تربيت ميکند.» (از جدايي تا رويارويي، ص 80)
ادعاي عجيب پسر مرحوم منتظري
اين واقعيت در حالي است که احمد منتظري، پسر مرحوم منتظري، اخيرا مدعي شده است که نامه معروف اما را ايشان ننوشته است.
وي پس از آنکه اين ادعاي عجيب را در مصاحبه به سايت ضد انقلابي وزير ارشاد دولت اصلاحات بيان کرد، در واکنش به انتشار خبر سخنانش از سوي شبکه ايران هم جوابيه اي صادر و در آن به تکرار ادعاهايش پرداخت.
احمد منتظري با متهم کردن شبکه ايران و ديگر سايت هاي منتشر کننده گزارش خبرنگار ما به دروغگويي، ادعا کرده است: "اينجانب در واقع براي توجيه کار معظم له(امام راحل) به دانشجويان گفتم که ممکن است نامه 4/1/68 آيت الله منتظري به امام نرسيده باشد وگرنه جواب آن نامه متواضعانه، نامه تند 6/1/68 نمي تواند باشد."
وي با ادعاي اينکه "نامه 6/1/68 توسط حاج احمد آقا نوشته شده"، تاکيد کرده است که "وقتي حضرت آيت الله العظمي منتظري نامه 6/1/68 را مشاهده نمود بسيار متعجب شد و فرمود بعيد است که چنين مطالبي را استادش به رشته تحرير درآورده باشد."
پسر مرحوم منتظري براي توجيه ادعاي خود به بيان دليلي جالبي هم متوسل شده و نوشته است: "اينجانب نامه اي را در اختيار داشتم که احمد آقا خميني در مورد تغيير مديريت مدرسه کرمانيها - قريب به اين مضمون - نوشته بود که: امام فرموده اند حجة الاسلام آقاي فهيم کرماني برکنار شود و به جاي ايشان حجة الاسلام آقاي کشميري منصوب شود، و امضا کرده بود "احمد خميني". خط اين نامه با نامه 6/1/68 کاملا منطبق بود. وقتي اين دو نامه را در کنار هم به مرحوم پدرم ارائه کردم ايشان هم تصديق نمودند که نامه 6/1/68 را حاج احمد آقا نوشته است."
با توجه به اهميت ويژه نامه معروف به 6/1/68 مقطع عزل اقاي منتظري، به نظر مي رسد مروري بر اظهارات و سخنان شاهدان عيني اين رويداد صحت ادعاي احمد منتظري که به گفته او اعتقاد پدرش هم همين بوده است، روشن خواهد شد.
امام از همان اول مخالف بود
حجت الاسلام محمدي ري شهري در کتاب «سنجه انصاف» که به بررسي مقطع حساسي از جمهوري اسلامي، از نصب منتظري به قائم مقامي رهبري تا عزل وي و ماجراي باند مهدي هاشمي اختصاص دارد، براي نخستين بار تصوير نامه تاريخي 6/1/68 امام(ره) به منتظري را که از سوي عوامل مخاطب نامه در آن تشکيک شده بود، منتشر کرده است.
وي در اين کتاب با تأکيد بر اينکه نظر امام پيش از تصميم مجلس خبرگان نسبت به رهبري آقاي منتظري منفي بود، در تشريح دلايل اين ادعا به نامه 6/1/68 ايشان خطاب به منتظري اشاره کرده و با ذکر فرازي از آن مبني بر اينکه «والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ولي در آن وقت شما را ساده لوح مي دانستم که مدير و مدبر نبوديد...» مي افزايد: اما اين که امام نظر خود را به خبرگان منتقل کرد يا نه، داستاني شنيدني دارد که بايد از زبان آيت الله محمدي گيلاني که عضو خبرگان بوده و اکنون نيز همچنان عضو مجلس خبرگان است، شنيد. گفتني است که ايشان در ملاقاتي با امام قبل از تصميم خبرگان در مورد قائم مقامي آقاي منتظري از ديدگاه امام در اين باره مطلع شده است.
گلههاي سوزان امام از منتظري
آيت الله محمدي گيلاني در تاريخ 6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل آقاي علي رازيني ضمن سخنراني گفت: يک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً (از طريق آقاي توسلي و آقاي رسولي) از ايشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذي نوشتم مطلبي واجب و ضروري است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسيدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقاي هاشمي بگوييد مطرح نشود. من به آقاي منتظري ارادت دارم؛خدمتشان درس خوانده ام؛ ايشان را عابد و زاهد مي دانم؛ ولي اين خصوصيات، کافي نيست. او از عهده اين کار برنمي آيد...». امام، گلههاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع مي کند! از منزل سيد مهدي هاشمي، دست نويسهاي او را آورده اند. من ديدم نامه هاي آقاي منتظري از نوشته هاي مهدي هاشمي الهام گرفته! اين را من براي ايشان نوشتم»! سخن امام که به اين جا رسيد، من گفتم: آقاي منتظري عين نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: «امام خيال کرده که آنچه من برايش مينويسم، الهام از سيد مهدي مي گيرم!»
امام فرمود: « نامه مرا آورد در جلسه خواند؟!» گفتم: «بله! آقاي سيد عباس خاتم و سيد جعفر کريمي و چند نفر ديگر هم بودند». امام فرمود: «او اينطور است»! عرض کردم: «بفرماييد که فردا ايشان به عنوان قائم مقام رهبري مطرح نشود». امام قدري فکر کرد و فرمود: «احمد نيست، مي شود شما زحمت بکشيد و به آقاي هاشمي بگوييد بعدازظهر من ايشان را ببينم؟» عرض کردم: «بله، اما به آقاي هاشمي نفرماييد که من آمدم [و اين جريان را خدمت شما گفتم]. به هيچ کس نگوييد. مي ترسم مرا هم شمس آبادي کنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند»! اين را که گفتم، امام -اعلي الله مقامه- سه بار خنديد و فرمود: «خاطرت جمع باشد». از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقاي هاشمي و گفتم صبح، خدمت امام رسيدم. کاري داشتم. فرمودند به آقاي هاشمي بگوييد که من ايشان را ببينم... شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که «حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کرديم، مبادا از شما تجاوز کند». گفتم: « همين طور است».
امام فرمودند قائم مقامي منتظري را مطرح نکن
فرداي آن روز، آقاي هاشمي موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقاي محمدي گيلاني اضافه کرد که: پس از اين ماجرا، روزي آقاي هاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را فردا مطرح نکن». گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسيه قبل، به آقايان گفته ايم که ايشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنيم.» فرمود: «نه، يکي از دوستان آمده و چنين گفته...». گفتم: «ما اعلام کرده ايم. نميشود...».
تأمل در آنچه از آقاي محمدي گيلاني نقل کرديم، نشان مي دهد که امام در مورد طرح قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان، در مقابل کاري انجام شده قرار گرفته بود؛ اما به هرحال، جاي اين پرسش باقي است که با آن قاطعيتي که از امام سراغ داريم؛ اگر واقعاً با اين امر مخالف بود، چرا نظر خود را به خبرگان اعلام نکرد؟ بيترديد، اگر خبرگان، نظر امام را مي دانستند، آقاي منتظري را به عنوان جانشين او تعيين نمي کردند. آقاي منتظري عدم مخالفت امام با قائم مقامي وي را دليل موافقت ايشان مي داند و در پاسخ به اين سؤال که: «آن وقت، احساس شد که حضرت امام هم مخالفتي دارند؟»، ميگويد: من نمي دانم، اگر ايشان در آن وقت، مخالف بودند، لازم بود همان وقت، ولو با کنايه با پيغام به من يا ديگري و يا به خبرگان مي فرمودند؛ زيرا مصلحت نظام از همه چيز مهمتر بود... پاسخ اين سؤال را امام در نامه 6/1/68 فرموده اند. متن فرمايش امام، اين است: والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم... والله قسم من به نخست وزيري بازرگان مخالف بودم؛ ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. والله قسم من رأي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذيرفتم. اين سخن به روشني نشان مي دهد که امام در مورد عدم اعلام مخالفت خود با رهبري آقاي منتظري، همانگونه عمل کرده که در مورد نخست وزيري بازرگان و رئيس جمهوري بني صدر عمل کرده است. در همه اين موارد، امام - به تعبير خودشان- نظر دوستان را پذيرفته است. اين سخن نشان مي دهد که پس از ديدار آقاي محمدي گيلاني، مطلبي به امام گفته شده که ايشان مصلحت نديده با اقدام مجلس خبرگان در مورد رهبري آقاي منتظري مخالفت کند؛ چنان که در نامه 8/1/68 به اين معنا تصريح فرموده: هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم...؛ ولي خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند و من نمي خواستم در محدوده قانوني آنها دخالت کنم.
روايت هاشمي رفسنجاني از عزل منتظري
آقاي اکبر هاشمي رفسنجاني در سال 1368، رئيس مجلس شوراي اسلامي و نايب رئيس خبرگان رهبري بود. او در سال 1376، پس از اظهارات آقاي منتظري عليه مقام معظم رهبري در خطبههاي نماز جمعه روايتي از عزل حسينعلي منتظري از قائم مقامي رهبري و برگزيده شدن آيت الله خامنهاي به رهبري ارائه داد: "روز دوم فروردين (68)خدمت امام رفتم و ديدم امام صريح شدند و قاطع ميگويند که مسئله را بايد حل کنيد و اين ديگر نميشود. من آمدم به خانه و خيلي ناراحت بودم و به مشهد که آيتالله خامنهاي آن موقع آنجا بودند تلفن کردم و گفتم من و حاج احمدآقا تنها هستيم و شما خيلي نمانيد و بياييد ما کارهاي مشکلي داريم. ايشان برنامههاي مفصلي داشتند، برنامههايشان را کوتاه کردند و گفتند خيلي خوب اگر ضروريتر شد فوريتر ميآيم. پس فردا آيتالله اميني از قم به من تلفن کردند و گفتند که امام دستور دادند به دبيرخانه خبرگان که جلسه خبرگان را تشکيل بدهيد. براي اينکه اين مسئله را حل کنيد و تمام کنيد. من به ايشان گفتم که خيلي خوب، حالا شماها بياييد تهران ما روي مسئله حرف داريم و هنوز اين جلسه را تشکيل ندهيد و به تهران بياييد.
امام نامه را دادند به راديو، ساعت دو ميخواند
خوب اينجا با حاج احمدآقا دو نفري دوباره رفتيم خدمت حضرت امام خيلي حرف زديم من گريه کردم پيش امام و آنچه که ميفهميدم خدمت ايشان گفتم، ايشان اصرار داشتند و ميگفتند مسئله بايد تمام شود. تا اينکه روز 6 فروردين شد، روز ششم فروردين يعني اينکه من ميگويم روز پنجشنبه بود و ما روز جمعه که نميتوانستيم جلسه تشکيل بدهيم و به آقاي اميني گفتيم روز يکشنبه به تهران بياييد، فکر ميکنم روز يکشنبه بود حالا آيا تاريخ جور در بيايد. رهبري هم که در مشهد بودند همان روز آمدند. مستقيم از مشهد آمدند دفتر من در مجلس و همان موقع هم نامهاي از امام به من رسيد. نامهاي سر به مهر امام براي من فرستادند به دفتر من که وقتي نامه رسيد، رهبري هم رسيده بودند. ما با هم اين نامه را باز کرديم و امام اجازه داده بودند که نامه را بخوانيم. همين نامهاي است که چاپ شد، يعني نامه دومي که در روزنامهها چاپ شد اين همين است. حاج احمدآقا تلفن کرد و گفت به نظر ميرسد اگر بخواهيم که فتنهاي پيش نيايد شما و آقاي خامنهاي با هم برويد قم و شما نامه را ابلاغ کنيد و آنجا هم صحبت کنيد و فتنهاي هم پيش نيايد. مسئله امام را هم که ميدانيد حالت برگشت ندارند، من گفتم نه ما حرف داريم ما بايد قبلاً امام را ببينيم، ايشان گفت نامه را دادند آقا به راديو، راديو ساعت دو ميخواند. من گفتم نخواند بالاخره ما مشاور امام هستيم صبر کنيد ما بحث خودمان را بکنيم تا بعد بفهميم چه ميشود، قضيه چه اتفاقي ميافتد. آقايان اعضاي هيأت رئيسه خبرگان هم از قم آمدند. آيات مشکيني، اميني، مؤمن و طاهري خرمآبادي، ما اعضاي هيأت بوديم. هم براي اينکه اجلاس خبرگان را دعوت کنيم و هم براي مشورت در اصل قضيه، ما ساعاتي بحث کرديم همه ما صلاح ندانستيم. تا ساعت 9 شب طول کشيد بالاخره تصميم گرفتيم برويم پيش امام، احمدآقا گفت آقا نميپذيرند. گفتند هر کس بيايد راه ندهيد، ما گفتيم حالا ما ميآييم اگر راه ندادند هم ندادند. ساعت 30/9 شب ما چهار نفر بنده و رهبري و آقاي مشکيني و آقاي اميني رفتيم.
امام گفت چرا نگذاشتيد نامه را منتشر کنم
خوب ايشان محبت کردند و امام هم خيلي ناراحت بودند ما هم نگران بوديم که ايشان را هيجاني کنيم و مشکل پيش بيايد، ايشان تشريف آوردند، از جلسههاي بسيار تلخ روزگار ما بود. ايشان خيلي تند صحبت کردند و ما صبر کرديم، خلاصه بحث بر اين شد که ايشان ميگفتند چرا نگذاشتيد نامه پخش شود و ما گفتيم که مصلحت نميدانيم و حالا هم تقاضا ميکنيم که نامه پخش نشود. دوم هم ما تشکيل جلسه خبرگان را مصلحت نميدانيم، بگذاريد مسائل را قدري بررسي کنيم و مسائل ديگري را ببينيم. ايشان پذيرفتند جلسه را به هم بزنيم و فعلاً جلسه نباشد.
گفتيم ضرورتي ندارد شما خودتان هر کاري بخواهيد ميکنيد و اگر لازم باشد ايشان استعفا هم ميدهند و ما چرا جلسه بگذاريم و حالا بحثها و مسائل لازم نيست و اين را پذيرفتند. براي پخش نامه، ايشان مقاومت ميفرمودند. ما اصرار ميکرديم. آخرين قرار اين شد که گفتند امشب پخش نميکنيم، که آن شب را ايشان قبول کردند که پخش نشود تا فردا برسد.
به گفته آقاي هاشمي امام روز بعد اعلام کردند که نامه را به صورت عمومي منتشر نخواهند کرد.
اما در نامه معروفشان چه نوشته بود؟
امام(ره) در ابتداي نامه خويش تصريح ميکنند که با دلي پر خون و قلبي شکسته هدفي از نوشتن اين نامه جز آگاهي مردم ندارد و در ادامه نيز تأکيد ميکنند:«از آنجا که روشن شده است که شما اين کشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از کانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد» و در قسمتي ديگر از نامه نيز به گوشهاي از اشتباهات تاريخي آقاي منتظري اشاره ميکنند:«مثلاً در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي که در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و ميبينيد که چه خدمت ارزندهاي به استکبار کردهايد.
منتظري؛ فردي «ساده لوح»
در مسئله مهديهاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين، متدينتر ميدانستيد و با اينکه برايتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پيغام ميداديد که او را نکشيد. از قضاياي مثل قضيه مهديهاشمي که بسيار است و من حال بازگو کردن تمامي آنها را ندارم». امام در ادامه اين نامه منتظري را فردي «ساده لوح» مي نامد که نبايد در کار سياسي دخالت کند چرا که اين خصوصيت وي منجر به تحريک شدن وي و عدم اخذ تصميمات درست ميشود و از وي ميخواهند تا براي اينکه در قعر جهنم نسوزد، به اشتباه خود اعتراف کرده و توبه نمايد تا شايد خداوند از سر تقصيرات وي بگذرد و در ادامه نيز ضمن تأکيد بر مخالفت خويش از ابتدا با قائم مقامي آقاي منتظري، ضمن اشاره به اين که «تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام» در پايان از خداوند متعال ميخواهند تا با نزديک قرار دادن زمان مرگ خويش، باعث شود تا بيش از اين طعم تلخ خيانتهاي دوستان را در دنيا نچشد.
رنجنامه معروف
اين دقيقاً همان نکته اي است که مرحوم سيداحمد خميني نيز در رنجنامه معروف خويش به آقاي منتظري بر آن تأکيد دارد: يادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نيم ساعت حرف زديد و امام سکوت کردند وقتي بلند شديد برويد امام فرمودند: «بيشتر حرفهاي شما درست نبود، خدا انشاالله مرا ببخشايد و مرگم را برساند. »امام تنها همين دو جمله را فرمودند آيا از خود پرسيده ايد که چه کرديد که امام مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟ و در نهايت تنها 63 روز پس از آنکه خميني کبير، از خداوند متعال مرگ خود را براي آنکه بيش از اين طعم تلخ خيانت دوستان را نچشد مطالبه نمود، به سوي آرامگه ابدي خويش پرواز کرد، ملتي عزادار شد و روح خدا به خدا پيوست...
واکنش تند ديگر امام به سخنان منتظري
اما تنها 4 روز قبل از انتشار نامه رسمي امام خميني(ره) خطاب به آقاي منتظري پيرامون عزل وي، معظم له در تاريخ 2 فروردين ماه 68 در پيام خويش خطاب به مهاجرين جنگ تحميلي نکات مهمي را مورد اشاره قرار دادند که با توجه به اوضاع آن روز کشور، تفسير آن کاملاً عيان و آشکار بود. امام عظيمالشأن در قسمتي از پيام خويش صراحتاً ابراز ميدارند: «نفوذيها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهانديشان موجه ميزنند. من بارها اعلام کردهام که با هيچ کس در هر مرتبهاي که باشد عقد اخوت نبستهام. چارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشهناپذير سياست جمهوري اسلامي است».
ايشان در ادامه نيز با توجه به موضعگيريهاي عجيب آقاي منتظري در محکوميت اعدام منافقيني که دستانشان به خون هزاران مسلمان بيگناه آلوده بود ميفرمايند: « ما بايد مدافع افرادي باشيم که منافقين سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بريدند. ما بايد دشمن سرسخت کساني باشيم که پروندههاي همکاري آنان با امريکا از لانه جاسوسي بيرون آمد. ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ. کساني که از منافقين و ليبرالها دفاع ميکنند، پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوي ديگران شدهاند، از اين حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هيچ گونه گذشتي طرد خواهند کرد».
در ششم فروردين ماه سال 68 يکي از مهمترين وقايع تاريخ جمهوري اسلامي ايران رقم خورد و حضرت امام خميني با انتشار نامه تاريخي خويش خطاب به آقاي حسينعلي منتظري وي را رسماً از قائم مقامي رهبري برکنار کردند و ضمن توصيه به وي مبني بر دور نمودن خويش از منافقين، ب