نیلوفر حسن زاده - نویسنده - کراپ‌شده

متاسفانه دنیایی تک بعدی داریم. شاید خیلی‌ها نتوانند تصور کنند من مادری دارم که در عین فوق العاده مذهبی بودن، همیشه مشوق ما بوده تا به موسیقی و تئاتر بپردازیم.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق نیلوفر حسن زاده را از نوشته‌های پر احساسش در ایام محرم و صفر شناختیم. وقتی که از قلب اروپا درباره هیئت و عزاداری حسینی می‌نوشت و در روزنامه‌ها و صفحات شخصی اش در فضای مجازی، منتشر می‌کرد. همان روزها بود که از او خواستیم تا در اولین سفرش به ایران، دعوت ما را برای گفتگو بپذیرد. یک ظهر نه چندان سرد زمستانی، بافته این گفتگو را سر انداختیم و حدود دو ساعت در دنیای ادبیات و سرزمین‌های جغرافیایی، گشت و گذار کردیم. گاهی خندیدیم و حرف‌هایش درباره غربت «هیئت آب» در ایتالیا، گریه مان را درآورد. متن کامل این گفتگو پیش روی شماست...

**: مشاور حقوقی با تخصص قراردادهای تجارت بین الملل را چه به نوشتن؟

*: من از بچگی در یک فضای ادبی بزرگ شدم؛ کتاب، شعر و موسیقی. در بچگی تمام وقت من با این چیزها پر می‌شد. من چشمم را در خانواده‌ای باز کردم که در عین مذهبی بودن، پیوند عمیقی با موسیقی سنتی، کتاب، نوشتن و ادبیات داشتند.

چند نمونه از نوشته‌های خانم حسن زاده را بخوانیم:

مسافری که بعد از ۲۰ سال از آمریکا برگشت

کاش کسی حواسش به بازار نشر کتاب کودکان بود!

در ۲۵ سالگی عاشق خودم شدم!

نذر شله‌زرد و نویسنده‌ای در غربت و سفر

تجربه برپایی هیئت در شهر میلان ایتالیا + عکس

**: چه سازی می‌نواختید؟

*: من از بچگی پیانو می‌زدم اما پدرم انواع دستگاه‌های سنتی را می‌شناختند. برادرم هم سنتور می‌نواخت. تمام بچگی من با کتاب‌های کاغذی و صوتی که آن زمان روی کاست بود، پر می‌شد. وقتی به دنیا آمدم، یک کتابخانه بزرگ با کتاب‌های متنوع که مناسب کودکی من بود، خریده بودند. من از ۳ سالگی شروع کردم به گفتن شعر. اولین شعری که گفتم درباره حضرت رقیه (س) بود. چون با حضرت، همذات پنداری می‌کردم، توانستم این شعر را بگویم. صدایم را ضبط می‌کردند و آنها را می‌نوشتند، تا اینکه خودم با سواد شدم و شروع کردم به نوشتن شعرهای خودم.

**: اینکه به مذهبی بودن خانواده تان تاکید دارید، با این فضایی که ترسیم می‌کنید، برایمان نامأنوس است...

*: متاسفانه دنیایی تک بعدی داریم. شاید خیلی‌ها نتوانند تصور کنند من مادری دارم که در عین فوق العاده مذهبی بودن، همیشه مشوق ما بوده تا به موسیقی و تئاتر بپردازیم. این برای خیلی‌ها جا نمی‌افتد که من در عین مذهبی بودن، کار تئاتر هم انجام می‌دادم. ما شیراز بودیم و حتی در صدا و سیمای فارس، دو فیلم کودک هم بازی کردم و این فضا، تناقضی با مذهبی بودن نداشت.

**: مادرتان چند سال دارند؟

*: متولد سال ۱۳۴۱ هستند.

**: اصالتاً کجایی هستید؟

*: از طرف پدر، آبادانی اصیل و از طرف مادر، تهرانی اصیل. ۸ سال اول زندگی هم شیراز بودم.

**: یعنی خانواده پدری تان به خاطر جنگ از آبادان به شیراز مهاجرت کرده بودند؟

*: بله، عموهایم هم در جنگ حضور داشتند.

**: چون از چادر نام بردید، این سئوال به ذهن من رسید که چرا عکس پروفایلتان با چادر نیست؟

*: من خارج از ایران، چادر نمی پوشم و چادر مشکی، لباس ایرانی من است و خیلی از آن لذت می برم. دلیلی ندارد وقتی چادر ندارم، خودم را بی دین و ایمان تلقی کنم. من اکثر وقت‌ها در خارج هستم و نمی‌خواهم مدام اعلام کنم که چادری هستم.

**: شما که معتقد به چادر و حجاب برتر هستید، چرا لا اقل از بستر پروفایلتان برای تبلیغ این حجاب استفاده نمی‌کنید؟

*: وظیفه من تبلیغ نیست. من در توییتر فعالیت می‌کردم که آن را متوقف کرده‌ام. در آنجا وقتی می‌فهمیدند که کاملاً موافق نظام هستم، سریع می‌خواستند که در هر حرفم تبلیغ کنم. یعنی انتظار داشتند هر آدمی جدای از سبک زندگی اش به یک تبلیغ کننده متحرک تبدیل شود. من با این قضیه مخالفم.

**: منظور من تبلیغ گل درشت نبود. منظور این است که اعلام کنید این نوشته‌های رنگارنگ و چشم نواز را زنی چادری می‌نویسد. این مهم است که شما در فضای خارج از کشور، این مفاهیم را چگونه نگه می‌دارید و چگونه درباره اش می‌نویسید...

*: این مفاهیم در من عمیق شده است. منظور شما را متوجه شدم اما من تا الان لزوم این تبلیغ را احساس نکرده‌ام. خیلی چیزهای دیگر هم هست که به آن معتقدم اما حتماً درباره آنها نمی‌نویسم و عکسی منتشر نمی‌کنم. من می‌توانم عکس‌هایی منتشر کنم که فالوورهایم خیلی بالا برود. البته قبلاً صفحه‌ای خصوصی داشتم اما از وقتی تصمیم گرفتم بنویسم، صفحه ام را باز کردم اما انتخابم این بود که تصویرم با حجاب باشد.

**: حالا برگردیم به پاسخِ سئوال اول...

*: بله، ادبیات و شعر در زندگی من نقش مهمی داشت. من از ۱۰ سالگی داستان می‌نوشتم و البته عمدتاً ناتمام می‌ماند چون نمی‌توانستم پایان داستان‌ها را جمع کنم. با این حال به شعر گفتن‌هایم ادامه می‌دادم. هم شعر نو می‌گفتم و هم از قالب‌های سنتی استفاده می‌کردم. هم شعر آئینی می‌گفتم و هم اشعاری با موضوعاتی غیر از آن. من در دبیرستان ۲ سال ریاضی خواندم. آن را دوست داشتم و آینده ام را در رشته عمران و معماری پیش بینی می‌کردم اما کم کم به این نتیجه رسیدم که دنیا به سمت علوم انسانی می‌رود و نباید عمرم را تلف کنم. خانواده مخالف بودند و به تغییر رشته از ریاضی به انسانی دید خوبی وجود نداشت. من تصمیمم را گرفتم و به علوم انسانی کوچ کردم.

من البته نمی‌خواستم رشته دانشگاهی ام ادبیات باشد. ادبیات معشوق من بود و نمی‌خواستم تحصیلاتم در این حوزه باشد. برای همین کنکور دادم و سال ۸۸ به دانشگاه تهران رفتم و فلسفه غرب خواندم. در ۱۹ سالگی هم به استرالیا رفتم و در رشته حقوق ادامه تحصیل دادم و از انتخابم خیلی راضی ام.

**: علت تغییر رشته تان چه بود؟

*: من هر دوی این رشته‌ها را دوست داشتم اما آن زمان در دانشگاه تهران احساس کردم اگر فلسفه غرب بخوانم، آموخته‌های عمیق‌تری خواهم داشت اما حقوق هم در پس زمینه ذهنم بود و خیلی به آن علاقه داشتم. فلسفه در خارج از کشور، زیر سایه برخی هنرها تعریف می‌شود و به همین خاطر به سمت حقوق متمایل شدم. البته ادبیات همیشه در زندگی من جاری بوده است.

**: چرا مهاجرت و چرا استرالیا؟

*: من ازدواج کردم و همسرم در استرالیا پزشکی می‌خواندند و من همراه ایشان به این کشور رفتم.

**: همسرتان نسبتی هم با ادبیات دارند؟

*: ابتدا نسبتی نداشتند اما الان حافظ می‌خوانند و به دنیای ادبیات علاقمند شده‌اند. الان کتابخوان حرفه‌ای شده‌اند و من از این وضع خیلی خوشحالم.

**: و بعدش کجا رفتید؟

*: لیسانس حقوقم را از استرالیا گرفتم و کارشناسی ارشدم را در حقوق بین الملل با گرایش قراردادهای تجاری در ایتالیا ادامه دادم.

**: شما وکالت هم می‌کنید؟

*: خیر؛ من مشاور حقوقی ام. البته فاصله من با وکیل شدن یک آزمون است اما فعلاً برنامه‌ای برای این کار ندارم. من مشاوره را بیشتر دوست دارم چون فشارهای دادگاه را ندارد.

**: به واتیکان و سان مارینو هم رفته‌اید؟

*: بله، فکر کنم ۳ سال پیش به آنجا رفتم.

**: شما چطور در ایتالیا زندگی می‌کنید؟ به راحتی دسترسی به کتاب‌های فارسی دارید؟

*: من در میلان زندگی می‌کنم و همیشه از ایران با خودم یک چمدان کتاب می برم. من یک دنیای شخصی دارم که در آن می‌توانم تا بینهایت تخیل کنم. در آن دنیای شخصی هیچ حد و مرزی نیست. کتاب می‌خوانم و موسیقی گوش می‌دهم. من هیچ وقت نگذاشته‌ام که جبر جغرافیایی روی من اثر بگذارد. میلان ایرانی‌های زیادی دارد و البته هیئتی داریم که در آن انسان‌های فرهیخته ای حضور دارند. همین نوشتن‌ها و خواندن و صحبت با همسرم من را از این نظر اغناء می‌کند و شکر خدا همیشه کلی حرف برای زدن داریم.

**: آنجا می‌مانید یا برمی گردید؟

*: در نهایت برمی گردیم اما نوع رشته‌هایی که ما داریم به نحوی است که بازه زمانی تحصیلاتمان قابل پیش بینی نیست. همسرم پزشک عمومی است و باید تخصصشان را هم بگیرند. اما به هر حال رفت و آمدهای زیادی به ایران داریم.

**: به چه بهانه‌هایی به ایران می آیید؟ آیا ادبیات هم در این رفت و آمدها تاثیر دارد؟

**: بله، مثلاً یکی از سفرهای من همیشه برای شرکت در نمایشگاه کتاب تهران است. من امروز به میلان می‌روم و چند ماه بعد دوباره باید برای شرکت در نمایشگاه کتاب به ایران برگردم چون احتمالاً رونمایی از اولین کتابم هم در این نمایشگاه برگزار می‌شود.

**: چه خوب. کتابی که نوشته‌اید درباره چیست؟

*: یک کار ترجمه است. این کتاب صفحه آرایی شده و در راه مجوز است و اولین رمان یک خانم است که جوایز زیادی هم برده است. این رمان درباره روسیه پساانقلابی و اتفاقاتی است که در بستر سیاست، علوم تجربی و عشق می‌افتد. نویسنده‌اش هم خانم «جوسلین پار» و اصالتاً نیوزلندی است ولی در کانادا زندگی می‌کند. نام کتاب هم «وزن ها و اندازه‌های نامعلوم» است. ترجمه من هم از زبان انگلیسی بوده. این کتاب خیلی پرنکته است و حدود ۳۰۰ صفحه شده است که انتشارات کتاب کوچه آن را منتشر خواهد کرد. کتاب داستان‌های کوتاهم هم یک همت کوچک می‌خواهد که سر و سامان بگیرد و آماده چاپ بشود.

**: این داستان‌های کوتاهتان در چه فضایی است؟

*: شاکله داستان‌های من، عشق و روابط اجتماعی و انسانی است. این موضوعات برای من همیشه دغدغه بوده است. اکثر داستان‌ها هم در ایران رخ داده و برخی‌هایشان هم بی مکان است.

**: مجموعه شعر هم دارید؟

*: داشتم اما چاپ نشد. من سه دفتر شعر داشتم ولی وقتی مهاجرت کردم از دنیای شعر دور شدم و دستان جایگزینش شد. چشمه شعرگویی ام هم خشکیده است. البته شاید روزی برگردد...

**: گویا نقاشی هم می‌کشید...

*: قبلاً با پاستل کار می‌کردم و الان هم با آبرنگ نقاشی می کشم.

**: به نظرم در تغییر روشتان از پاستل به آبرنگ، نشانه‌ای هست که شما از مرزبندی‌های واضح در افکارتان فاصله گرفته‌اید و فکر و اندیشه تان را در فضایی رهاتر سامان می‌دهید.

*: درست است. در روش آبرنگ به خاطر وجود آب، اتفاقات بهتری روی کاغذ می‌افتد. می‌شود گفت من سختگیری‌هایم را کنار گذاشته‌ام.

**: چرا «حافظ» بهترین شاعر به انتخاب شماست؟

*: من یازده سالم بود که خواندن دیوان حافظ را با این غزل شروع کردم که: دیری ست که دلدار پیامی نفرستاد… من خیلی با حافظ عمیق شدم و در ۱۷ سالگی همه لحظات من با حافظ می‌گذشت و شعرهایش را پناهگاهی برای برگشت می دانم حتی اگر ماه‌ها دیوانش را باز نکنم.

**: خواندن حافظ برای یک دختر ۱۱ ساله خیلی زود نیست؟

*: برای من نبود و این به فضای خانوادگی ام برمی گشت. من یواشکی کتاب‌های پدرم را در زمان‌هایی که بچه‌ها برای زنگ تفریح به حیاط می‌رفتند؛ در کلاس و زیر نیمکت، می‌خواندم. یکی از کتاب‌هایی که در همان سال‌ها خواندم، دلاور زند بود و به قدری شیفته لطفعلی خان زند شده بودم که به خاطر کشته شدنش، ساعت‌ها اشک ریختم!

**: در بین شاعران امروزی انتخابتان کیست؟

*: اگر بگویم فاضل نظری خیلی کلیشه‌ای می‌شود. واقعیتش این است که من به طور جدی شعر را دنبال نمی‌کنم اما بین چیزهایی که خوانده‌ام، کلمات آقای «امید صباغ نو» را می‌پسندم چون عمق خوبی دارد.

**: از بین داستان نویس های ایرانی علاقه تان به کدام نویسنده است؟

*: کودک که بودم کتاب‌های صمد بهرنگی را می‌خواندم و سبک داستان‌ها و تضادی که بین زندگی من به عنوان یک دختر مرفه تهرانی و سختی‌ها و فقری که در این داستان‌ها بود، جذبم می‌کرد چون من را با دنیایی آشنا می‌کرد که تعلقی به آن نداشتم. من در زمانی تمام کارهای آقای سید مهدی شجاعی را خواندم. بعد از آن کارهای آقای رضا امیرخانی را خواندم. من از نویسنده‌ها گذر می‌کنم و آدم‌های جدید را کشف می‌کنم. من شروع کردم به خواندن داستان‌های کوتاه از کسانی که اصلاً نمی شناختمشان و دیدم چه کارهای خوبی بین آنها وجود دارد.

**: چقدر کتاب می‌خوانید و در چه زمان‌هایی؟

*: من زندگی شلوغی دارم و خواندن کتاب در این وضعیت، به موارد زیادی بستگی دارد. وقتی که به ایران می آیم، شلوغی ام دو سه برابر می‌شود. در میلان هم کار حقوقی، اولویتم است چون به افراد، تعهداتی دارم. اما هر روز بین ۲۰ تا ۳۰ صفحه کتاب کاغذی می‌خوانم.

**: نوشته‌هایی هم درباره فریلنسری و کار در کافه‌ها داشتید. قدری هم درباره کافه‌های میلان و ایران برایمان بگویید...

*: کافه‌های ایران، همه چیز هست الا کافه. خیلی کم اتفاق می‌افتد که واقعاً بشود چند ساعت در آنها نشست و کار کرد. کافه‌ای ایران ساختاری مه از فرانسه و ایتالیا آمده است را ندارد.

**: در کافه‌های ایران چه چیزی حواس شما را پرت می‌کند؟

*: موسیقی در کافه‌های ایران، قاعده خاصی ندارد و باعث پرش‌های ذهنی می‌شود. گاهی صدایش آن قدر زیاد است که فقط صدای آن شنیده می‌شود. نه می‌شود فکر کرد و نه می‌شود با کسی صحبت کرد. در حالی که در ایتالیا یا کشورهای دیگر، موسیقی زیر صدا و در متن است. کافه‌های ایران در زمینه نورپردازی هم نامناسب است.

**: از کافه برای نوشتن و ادبیات هم استفاده می‌کنید؟

*: من بهترین مطالب چند ماه اخیرم را در کافه نوشته‌ام. فضای کافه‌های میلان من را به وجد می‌آورد چون فضایی سالم دارد. بوی قهوه و موزیک‌هایی که انتخاب می‌کنند، شور و نشاط به من می‌دهد. من بیشتر کافه‌هایی را انتخاب می‌کنم که در مرکز شهر هستند و دور تادورشان شیشه است. آدم‌ها را می بینم و خودم را حتی با حجاب هم از آنها قایم نمی‌کنم. روی نزدیکترین میز به پنجره می‌نشینم و همه من را می‌بینند. اتفاقاً این تعامل را دوست دارم. آنقدر اسلام در اروپا فراگیر شده که تیپ افرادی مثل من زیاد جلب توجه نمی‌کند.

**: قبول دارید همان غربتی که دارید، وزن معنوی کارتان را بالا می‌برد؟

*: مشخصاً همین است. بچه‌ها خیلی وقت‌ها مبالغ اندکی مثل ۲ یا ۵ یورو نذر هیئت acqua می‌کنند و کارشان راه می‌افتد. بعدش می آیند آن ۵ یورو را بیسکویت یا نان می خرند تا با پنیر و دور هم بخوریم.

**: هزینه‌ها در میلان بالاست؟

*: البته اگر کسی حقوق ثابت داشته باشد، با قناعت می‌شود زندگی کرد اما گرداندن هیئت کار راحتی نیست. اکثر مخاطبان ما دانشجو هستند و درآمد قابل توجهی ندارند.

**: در هیئتتان فقط مراسم‌های مذهبی برگزار می‌کنید؟

*: خیر؛ ما مراسم‌های ملی را هم برگزار می‌کنیم؛ مثل جشن نوروز و شب یلدا و… برای اعیاد مختلف هم برنامه داریم. مثلاً در جشن نوروز سفره هفت سین می‌چینیم و همه دور هم جمع می‌شوند و در فضایی کاملاً صمیمانه دید و بازدید می‌کنند.

**: جایی از گفتگو گفتید که دنیا به سمت علوم انسانی می‌رود. می‌شود این را کمی بیشتر توضیح بدهید؟

*: الان در دنیایی زندگی می‌کنیم که «انسان» مرکز همه چیز شده است. من فکر می‌کنم پیچیده‌ترین خلقت خدا انسان است. الان با توجه به سرعتی که علوم مختلف دارند، به همان میزان، توجه به انسان و نیازهای آن، به موضوع مهمی در دنیای جدید تبدیل شده و همه اینها از ناطق بودن انسان ریشه می‌گیرد. چون اگر کلمه نداشته باشیم، نمی‌توانیم مقصودمان را ابراز کنیم. همه چیز به کلمات و دنیای عظیمی که پشت آن کلمات پنهان است، بستگی دارد. من در برهه‌ای از زندگی احساس کردم که خیلی نیاز دارم آدم‌ها را بیشتر بشناسم و برای همین به سمت علوم انسانی رفتم. من خیلی به آدم‌ها فکر می‌کنم و برای همین است که می‌توانم قصه بنویسم. من خیلی وقت‌ها یک لحظه با تمام وجود سعی می‌کنم به جای دیگران تجربه زیسته کسب کنم و جای آنها زندگی کنم.

**: اینکه به ادبیات مهاجرت علاقمندید به مهاجرت خودتان برمی گردد؟

*: خیر، این علاقمندی برای من، قبل از مهاجرتم ایجاد شد. من همیشه خودم را در حالت مهاجرت می‌دیدم. من کتاب «همنام» جومپا لاهیری را ۱۴ سال پیش خواندم. اگر بخواهید یک مترجم خوب را نام ببرم هم نام آقای امیرمهدی حقیقت را می برم که این کتاب را ترجمه کرده است.

**: ویژگی ترجمه شان چه بوده؟

*: این ترجمه آنقدر روان و یکدست است که از یک جایی به بعد، اصلاً دیگر احساس نمی‌کنید که یک کتاب ترجمه شده را می‌خوانید و حس می‌کنید که نویسنده متنش را به فارسی نوشته است. من خودم هم ترجمه را آموزش ندیده‌ام و این کار را به صورت کاملاً تجربی و با دقت در ترجمه‌های مختلف یاد گرفته‌ام.

**: علاقه شما به خانم جومپا لاهیری از کجا نشأت می‌گیرد؟

*: جومپا لاهیری در عین حالی که زنانه نویسیِ عمیقی دارد، توانسته این زنانه نویسی را با ادبیات مهاجرت پیوند بدهد و بُعدی از دنیا را نشان بدهد که خیلی عمیق است. آخرین کتابی که از او خواندم و تاثیر زیادی بر من داشت، کتاب «گودی» بود که به نظرم به خوبی کتاب «همنام» بود. به نظر من او یک نابغه است که کلمه را به خوبی می‌شناسد.

**: از چمدانتان چه کتاب‌هایی برای خواندن به ما پیشنهاد می‌دهید؟

*: من مدتی است کتاب خوبی نخوانده‌ام. کتاب‌هایی که از نمایشگاه کتاب خریده‌ام را دارم می‌خوانم و ناامیدشده ام. من یک کتاب نوجوان با نام «هفت دختر، هفت پسر» را معرفی می‌کنم. این کتاب را بزرگسالان هم می‌توانند بخوانند. این کتاب سرنوشت یک دختر فقیر سوری است که برای اینکه کار پیدا کند موهایش را کوتاه می‌کند و با تیپ پسرانه وارد بازار کار می‌شود و ماجراهایی برایش اتفاق می افت. این کتاب سراسر امید، تلاش و امید به آینده است و من این را در نوجوانی خوانده‌ام. این کتاب، مسیر زندگی من را عوض کرده و هنوز هم عمیقاً از آن استفاده می‌کنم. من همیشه منتظر بودم یک روزی درباره این کتاب صحبت کنم و امروز، همان روز است...

*میثم رشیدی مهرآبادی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 74
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 16
  • IR ۰۷:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    اگر راست ميگي چرا نمي ايي ايران زندگي كني ؟ بيا اينجا از صبح تا شب بزن تو سر وصورتت و عزاداري كن
    • IR ۰۸:۵۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      59 10
      ارزش اینه که اونجا باشی و خودتو گم نکنی! خیلی ها یک عمر زیر بیرق امام حسین زندگی کرده اند ولی این رو نفهمیده اند
    • IR ۰۹:۰۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      42 10
      بی ربط حرف نزن
    • وحید IR ۰۹:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      48 9
      شما هم برو اونور ، هر غلطی میخوای انجام بده ناراحت نشو ، مثل استدلال خودته هری
    • IR ۰۹:۵۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      40 7
      گفت میخوان برگردند ضمنا رفت و آمد هم دارند ضمنا اونجا هم دارند در جهت توسعه اسلام فعالیت میکنند
    • IR ۱۰:۵۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      29 8
      بعضی ها اگر حرف نزنن کسی بهشون نمیگه لال هستید
    • محمد IR ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      25 6
      جناب چرا مطلب رو درست نمیگری مگه گفته مامیخوایم ازصبح تا شب بزنیم سرمون که این حرف رو میزنی اونجا مشغول تحصیلن و مراسم مذهبی شون را هم میخوان داشته باشن که با همت و مشکلات زیاد اونو برگزار میکنن . اول فکر کن بعد جواب بده
    • تو راست میگی IR ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      11 6
      بعضیا چشم دیدن محبان اهل بیت رو ندارن، اینجا بودی میگفتن زورکی چادر سرت کردن و بخاطر ساندیس میری هیئت، اونور دنیا هم که میری ولت نمیکنن، فقط زخم زبان!!! خداوندا اینایی که گرفتار چنین مرضی هستن رو نیست و نابود و الا هدایت بفرما!!!
    • IR ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      14 1
      بی شعور فقط تیتر رو خوندی اومدی نظر دادی
    • IR ۲۳:۴۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      7 4
      7:23 دمت گرم درست زدی وسط هدف
    • IT ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
      23 4
      یاد اون مجری مشهور تلویزیون افتادم که با حجاب چادرش پز می داد اما چی شد شما بگید
    • IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
      1 1
      اسکل
  • IR ۰۷:۲۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    31 5
    احسنت
  • احسان IR ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    37 6
    دو ارزش اجتماعی سابقه درایران باستان دارد اول: حجاب و چادر که زنان ایرانی از گذشته محجبه بودند دربرابر یونانی ها ورومی ها که بی حجاب بودند.دوم: محاسن بلند وزیبا همه شاهان ایرانی دارای محاسن بلند وزیبا بودند دربرابر یونانی ها ورومی ها که ریش تراش بودند.
  • سارا IR ۰۷:۵۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    47 44
    ایشان چه کا ر برجسته ای کرده اند که مورد مصاحبه قرار گرفتند مشغول کیف وحال و کار خوشان در خارج هستند خیلی ها کتاب می خوانند وشعر دوست دارند
    • IR ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      27 12
      این همه اطلاعات مفید توی متن بود از نحوه زندگی مسلمانان در ایتالیا از منیتهای برخی مسئولین از تلاششون برای برگزای مراسمها و نحوه مواجهه مردم اونجا از سیستم اونجا که مثلا شهرداری اتاق تو پارک داره و ... مشکل شما چی بود با این متن؟
    • سعید ۱۷:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      3 12
      سارا خانم حسودی نکن، یک روز یک نفر هم با تو مصاحبه می کنه بدبخت خخخخخخخخ
    • ۱۹:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۸
      0 0
      مشکل ما از این متن هم از آخور خوردن وهم از توبره خوردن بعضی هاست .
  • IR ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    15 9
    نون کنسولگری را آجر نکنید ...
  • IR ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    21 4
    با يان خواهر بسيار همدرد هستم راست ميگويد زيرا بنده هم در برهه اي از زمان در تركيه كارمند بودم و ميخواستم با يك آفريقايي كتابي در خصوص امام حسين در تركيه چاپ كينم تا آن را به آفريقا ارسال كنيم اما با مخالفت رايزني و كميته علويون مواجهه شديدم . البته فراموش نشود كه مي خواستم با پول خودمان انجامش بدهيم 1000 دلار ميخاستم خودم بدهم 1000 دلار ان مرد آفريقايي و هزارتاي ديگر را ميخواستم از رايزني يا كميته علويون بگيرم كه زدند توي دهانمون
    • IR ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      18 11
      با این سطح سوادت میخواستی کتاب چاپ کنی؟ دمشون گرم که اجازه ندادن ابرو ریزی کنی
    • سعید IR ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      0 2
      برادر عزیز رایزنی فرهنگی ربطی به وزارت خارجه و کنسولگری نداره.همونجوری که از اسمش پیداست زیر نظر سازمان فرهنگ و ارتباطاته.
  • IR ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    20 15
    بهتر نبود مصاحبه گر خانم می بود؟
    • IR ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      9 2
      معمولا خانم ها چشم ندارن همدیگه رو ببینن. احتمالا یه خانم نمی تونه مصاحبه خوبی از یه خانم دیگه بگیره
  • IR ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    5 8
    خخخخخخخخخخ
  • رضا IR ۰۸:۴۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 10
    من شیطان است امام خمینی
    • IR ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      5 6
      چه ربطی داشت؟
  • IR ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    15 2
    یک آموخته خارجی دیگر ... ترس دارد دانش آموخته های خارجی ... فولبرایت ها در سرتاسر دنیا دانشگاه و دانشجو دارند خدا به ما به حق فاطمه زهرا رحم کند
  • IR ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    18 3
    خیلی خوشحال شدم از اینکه با حال و هوای عده ای از مسلمانان ساکن ایتالیا آشنا شدم. از جزئیات مختلفی که در متن بود بهره مند شدم و برای برخی از مسئولین که منیت را حتی در برگزاری هیئت کنار نمیگذارند متاسف.
  • سعید IR ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    25 2
    مدیریت این چند ساله دستگاه دیپلماسی اصل را بر لائیک کردن مجموعه گذاشته است؟
    • IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
      15 19
      نخیر عزیزم وزارت خارجه اجازه سواستفاده مذهبی و شو آف با دین رو به یه سریا نمیده
    • سعیدی IT ۰۴:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
      0 9
      لعنت به بانیش
  • IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    16 17
    خدا خيرش بده
  • NO ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    19 7
    سلام / باید کنسولگری ازشون حمایت کنه. مشرق ممنون بابت انتشار
  • مسعود IR ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 6
    آفرین به مشرق که سراغ نویسنده ها و جوان های گمنام می ره و اون ها رو حمایت می کنه. بسه دیگه پرداختن به معروف ها
  • سارا IR ۱۳:۱۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 9
    مصاحبه ای طولانی اما خیلی مفید بود. دلم آتیش گرفت برای اون غربت. کاش قدر آزادی هامونو بدونیم
  • مربوبی IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    8 5
    هر کسی با دستگاه امام حسین دربیفته، نابود می شه. کاش دوستان کنسولگر ی از خدا بترسن و زود دست به کار بشن
    • IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      5 1
      با امام حسين در نيفتادن با تزوير و ريا در افتادن
  • علی IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 1
    یعنی ممکنه وزارت خارجه این گفتگو رو بخونه و واکنش نشون بده؟ من که بعید می دونم.
    • مبارکه IT ۰۲:۰۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      5 1
      نه حتما واکنش نشون میدد...... نون یه عده ای با سفر به میلان و تور وینیز و فلورانس و رم و زیارت واجبه ی واتیکان که جورس.... از اخرشم چنتا هدیه ناقابل واسه بازرسا و بسیجیای جبهه دیبلماسی از طرف سرکنسول بجای یه گوزارش رسمی علیه این حیوونکی (مصاحبه کننده) ... از این واکنش سریعتر چی میخوای دادا ...؟؟ نورم با ای سرعت ندیدی اخوی ...
  • محیا IR ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    9 4
    برای خانم حسن زاده ارزوی توفیق داریم. ایشالا خدا به ایشون و خانواده شون سلامتی بده.
  • غلومی IR ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 1
    کاش صدای نواختن پیانوی ایشون رو هم می زاشتین
  • شیخ الاسلام IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    7 4
    چیزهایی در اطرافمان هست که اصلا نمی توانیم باورش کنیم. یکی هم همین عدم حمایت از یک هیئت مذهبی!!!!!
  • نوری IR ۱۳:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 4
    ایشالا خیلی زود کتاب ترجمه خانم حسن زاده رو بخونیم
  • یک پدر IR ۱۳:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 6
    آدم کیف می کنه وقتی چنین جوان های فعالی رو می بینه . دعا کنید همه جوان های کشورمون باانگیزه و موفق باشن
  • دیپلمات IR ۱۳:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 5
    نباید یک طرفه به قاضی رفت. باید حرف های کنسولگری ایران در میلان رو هم منتشر کنید
    • مبارکه IT ۰۲:۴۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      0 2
      مشرق جون این دفه رو دیپلمات راست میگد... نیمباس یکه میرفتی پیشی قاضی ......
  • حسینی IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    8 1
    وقتی در هیئت به راحتی عزاداری می کنید، به یاد همه مظلومیت شیعیان در جاهای مختلف جهان هم باشید. مثل میلان . مثل پاراچنار و خیلی جاهای دیگه
  • حقی IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    5 0
    ما شا الله به مشرق
  • سالیانی IR ۱۳:۱۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 3
    این همه حرف های زیاد رو کی وقت کنم بخونم آخه؟
  • شیخ زاده IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    6 3
    آفرین به همه دختران سرزمین من و آفرین به نیلوفر خانم، دوست دوران دبیرستان...
  • شیما IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    7 6
    امیدوارم این زوج موفق به ایران برگردن و بتونیم از حضورشون بهره ببریم. خصوصا همسرشون که پزشک هستن و ما به خدماتشون خیلی نیاز دارذیم.
  • عظیمی IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 4
    من هم نویسنده م. ممکنه با من هم مصاحبه کنید؟
  • ایرانی IR ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    10 2
    واقعا آفرن به میثم مطیعی که رفته و برای این هیئت مظلوم و کم تعداد مداحی کرده. بقیه مداح ها هم یاد بگیرند
  • IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    3 13
    ایکاش این خانم کمی هم مطالعه میکردند . والا خخخخخخخ
  • IR ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    0 12
    چادر مشکی لباس ایرانی های پاک و مهربان است نه فاسدها و جشن طلاقی ها
  • افتخار AU ۱۳:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    14 5
    با تشکر از مشرق برای درج این مصاحبه .. با تشکر از این خواهر که بطور موجز کلی مطالب جالب را منعکس کرده است. همکاری نکردن کنسولگری ایران در میزان برای من دور از انتظار نبود- چون چنین اخباری هر از کاهی از دانشجویان ایرانی مقیم خارج خوانده‌‌یا شنیده ام.
  • IR ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 9
    ببخشید ایشون نویسنده بودن ؟ یا کتابخوان !
  • IR ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    4 9
    دم کنسولگری گرم، کل مملکت داره هیئتی اداره میشه، دیگه چه نیازی به هیئت اونهم تو یک کشور خارجی داریم؟!!!
  • DE ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    18 6
    درسته که دوره های قبل مثل قاجار و پهلوی هم بیشتر خانمها چادر گلدار به سر داشتند . اما الان چادر مشکی نماد حجاب و پاکی زن است . گرچه در هر لباسی آدم بد هم باشد
  • علی IR ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
    2 3
    چرا آقا داره با خانم مصاحبه میکنه؟! مشرق تو چرا؟
  • IR ۰۰:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    11 11
    ارزش خوندن نداره این پست!
  • سعید IR ۰۸:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    6 0
    مشرق چرا نظرات منو منتشر نمی کنی؟
  • دولت آبادی IR ۰۹:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    54 14
    خداوند ایشان وخانواده اش را سلامت بدارد.ایشان مایه مباهات ایرانی ف مسلمان وشیعه هستند.در دنیایی که عده ای مخصوصا داخل کشور خود را برای لخت شدن پاره می کنند. ومدام فضاسازی وسوژه سزی علیه کشور می کنند وحود اشخاصی مثل خانم حسن زاده نعمت وهدیه ای است الهی.وخداوند به وعده خود عمل می کند که زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند.lماشااله کان ولا حول ولا قوه الا باالله
  • محمدامین IT ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    13 94
    متاسف هستم برای این خانم که بدون داشتن هیچ آگاهی از برنامه های فرهنگی مرکز امام علی (ع) میلان ، مغرضانه کمر همت به تخریب این مرکز بسته اند و هیزم کش شعله های نفاق بین مسلمانان هستند. یک طرفه به قاضی رفتن هنر نیست. و متاسف هستم برای رسانه خبری مشرق نیوز که گام در این نفاق نهاده است!!!
  • سینا IT ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    4 35
    سوال اینجاست چرا کنسولگری ایران از این هیئت حمایت نکرد؟ ایا دولت جمهوری اسلامی ایران با برنامه های خالصانه مذهبی مشکل دارد؟ خیر نکته این است که اگر فعالیتی برای خدا و خالصانه برای امام حسین باشد پس دولت جمهوری اسلامی از ان حمایت خواهد کرد. اما مشرق نیوز بجای اینکه صحبت های مغرضانه و یک طرفه این خانم را پخش میکند چرا به سراغ سرکنسول های سابقی که با این هیئت اشنا بودند اما به اصطلاح حمایتش نکردند نمیرود تا گزارش جامعی تهیه کند. ایا مشرق نیوز نمیتواند این کار را بکند یا کرده و نمیخواهد پخش کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رساله شما بعنوان یک رسانه خبری بازتاب همه جانبه از حقایق است.
  • IT ۱۵:۲۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    2 10
    آنطور که خانم حسن زاده می گویند سرکنسولگری ایران در میلان باید امکانات خود را در اختیار موسسه آکوآ قرار دهد بعد اگر اتفاقی بر خلاف مقررات محل افتاد یا مراسمی مغایر شئون برگزار شد آن فردی که باید جواب بدهد سرکنسول و در مرتبه بعدی وزارت امور خارجه است و به پای دولت و نظام هم نوشته می شود کافی است یک فیلم یا کلیپی هم از این مراسم تهیه شود تا برای ماهها خوراک لامز برای عده ای باشد. قول می دهم هیچ کدام از نهادهای مذهبی هم در این صورت مسئولیت کار آنها را بر عهده نمی گیرد. خیلی ساده است یک گروه در ایتالیا که خیلی از آنها پاسپورت ایتالیایی دارند و به دولت ایران قانونا تعهدی ندارند.
    • میثاق IR ۱۲:۰۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      31 2
      واقعا توجیه احمقانه ای است. از ترس مرگ، خودکشی کردن
  • IT ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    4 34
    بین برخی از متدینین و ایرانیان میلان اختلافاتی از گذشته وجود دارد خیلیها برای خاطر این مشکلات می خواهند با هم سرشاخ شوند این وسط دعوایشان را آورده اند به مرکز فرهنگی سرکنسولگری دارند با این کارها روی همدیگر را کم می کنند. اتهام زنی و دشمنی بین برخی هایشان موج می زند اگر سرکنسولگری ایران وسط این دعواها قرار بگیرد دولت ایتالیا این مرکز را تعطیل می کند این خانم حسن زاده لابد عمق ماجرا را نمی داند شما که مطلب ایشان را صفحه اول زده اید و دلتان رو خوش کرده اید خیلی از چیزها را نمی دانید اصلا یک سری چیزها را نمیشود نوشت. این جماعتی که اینجا هستند برخی برخی دیگر را به خوردن مشروب متهم می کنند برخی می گویند اینها جزو جریان انحرافی هستند برخی دیگری را به ضدیت با ولایت فقیه متهم می کند برخی دیگری را به تندروی مذهبی متهم می کند به خدا ثمره این بنزین ریختن بر اختلافات جز تعطیلی مرکز فرهنگی که تنها پایگاه ایرانیان اینجا است چیز دیگری نیست. میخواهید متشر کنید نمی خواهید منتشر نکنید واقعیت همین است. خانم حسن زاده با این حرفها فقط خودش را مدیون کرده و موجب اختلاف شده است. والسلام
    • حمیده IR ۱۲:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      12 3
      مرکزی که دیگش برای امام حسین نجوشه، بذار کله سگ بجوشه. این چه حرفیه آخه؟
    • سعیدی IT ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      4 2
      از خواندن مصاحبه این خانم فرهیخته و کامنتها، اینگونه نتیجه حاصل میشود که کنسولگری جمهوری اسلامی "یک طرف این دعواست" و چنین احساس میشود که متاسفانه در خارج از کشور نیز دکانهای دولتی ها جهت معامله رانت و تبعیض و هم کیش سالاری باز و بسی پر رونق است ..!!!! آیا انصافا ، مدیریت امور فرهنگی و مذهبی که میبایست بدست مردم و نهاد های خود جوش باشد ، در میلان و یا خارج از کشور مگر باید بدست کنسولگریها و نمایندگان دولتی باشد !؟ "اگر اینگونه باشد شکی نکنید تمام آتشها از همانجا بر میخیزد "... تجربه چندین سالانه بعد از انقلاب به ما میآموزد که هرکجا دولت دستش را گذاشت و دخالت نمود ، علاوه بر صرف هزینه های زیاد و اسراف بی حساب ، ضمن استخدام بله قربان گویان و پاچه خواران که مزدورانه حاضر به همه نوع خدمت برای صاحبان قدرت هستند ، باعث و بانی اصلی در غبارآلوده کردن فضا و اختلاف افکندن بین مردم هستند تا در این میان ماهی خود را از آب بگیرند. واقعا خیلی عجیب است که علیرغم اینکه اصول قانون اساسی ما ، شعار رئیس جمهور محترم و نیز رهنمود و دستور صریح رهبر معظم انقلاب همواره حرکت به سمت و سو و در جهت کوچک کردن دولت و دخیل کردن مردم در اقتصاد و بخصوص امور فرهنگی ست... اما در خارج از کشور ظاهرا چرخ تدبیر وارونه میچرخد و یک چنین بی قانونی هائی کاملا خودسرانه انجام میگیرد اما وزارت امورخارجه ، سیاستمداران و متولیان امور و سازمان بازرسی کشورمان در خواب خوشی اینجنینی فرو رفته اند .... الحق که دیگه همین یکی را کم داشتیم .. خدا بخیر کند.....
  • حجت الله IT ۱۵:۵۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۵
    11 13
    اگر مشرق نظرات منتقدین این مصاحبه را منتشر نکند پیداست خانم حسن زاده در این سایت نفوذ زیادی دارد چون جوابهای آبداری برای مظلوم نمایی ایشان ارسال کردیم
    • حمیده IR ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
      11 2
      مشرقی که من می شناسم، مدیون کسی نیست که بخواد حق و حقیقت را زیر پا بگذاره. شکر خدا دیدیم که کامننت های شما منتشر شده
  • IT ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۷
    3 1
    مشرق در حال ساخت متفکران و نویسندگان پفکی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس