
وي در پاسخ به اين سؤال که تمايز اين کار با آثار ديگر چيست، گفت: ما ميخواهيم روي همين موضوع کار کنيم و مشخص کنيم که چه کسي پشت ماجرا بود و مهمتر اينکه چرا اين اتفاق صورت گرفت؟
ما اثبات ميکنيم که اولاً همان طور که همه متوجه شدند اين انفجار عمدي بوده است. دوم اينکه مشخص کنيم حکومت در سايه پشت ماجراست. کمااينکه 2 نقطه حساس در اختيار آنهاست، يکي شوراي روابط خارجي امريکا که سياستهاي امريکا در عرصه بينالملل را تعيين ميکند و ديگري همانها که افراد را براي رئيس جمهور شدن و يا ورود به کنگره انتخاب ميکنند.
اما نکته سوم و مهمتر اينکه، 11 سپتامبر براي چي و چرا رخ داد؟ آقاي احمدينژاد به اين سؤال اشاره داشت و گفت که آنها براي حفظ و تقويت صهيونيسم به 11 سپتامبر نياز داشتند. چرا که جريان ضدصهيونيسم در حال فراگيري در تمام دنيا بود و انقلاب اسلامي به شدت در حال نفوذ بود حتي مساجدي که توسط وهابيها ساخته ميشد به دست مسلمانهاي انقلابي ميافتاد؛ چون اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي براي دنيا حرف و طرح دارد و اگر نه وهابيهاي عقبافتاده و نادان که توانايي مديريت دنيا را ندارند.
وي درباره زاويه ديد و ساختار کار گفت: در حال طراحي دقيقتر کار هستيم. چون مثلاً نميتوانيم ويزا تهيه کرده و به امريکا برويم و يکي از مشکلات جدي ما همين است.
وي افزود: غربيها در عين حال 2 هدف را دنبال ميکنند. يکي راهاندازي جنگهاي صليبي و ديگري کنترل مردم کشور خودشان. چرا که در نگاه آنها، مردم بردهاند و بايد بردهها را مهار کرد تا شورش نکنند. پس آنها تله بسيار بزرگ و چند وجهي را طراحي کردهاند. اما بزرگي همين تله، کارشان را خراب کرده و قوس نزولي آن شروع شده است. اين 2 هدف به علاوه پاسخ به 3 سؤال گفته شده، 5 ستون اصلي اثر بنده را تشکيل ميدهند.
بازتاب ساخت «جعبه سياه 11 سپتامبر»
اسلاملو، مشرق را اولين رسانه داخلي دانست که درباره مستند 11 سپتامبر با او مصاحبه ميکند. وي افزود: قبلاً با روزنامههاي ايتاليا، انگليس، آرژانتين و... مصاحبه داشتهام مثلاً از انگليس، لندن تايمز که بزرگترين روزنامه لندن است چند روز قبل سراغ من آمدند که از قضا ابتدا درباره فيلم صحبت کردند ولي بعد موضوعاتي چون انتخابات، اختلافات خانه سينما با معاونت سينمايي و برخي سينماگران را پيش کشيدند. در آن کشورها حساسيت 11 سپتامبر بيشتر است. يعني خيلي حساسند که بدانند ما تا چه حدي به نقش صهيونيستها در اين واقعه خواهيم پرداخت.
اسلاملو که علاوه بر کارگرداني، تهيهکنندگي اين اثر را نيز بر عهده دارد، اسپانسر آن را سينماي مستند تجربي معرفي کرد.
وي درباره مشکلات داخلي پيش روي اين کار گفت: قابل پيشبيني نيست.
وي در انتها افزود: بهمن اصلي عليه 11 سپتامبر را آقاي احمدينژاد راه انداخت و ترکشهاي آن در اروپا قابل مشاهده است. به قول پروفسور مولانا، احمدينژاد خود يک رسانه است. به همين دليل مستند مورد نظر ما دنباله حرکت آقاي رئيسجمهور است.
بدون نگاه آخرالزماني، تحليل ممکن نيست
اين مستندساز ادامه داد: داشتن نگاه آخرالزماني به مسايل بينالمللي مثل اطلاعات عمليات در زمان جنگ است. در جنگ، اطلاعات و عمليات فرمانده را باخبر ميکند و او طبق دانش نظامياش مسائل را کنار هم چيده و تحليل ميکند.
همينک نيز ما در جنگ هستيم. يعني در جهاد اکبر به سر ميبريم. در جهاد اکبر، هم جنگ سختافزاري داريم و هم مبارزه نرمافزاري. اين جنگ نرم افزاري همان جهاد اکبر سنتي است که در دين مورد تأکيد قرار گرفته است. در اين جنگ بايد خودمان، ايمانمان و مردم کشورمان را بسازيم. در اين جنگ با شيطان و نفس خودمان روبروييم.
در بعد سختافزاري همه نوع جنگ سخت را شاهديم. يعني همينک در جنگ نظامي، سياسي، اقتصادي، بينالمللي، فرهنگي و مذهبي هستيم.
وضعيتمان مثل شعب ابوطالب است
اسلاملو تصريح کرد: در اين جهاد اکبر، از لحاظ نظامي ما را تهديد ميکنند و محاصره کردهاند. از بعد سياسي محدود کردهاند و به دنبال اين هستند که جلوي ما را براي حرف زدن در دنيا بگيرند. مگر اينکه آقاي احمدينژاد سالي يک بار در سازمان ملل حرفها را به گوش همگان برساند. محاصره خبري نيز هستيم؛ مثلاً اسامي 40 نفر از خبرنگاراني که قرار بود همراه رئيس جمهور به نيويورک بروند را خط زدند و از ورودشان جلوگيري شد.
بيش از 30 سال است محاصره اقتصادي نيز هستيم. با هنر و رسانه نيز دائماً در حال هجوم هستند. از بازيهاي رايانهاي تا ديگر فرآوردههاي فرهنگي و هنري که آن را «جنگ نرم» ناميدهايم. پس جنگ نرم در شاخه سختافزاري جهاد اکبر ميگنجد؛ يعني يک روز حمله نظامي ميکنند و تهديد و روزي ديگر جنگ نرم به پا ميکنند. کمااينکه امروز هم جنگ سخت داريم و هم جنگ نرم. يعني ما همه روزه مورد تهديد و تهاجم سخت نظامي و محاصره کشتيها و حدود 70 پايگاه نظامي امريکا در منطقه هستيم.
حتماً هواپيماها و ماهوارههاي جاسوسي نيز دائماً در حال گشتزني و جمعآوري اطلاعات هستند. به طور مثال فيلمي که سيدحسن نصرالله از جاسوسي هواپيماهاي امريکايي و اسرائيلي نمايش داد. پس در حال جنگ سخت نيز هستيم. منتهي بدون شليک گلولهها. از طرفي نيروهاي خودي نيز بيش از پيش در حال مانور قدرت خود هستند.
محاصره «شعب ابوطالب» نيز همين طور بود. يعني رسول اکرم(ص) علاوه بر محاصره نظامي، سياسي و اقتصادي، در محاصره فرهنگي هم بودند. کمااينکه هيچ خبري از کساني که در شعب محاصره بودند به ديگران نميرسيد. در ماجراي کربلا نيز همينگونه بود. يعني اکثر مردم تصور ميکردند که فرزندان رسول خدا(ص) همان خارجيها هستند. يعني امام حسين(ع) و يارانش چنان در محاصره خبري بودند که مردم آنها را خارجي ميپنداشتند.
منحني 11 سپتامبر در حال نزول
وي اظهار داشت: هماکنون منحني نزول 11 سپتامبر آغاز شده و ما بايد به آن کمک کنيم. 11 سپتامبر مثل آن موجود خيالي در انيميشنهاي غربي است که در يک آزمايشگاه، آنچنان بزرگ ميشود که قابل کنترل نيست و حتي به سازنده خود هم هجوم برده و او را ميکشد.
در غرب با 2 طيف سروکار داريم که بايد آنها را از هم تشخيص دهيم. اول غرب صهيوني است که ما با آن چالش درايم. غير از آن غرب بيچاره را داريم که برده غرب صهيوني و در واقع پايگاه و بستر سلطه آن است. امثلا تيري ميان، صدها نفر هستند که در فرانسه و کشورهاي ديگر مورد آزار و تهديد قرار گرفتهاند و به کشورهايي چون ايران، سوريه و لبنان پناه آوردهاند. از طرفي چندي است که 2 اتفاق در غرب افتاده است. يکي اينکه اوباما در برابر افشاگري احمدينژاد در سازمان ملل مجبور شده 2 بار پاسخگو باشد. يکي با مردم امريکا و يکي با مردم ايران از طريق BBC فارسي. دوم اينکه به خاطر اشباع شدن فضاي خبري امريکا از فعاليتهاي رسانهاي همراستاي 11 سپتامبر، سراغ کشورهاي اروپايي رفتهاند. چنانکه در چند روز اخير در کشورهاي فرانسه و آلمان اوضاع غيرعادي اعلام شده و مثلاً در اطراف برج ايفل يا خيابانهاي پايتخت آلمان به نوعي حکومت نظامي برقرار است. بهانه آنها تهديد طالبان براي بمبگذاري است ولي بايد 2 نکته را در بين فعاليتهاي رسانهاي درک کرد.
يکي اينکه غرب صهيوني به دنبال ضعيف کردن مسلمانها و حمله به آنهاست. دوم اينکه به دنبال کنترل مردم خود است. يعني بايد بردههاي جامعه غربي را کنترل کند تا انقلاب نکنند. جامعه چندصدميليوني غرب که ظاهراً در دموکراسي و آزادي و پيشرفت زندگي ميکنند را تنها با ترس ميتوان کنترل کرد. چگونه؟
با انتشار اخباري مبني بر خطر حمله القاعده و مسلمانها به غرب؛ و در نتيجه حضور نيروهاي امنيتي و نظامي مجهز حکومتهاي غربي در بين مردم.
يک سؤال، مگر کسي که قصد حمله تروريستي دارد، قبلاً نقشهاي را اعلام ميکند؟ تمام حملات تروريستي در خفا و بيخبري صورت ميگيرد. پس مشخص ميشود که نقشه خودشان است. اين واقعيت را در بين مردم جوامع غربي ميتوان لمس کرد. چنانکه در کامنتها و نظرات مردمي در فضاي وب نيز منعکس ميشود.
مردم اروپا اين خبر که القاعده به دنبال رقم زدن 11 سپتامبر ديگري براي اروپاست را خندهدار و دروغ ميدانند. اروپاييها ميگويند که اين کار اگر هم صورت ميگيرد کار دولتهاي خودشان است.
البته اگر چنين اتفاقي مجدداً صورت بگيرد واقعاً توسط انسانهاي ناداني چون وهابيهاي سلفي خواهد بود. هميشه انسانهاي ناآگاهي هستند که از نسل ابن ملجمها هستند.
اختيار وهابيها در دست غرب
محمدرضا اسلاملو تصريح کرد: مگر همينک برخي از سلفيها براي ترور شيعهها به خود کمربند انفجاري نميبندند؟ طبيعي است دولتهاي غربي که عنان وهابيها را به دست دارند براي رقم زدن يک 11 سپتامبر ديگر تعدادي از وهابيها را براي اين کار تروريستي مأمور ميکنند و به ظاهر مسلمانها به آنان حمله کردهاند ولي اينگونه نيست که مردم جوامع غربي اين را بپذيرند. چنانکه بارها گفتهاند که کار خود دولتهاي غربي است.
بنابراين دولتهاي غربي قصد دارند که مردمي که برده آنها شدهاند را بترسانند و سپس مسلمانها را بهراسانند. چرا؟
چون بمب خبري رئيس جمهور ايران که دو هفته پيش در سازمان ملل منفجر شد باعث جلب توجه دوباره مردم غرب و در نتيجه آگاهسازي آنها شد.
تيري ميسان به من گفت: من تعجب ميکنم مردم امريکا که ادعاي انقلابي بودن دارند، چرا هيچ حرکت انقلابي نميکنند؟
آمار 60 درصدي کساني که فکر ميکردند حمله 11 سپتامبر يک واقعه داخلي است، هماکنون 80 درصد رسيده است.
در حال حاضر که عدهاي در واشنگتن تجمع کردهاند، اين عمل با مديريت و کنترل دولت صورت ميگيرد و در واقع نقش يک سوپاپ اطمينان را دارد تا مردم امريکا از لحاظ رواني تخليه شوند و دنبال انقلاب نباشند. پس کاملاً طبق برنامه مردم را مديريت ميکنند. چون آنها کارشناس مديريت بردهها هستند.
انگيزههاي ساخت جعبه سياه 11 سپتامبر
اين فيلمساز گفت: بخشي از انگيزهها از نگاه آخرالزماني نشأت ميگيرد. تيري ميسان نيز در جرقه اين کار مؤثر بود. البته آقاي احمدينژاد در حرکتي که عليه اين دروغ به راه انداخت نيز انگيزه زيادي به من داد.
دولتهاي غربي روي موجي که از 11 سپتامبر ساخته شد سوار شدند ولي در حال حاضر قوس نزولي آن شروع شده است و مردم غرب بريدهاند. البته منظور تظاهرات مردمي در امريکا نيست. چون بعد از آن هيچ اتفاقي صورت نميگيرد و مردم به سرعت به منازلشان برميگردند و در حقيقت اداره ميشوند. در غرب کساني در حال اداره جامعه از پشت پرده هستند که هم تجربه دارند و هم سيستم مديريتي دقيقي را براي اين کار به پا کردهاند. يک نام آنها را ميتوان «حکومت در سايه» گذاشت. يعني علاوه بر ظاهر دولت امريکا حکومتي در سايه وجود دارد که گرداننده اصلي است. بخشي از اين حکومت، شکل قانوني دارد و بخشي غيرقانوني. مثلاً در زمان بحراني به طور قانوني قدرت به افرادي در ارتش امريکا منتقل ميشود. آغاز قدرت پنهاني در زمان آيزنهاور بود.
اين قدرت در دست صاحبان صنايع نظامي و کارتلهاي بزرگ اسلحهسازي است که بزرگترين و عظيمترين و پردرآمدترين صنعت در امريکاست. نه صنايع اتومبيلسازي و نه الکترونيک و کامپيوتر و نه هنر و صنعت هاليوود و يا خانهسازي. هيچکدام به گرد پاي صنايع اسلحه و مهماتسازي نميرسند.
ميليتاريسم در خدمت اقتصاد امريکا
وي اذعان داشت: «ميليتاريسم» و صنايع اسلحه و مهماتسازي دنيا در حدود 50-60 درصد در اختيار امريکاست. براي تمام دنيا اسلحه و هواپيماهاي جنگي و تجهيزات گران قيمت ميسازد و به مبالغ سرسامآوري ميفروشد. بيشترين درآمد کشورهاي منطقه نيز در جيب امريکا سرازير ميشود تا تسليحات بخرند. پس صنعت بسيار گسترده و عظيمي در امريکا وجود دارد که پيدا نيست ولي حجم انبوهي از پول در آنجا در حال رفت و آمد است. از طرفي اين مهمات و تسليحات بايد در جايي مصرف شوند تا چرخه توليد و فروش و مصرف دائمي باشد. پس بايد جنگ راه بيافتد و کشورها را از هم بترسانند و مسابقه تأمين تجهيزات نظامي پا بگيرد.
پس قدرت در آمريکا در اختيار «حکومت در سايه» است که کاملاً مخفيانه عمل ميکند. اما اخبار و اطلاعات اين حکومت مخفي درز ميکند و مردم مقداري مطلع ميشوند. مثلاً در مورد فروپاشي برجهاي دوقلو نکته جالبي کشف شده است؛ در جوار اين 2 برج ساختمان ديگري وجود داشته که بدون اصابت هر موشک يا هواپيمايي فرو ميريزد. اين ساختمان مکان استقرار دستگاههاي مخفي امريکاست که قبلاً از داخلش فيلمبرداري هم شده است. ظاهراً بخشهايي از پنتاگون و FBI در آن ساختمان بودهاند. دستگاهها شنود و رادارهاي جاسوسي در اين ساختمان وجود داشت.
درست در زماني که 2 ساختمان معروف فرو ميريزند، دوربين روي اين ساختمان دوم ميکند و در ان موقع شاهد فروريزي اين ساختمان هستيم. جالب اينکه خبرنگار BBC لحظاتي قبل از اينکه اين ساختمان بريزد به اين واقعه اشاره ميکند. گويي به اين خبرنگار گفتهاند که چه بگويد و چه خواهد شد ولي خبرنگار کمي زودتر از موعد متن خود را قرائت کرد که در برنامه راز شبکه 4 نيز به نمايش درآمد.
زمان شروع کار روي جعبه سياه 11 سپتامبر
وي در پاسخ به سؤالي مبني بر زمان آغاز به کار اين مستند گفت: ما از سالهاي بعد از 11 سپتامبر گوشه چشمي به اين حادثه داشتيم ولي اين کار يک ماه قبل از اينکه آقاي احمدينژاد در سازمان ملل مسأله را باز کنند کليد خورد. انگيزه اصلي آن دو يا سه سال پيش در لبنان و در ديدار با تيري ميسان، نويسنده کتاب دروغ بزرگ پديد آمد. علت حضور وي در لبنان اخراج وي از فرانسه به دليل فعاليتهايش درباره 11 سپتامبر و حتي تهديد او به ترور بود.
در مورد نمونههاي امريکايي از جمله مستند مايکل مور يا فيلم اليور استون بايد توجه داشت که در امريکا خط قرمزهايي وجود دارد که به هيچ وجه قابل ناديده گرفتن نيست و کسي نميتواند از آن عبور کند. البته خط قرمز در همه جا و در همه حکومتها وجود دراد ولي خط قرمزي که در امريکا يعني جايي که ادعاي آزادي بيان و افکار و شعارهاي دموکراسي دارد شما نميتوانيد هيچ سوالي درباره يهود، هولوکاست، صهيونيسم و... مطرح کنيد يا به اين مباحث نزديک شويد.
يعني در مورد 11 سپتامبر و امثال آن به ريشهها نميتوان اشاره کرد تا کسي حرفي بزند به او عنوان ضديهود ميچسبانند. به محض اينکه يکي از هنرمندان ابراز کند که در هاليوود فقط به يهوديها شغل ميدهند، او را اخراج ميکنند. يا خبرنگار باسابقه کاخ سفيد که سمبل ژورناليسم امريکاست بعد از اينکه درباره صهيونيسم صحبت کرد او را اخراج کردند.
يا در 2 سال پيش بنده مستندي را از يک خاخام يهودي ساختم که در جشنواره آويني منتخب شد. اين خاخام يهودي به خاطر اينکه عليه صهيونيستها موضع داشته بايکوت شده و حتي در کل اروپا اجازه نميدهند خريد کند يا فرزندانش را به مدرسهها راه نميدهند. يا وقتي ما در حال ساخت فيلم بوديم مأمور موساد ميآمدند و از ما عکس ميگرفتند. البته ما هم از آنها عکس ميگرفتيم تا اينکه آمدند و پرسيدند که شما چه کار ميکنيد؟ من پرسيدم شما کي هستيد که خودش را معرفي نکرد. من گفتم که اگر شما مشکلي داريد به پليس شکايت کنيد که در جواب اظهار کرد که ما اينجا همه کاريم و اسلحه خود را نشان داد. ما هم خودمان را معرفي کرديم که ايراني هستيم و به کارمان ادامه ميدهيم.
بنابراين خط قرمز امريکا و اسرائيل به هيچ وجه نبايد شکسته شود.
در ظاهر مسلمانها متهماند ولي همه شک دارند
در مورد 11 سپتامبر ظاهر قضيه درست است. يعني در ظاهر مسلمانهاي وهابي عمليات کردهاند. اما عدهاي در امريکا به اين دروغ پي بردهاند که موضوع بخشي از فيلم بنده نيز مربوط به همين افراد است. چرا که کسي به دنبال اين نيست که چه قضيهاي پشت ماجرا بوده و چرا اين قضيه رخ داده است؟ و اينجاست که به اسرائيل و صهيونيسم مرتبط ميشود. مثلاً ثاري که امريکا توليد کرده به همه چيز اشاره شده ولي اين نکته اصلي ناگفته مانده است. و کسي جرأت ندارد که از جهود و يهود صحبت کند.
حرف بسيار مهمي توسط آقاي احمدينژاد مطرح شد که خيلي به آنها برخورده است. آقاي احمدينژاد دليل اتفاق 11 سپتامبر را حمايت از صهيونيسم و تقويت اسرائيل عنوان کرد. چرا که آنها در حال ضعيف شدن هستند و مسلمانها در کل دنيا در حال گسترش و نفوذ. حتي در خاک امريکا مسلمانها در حال افزايشاند و مسلمان يعني ضدصهيونيسم. امروزه 95 درصد مسلمانها در دنيا ضد صهيونيسماند و فقط 5 درصد مفتخور و نوکر امريکا اينگونه نيستند.
در خاک امريکا دائماً مسجد ساخته ميشود و مسلمانها اولين کاري که پس از دور هم جمع شدن انجام ميدهند مخالفت با صهيونيسم است.
بنابراين آنها برنامهريزي ميکنند و يک «مارشال پلن» (نقشهاي بزرگ) طراحي ميکنند. مثلاً به يک کشور حمله و آن را اشغال ميکنند. تجربه اين کار را هم دارند. چون 2 جنگ جهاني را اداره کردهاند و از اشغال و تقسيم خاورميانه تجربه دارند. چند دهه ايران در مشت آنها بوده و بقيه مناطق همچنين.