کد خبر 892434
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۵
یاسین حجازی  - کتاب آه

دو روز است گریمور می‌آید پیشانی‌م را پودر می‌زند و نرمه‌ابری را آرام زیر گلوم می‌کشد که قطرات ریز عرقم را بگیرد تا من وصفِ قلوه‌سنگ‌هایی را بخوانم که بر پیشانی‌هایی خورد و...

به گزارش مشرق، یاسین حجازی که چند سال پیش، کتاب آه از او منتشر شد، در متنی نوشت:

دو روز است زیر تیغم. (تیغ را راستی چرا با ط نمی‌نویسند؟ دستهٔ ط ذهن را نزدیک‌تر می‌کند به آن خشونتِ قاطعِ بی‌تخفیف که در معنیِ واژه است. «داس» خوب است که شکل نوشتنش تقریباً شکل خودش است.) و البته یک تیغ هم نبود. دو روز است زیر چندین تیغم. زیر تیغ‌ها. کارگردان می‌گفت مواظب باشم. آنها که پشت چهار دوربین بودند هر یکشان سر بَر می‌کرد می‌گفت مواظب باشم. حتّا صدابرداری که می‌آمد هاش‌اِف را به کمرم ببندد گفت: «مواظب باشید استاد!»

بیش از ۴۰ صفحه از #کتاب_آه را زیر تیغ‌ها خواندم. قرار است از فردا پخش شود از تلویزیون. در برنامه‌ای از حوالی ده دقیقه به هشت شب. شبکهٔ یک.

از فردا شب با تیغ‌ها می‌روم توی جعبه. به قول #شاملو: «تهِ خندق/ تو قوتی!» (اگر چه شمایلِ تلویزیون‌ها دیگر جعبه و قوطی نیست؛ قاب است، تهش چه توفیر؟ که آخرش چه؟) به این فکر می‌کنم که هیچ چیز دیگر حتّا شبیهِ اصلش هم نیست. (مشکل کپشن‌های ایسنتاگرام این است که نمی‌گذارد زیر کلمه‌ای خط بکشی. می‌گذاشت اگر، من زیر «حتّا» و «شبیه» خط می‌کشیدم.)

دو روز است زیرِ تیغ‌هایی که همه در اطرافم مواظب‌اند فرود نیاید، وصفِ فرود آمدنِ پیاپیِ تیغ‌هایی را می‌خوانم!

دو روز است گریمور می‌آید پیشانی‌م را پودر می‌زند و نرمه‌ابری را آرام زیر گلوم می‌کشد که قطرات ریز عرقم را بگیرد تا من وصفِ قلوه‌سنگ‌هایی را بخوانم که بر پیشانی‌هایی خورد و دشنه‌هایی که سیبکِ گلوهایی را قاچ کرد!

دو روز است وصفِ آدمیانی را می‌خوانم که زیر نیزه‌های آفتاب بودند و تشنه بودند و ترسیده بودند و کسی حرفشان را نمی‌شنید امّا هر دو صفحه ضبط را نگه داشتیم تا چای دارچین برایم بیارند و هلوهای آبدار و سیب‌های معطّر و چلومرغ با نوشابهٔ خنک و: «کولر را هم بیشتر کنید لطفاً!»

دو روز است حامله به تناقضم. اگر این استادی است، بله؛ راست گفت صدابردار؛ استادِ علی‌الاطلاقم من!
***
در شکمم مرغی زعفران‌اندود در تالابِ چای دست و پا زد تا خفه شد و باغ‌های سیب و هلو غرق شد و سرگین شد. بی سبب نیست که بوی لای و خَلاب می‌دهد عرقم.
آنها که فردا شب تماشایم خواهند کرد ــ «اگر» تماشایم کنند ــ فقط تماشایم کرده‌اند! آنها نمی‌دانند که عرق استاد بوی لای و خَلاب می‌دهد...
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس