از زمان منافقین تجربه خوبی داریم، آن زمان که فضای مجازی نبود؛ علت اینکه منافقین مثل یک قارچ در مملکت گسترده شدند و تمام موقعیتهای اجتماعی ما را تصرف کردند و بچههاي ما را فریب دادند، به این خاطر بود که تشکیلاتشان به قدری قوی بود که هرکس به آنها یک لبخند میزد، قبل از آنکه عضو شود به او یک مسئولیت میدادند.
اینها طوری تشکیلات خود را سازماندهی کردند که عضو رسمیشان از سمپاتشان جدا شد. کنار سازمان مجاهدین خلق، جنبش ملی مجاهدین را درست کردند و هرچه سمپات بود، به جنبش ملی مجاهدین ریختند، هرچه آدم قوی و نخبه که میتوانستند با او کار کنند، به سازمان مجاهدین خلق آوردند. از همان اول سمپات خود را از نیروهای اصلی جدا کردند. به خاطر اینکه سمپاتها در تصمیمگیریها دخالت نکنند. چرا که به آنها اطمینان نداشتند، اما اینطور هم نبود كه نیرویی را که به او اطمینان ندارند، رد کنند.
یکی از کارهای اشتباه ما این است که مثلا در پایگاه بسیج یا کانونهای حزب اللهی میگویند در گزینش ما همین قدر که طرف به درد نخورد، ردش میکنیم و نباید عضو شود. این کار غلطی است، دفع نیرو اشتباه است. منافقین این کار را نمیکردند، خیلی از نیروهایی که به دردشان هم نمیخورد و احتمال این بود که عامل نفوذی باشد، اما او را رد نمیکردند. مثلاً به یک دانش آموز که هیچ کاری از او بر نمیآمد، میگفتند که شما مسئول این چهار راهی. چقدر این برای آن بچه خوشایند بود؛ حالا مسئولیت این بود که روزی 10 تا روزنامه مجاهد به او میدادند و میگفتند که آنها را بفروش. با این وسیله، نیروها را به خود وابسته و مشغول میکردند.
برای مشاهده متن کامل اینجا را کلیک کنید.