شب، خارجي، جلوي دستگاه خودپرداز
شب ميرود كه به نيمه برسد. خيابان سرد و خالي و بيرهگذر است. آن سوي خيابان ايستگاه خودپرداز خودنمايي ميكند. با پلههايي در جلو و سايباني در سر. به خودپرداز كه نزديك ميشود چشمها ريز شده و به صفحه خيره ميشود تا مبادا دستگاه خراب يا هر اشكال ديگري داشته باشد. ظاهرا كه همه چيز درست است. كارت را به داخل دستگاه ميفرستد و با نگراني به ساعتش نگاه ميكند. همه عمليات درست انجام ميشود و دستگاه مخلوطي از پول و ايرانچك تحويل ميدهد. با نفسي از سر آسودگي رو به سوي بيمارستان ميسپارد.
شب، داخلي، پذيرش بيمارستان
سرماي گزنده شب جايش را به گرماي خشمي فروخورده داده است. 2 عدد ايرانچك در دست مرد باقي مانده و با شرمي ناشي از «ببخشيد، بقيه شو صبح مييارم» آميخته است. نميداند با آنها چه كند. انگار كه از ماشين لباسشويي بيرون آمده باشد. چند جايش سوراخ است و خوردگي دارد. طوري كه نخ وسطش بيرون افتاده و او متوجه نبوده است كه موقع پول گرفتن از خودپرداز ايرانچك معيوبي كه هيچكس حاضر به پذيرشش نيست، تحويل گرفته است. اينطور بوده كه پول بيمارستان را كم آورده و شرمندگياش باقي مانده است. آن وقت شب سراغ چه كسي ميرفت؟ به چه كسي رو ميانداخت؟...
روز، داخلي، شعبه بانك
ازدحام شعبه بانك كه خودپرداز دردسرساز را در مالكيت دارد، انگار اتفاق ديشب را به فراموشي سپرده است. به آرامي وارد بانك ميشود و نوبت ميگيرد. براي اطمينان دوباره به ايرانچكهاي معيوب كه اكنون كاغذ پارهاي بيش نيستند، نگاه ميكند و آنها را در دست ميفشارد.
با خواندن شمارهاش به جلوي باجه ميرود و شوكه ميشود: رسيد خودپرداز ما رو داري؟ نداري؟ خب، نميشه ديگه. چه جوري ما بدونيم اين تراولها رو از خودپرداز ما گرفتي؟ ما خيلي دقت ميكنيم اسكناسها و تراولامون سالم باشه. اينا مال ما نيست، مال بانك ما نيست... .
كارمند بانك با بياعتنايي سندش را پر ميكند: به هرحال من كار خاصي نميتونم انجام بدم. اين تراول نقد شدني نيست. واقعا نميدونم... حيران ميماند. 100 هزار تومان بههمين راحتي از دست برود؟
مگر چقدر حقوق ميگيرد كه 100 هزار تومانش به همين راحتي بخواهد دود شود و برود هوا. در اين افكار است كه عاقله مردي كه نوبت بعدي اوست انگار درماندگياش را ديده و ميخواهد به نحوي كمكش كند: بده ببينم ايرانچكهارو. ميگيرد و بررسي و نچنچ ميكند: ببين آقا! پشت اين تراولو نگاه كن. مهر بانك... شعبه ونك خورده. يعني اين تراول مال اوناست. اونا صادرش كردن. بايد بري اين شعبه و بگي تراول خرابشونو با نو برات عوض كنن.... و آدرس: نميدونم. فقط نوشته بانك.... شعبه ونك. آخر خيابان گرگان تا ميدان ونك چقدر راه است؟ شايد بتوان گفت مثل يك سفر بينشهري است. حالا اگر از فاصله تهران تا كرج كمتر باشد، حتما زمان بيشتري ميبرد؟ پس بايد با اتوبوس يا مترو رفت... و ميرود. چون جز رفتن چارهاي نيست.
روز، خارجي، ميدان ونك
نزديك ظهر است كه به ميدان ونك ميرسد. ميدان شلوغ و پرازدحام است. نيم ساعتي طول ميكشد تا پرسانپرسان به شعبه بانك مورد نظر ميرسد. داخل شعبه شلوغ و پرجمعيت است و او مثل هميشه با صبوري شماره ميگيرد و منتظر نوبتش ميشود. 20 دقيقه بعد همانگونه كه در بانك قبلي غافلگير شد، اينجا هم ماتش ميبرد: آقا به ما چه؟! مگر هر ايرانچكي كه ما تحويل مشتري داديم، مسوولش ماييم؟ اين 10 يا 100 تا دست چرخيده تا به اين روز افتاده. فقط چون مهر بانك ما پشتش خورده ما بايد پولشو بديم؟
نه آقاجان! ما مسووليتي براي اين جور كارا نداريم. برو بانكهاي دولتي. شايد بانك ملي كاري برات بكنه، اما فكر ميكنم از هر ايرانچكت 10 تومني كم كنه و پولشو بهت بده. چون اين آسيبديده و اصلا ارزش نداره. هر كسي راهنماييت كرده لابد خبر نداشته. برو از خودش بپرس... ساعت از 2 گذشته و ديگر كار بانكها روبه پايان است. يكروز دوندگي براي هيچ و حالا هم چند تا اما و اگر گيرش آمده است.
روز، خارجي، خيابان
چند روزي از ماجرا گذشته و گرفتاريهاي روزمره و كارهاي بيمارستان و غيره حواسش را از ايرانچكهاي معيوب منحرف كرده است. 100 هزار تومان را از اداره مساعده گرفته و كارش را راهانداخته است، اما اين ضررش را جبران نكرده است. نگاهي به طول خيابان مياندازد تا شايد يك شعبه بانك ملي پيدا كند، اما تا اينجا كه خبري نيست. قدمهايش را تندتر ميكند تا به كارش برسد. هجوم فكرها و نگرانيهاي مختلف باز ماجرا را به بايگاني ذهنش ميفرستد.
روز، داخلي، شعبه بانك ملي
پنجشنبه است و فراغتي گير آورده است. شايد بهترين فرصت براي زنده كردن ايرانچكهاي معيوب. شعبه بانك ملي را نشان ميكند و اول وقت به آنجا ميرود. شماره ميگيرد و منتظر ميماند.
نكته: هيچ يك از بانكها مسووليت تعويض يا پرداخت وجه ايرانچكهاي معيوبي كه از خودپردازها تحويل مردم ميشود را به عهده نميگيرند
مطمئن است كه ديگر امروز به پولش ميرسد و آن را به زخمي از زخمهاي كارمندي زندگي سادهاش خواهد زد، اما انگار امروز نيز روي شانس نيست: آقا ما تو اين شعبه ايرانچكهاي معيوب رو قبول نميكنيم. خزانه از ما تحويل نميگيره. فقط بايد بري شعب منتخب و بزرگ بانك ملي. به نظر من برو شعبه مركزي بانك ملي در فردوسي. اونجا ديگه مركز شد. برو تا دير نشده، شايد امروز به پولت برسي. برو...
روز، داخلي، بانك ملي شعبه مركزي
ساعت 11 است كه به شعبه مركزي بانك ملي ميرسد. خيابان قديمي فردوسي، روبهروي كوچه برلن معروف و سفارت آلمان. نگاهي به شيرها و سر در عظيم بانك ملي مياندازد و به درون شعبه مركزي وارد ميشود. شعبه خلوت و آرام است، اما افسوس كه به او آرامش نميدهد: نقدينگي نداريم! امروز پنجشنبه است آقاجان و نقدينگي ما براي تعويض ايرانچكها تمام شده، اما شانس آوردي و راه را اين بار درست آمدي. فقط بعضي شعب بزرگ بانك ملي، ايرانچكهاي معيوب را ميپذيرند و شما هم يك راست آمدهاي شعبه مركزي، اما امروز پنجشنبه و خزانه نيمهتعطيل است. انشاءالله صبح شنبه در خدمتيم!...
اين سطور برشي ساده از يك ماجرا يا اتفاق پيش پا افتاده واقعي است كه ممكن است براي هر كدام از ما پيش بيايد، اما مهندسي و برخورد سيستم بانكي با اين امور به گونهاي است كه اين ماجراي ساده را گاه به مشكلي بزرگ و پيچيده تبديل ميكند كه حلش به صرف روزها و هدر رفتن وقت نياز دارد. گسترش ارائه خدمات پشتيبان به ايرانچكها و ساير اسناد بانكي امري بديهي در هر كشوري است، اما متاسفانه سيستم بانكي ايران به هر دليل اين خدمات را دير، دشوار و سخت ارائه ميدهد.
نگاهي به مراجعات روزانه مردم به بانكها نشان ميدهد كه شهروندان براي رفع اخلالهايي در اسناد يا اوراق بانكي خود اعم از چك، سفته، ايرانچكهاي معيوب و... كه گاه نقشي در ايجاد آن نداشتهاند، روزها يا حتي هفتهها سرگردان شده و كار و كسبشان معطل ميماند. حال آن كه بانكهاي دنيا با اتصال شعب خود، الكترونيكيكردن و يكپارچه كردن امور به راحتي و حتي بدون مراجعه شخص به بانك، امور وي را رتق و فتق ميكنند. اما در ايران حتي از ارائه كمترين اطلاعات به شخصي كه از اين عمل آسيبديده، دريغ ميشود و وي بايد ساعتها وقت خود را صرف اين كند كه اصولا مشكلش چگونه و از چه طريقي قابل حل است؟»
دكتر علي معنوي راد، كارشناس بانكي ريشه اين مساله را در يكپارچه نبودن سيستم بانكي كشور ميداند و به خبرنگار ما ميگويد: بانكهاي مركزي ساير كشورها قدرت نظارت كافي بر تمام بانكهاي زيرمجموعه خود را دارند، چراكه سيستم بانكي آنها يكپارچه است و براي امور عمومي نام و شعبه بانك اصولا مطرح نيست.
وي افزود: اما در كشور ما بانكها هر يك جزيرهاي مستقل هستند و نفوذ بانك مركزي بر امورات آنها كامل نيست. ريشه مساله هم عدم توسعه كافي نظامهاي يكپارچه الكترونيكي است كه قابليت تبادل اطلاعات بانكها به طور يكپارچه را ايجاد ميكند. وقتي اين گونه سامانهها را نداريم، اين گونه سرگردانيها و وقتكشيها نيز طبيعي است.
وي اظهار ميكند: اكنون تعويض ايرانچكهاي معيوب فقط توسط بانك ملي انجام ميشود و با اين كه تمام بانكهاي كشور ايرانچكها را صادر يا در خودپردازهايشان قرار ميدهند، اما در قبال آن پاسخگو نيستند و فرد را به جاهاي ديگر حواله ميدهند.
وي افزود: خود بانك ملي نيز قابليت تعويض ايرانچكها در تمام شعب و در شهرستانها را ايجاد نكرده است و در تهران نيز شعبي كه حالت سرپرستي منطقهاي دارند، اين خدمات را ارائه ميدهند. در واقع بانك ملي مسوول كاري است كه مسووليتي درباره آن ندارد و اين امر در نهايت به ضرر مردم تمام ميشود، چراكه ارائه خدمات به آنها محدود به شعب يك بانك خاص است.
مجيد صنيعي، رئيس اداره اسكناس و مسكوك بانك مركزي نيز در اين باره به خبرنگار ما ميگويد: به علت محدوديتهايي كه در خزانه وجود دارد، فعلا پذيرش ايرانچكها و اسكناسهاي معيوب در شعب اصلي بانكملي انجام ميشود، اما ساير بانكها بايد اطلاعات لازم در اين خصوص را به مردم ارائه دهند و از سرگردان شدنشان جلوگيري كنند.
وي افزود: بانك مركزي بخشنامههاي متعددي را به بانكها ابلاغ كرده كه در قرار دادن اسكناسها و ايرانچكها در خودپردازها نهايت دقت را به كار گيرند و حتما آنها را وارسي كنند تا مشكلي براي مردم ايجاد نشود، اما به هر حال وقوع خطا اجتنابناپذير است.
وي تجميع مسووليت پذيرش ايرانچكهاي معيوب در يك بانك را به دليل ضرورتهاي كاري خزانه ذكر كرد و گفت: بانك ملي به عنوان قديميترين بانك كشور از ديرباز اين وظيفه را عهدهدار بوده و خزانه نيز فقط اين ايرانچكها را از اين بانك تحويل ميگيرد.
وي تصريح كرد: با اين حال تعويض ايرانچكهاي معيوب در كمترين زمان ممكن و بدون طي كردن مراحل اداري خاصي انجام ميشود و بانكها بايد اطلاعرساني لازم در اين خصوص به مردم را انجام دهند. بانك مركزي نيز اگر لازم باشد تاكيدات بيشتري بر اين موضوع خواهد كرد.