به گزارش مشرق ، علی مطهری، نوع نگاه سیاسیون به جایگاه ولایت فقیه، دلایل شکلگیری اتفاقات پس از انتخابات سال 88، سرنوشت طرح سوال از رییس جمهور، دلایل تسخیر سفارت انگلیس و... را مورد تحلیل و واکاوی قرار داد.
اهم سخنان علی مطهری در گفت و گو با ایسنا در ادامه می آید:
*اگر مقام رهبری مثلا در جایی میفرمایند «من فلان موضوع را میپسندم»، آن وقت دیگر هیچ کس به دلیل این سخن ایشان سخنی نگوید، چنین وضعیتی، وضعیت خوبی نیست، باید این را دانست که تا وقتی ولیفقیه در مسائل مختلف، حکم حکومتی ندهند جریانهای سیاسی میتوانند نظر دیگری بدهند و آزادند حرف خود را بزنند.
* اطرافیان و مریدها در پارهای موارد موضوع را از روال عادی خارج میکنند و شخص مورد نظرشان را در حدی قدیس و آسمانی جلوه میدهند که میخواهند از او بت بسازند، اینها در حقیقت دنبال منافع خودشان هستند و دوست ندارند شخصیت مورد علاقهشان مورد سؤال و انتقاد قرار گیرد.
*اگر نگاه به ولایت فقیه درست بود، حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری اتفاق نمیافتاد، قبل از این انتخابات مقام معظم رهبری ملاکهایی را برای کاندیدای اصلح بیان کردند و این، حق ایشان بلکه وظیفه رهبری است.
*به طور طبیعی این ملاکها بر یکی از کاندیداها بیشتر صدق میکرد یا برداشت عدهای این بود که بر فلان آقا بیشتر صدق میکند، بعد عدهای که سنگ ولایت فقیه را خیلی به سینه میزنند آمدند و گفتند نظر آقا فرد "الف" است و فضا را به گونهای ساختند که هیچ یک از اصولگرایان نباید دنبال کاندیدای دیگری باشد و اساسا طرفداری از غیر آقای "الف" برخلاف التزام به ولایت فقیه است، در حالی که اصلا انتخابات یعنی عمل کردن افراد به تشخیص خود و اساسا تشخیص اصلح بر عهده خود فرد است، این موضوع همچون اثبات رؤیت هلال شب اول ماه شوال است، اگر فردی شخصا هلال ماه را رؤیت و یقین پیدا کرد، اینجا دیگر نظر مرجع تقلید برای او ملاک نیست، در انتخابات نیز هر فردی شخصا باید اصلح را انتخاب کند.
* یا در نمونهای دیگر، مقام رهبری پیشنهاد طرح نظارت بر نمایندگان را مطرح کردند، این پیشنهاد، نظر بود نه حکم حکومتی، افرادی در مجلس با این طرح مخالف بودند و معتقد بودند دست نماینده بسته میشود و فایدهای ندارد. در روز بررسی طرح نظارت بر نمایندگان بنده و یک نفر از اصلاحطلبان به عنوان مخالف صحبت کردیم، در اینجا نظر مخالف اشکالی ندارد چون حکم حکومتی نبود،اظهارنظر در این باره هیچ مغایرتی با التزام به ولایت فقیه ندارد.
*در انتخابات گذشته در بین اصولگرایان اگر فردی تصمیم داشت سراغ کاندیدای دیگری برود عدهای به او حمله میکردند که شما حق ندارید کاندیدای دیگری را مطرح کنید، چرا؟ چون ما احساس میکنیم میل آقا به فرد "الف" است و همه باید مطیع باشیم، در حالی که این، برداشتی کاملا غلط است و اصلا انتخابات را بیمعنا میکند.
*نتیجه این تفکر چه میشود؟ نتیجه آن میشود که افرادی که طرفدار دو آتشه ولایت فقیه هستند میگویند پس فرد "الف" حتما باید رأی بیاورد و مخالفان میگویند باید کاری کرد تا فرد "الف" حتما رأی نیاورد، در چنین فضایی جامعه دوقطبی شده و حالت بسیار خطرناکی ایجاد میشود که دیدیم انتخابات سال 88 به چه صورتی شد، خود رهبری هم قطعا با این روشها مخالفند و بارها اعلام کردند که «نظر مرا کسی نمیداند» اما دوستان نادان تمکین نمیکنند.
* این در حالی بود که وقتی به همان آقایان اصولگرا مراجعه میشد، در محافل خصوصی مدعی بودند در صورت ادامه یافتن مدیریت فعلی کشور ساقط می شود اما در محافل عمومی عکس اعتقاد خود را بیان کرده و تأکید میکردند همه باید به آقای "الف" رأی بدهیم که در واقع نوعی نفاق شکل گرفت.
*فضای سیاسی کشور با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس نهم باید بهتر از اینها باشد، با توجه به حوادث انتخابات سال 88 لازم است انگیزه و شوق شرکت در انتخابات در مردم افزایش یابد، باید مشوقهایی برای سیاسیون و افرادی که تمایل به کاندیدا شدن دارند ایجاد شود، فضای سیاسی کشور بازتر شود، اجازه داده شود افراد اظهارنظر کنند و منتقدان نظام سخن بگویند و پاسخ دریافت کنند تا این احساس در سیاسیون و دلسوزان نظام ایجاد شود که میتوانند در روند سیاسی کشور مؤثر باشند. البته با افرادی که به اموال عمومی آسیب زدند و اقدام عملی برضد نظام انجام دادند، باید برخورد شود.
*کسی که میگوید «مرز التزام به ولایتفقیه را احکام حکومتی میدانم» چرا به صرف برخی انتقادات و مخالفتها رد صلاحیت شود؟
* اگر فضای سیاسی حالت امنیتی و پلیسی نداشته باشد و مردم با مشارکت بالا در انتخابات شرکت کنند، تودهنی محکمی به آمریکا و کشورهای غربی زده میشود.
*هرچه باشد آقایان منتظری و بازرگان بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی را تشکیل می دهند، اگر بخواهیم زندگینامه شهید مطهری را بنویسیم باید بگوییم شهید مطهری و آقای منتظری 11 سال با یکدیگر هم درس و هم بحث بودند و ایشان از نزدیکترین دوستان شهید مطهری بود و همین طور مهندس بازرگان. انتقادات فکری و سیاسی یک مطلب است و واقعیات تاریخی مطلب دیگر. اما وقتی این مطلب را میگویم برخی اصولگرایان ناراحت شده و بنده را از بیان آن برحذر میدارند.
* در بین گروههای مختلف اصولگرا نگاه جبهه پایداری را در برخی حوزهها قبول ندارم، حساسیت آنها در مسائل فرهنگی خوب است اما نگاه آنها به اصولی نظیر "ولایت فقیه"، "آزادی بیان" و "نقش مردم" را درست نمیدانم، معتقدم اگر این تیپ فکری بر کشور مسلط شود نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود میشود.
*این نگاه تنگنظرانه و سختگیرانه، فقط خود را اصولگرا و انقلابی واقعی دانسته و بقیه را منحرف میداند، این نگاه جبهه پایداری، نگاه بسیار خطرناکی است. اعضای این جبهه بقیه اصولگرایان را یا مردودین فتنه یا خواص بیبصیرت میدانند، بنابراین حکم به خروج بخش عظیمی از اصولگرایان از حوزه انقلاب می دهند و این اعتقاد، اعتقاد خطرناکی است.
*از نظر بنده برخی از اعضای جبهه پایداری خود از مردودین فتنه هستند، آنان با عملکردشان در تشدید بحران و فتنه سال 1388 نقش داشتند، آنان تخلفات طرف خودی را ندیدند و قضاوت عادلانه و منصفانه نداشتند و با برخوردهایی که با معترضان داشتند باعث جری شدن طرف مقابل و شعلهورتر شدن آتش فتنه شدند، این افراد با پخش مستقیم دادگاهها، با اتهامات و تهمتهایی که به بسیاری از معترضان زدند فضا را تندتر کردند، آنان کوچکترین انتقاد مؤثری به نحوهی مناظره احمدینژاد، حادثه کوی دانشگاه و کهریزک نکردند و این در حالی بود که مقام معظم رهبری در موضوع کوی دانشگاه و کهریزک به صراحت موضعگیری کردند.
*زمانی که بنده و امثال بنده نسبت به تسامح فرهنگی دولت هشدار داده و اعتراض میکردیم، این افراد با ما مخالفت میکردند، حتی در زمان نطقم در مجلس سر و صدا میکردند؛ چراکه این اقدام بنده را اعتراض به دولت میدانستند و تاکید میکردند این مسائل، فرعی است و نباید به آنها پرداخت، حالا اینها تندتر از سایرین سنگ مخالفت با جریان موسوم به انحرافی را به سینه میزنند.
*اشکال دیگر آنها این است که میگویند ما آقای احمدینژاد را قبول داریم ولی مشائی را قبول نداریم و این یک تناقض است زیرا این دو به اعتراف خودشان یکسان فکر میکنند.
* طرح سؤال از رئیس جمهور در مجلس یک "دور" به اصطلاح فلسفی ایجاد کرده است. وقتی هیات رئیسه مصمم نباشد، برخی نمایندگان امضا کننده متزلزل میشوند و وقتی از سوی دولت یا حتی خود هیات رئیسه تحت فشار قرار میگیرند، امضایشان را پس میگیرند، از سوی دیگر وقتی برخی امضاکنندگان طرح امضایشان را پس میگیرند، هیات رئیسه متزلزل میشود و این دو، یکدیگر را تشدید میکنند.
* ولی اگر هیات رئیسه مجلس از همان ابتدا که طرح سؤال از رئیس جمهور را با 100 امضا دریافت کرد، به کمیسیونهای تخصصی ارجاع میداد، چرخه معیوب فعلی اتفاق نمیافتاد اما وقتی طرح را در کشوی میز اتاقشان نگه میدارند، برخی از امضاکنندگان احساس میکنند هیات رئیسه به دلیل ترس یا هر دلیل دیگری مایل نیست طرح را به جریان اندازد و یا تصور میکنند از دفتر رهبری ندایی رسیده است.
*قرار است امضاءکنندگان طرح سوال از رییس جمهور برای فراموش نکردن این طرح هم قسم شوند
* اشغال سفارت انگلیس در شرایطی که تحت فشارهای خارجی هستیم، اقدام درستی نبود و در مجامع بینالمللی به ضرر ایران تمام شد، در حالی که قانون کاهش روابط با انگلیس، قانون خوب و حساب شدهای بود. اشغال سفارت اثر خوب این قانون را از بین برد. این اقدام خلاف قانون، به نفع کشورهای غربی و انگلیس تمام شد. مقایسه این اقدام با تسخیر سفارت آمریکا در سال 1358 مقایسه درستی نیست. در آن زمان دولت موقت سرکار بود، انقلاب هنوز استقرار نیافته بود و این گونه رفتارها قابل توجیه بود.
*در آن زمان نیز طولانی شدن تسخیر سفارت آمریکا به ضرر ایران تمام شد، اصل تسخیر قابل توجیه بود ولی گروگانگیری 444 روزه کارکنان سفارت به ضرر ایران تمام شد، مسوولان ایران 444 روز به دشمنان قسم خورده فرصت دادند تا وجهه انقلاب اسلامی را نزد افکار عمومی جهان تخریب کنند و با این کار زمینه حمله عراق به ایران را نیز فراهم کردند