کد خبر 831195
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۵
قاتلان صاحبخانه

درگیری دو پسر جوان با صاحبخانه مادر بزرگشان به خاطر جای پارک با مرگ صاحبخانه پایان یافت.

به گزارش مشرق، ظهر روز دوشنبه ۲۳‌بهمن‌ماه قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری‌۱۵۳ شهرک ولیعصر از مرگ مشکوک مرد سالخورده‌ای با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی راهی محل شد.

تیم در محل حادثه با جسد مرد ۶۵‌ساله‌ای جلوی مغازه‌اش روبه‌رو شدند که به طرز مرموزی فوت کرده بود. بررسی‌ها حکایت از این داشت که مرد فوت شده لحظاتی قبل با دو پسر جوان به نام‌های بهمن و ستار که نوه‌های مستأجرش هستند جلوی مغازه‌اش درگیر شده است.  

همچنین به گفته شاهدان حادثه، در این حادثه دو پسر جوان پس از مشاجره لفظی و فحاشی مرد سالخورده را هل داده و بعد اقدام به فرار کرده‌اند.

مأموران در تن‌پیمایی از مرد فوت شده متوجه زخمی روی سر وی شدند که حکایت از این داشت سرش به زمین یا جسمی برخورد کرده است.

به همین دلیل جسد مرد فوت شده برای انجام آزمایش‌های لازم و مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی فرستاده شد.  در ادامه مأموران بهمن و ستار را بازداشت کردند. دو متهم صبح دیروز برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی منتقل شدند.

متهمان در بازجویی‌ها قتل مرد سالخورده را انکار کردند و مدعی شدند فقط با مرد فوت شده مشاجره لفظی داشته‌اند. در پایان قاضی مرادی دو متهم را به اتهام قتل شبه عمد تفهیم اتهام کردند و آنها را برای بازجویی فنی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داد. 

    

گفت‌وگو با یکی از متهمان 

خودت را معرفی کن‌؟

بهمن هستم ۲۱ ساله. 

شاغلی‌؟ 

بله. در کارگاه رویه کوبی مبل که متعلق به دایی‌ام است کار می‌کنم. 

به چه جرمی بازداشت شدی‌؟  

من و پسر دایی‌ام دیروز با صاحبخانه مادر بزرگم مشاجره لفظی کردیم که بعد گفتند فوت کرده و ما را مأموران بازداشت کردند. 

فقط مشاجره لفظی‌؟  

بله.

اما شاهدان گفته‌اند که شما دو نفر او را هل داده‌اید؟ 

نه اشتباه می‌کنند. 

علت درگیری چه بود؟

مادر بزرگم هشت‌ماه قبل واحد همکف خانه قدیمی که متعلق به مرد فوت شده است اجاره کرد. از آنجایی که محل کار من و پسر دایی‌ام در این نزدیکی است ما هر روز برای احوال‌پرسی به خانه مادربزرگم می‌رویم. 

مرد فوت شده در این مدت یکی از خودروهایش را در داخل حیاط پارک کرده بود و فقط هر از گاهی آن را روشن می‌کرد تا باطری‌اش خراب نشود. روز حادثه ما خودرومان را جلوی در خانه مادر بزرگم پارک کرده بودیم که مادر بزرگم با ما تماس گرفت و گفت هر چه سریعتر خودرومان را برداریم چون صاحبخانه قصد دارد خودرواش را بیرون ببرد.

ما خودرومان را برداشتیم و بعد به سراغ صاحبخانه که در مغازه‌اش بود، رفتیم. او با دیدن ما شروع به فحاشی کرد و ما هم به او فحاشی کردیم تا اینکه تعدادی از کاسب‌های محل میانجیگری کردند و ما هم به خانه‌مان آمدیم که ساعتی بعد مأموران ما را به جرم درگیری با مرد فوت شده بازداشت کردند. 

سابقه داری‌؟ 

نه. پسر دایی‌ام هم سابقه ندارد. ما تا الان حتی به کلانتری هم نرفته بودیم. 

منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس