به گزارش مشرق به نقل از فارس، بروکسل امروز میزبان اجلاس وزاری خارجه 27 کشور عضو اتحادیه اروپاست که به گزارش بنگاه سخنپراکنی دولت انگلیس مهمترین بحث در آن مسائل مرتبط با ایران خواهد بود.
گزارش اخیر مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی از یکسو و بحران ایجاد شده در رابطه بین ایران و انگلیس از موضوعات اصلی قابل طرح در این اجلاس عنوان شده و به نظر میرسد که کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا و در راس آنها دولت انگلیس، بار دیگر به دنبال تصویب تحریمهایی علیه ایران باشند.
بدیهی است که تحریم موسسات و اشخاص ایرانی از سوی اتحادیه اروپا به تبعیت از ایالات متحده آمریکا امری عجیب نیست و طی سالهای گذشته مستمرا انجام شده و ثمر خاصی نیز برای کشورهای تحریمکننده نداشته است اما در اجلاس امروز یک موضوع جدید به میان کشیده میشود که عبارت است از پیشنهاد کشورهایی چون انگلیس و فرانسه برای تحریم نفتی ایران.
به بیان دیگر، اروپا اکنون احساس میکند که باید صنعت انرژی ایران را مستقیما و با کنار گذاشتن تمام ملاحظات پیشین هدف قرار دهد و البته هر چند این اقدام از سوی اتحادیه اروپا امری غریب و بعید به نظر نمیرسد اما نکته مهم بررسی این واقعیت است که از این تحریم کدام طرف بیشتر ضرر میکند؟ به عبارت دیگر آیا اتحادیه اروپا در حال خودزنی است؟
* بحران اقتصادی و مساله نفت
از سال 2008 بار دیگر بحران مالی – اقتصادی به جان نظامهای تابع اقتصاد سرمایهداری افتاده که پس از بحرانهای دهه 30 و دهه 70 میلادی، بار دیگر چالشهای بزرگی را در پیشگاه سران کشورهای غربی قرار داده است. بدهیها در برخی کشورهای اروپایی به حدی بالا رفته است که به نوعی یادآور بحران بدهیها در دهههای 70 و 80 میلادی در آمریکای لاتین است. اتفاقا آن افزایش بدهیها هم بیارتباط با نفت نبود و اساسا بحران اقتصادی دهه 1970 میلادی را افزایش قیمت نفت از حدود 2.5 دلار به حدود 11 دلار منجر شده بود.
از دیگر سو کشورهای اروپایی وابسته به منابع انرژی دیگر کشورها هستند و چارهای جز واردات نفت خام ندارند. بنابراین قیمت نفت در وضعیت اقتصادی آنها تاثیر فراوانی دارد. وضعیت اروپاییها از آمریکاییها در حوزه نفت بسیار شکنندهتر است چرا که آمریکا خود دارای مقادیری نفت است که هر چند در برابر ذخایر خاورمیانه ناچیز است اما تا حدودی نیازهای این کشور را برطرف میکند.
در شرایط بحران مالی – اقتصادی فعلی، افزایش هر یک دلار در قیمت نفت میتواند در وضعیت اقتصادی اروپا و بالاخص کشورهای ضعیفتر آن تاثیر روشن و واضحی داشته باشد. از دیگر سو هر تحریم نفتی به معنای محروم کردن بخشی از بازار از بخشی از منابع نفت است و تاثیر طبیعی آن افزایش قیمت نفت خواهد بود.
برخی این تئوری را مطرح میکنند که در صورت خروج نفت هر کشوری از گردونه عرضه و تقاضا، عربستان سعودی با اتکا به منابع بیش از 260 میلیارد بشکهای خود میتواند این کمبود را جبران کند، اما سوال اینجاست که عربستان با وجود این همه توانایی چرا تاکنون از افزایش سرسامآور قیمت نفت طی سالهای اخیر جلوگیری نکرده است؟ در ثانی اگر منابع انرژی ایران از اهمیت زیادی برای غرب برخوردار نیست، پس چرا انگلیسیها سالها بر منابع نفت ایران چنگ انداخته بودند و پس از ملی شدن آن با یک قیام مردمی، هرچه از دستشان برمیآمد علیه ایران انجام دادند؟
واقعیت آن است که ایران با داشتن بیش از 130 میلیارد بشکه نفت دارای چهارمین منابع نفت اثبات شده و دومین منابع گاز اثبات شده جهان است و در بین کشورهای اوپک نیز دومین صادرکننده محسوب میشود. چنین منابعی را نه اروپا و نه هیچ موجودیت اقتصادی دیگری نمیتواند نادیده بینگارد.
اقتصاد لرزان اروپا و آمریکا نمیتواند تاوان دیدگاههای سیاسی سران چند کشور را بپردازد و دستکم در شرایط کنونی بازی با نفت به منزله بازی با آتش است. وزیر خزانهداری انگلیس که خود پیشتار ارائه این طرح است، تصریح کرده که کشورش مجبور است تا سال 2017 از سیاستهای اقتصادی انقباضی که منجر به اعتراضات گسترده مردمی نیز بوده است تبعیت کند. طی سه سال آینده درآمد خانوار در انگلیس 7.4 درصد کاهش مییابد و در ضمن در سال 2015 و علیرغم تورم سنگین 13 ساله، مردم انگلیس حداکثر معادل سال 2002 درآمد خواهند داشت. با این وصف مشخص نیست که سران لندن با کدام منطق دست بر روی نفت نهادهاند که منبع اصلی انرژی آنها و بسیاری دیگر از کشورها است؟!
* آمریکا همچنان اروپا را در مساله نفت بازی میدهد
سران اروپا در دهه 90 میلادی و پس از عملیات آزادسازی کویت که منجر به حضور دائمی آمریکا در خلیج فارس شد توانستند دست کم به یک درک نسبی از این واقعیت دست پیدا کنند که نظر کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا در خصوص لزوم اشغال چاههای نفت در حال پیاده شدن است. حتی برای گذر از این بحران، کشورهای اروپایی مدتها تمرکز خود را بر منابع نفتی دریای خزر نهادند اما این منابع نه از نظر کمیت و نه از نظر کیفیت، به هیچ وجه قابل رقابت با منابع نفت خلیج فارس نبودند.
اروپا در این بین میتوانست یک راه معقول در پیش گیرد و آن هم بهبود روابط با تنها کشور نفتخیز حاشیه خلیج فارس بود که تحت سلطه آمریکا نیست. رابطه دوستانه با ایران به عنوان تنها کشور نفتخیز خلیج فارس که خارج از حوزه نفوذ آمریکاست میتوانست در این فضای تنگ و تاریک ایجاد شده از سوی واشنگتن، اقتصاد اروپا را نجات دهد.
اما اروپاییها نتوانستند از این فرصت استفاده کنند بلکه بیش از پیش در دامی که آمریکا برای آنان پهن کرده بود افتادند. تبلیغات ضد ایرانی در خصوص پرونده هستهای و همکاری انگلیس با آمریکا به عنوان یک کشور اروپایی تافته جدا بافته که همواره خود را بیشتر به آمریکا نزدیک دانسته تا اروپا، اروپا را دقیقا به همان جهتی برد که آمریکاییها میخواستند، یعنی استفاده از همان منابع نفتی که تحت کنترل آمریکاییهاست.
این وضعیت یادآور طرحهای مشترک نیکسون و کیسینجر در دهه هفتاد میلادی است که بر این باور بودند که نفت باید گران بماند تا دلارهای اروپایی بار دیگر به خانه بازگردند. آن زمان خشم اعراب از شکست سال 1973 در جنگ موسوم به "یوم کیپور" فرصت لازم را فراهم آورد تا آمریکاییها حداکثر بهره را ببرند و اروپا را که در حال پیشروی اقتصادی بود، متوقف سازند.
* نفت کالایی نیست که بر زمین بماند
کمتر از 20 درصد از نفت تولیدی ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا صادر میشود و بدیهی است که جایگاه اتحادیه اروپا از این جهت برای ایران چندان مهم نیست. به عبارت دیگر اتحادیه اروپا و ایران در بازار عرضه و تقاضای نفت چندان دارای منافع مشترک نیستند.
بدیهی است که با روند رو به رشد مصرف نفت در جهان، ایران مشکلی برای فروش 20 درصد از نفت خود در صورت تحریم را نخواهد داشت و اصولا نفت کالایی نیست که بر زمین بماند. با این حال افزایش قیمت نفت ناشی از اثر روانی تحریم بر بازارهای جهانی از یک سو و محدود شدن هرچه بیشتر منابع نفتی شرکتهای اروپایی میتواند ضررهای اقتصادی بیشتری را متوجه اروپا کند. اقدام احتمالی اروپا برای تحریم نفت ایران به مثابه نوعی خودزنی است چرا که وابستگی اقتصادی ایران به اروپا بسیار ناچیز است اما وابستگی اروپا به بازار نفت بسیار جدی است و هر تلاطمی که در این بازار ایجاد شود، اقتصاد اروپا را دچار لرزش میکند.
ایران ثابت کرده است که نحوه مقابله با تحریم را بلد است اما اقتصاد اروپا در دهه هفتاد میلادی ثابت کرده است که نحوه مقابله با تلاطمهای نفتی را چندان خوب بلد نیست. اقتصاد اروپا بدون نفت اقتصادی میرا خواهد بود اما اقتصاد ایران بدون اروپا به حیات خود ادامه میدهد.
در ضمن از عوارض این تحریم اقتصادی نهادینهتر شدن وابستگی اروپا به منابع نفتی تحت کنترل آمریکاست که خواسته نهایی آمریکاییهاست، خواستهای که انگلیس نیز در مسیر آن گام برمیدارد.
* ایران بازنده تحریم نفتی اتحادیه اروپا نیست
ایران به هر حال نفت خود را به قیمت روز خواهد فروخت هرچند که تحریمها ممکن است فرآیند آن را قدری مشکل سازند. اتحادیه اروپا که مدتهاست شرکتهای نفتی خود را از بازار ایران خارج کرده است، به خوبی از عدم اتکای صنایع انرژی ایران به خود آگاه است. تحریمهای مدنظر قرار گرفته نیز بیش از اثر اقتصادی، بیشتر جنبه سیاسی دارند و تصویب آنها تنها میتواند یک اقدام خصمانه دیگر تلقی شود که بر بیاعتمادی ایرانیان نسبت به اروپا خواهد افزود.
اروپاییها نباید فراموش کنند که ایران تحت بدترین تحریمها هشت سال جنگ را پشت سر گذاشته است، بنابراین باز هم میداند چگونه باید به تقابل با بحرانهای غربساخته برود.
اروپا اکنون احساس میکند که باید صنعت انرژی ایران را مستقیما و با کنار گذاشتن تمام ملاحظات پیشین هدف قرار دهد اما نکته مهم بررسی این واقعیت است که از این تحریم کدام طرف بیشتر ضرر میکند؟