1- به دنبال حمله ارتش سرخ شوروي به افغانستان در سال 1979 ميلادي (بيش از 30 سال پيش) و افزايش هراس سياستمداران آمريکايي از گسترش کمونيسم در خاورميانه، حمايت از جريان هاي اسلام گراي افراطي و راديکال به يکي از راهبردهاي اصلي دستگاه ديپلماسي و امنيتي آمريکا تبديل شد.
در سال ۱۹۸۰ ميلادي، اسامه بنلادن به همراه عبدالله عزام فلسطيني به آموزش، تربيت و پشتيباني مالي هزاران نفر از مجاهدين خارجي پرداختند و افراد آموزش ديده را راهي بيش از ۵۰ کشور در نقاط مختلف دنيا کردند. آموزش نيروهاي مجاهدين در خاک افغانستان انجام ميگرفت و افراد مختلفي براي آموزش راهي کابل ميشدند.
در ميان مسلماناني که به افغانستان ميرفتند، افرادي از مصر، عربستان، يمن، الجزاير، فلسطين، سودان، عراق، کويت، اردن، ترکيه، سوريه، ليبي، تونس، مراکش، لبنان، پاکستان، هند، اندونزي و مالزي ديده ميشدند. در آن دوره عربستان سعودي هم که پشتيبان سرسخت اسلامگرايي بود از جنگ در افغانستان بهره سياسي مناسبي ميبرد زيرا بسياري از جوانان ماجراجو و تندرو را به بهانه کمک به مجاهدين، از کشورش دور ميکرد. دولتهاي پاکستان و مصر نيز با راهي کردن داوطلبان مبارز افراطي عرب خود به افغانستان، به گونهاي مستقيم از مجاهدين افغان پشتيباني ميکردند. اين دولتها، بويژه دولت اسلامي ضياءالحق در پاکستان، با بهرهگيري از پوشش رسانهاي گسترده، جوانان را با شعار جهاد در برابر کمونيسم، به جنگ بيپايان با «بيخدايان اشغالگر» فرا ميخواندند.
بنيادگرايان اسلامي در کشورهاي گوناگون معتقد بودند که درگيري در افغانستان، جنگ کمونيسم و اسلام است. آمريکا نيز به آموزش مجاهدين و تجهيز آنان به پيشرفته ترين تسليحات خود روي آورده بود تا بدين وسيله يک "پرده آهنين" ديگر را در خاورميانه ايجاد کند. با پايان اشغالگري ارتش سرخ در سال 1989 ميلادي، بسياري از مجاهدين عزم بازگشت به موطنشان را کردند. اما قهرمانان مبارزه با کمونيسم در بعضي از کشورها با بي مهري مقامات امنيتي مواجه شدند.
اسامه بن لادن در سال ۱۹۸۹ميلادي، پس از کشته شدن"عبدالله عزام" مربي و مراد خود (البته برخي با اين عنوان مخالفند) به عربستان رفت. از آنجا که وي قبلاً بر ضد فساد کاخ سلطنتي عربستان و همچنين استقرار نيروهاي آمريکايي به عنوان اشغالگران خارجي صحبت کرده بود، حکومت عربستان وي را در بازداشتگاه خانگي قرار داد.
برخي نيز چون شيخ عمر عبدالرحمن، مبارز نابيناي مصري که به خاطر عضويت در سازمان جماعت اسلامي مصر (که نقش اصلي در ترور انور سادات را داشت) حق ورود به کشورش را نداشت با وساطت مقامات سازمان سيا به آمريکا پناهنده شد.
چاقويي که دسته خود را بريد
تلاش آمريکا براي گسترش سلطه خود بر کشورهاي جهان، رقابت " ليبرال دموکراسي" با اسلام سياسي، افزايش اسلام ستيزي در پرتو جهاني شدن و حمايت روزافزون ساکنان کاخ سفيد از ديکتاتورهاي فاسد در کشورهاي اسلامي به تدريج موجب احياي شبکه القاعده شد. چاقويي که اين بار قرار بود دسته خودش را ببرد. در بين سالهاي ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ ميلادي، القاعده فعاليت خود در مرزهاي پاکستان را افزايش داد و در اکثر شهرهاي پاکستان رخنه کرد. مجاهدين به پاکستان ميرفتند و پس از پيمودن مراحل آزمايشي به مجاهدان افغان ميپيوستند. بنا به اعلام برخي منابع بعد از مدت زمان نه چندان زيادي شمار اين مجاهدين به سي هزار نفر رسيده بود که رقم چندان کمي به حساب نميآمد.
بن لادن پس از امضاي يک قرارداد صوري ميان سازمان جهاد در نهمين سال تشکيل القاعده در سال ۱۹۹۷ميلادي، مجبور شد خارطوم پايتخت سودان را در اثر فشار دولت سعودي به دولت البشير ترک کند. او به افغانستان بازگشت و ترجيح داد با ياري پاکستانيها سازمان القاعده را در افغانستان استقرار دهد. گروه جديد ساخته شده از الجهاد و القاعده اولين آزمون ارتش چريکي را در آگوست ۱۹۹۸ ميلادي به نمايش گذاشت، در حالي که حدود يک دهه از حضور نيمه مخفي بن لادن در پيشاور پاکستان و تشکيل القاعده ميگذشت، اولين اقدام تروريستي بهرهبري وي در سفارت امريکا در نايروبي و دارالسلام صورت گرفت و در پي اين حادثه بيل کلينتون رئيس جمهوري وقت ايالات متحده دستور داد به تأسيسات القاعده در افغانستان و سودان حمله نظامي انجام شود. در اين حمله بيش از ۲۰۰ تن از مردم کشته شدند.
بعدها حادثه يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ ميلادي (حمله به برجهاي دوقلوي آمريکا) به عنوان بزرگترين فعاليت تروريستي اين گروه رقم خورد. در اين حمله بيش از سه هزار نفر جان خود را از دست دادند.
2- روز يکشنبه 27 نوامبر، شبکه ليبيايي "قناه الزنتان" در گزارشي اقدام به انتشار تصاويري از گذرنامه جعلي عبدالحکيم بلحاج فرمانده شوراي نظامي طرابلس نمود. اين شبکه مدعي شد بلحاج تلاش داشته تا با گذرنامه جعلي صادر شده از بنغازي به ترکيه بگريزد که توسط نظاميان وابسته به وزارت دفاع ليبي دستگير شد و پس از مدتي آزاد گشت.
برخي از تحليل گران با توجه به اين که بلحاج قرار بود به عنوان وزير دفاع دولت موقت ليبي معرفي شود، دستگير شدن وي توسط انقلابيون زنتان که رقيب سياسي بلحاج محسوب مي شوند را نشانه اي بر افزايش اختلافات داخلي درليبي بعد از قذافي دانستند؛ تحليلي که با توجه به جايگاه عبدالحکيم بلحاج کمي ساده لوحانه به نظر مي رسد.
بلحاج کيست؟
با آغاز انقلاب مردمي ليبي نام بلحاج به عنوان يکي از دو نماينده جريان هاي اسلام گرا در شوراي انتقالي ليبي مطرح شد و به زودي پس از قتل مشکوک ژنرال يونس وزير کشور سابق قذافي که به انقلابيون پيوسته بود. به سمت فرماندهي نيروهاي ميداني انقلابيون ليبي منصوب شد.
با آغاز انقلاب مردمي ليبي نام بلحاج به عنوان يکي از دو نماينده جريان هاي اسلام گرا در شوراي انتقالي ليبي مطرح شد و به زودي پس از قتل مشکوک ژنرال يونس وزير کشور سابق قذافي که به انقلابيون پيوسته بود. به سمت فرماندهي نيروهاي ميداني انقلابيون ليبي منصوب شد.
"نعمان بن عثمان" از اعضاي سابق سازمان "جهاد اسلامي ليبي"که هم اکنون به عنوان پژوهشگر ارشد انديشکده "کويليام" انگلستان مشغول فعاليت مي باشد و زماني را با بلحاج همرزم بوده در يادداشتي پيرامون سوابق بلحاج مي نويسد: "بلحاج از اعضاي فعال شبکه القاعده بود. وي در سال 2004 ميلادي در عملياتي مشترک توسط MI6 و سازمان سيا در مالزي دستگير شد و مدتي در بانکوک در زندان هاي مخفي سيا بازداشت بود و شکنجه شد."
بلحاج متولد "سوق الجمعه" در طرابلس است. بر اساس اسناد پيدا شده در دفتر "موسي کوسي" وزير کشور سابق قذافي : بلحاج فعاليت سياسي خود را هنگامي که دانشجوي مهندسي بود آغاز کرد. در سال 1966 ميلادي به عنوان رهبر گروه موسوم به جهاد اسلامي ليبي به همراه جمعي از مبارزان ليبيايي به افغانستان رفت و به مقابله با ارتش سرخ شوروي پرداخت.
در سال 1990 ميلادي، بلحاج به ليبي باز مي گردد و در بنغازي به هدايت سازمان جهاد اسلامي ليبي مي پردازد. گروه تحت فرماندهي بلحاج سه طرح ترور براي از بين بردن قذافي اجرا مي کنند که ناکام مي ماند و اعضاي اين سازمان مجبور به جلاي وطن مي شوند. برخي چون "بن عثمان" به انگليس مي روند و بلحاج عازم مالزي مي شود.
بلحاج در سال 2004 ميلادي، هنگامي که قصد داشت مالزي را به مقصد سودان ترک کند دستگير شد و به زندان ابوسليم در ليبي منتقل گشت. بلحاج بعدها ارتباطاتي با سيف الاسلام قذافي پسر سرهنگ قذافي پيدا مي کند. بلحاج در پروژه اي موسوم به "بازگرداندن تروريست ها به جامعه " که تحت هدايت سيف الاسلام و دو تن از اعضاي سابق القاعده "بن عثمان" و "علي صلابي" هدايت مي شد، به همراه جمعي از اعضاي سازمان جهاد اسلامي ليبي در سال 2010 ميلادي، آزاد شد.
3- اخبار و شواهد نشان مي دهد که به دنبال خيزش ملت هاي عربي يکي از راهبردهايي که آمريکا و ديگر کشور هاي غربي دنبال مي کنند ارتباط با گروه هاي سلفي است که به لحاظ ايدئولوژيک تحت نفوذ عربستان سعودي و قطر هستند؛ به عنوان نمونه مي توان به تلاش براي ارتباط با اخوان المسلمين مصر و رهبر معنوي اين جماعت "شيخ قرضاوي" که در قطر تبعيد است و رابطه خوبي هم با امير قطر دارد و يا ارتباط گيري با اسلام گرايان ليبي و تونس از طريق حزب عدالت و توسعه ترکيه اشاره کرد.
عبدالکريم بلحاج به عنوان رئيس شوراي نظامي طرابلس و فرمانده نيروهاي فاتح پايتخت ليبي ارتباط بسيار نزديکي با مقامات ترکيه و قطر دارد. وي در مدت اندکي که از سقوط ديکتاتور ليبي مي گذرد بارها به اين دو کشور سفر کرده است. پس هيچ دليلي وجود ندارد که وي بخواهد از ليبي فرار کرده و به ترکيه پناهنده شود آن هم آن طور که عنوان شده است با چمدان هايي پر از پول. قطعا اگر چنين قصدي مي داشت دولت انتفالي ليبي به اين زودي وي را آزاد نمي ساخت. فردي که نفوذ قابل توجه اي در ميان انقلابيون و رزمندگان ليبيايي دارد.
واقعيت آن است که در تعاملات پشت پرده صورت گرفته ميان ارتش و نيروهاي امنيتي ترکيه و قطر، قرار است بلحاج با حدود 700 تن از رزمندگان ليبيايي در حاشيه مرزهاي سوريه با ترکيه مستقر شوند و عمليات هاي نظامي بر عليه دولت بشار اسد را هدايت کند. امري که بايستي مخفي بماند و سفرهايي که نبايد با گذرنامه واقعي صورت بگيرد و پول هايي که نبايد از طريق حساب هاي بانکي جابجا شود.
تلاش براي مداخله نظامي در سوريه و درخواست کمک از رزمندگان ليبيايي توسط ترکيه و قطر همچنين نشان دهنده اين است که ظاهراً گروه موسوم به افسران آزاد که عمليات هاي مسلحانه ضد دولتي در سوريه را برعهده دارد نتوانسته تعداد مناسبي عضو براي خود يارگيري نمايد.
بهره گيري از تروريست ها بهتر از لشکرکشي
در همين حال بايد توجه داشت که چنين اقداماتي بدون هماهنگي با نيروهاي ناتو و آمريکا نيز صورت نمي گيرد. حضور همزمان ناو هواپيمابر جورج بوش که از ناوهاي فوق پيشرفته آمريکاست در نزديکي آب هاي سوريه خود مويد اين موضوع است. آمريکا و نيروهاي ناتو به خوبي مي دانند که اولاً مداخله نظامي در سوريه هزينه دارد و به سادگي ليبي هم نخواهد بود، ثانياً با مخالفت مردم سوريه همراه خواهد بود، ثالثاً با مخالفت گسترده کشورهاي مختلف در دنيا از جمله روسيه و چين مواجه خواهد شد لذا بهترين کار بهره گيري از تروريست هاي القاعده است. آنها که اخيراً به اذعان مقامات آمريکايي به منابع خوبي از تسليحات قذافي در ليبي دست يافته اند.
رابطه خوب بلحاج با جريان هاي راديکال و سلفي سوريه که به دوران مبارزه با شوروي در افغانستان باز مي گردد نيز مزيد علت شد تا مأموريت جديد اعضاي سابق القاعده در راستاي منافع کشورهايي چون ترکيه قطر و آمريکا تعريف شود.
4- آمريکايي ها يک بار تجربه همکاري با جريان هاي راديکال اسلامي و مسلح ساختن آنها را در کوله بار تجربيات سياست خارجي خود دارند. شکل گيري شبکه جهاني تروريستي القاعده،، انفجار برج هاي دوقلو در نيويورک و "جنگ عليه تروريسم "که به اعتقاد بسياري از کارشناسان يکي از عوامل اصلي بحران مالي اخير در غرب است، تنها بخشي از نتايج اسفبار چنين سياستي است. ترور بن لادن در ابوت آباد پاکستان را برخي مرگ القاعده ناميدند ولي ظاهراً سازمان هاي امنيتي و دستگاه ديپلماسي غرب به دنبال احياي اين ميت هستند.