به گزارش گروه خواندنی های مشرق به نقل از شرق، مدیر یک آموزشگاه کامپیوتر در کرج 24 فروردین سال 84 به ماموران خبر داد سمیه منشی جوان این آموزشگاه کشته شده است. زمانی که ماموران به محل رسیدند جسد زن 24ساله را دیدند که در کف سالن آموزشگاه رها شده بود. بررسیهای اولیه نشان میداد سمیه با فردی درگیر شده و احتمالا قصد مقاومت داشته اما در نهایت مغلوب شده، ضمن اینکه خراشهای روی دست او نشان میداد النگو و دستبند هم از دست او خارج شده است. به دستور بازپرس جنایی وقت جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات آغاز شد.
پلیس در ابتدا خانواده سمیه را مورد بازجویی قرار داد. مادر این زن جوان گفت یک سال است دخترش ازدواج کرده و با شوهرش زندگی میکند. او همچنین گفت نمیداند چه کسی دخترش را به قتل رسانده است. با توجه به وضعیت زندگی سمیه ماموران به شوهر او مظنون شدند و مدتی هم او را در بازداشت نگه داشتند اما مدرکی علیه این مرد به دست نیامد. او به ماموران گفت روز حادثه در محل کارش بود و اصلا نمیداند چرا زنش کشته شده است. با توجه به اینکه مدارک موجود نشان میداد این مرد بیگناه است بنابراین آزاد شد.
چند ماه بعد مدیر آموزشگاه به ماموران گفت مردی به نام حمید که کنار آموزشگاه زیرپله دارد چندین بار در مورد سرنوشت پرونده سمیه از او سوال پرسیده است و به نظر میرسد این مرد چیزی میداند. وقتی ماموران از حمید تحقیق کردند این مرد منکر داشتن هرگونه اطلاعاتی در این خصوص شد. او گفت من هیچکس را ندیدم و نمیدانم چه کسی او را کشته است. حمید گفت: من هر روز صبح زیرپلهام را باز میکنم و سمیه را هم میدیدم که وارد آموزشگاه میشد اما دیگر از چیزی خبر ندارم. هرچند حمید آزاد شد، نوع رفتار و گفتههایش نشان میداد چیزی را از ماموران پنهان میکند. به همین دلیل ماموران به صورت نامحسوس او را زیرنظر گرفتند و عاقبت وی بعد از چندین بار بازجویی به قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی بود سمیه را تحت نظر داشتم و میدانستم او زودتر از هرکس دیگری وارد آموزشگاه میشود. یک ساعت بعد از سمیه مدیر آموزشگاه میآمد و بعد هم شاگردان وارد میشدند.
بنابراین حدود یک ساعت سمیه در آموزشگاه تنها بود. او از وقتی ازدواج کرده بود دیگر به من اعتنا نداشت. من از سمیه خوشم میآمد. روز حادثه وارد آموزشگاه شدم. سمیه از من پرسید چه میخواهی. میخواستم با او رابطه داشته باشم به همین دلیل هم وقتی تنها بود وارد آموزشگاه شدم. سمیه وقتی متوجه نیت من شد با فحاشی خواست بیرون بروم اما من ماندم. به سمت سمیه حمله کردم و او آنقدر مقاومت کرد که نتوانستم او را مورد آزار قرار دهم. اما کنترل خودم را از دست دادم و او را به زمین زدم و با کابل کامپیوتر زن جوان را خفه کردم. وقتی از مرگش مطمئن شدم جسد را همانجا رها کردم و هرچه پول و طلا داشت برداشتم.
ماموران توانستند چند قطعه از طلاهای سمیه را در زیرپله حمید پیدا کنند و این مرد صحنه قتل را نیز بازسازی کرد. با شکایت مطرحشده از سوی اولیایدم و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به شعبه 80 دادگاه کیفری کرج فرستاده شد.
مرد جوان وقتی برای دفاع از خود در برابر اتهام قتل در جایگاه حاضر شد، ادعا کرد آنچه در مورد قتل سمیه گفته دروغ است. حمید گفت: من را در اداره آگاهی تحت فشار قرار دادند و آنقدر من در این اداره ماندم که برای خلاص شدن تصمیم گرفتم اعتراف دروغین کنم. این مرد در مورد طلاهایی که از زیرپلهاش پیدا شده است، گفت: من این طلاها را بعد از قتل پیدا کردم. وقتی مدیر آموزشگاه بیرون آمد و فریاد زد من بالا رفتم و دیدم طلا روی زمین افتاده و آن را برداشتم اما در قتل هیچ نقشی نداشتم. او در مورد اینکه چطور صحنه قتل را بازسازی کرد و حرفهایی را زد که با واقعیت منطبق بود، گفت: من این حرفها را زدم چون در اداره آگاهی به من القا کردند، خودم اصلا در اینباره چیزی نمیدانستم البته صحنه قتل را دیده بودم اما اینکه نحوه قتل چطور بود را در اداره آگاهی متوجه شدم.
دفاعیات این مرد کارساز نبود و هیات قضات این مرد را به قصاص محکوم کردند اما حمید و وکیل مدافعش به رأی صادره اعتراض و هیات قضات دیوان عالی کشور ایراداتی را به پرونده وارد کردند. شاهدانی که در این پرونده حضور داشتند نیز مورد تحقیق قرار گرفتند. با برطرف شدن ایرادات وارده یک بار دیگر حمید مورد محاکمه قرار گرفت و دوباره حرفهای خود را تکرار کرد اما قضات باز هم او را مجرم شناختند و به قصاص محکوم کردند.
در حالیکه خانواده سمیه به قصاص قاتل فرزندشان تاکید میکردند حمید یک بار دیگر به رأی اعتراض کرد و شعبه 11 دیوان عالی کشور حکم صادره را مورد بررسی قرار داد. حمید در نامهای که به دیوان عالی کشور نوشت اعلام کرد: من مدتها در اداره آگاهی بازجویی میشدم و برای اینکه از آنجا بیرون بیایم اعتراف کردم، ضمن اینکه اعترافات را نوشتند و من امضا کردم و خودم چیزی ننوشتم. من هیچ ارتباطی با سمیه نداشتم و بیگناه هستم. این نوشتهها مورد قبول قضات قرار نگرفت و رأی قصاص تایید شد. به این ترتیب بعد از شش سال حمید برای مجازات در فهرست شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی کرج قرار گرفت.