شهید حسین علم الهدی

در نخستین ماه‌های جنگ شرایط سختی بر جبهه‌ها حاکم بود. کمبود امکانات و تسلیحات و سازماندهی نه چندان قوی نیروها از دلایل دشواری نبرد در جبهه‌ها به شمار می‌رفت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در نخستین ماه‌های جنگ شرایط سختی بر جبهه‌ها حاکم بود. کمبود امکانات و تسلیحات و سازماندهی نه چندان قوی نیروها از دلایل دشواری نبرد در جبهه‌ها به شمار می‌رفت. با وجود همه این سختی‌ها، رزمندگان با تمام وجود مقابل دشمنان ایستادند و اجازه پیشروی به آنها را ندادند. در 16 دی ماه سال 1359 که تنها سه ماه از شروع جنگ می‌گذشت، هویزه در جبهه میانی و نزدیک سوسنگرد، شاهد حادثه مهمی بود که به شهادت علم‌الهدی و عده‌ای از دانشجویان پیرو خط امام انجامید؛ واقعه‌ای که نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس به شمار می‌رود.

روز پانزدهم دی ماه سال 59 نیروی زمینی ارتش، گردان‌های سپاه پاسداران و تعدادی از نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران، عملیاتی با هدف آزادسازی جفیر، پادگان حمید و در نهایت خرمشهر انجام دادند.
آن زمان‌ در جبهه‌ خودی‌ به‌ غیر از اقدامات‌ کوچک‌ و محدود نیروهای‌ مردمی‌ طی سه ماه‌ منتهی‌ به‌ دی ماه‌ ‌59، ارتش‌ تنها یک‌ مورد عملیات‌ منظم‌ ط‌راحی‌ کرد و در محور دزفول‌ انجام‌ داد که‌ آن هم‌ موفقیتی‌ در پی‌ نداشت‌ اما در آذر ماه 59، رزمندگان و نیروهای مردمی، دو گردان از ارتش بعث عراق را در جنوب سوسنگرد شکست دادند و به دنبال عقب ‌راندن دشمن از دیگر مناطق بودند.
جو عمومی‌ جامعه‌ به‌ این‌ امر تمایل‌ داشت‌ که‌ اگر ارتش‌ دارای‌ روحیه‌ تهاجمی‌ باشد می‌تواند با بهره‌گیری‌ از امکانات‌ موجود، دشمن‌ را شکست‌ بدهد و آنها را از سرزمین‌های‌ اشغالی‌ اخراج‌ کند ولی‌ سکون‌ و رکود در این‌ زمینه‌ قابل‌ توجیه‌ نبود. هر چه از جنگ می‌گذشت، فشار علما و مردم‌ به‌ فرماندهان‌ نظامی‌ برای‌ انجام‌ عملیات‌ آفندی‌ افزایش‌ می‌یافت‌. در آن زمان، ارتش با این سؤال مواجه بود که چرا خیال تکان خوردن ندارد و پس از گذشت بیش از سه ماه از جنگ به مواضع دشمن حمله نمی‌کند.
   غافلگیری دشمن
بنی‌صدر در جلسه‌ای‌ در قرارگاه‌ عملیاتی‌ جنوب‌ در ‌26 آذرماه‌ 1359 بر اجرای‌ یک‌ عملیات‌ آفندی‌ گسترده‌ تأکید می‌کرد. عملیات‌ نصر(هویزه‌) پس‌ از ‌15 دقیقه‌ اجرای‌ آتش‌ تهیه‌ در ساعت‌ ‌10صبح‌ روز ‌15 دیماه‌ ‌1359 با حمله‌ هماهنگ‌ شده‌ تیپ‌ ‌3 همدان‌ از محور جاده‌ حمیدیه‌ - سوسنگرد و تیپ‌ ‌1 قزوین‌ از جنوب‌ هویزه‌ آغاز شد. تیپ ‌3 که‌ حمله‌ خود را از منطقه‌ ابوحمیده آغاز کرده‌ بود به‌ سرعت‌ به‌ سوی‌ مواضع‌ دشمن‌ پیشروی‌ کرد، ولی‌ تیپ‌1 قزوین‌ در جنوب‌ هویزه‌ هیچ سرعتی‌ نداشت‌. تیپ ‌3 طی دو ساعت‌ به‌ کرخه‌ رسیده‌ و توانسته بود با استفاده‌ از پل‌های‌ احداثی‌ دشمن‌ از رودخانه‌ عبور کند و به‌ کرانه‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور برسد، در این‌ محور طی ‌پنج ساعت‌ نیروهای‌ عمل‌کننده توانستند مناطق‌ جنوبی‌ کرخه‌ کور را آزاد سازند و ضربات‌ محکمی‌ بر نیروهای‌ دشمن‌ وارد آورند.
نیروهای‌ عراقی‌ که‌ شدیداً غافلگیر شده‌ بودند با به جا گذاشتن‌ توپخانه‌ خود به‌ دو کیلومتری‌ جنوب‌ کرخه‌ کور عقب‌نشینی‌ کردند و در حدود ‌800 نفر از افراد آنها به‌ اسارت‌ درآمدند. پس از تصرف خطوط مقدم، رزمندگان دامنه عملیات را گسترش می‌دهند و قصد تصرف پادگان مهم حمید را دارند، اما به‌ خاطر تأخیر نیروهای‌ محور کارون‌ در عبور از این‌ رودخانه‌ و برخورد آنها به‌ میدان‌ مین‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر که‌ عقبه‌ دشمن‌ محسوب‌ می‌شد، از اهداف‌ مرحله‌ اول عملیات بازماندند و این مناطق دست‌ نخورده‌ در اختیار دشمن‌ باقی‌ ماند.
   پاتک سنگین دشمن
روز شانزدهم دی ماه برای نیروهای خود طور دیگری شروع شد. فرماندهان رده بالای ارتش بعث پس از شنیدن سقوط توپخانه‌شان به وحشت ‌افتادند و روز بعد با وارد کردن نیروهای ذخیره در جفیر به پاتک سنگینی دست ‌زدند. هواپیماهای شناسایی دشمن نیز با پرواز بر آسمان منطقه از نبود پشتیبانی در پشت خطوط نیروهای عمل‌کننده ایرانی باخبر ‌شدند.
ساعت‌ ‌8 صبح‌ نیروهای‌ زرهی‌ و پیاده‌ به‌ سوی‌ پادگان‌ حمید و منطقه‌ جفیر اقدام‌ به‌ پیشروی‌ ‌کردند. در مقابل‌ در حالی که تعدادی‌ از تانک‌های‌ دشمن‌ در حوالی‌ ام‌الغفار و ام‌الفصیح‌ متمرکز شدند و با آرایش‌ نظامی‌ جناح‌ جنوبی‌ لشکر زرهی‌ ‌16 را مورد تهدید قرار دادند، ضد حمله‌ای را در ساعت‌ ‌9:50 از سمت‌ شرق‌ و جنوب‌ به‌ یگان‌های‌ لشکر ‌16 آغاز کردند. کمبود تجربه‌ در مقابل‌ ضدحمله‌ و کمبود مهمات‌ و ضعف‌ تدارکات،‌ دست‌ در دست‌ هم‌ داد و موازنه‌ قدرت‌ را در صحنه‌ نبرد به‌ ضرر نیروهای‌ خودی‌ دگرگون‌ ساخت.
‌11 ظهر تمام‌ نیروهای‌ لشکر ‌6 زیر آتش‌ شدید توپخانه‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و در غرب‌ سوسنگرد نیروهای‌ دشمن‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. حضور هواپیماهای‌ دشمن‌ در آسمان‌ منطقه‌ و بمباران‌ مواضع‌ نیروهای‌ خودی‌ اوضاع‌ را برآشفت‌. تانک‌های‌ عراق‌ به‌ هزار متری‌ محل استقرار تیپ‌ رسیدند. شدیدترین‌ جنگ‌ تانک‌ها در طول‌ جنگ‌ بین‌ لشکر ‌6 زرهی‌ و لشکر9 زرهی‌ دشمن‌ درگرفت‌ و تا ساعت ‌4 بعدازظهر ادامه‌ یافت‌. در این‌ ساعت، فرمانده‌ گردان‌ زرهی‌ جهت‌ تجدید قوا و اقدام‌ مجدد، دستور عقب‌نشینی‌ را صادر کرد که‌ با رسیدن‌ دستور به‌ گردان‌، تمام‌ نیروهای‌ زرهی‌ مستقر در منطقه‌ به‌ سرعت‌ صحنه‌ را ترک‌ کردند و به‌ جای‌ یک‌ گام، چندین‌ گام‌ عقب‌ نشستند.
   نبرد با تانک‌ها
مدافعان هویزه که‌ جلوتر از سایر نیروها مشغول‌ جنگ‌ بودند از خبر عقب‌نشینی باخبر نشدند و در منطقه‌ جاماندند و به‌ محاصره‌ تانک‌های‌ دشمن‌ درآمدند. مسعود انصاری‌ یکی‌ از بازماندگان‌ این‌ حماسه‌ می‌نویسد:« تعدادی‌ از تانک‌های دشمن در صحنه‌ بودند و ما خیال‌ می‌کردیم‌ که‌ ارتش‌ هنوز در حال مقاومت است. یکی‌ از تانک‌های‌ عراقی‌ در جاده‌ به‌ 20‌، 30 متری‌ ما رسید. حسین‌ علم‌الهدی با اشاره‌ به‌ من‌ گفت‌: «برجک‌ تانک‌ را بزن». من‌ هم‌ زدم‌ و خود حسین‌ هم‌ زد. دو تا تانک‌ دیگر نیز با آر.پی. جی ‌زده شد و برای‌ چند دقیقه‌ پیشروی‌ آنها متوقف‌ گردید. در این‌ عملیات‌ با وجود اینکه ما بی‌سیم‌ داشتیم‌، خبرعقب‌نشینی‌ به‌ ما نرسید. من‌ خودم‌ چندین‌ بار معرف‌ لشکر را صدا زدم‌ که‌ جریان‌ چیست‌؟ گفت‌: « به‌ گوش‌ باش.» چند بار دیگر صدا زدم‌ گفت‌: « تیپ1 دارد تغییر موضع‌ می‌دهد». بعد از چند دقیقه‌ دیگر ارتباط‌ ما قطع شده‌ بود تا اینکه‌ محاصره‌ شدیم‌. همه‌ بچه‌ها مقاومت‌ کردند. چنانکه‌ در کانال‌ کوچکی‌ کنار جاده‌ بیش‌ از ‌50 نفر شهید شدند. »
در این شرایط سخت، سنگین‌ترین سلاح آرپی‌جی7 بود که مهماتش در حال تمام شدن بود. آنها در پشت‌ دو تل‌ خاک‌ سنگر گرفته‌ بودند و در کل‌ حدود ‌20 الی‌ ‌30 گلوله‌ آر. پی. جی‌ در آنجا وجود داشت‌. حسین خوشنویسان، مسئول جهاد سازندگی سوسنگرد به سرعت به عقب برمی‌گردد و تقاضای آرپی‌جی می‌کند و پس از تهیه تعدادی موشک آرپی‌جی در حال حرکت به سمت محور درگیری به شهادت می‌رسد.
   رد شدن تانک‌ها از پیکر شهدا
حسین علم‌الهدی به همراه تعدادی از دانشجویان خط امام و سایر نیروها مقاومت سختی را انجام می‌دهند. حلقه محاصره هر لحظه تنگ‌تر می‌شد و علم‌الهدی به دنبال سازماندهی نفرات باقیمانده بود. محمدرضا باستی‌ از بازماندگان‌ حماسه‌ هویزه‌ در خاطرات‌ خود در مورد حوادث‌ این‌ محاصره‌ و خروج‌ از آن می‌نویسد: «تانک‌ها همچنان‌ جلو می‌آمدند که‌ بچه‌ها یکی‌ از آنها را زد و بقیه‌ سر جایشان‌ متوقف‌ شدند. ما حدود ‌300متر عقب‌ آمده‌ بودیم‌ که‌ یک‌ مرتبه‌ دیدیم‌ تانک‌های‌ عراقی‌ از طرف‌ راست‌ جاده (سمت‌ هویزه‌) به‌ سوی‌ مواضع‌ ما می‌آیند. ما محاصره‌ شده‌ بودیم‌. رگبار تانک‌ها قطع‌ نمی‌شد. بچه‌ها یکی‌ یکی‌ داشتند تیر می‌خوردند. خون‌ از بدن‌ آنها سرازیر بود. بچه‌ها سینه‌خیز جلو می‌آمدند. در این‌ حال‌ مسعود انصاری‌ هم‌ داشت‌ خودش‌ را جلو می‌کشید. از او سراغ‌ حسین‌، محسن‌ و جمال‌ را گرفتم‌ . او گفت‌:« آنها را به‌ رگبار بستند و هر سه‌ شهید شدند. »
محمدرضا قربانی درباره رشادت‌ شهید علم‌الهدی و نحوه شهادت ایشان می‌گوید:«حسین تانک‌های دشمن را با گلوله‌های آرپی‌جی به آتش می‌کشید. پیدا بود که از همه افراد گروه فقط روزعلی و حسین زنده مانده‌اند. حسین از جا کنده شد و خود را به خاکریز دیگر رساند. تانک‌ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانک‌ها دوباره شروع شد. حسین پشت خاکریز خوابیده بود. تانک به چند متری خاکریز که رسید، حسین گلوله‌اش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد. تانک دیگری با سماجت شروع به پیشروی کرد. روزعلی که آر. پی. جی را آماده کرده بود، از خاکریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانک به آتش کشیده شد و چهار تانک دیگر به  10متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رها کرد. سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین شلیک کردند. گلوله‌ها خاکریزش را به هوا بردند. گرد و خاک کمی فرو نشست، توانستیم اول آر.پی.جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت خاکریز افتاده بود و چفیه صورتش را پوشانده بود. یکی از تانک‌ها به چند متری حسین رسیده بود و می‌رفت که از روی پیکر حسین عبور کند. » عراقی‏ها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری که هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‌ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی که در کنارش بود، شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‏‌ای.
   خلق حماسه‌ای بزرگ در هویزه
در این حماسه بزرگ حسین علم‌الهدی و 148 تن از همرزمانش که برادران ارتشی لشکر 16 زرهی قزوین هم جزوشان بود، به شهادت می‌رسند. تعدادی‌ نیز با تن‌ مجروح‌ و با استفاده‌ از تاریکی‌ شب‌ خود را به‌ نیروهای‌ خودی‌ رساندند تا به‌ عنوان‌ پیام‌آوران‌ حماسه‌ هویزه‌ رسالت‌ سنگین‌تری‌ را بر دوش‌ بگیرند. دشمن زخم‌خورده گستاخانه و مغرور به پیشروی ادامه می‌دهد، خطوط از دست داده را بازمی‌ستاند و تمام غنایمش را دوباره باز پس می‌گیرد. عملیات هویزه با شروع خوب و قابل‌تقدیرش پایانی غمبار و تراژیک داشت. سران حزب بعث با غرور و نخوت ادعا می‌کردند که نیروهای ایرانی دیگر هرگز نخواهند توانست حتی یک وجب پیشروی کنند و ارتش عراق برای دست یافتن به اهداف مدنظرش ضربات شدیدتری را به ایران وارد خواهد کرد.
پیامدها و تأثیرگذاری‌ حماسه‌ هویزه‌ سبب شد نیروهای‌ انقلابی‌ به‌ تدریج‌ در قالب‌ سپاه‌ و بسیج‌ سازماندهی‌ شوند و دو ماه بعد عملیات‌ محدود امام مهدی(عج) را در منطقه سوسنگرد طرح‌ریزی و اجرا کردند. پس از این اتفاقات، مرحله‌ جدیدی در تاریخ دفاع مقدس‌ آغاز شد و نیروهای‌ مردمی‌ و سپاه‌ با استفاده‌ از روش‌ها و تاکتیک‌های‌ مبتنی‌ بر روحیه‌ انقلابی‌ مسئولیت‌ سنگین‌تری‌ را در جبهه‌های جنگ‌ بر عهده‌ گرفتند.
منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس