به گزارش مشرق، سال ۹۵، مرد جوانی به نام یحیی با مراجعه به اداره پلیس ورامین از سه مرد مأمورنما به اتهام آدم‌ربایی و سرقت شکایت کرد. او در طرح شکایتش گفت: «روز گذشته کنار خیابانی منتظر تاکسی بودم که خودروی پرایدی توقف کرد. به جز راننده سه مرد دیگر سوار بودند.
آنها خودشان را پلیس مخفی معرفی کردند و از من خواستند سوار ماشین شوم. درخواست کارت شناسایی کردم، اما وقتی مقاومت مرا دیدند یک گونی روی سرم انداختند و مرا به زور سوار ماشین کردند.» شاکی در ادامه گفت: «آنها بعد از طی مسافتی مرا به یک دامداری در قرچک ورامین بردند و ۶۰میلیون پول نقدی که همراه داشتم را به زور گرفتند و سپس رهایم کردند.»
با ثبت این اطلاعات مأموران در تحقیقات خود با در دست داشتن شماره پلاک خودروی سارقان توانستند سه نفر از آنها را شناسایی و بازداشت کنند، اما یکی از آنها متواری بود. سارقان با قبول اتهامشان روانه زندان شدند، اما در حالیکه پرونده هنوز در دادسرا قرار داشت توانستند با پرداخت ۳۰میلیون تومان و رد مال رضایت شاکی را جلب کنند.
به این ترتیب پرونده جهت رسیدگی از جنبه عمومی جرم به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی کیخواه قرار گرفت. در جلسه رسیدگی، شاکی حضور نداشت بنابراین یکی از متهمان در جایگاه قرار گرفت و گفت: «آدم‌ربایی را قبول ندارم اما سرقت را قبول دارم.»
متهم در شرح ماجرا گفت: «مدتی قبل شاکی را شناسایی کرده بودم و می‌دانستم روز حادثه پول نقد همراه دارد به همین دلیل به سه نفر از دوستانم پیشنهاد دادم و آنها قبول کردند در سرقت همراهم باشند.
آن روز برای اجرای نقشه خودمان را مأمور معرفی کردیم و شاکی را با زور سوار خودروی‌مان کردیم. سپس او را به دامداری یکی از دوستانم بردیم. شاکی وقتی متوجه شد پای پلیس و مأمور پلیس درمیان نیست از ترس هرچه پول نقد داشت به ما تحویل داد. ما هم فقط او را تهدید کردیم اما آسیبی به او نرسانیدم.»
متهم در آخر گفت: «بعد از دستگیری همه ما از اشتباهمان پشیمان شدیم و با پرداخت ۳۰میلیون تومان رضایت شاکی را گرفتیم. همچنین ۶۰ میلیون تومان پول نقدی که از او گرفته بودیم را نیز برگرداندیم. حالا از هیئت قضایی تقاضا داریم ما را ببخشد و در مجازاتمان تخفیف قائل شود.»
در ادامه دیگر متهمان نیز با تأیید حرف‌های نوید از خودشان دفاع کردند.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان
