خیلیها آرزو دارند که در رستوران نیلسون غذا بخورند اما این کار به سادگی نیست چراکه حداقل باید سه ماه در لیست انتظار بود تا بتوان یکی از 12 میز این رستوران را رزرو کرد. نیلسون در این رستوران تنها شام را درست میکند و منوی او در طول هفته تغییری نمیکند. رستوران ماگاسینت توسط شخصی به نام پاتریک برامر تاسیس شد و در سال 2003 تغییر مالکیت داد و نلسون و یوهان اگرل مدیر رستوران هم در آن شریک شدند. از محل رستوران باید سه ساعت رانندگی کرد تا به شهر تروندیم نروژ رسید. در طول مسیر آنقدر با خانههای رنگارنگ روبهرو میشوید که دیگر ذهنتان چندان درگیر طولانی بودن جاده نمیشود؛ جادهای که بیانتها به نظر میرسد.
این موقع سال آفتاب خیلی زود در سوئد غروب میکند و شما با منظرهای زیبا روبهرو میشوید که برخلاف منوی رستوران تنوع زیادی دارد و از دشت گرفته تا جنگل و دریاچه جلو چشمتان قرار میگیرد. درجه هوا در اکثر اوقات زیر صفر است و باد سردی میان خانههای چوبی ایالت 200ساله جامتلند میوزد.
مگنوس با خنده میگوید: «اگر فکر میکنید الان هوا سرد است کاملا در اشتباهید چراکه در زمستان درجه هوا به 30 درجه زیر صفر هم میرسد.» او در آشپزخانه رستورانش – که قبلا انبار بوده و در سال 1745 تاسیس شده – از مشتریانش پذیرایی میکند. به جز او سه آشپز دیگر هم در رستوران کار میکنند. آنها زمانی که خسته میشوند، میتوانند با نگاه کردن به بیرون از پنجره و دیدن مناظر زیبا دوباره شارژ شوند. بیرون رستوران پر از جعبههای مواد غذایی و انواع سبزیجات است.
آنها سعی میکنند مقدار زیادی جنس ذخیره کنند تا در سرمای زمستان به مشکل نخورند. البته پشت رستوران هم یک باغ بسیار بزرگ وجود دارد که اکثر مایحتاج آشپزها را فراهم میکند. به جرات میتوان گفت این رستوران میتواند بدون نیاز به دنیای بیرون به مشتریانش سرویس دهد چراکه 70 درصد مواد مورد نیاز مگنوس و همکارانش در مزرعه پشت رستوران کشت میشود و بقیه چیزها مثل نمک و شکر و سرکه از فاصلهای 200کیلومتری و از سایر کشورها برای این رستوران فرستاده میشود.
نیلسون دوره آشپزی را در استکهلم گذرانده و بعد از آن سه سال در رستورانی در پاریس کار کرده است؛ رستورانی که سرآشپزش – پاسکال باربوت – به دلیل علاقهاش به ارایه بهترین غذاها با بالاترین کیفیت به مشتریانش آدم شناختهشدهای است و مگنوس در چنین سیستمی بزرگ شده است. او که بزرگشده شهر آستروند جامتلند است مثل خیلی از همشهریانش میداند که بهترین میوهها و سبزیجات را باید از کجا پیدا کرد. او در مزرعه پدربزرگش طرز نگهداری از سبزیجات و خیلی موارد مربوط به آشپزی را یاد گرفت و حالا میتواند در تمام سال از ترهفرنگی در غذاهایش استفاده کند.
تره در صورتی میتواند سرمای سوزناک سوئد را پشت سر بگذارد که در سردخانهای با درجه صفر و رطوبت 90 درصد نگهداری شود. در این صورت به گفته نلسون، ترهفرنگی مثل حیوانات به خواب زمستانی میرود و میتوان همیشه از آن استفاده کرد. نلسون آنقدر به آشپزی علاقهمند است که برای یافتن بهترین گوشت دست به تفنگ میشود و در فصل شکار سراغ خرگوشها و گوزنهای بیچاره میرود. در چنین شرایطی ماهیگیری دیگر کار خاصی برای او محسوب نمیشود!
نلسون تعریف خودش را از غذای واقعی دارد: «ما چیزی به مشتری میدهیم که واقعا باب میل خودمان باشد. غذا وقتی طعم واقعی پیدا میکند که مواد به کاررفته در آن بهترین کیفیت ممکن را داشته باشد.» این یکی از آموختههای او هنگام کار در فرانسه است. زمانی که مگنوس به سوئد برگشت از اینکه در کشورش مواد غذایی درجه دو، در دسترس است حسابی ناراحت شد. پاتریک برامر هم که او را میشناخت، تصمیم گرفت با کمک او یکی از املاکش را تبدیل به رستوران کند.
مگنوس میگوید: «وقتی دیدم که دسترسی به مواد غذایی در اینجا کار سختی است، دست به کار شدم و از خلاقیت خودم استفاده کردم.» از آن زمان سه سالی میگذرد و نلسون با تکنیکهای خودش غذایی به مشتری میدهد که آنها انگشتانشان را هم قورت میدهند. او از حرارت زغال برای درست کردن غذاهایش استفاده میکند: «اینکه گوشت را از بستهبندی دربیاوری و بیندازی داخل آب داغ یا روغن هیچ حسی ندارد چون اینگونه اصلا طعم گوشت را حس نمیکنی.» آنهایی که ادعایشان در آشپزی زیاد است بعد از یک بار امتحان کردن دستپخت نلسون انگار وارد دنیای جدیدی میشوند و دیگر دوست ندارند غذاهای خودشان را بخورند.