به گزارش مشرق به نقل از ایرنا ، تفسیر شریف المیزان یكي از تفاسیر ارزشمند عصر حاضر به شمار ميرود و حاصل سال ها تلاش مداوم و خستگي ناپذیر علامه آیت الله 'سید محمدحسین طباطبایي(ره)' است.
این عارف فرزانه و این مفسر بزرگ قرن، در این اثر ماندگار خود در جهان اسلام، 114 سوره قرآن را از ابعاد مختلف روایي، تاریخي، علمي، كلامي و فلسفي كاویده و ضمن شرح و بسط گسترده آیات به بررسي دیدگاه هاي مفسرین قرآن اعم از شیعه و سني پرداخته است.
با توجه به اینكه بخش قابل توجهي از قرآن را قصهها و داستانها تشكیل ميدهد، علامه در كنار تفسیر و توضیح این داستانها، به اهداف قصهگویي در قرآن نظر داشته و ضمن بررسي نكات ظریف قصهها، پیامهاي هر قصه و داستان را بیان نموده است.
حضرت علامه در نقل قصص قرآن شیوه خاصي را مبذول داشته كه ميتوان گفت وجه تمایز تفسیر ایشان از دیگر مفسران و قرآن پژوهان و حتي برخي كتاب هاي 'قصص قرآن' و 'تاریخ انبیاء' است كه به طور خلاصه به آنها اشاره ميگردد:
1- قصص از دیدگاه قرآن
از آنجا كه روش علامه در المیزان، تفسیر 'قرآن به قرآن' است؛ قرآن پژوه و مفسر بزرگ در دریاي بیكران قرآن غواصی كرده؛ گوهر آیات را از ژرفاي آن بیرون كشیده و در كنار دیگر گوهرهاي وحي قرار داده و دریایي از معارف فراهم آورده است.
شناسایی آیات كلیدی و ریشه ای قرآن، یكی از روش های ویژه ای است كه در المیزان به كار رفته و جز در روایات معصومین(ع) در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده ميشود و بعد از آن هم هنوز به ابتكار خویش باقي است. در پرتو شناسایي آیات كلیدي و ریشهاي قرآن، درهاي بسیاري از آیات دیگر گشوده می شود و با شناخت آن آیات ریشهاي این شجره طوبي، تغذیه بسیاري از آیات شاخهاي میسر ميگردد.
علامه این شیوه را نیز در بررسي قصص قرآن به كار گرفته و با روشي قرآني به تفسیر 'قرآن به قرآن' و 'قرآن و قصص قرآني' ميپردازد و در پرتو نور قرآن، نمایي زیبا و روشن از یك قصه را به تصویر ميكشاند و ترسیم ميكند و ميكوشد كه به آیات حاكي از یك قصه ترتیب زماني بدهد و از مجموع آیات مربوط به آن، یك قصه كامل قرآني فراهم آورد.
2- قصص از دیدگاه روایات
مرحوم علامه طباطبایی داستان و قصص را نیز از دیدگاه روایات بررسي نموده و ضمن بیان روایات به نقد آنها نیز پرداخته و به نقل احادیث و اخبار صحیح از پیامبر (ص) و صحابه و ائمه معصومین (ع) اعتنا و اهتمام تمام نشان داده و در ذیل هر فرازي از داستان، فصلي تحت عنوان 'بحث روایي' و 'قصه در روایات' آورده كه ضمن نقل روایات از منابع تشیع و تسنن، از نقد آنها نیز فروگذاري ننموده است.
او با نگاهي ژرف، سنگ معیار وحي روایات را ميسنجد و آنهایي را ميپذیرد كه با آیات تعارض و تناقضي نداشته باشد و بر شفافیت قصه بپردازد نه اینكه قصه را با روایات مجعول تاریك و تیرهگرداند و خود در این باره چنین مينویسد:
'پیامبر گرامي به عموم مسلمانان معیاري ميدهد كه با آن معیار و محك كلي، معارفي كه به عنوان كلام او، و یا یكي از اوصیاء او بر ایشان روایت ميشود؛ بشناسند و بفهمند آیا از دسیسههاي دشمن است و یا براستي كلام رسول خدا (ص) و جانشینان او است و آن این است كه هر حدیثي را شنیدید به كتاب خدا عرضه اش كنید، اگر موافق با كتاب خدا بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف بود رهایش كنید.
3- اسراییلیات در قصص
علامه در همان هنگام كه قصص را در روایات بررسي ميكند، از ترفند یهود نیز غافل نميماند و 'اسراییلیات' در روایات و اخبار از نگاه تیزبینش به دور نیست و با درنگ و تامل اسراییلیات را از دامن پاك داستان هاي قرآن ميزداید و هشیارانه از آمیختگي برخي از اخبار و روایات با اسراییلیات و تحریفات یهود هشدار ميدهد و این نكته را به قرآن پژوهان یادآور ميشود كه چگونه یهود در طول تاریخ خواستهاند قصص قرآن و تاریخ پیامبران را با افسانه و خرافات درهم آمیزند و چون پوستیني وارونه نمایان سازند.
شرح و بسط اینكه اسراییلیات از چه زماني و به وسیله چه كساني در متون و منابع اسلامي رواج یافت، فرصتي دیگر را ميطلبد و در حوصله این بحث نميگنجد ولي به طور اجمال ميتوان گفت كه آغاز نشر این آثار در میان روایات اسلامي به دوره صحابه ميرسد و در دوره تابعین و تدوین آثار اسلامي گسترش ميیابد.
درباره عوامل گسترش و نشر آن نیز به اشاره ميتوان گفت كه ناآگاهي و بی سوادي مردم جزیره العرب، گرایش عرب آن روز به شناخت اسباب و علل و مبدا آفرینش و حادثههاي هستي، شهرت داستانهاي ملل و پیامبران در میان مردم، اجمال قصهها در قرآن و اهمیت قصهسرایي و داستانپردازي در میان اعراب و توطئههاي یهودیان نفوذي براي آلوده ساختن منابع اسلامي از عوامل مهم شیوع و نشر اسراییلیات و نصرانیات در میان تفاسیر اسلامي است.
مرحوم طباطبایی با دقت نظر و ژرفاندیشي و تامل در اخبار و روایات در برابر این توطئه ميایستد و موضع منتقدانه بسیار سختگیرانهاي دارد و هشدار ميدهد كه اكثر مفسرین در تفسیرهایشان در این ورطه افتادهاند و علت آن در طبیعت داستان و داستانپردازي و تاثیر آنها در تفاسیر و افراط در تمسك به انواع احادیث و پذیرش بيچون و چراي آنهاست، و لو اینكه با صریح عقل و آیات محكم قرآني مخالف باشند.
او ریشه اسراییلیات و منشاء راه یافتن آنها به روایات اسلامي را ميكاود و براي این كار، مضامین این گونه روایات را با آنچه در تورات و انجیل آمده؛ تطبیق ميدهد و وجوه تشابه و اختلاف آنها را باز مينمایاند و جعلیات یهودیان را كه با اقوال انبیاء و الهیات اصیل ادیان توحیدي مخالفت دارد، بیان ميكند.
تفسیر المیزان، میزان و محكي براي تشخیص سره از ناسره و جدایي خالصيها و ناخالصيهاست و از این رو علامه در پرتو آگاهی هاي عظیم و كارآمد خود، جاي جاي این اخبار و آثار را به نقد كشیده و بر تمامی آنها مهر بطلان زده است.
4- تطبیق قصص قرآن با تورات و انجیل
یكي دیگر از شیوهها در المیزان بررسي تطبیقي قصص قرآن، تورات و انجیل است. علامه در مقام مقایسه بر آمده و قصص قرآن را در یك كفه و داستانهاي تورات و انجیل را در كفه دیگر گذاشته و خواننده را محور قرار داده تا با سنجش و دقت نظر، به حقانیت قصص قرآن پي ببرد و تحریفات و خرافاتي را كه در تورات و انجیل وارد شده خود عینا نظاره كند.
از جمله در داستان آدم (ع) كه میداني فراخ و گسترده براي افسانه پردازي و بیهوده گویان است؛ با مقایسه این داستان در قرآن و تورات، غبار اساطیر را از چهره داستان ميزداید و مينویسد: در بعضي اخبار آمده مار و طاووس دو تا از یاوران ابلیساند چون ابلیس را در اغواء آدم و همسرش كمك كردند و چون این روایات معتبر نبوده از ذكر آنها صرف نظر كردیم و خیال ميكنم از رویات جعلي باشد. چون داستان از تورات گرفته شده و ما در اینجا عین عبارات تورات را ميآوریم تا خواننده به وضع آن روایات كاملا آگاهي یابد.
علامه مطلب را این گونه به پایان ميبرد: خواننده عزیز با تطبیق و مقایسه این دو داستان باهم یعني داستان آدم به نقل از قرآن كریم و به نقل از تورات و سپس دقت در روایاتي كه از طریق عامه و شیعه وارد شده به حقایق این قصه پيميبرد.
وی همچنین ضمن بیان داستان هابیل و قابیل و تطبیق داستان در قرآن و تورات، خواننده را به داوري و قضاوت فرا ميخواند و مينویسد: خواننده را سفارش ميكنم كه نخست در آنچه تورات و آیات قرآني كه راجع به پسر آدم نقل كردیم؛ دقت كند. آنگاه آنها را باهم تطبیق نموده سپس داوري كند.
وی در این خصوص داستان های پیامبرانی چون نوح، لوط، ابراهیم، یوسف، شعیب، موسي، داود، سلیمان و یونس را با تورات مطابقت داده و قصه هایی از زكریا، یحیي و مسیح(ع) را با انجیل مقایسه كرده و سپس به بیان آیات قرآنی می پردازد.
5- مباحث علمي و تاریخي
علاوه بر موارد فوق، علامه در هر فرصتي با توجه به اقتضاي داستان به مسایل علمي، تاریخي، جغرافیایي و مانند آن پرداخته است.
در داستان طوفان نوح در پاسخ به این پرسش كه آیا طوفان نوح همه زمین یا بخشي از آن را فرا گرفت، وارد مباحث زمین شناسي و ژئوفیزیك شده و در داستان اصحاب كهف براي اثبات این كه كدامیك از غارهاي هفتگانه به غار اصحاب كهف تعلق دارد، به ناچار به مسایل معماري و مهندسي پرداخته و همچنین در داستان 'ذوالقرنین' براي بیان این كه ذوالقرنین كیست و سرش كجاست؛ تاریخ را ورق زده و دیدگاههاي مختلف در این زمینه را بررسي كرده است.
علامه طباطبایی در داستان محاجه ابراهیم (ع) با قوم خود و تفسیر آیه ای در این ارتباط، وارد یك بحث نجومي و ستاره شناسي شده و سپس اثبات ميكند كه در بین سیارات هفتگانه قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتري و زحل كه مورد پرستش بودهاند، منظور قرآن از 'كوكب' همان 'زهره' است. زیرا قرآن در داستان ابراهیم، شمس و قمر را بعد از آیه مورد بحث ذكر كرده است.
بنابراین، سیاره كوكب یكي از پنج سیاره دیگر بوده و چون عطارد مدار تنگتري دارد و بسیار كم دیده ميشود و زهره در بین آن چهار سیاره دیگر، از جهت تنگي مدارش، نميتواند بیش از چهل و هفت درجه از خورشید فاصله بگیرد و همیشه همراه خورشید است. از این جهت به ذهن ميرسد كه كوكب مزبور همان زهره بوده است.
وی در ادامه می نویسد: زهره گاهي قبل از خورشید طلوع ميكند و عوام آن را ستاره صبح مي نامند و گاهي در دنبال آن قرار گرفته و در نتیجه بعد از غروب خورشید در همان طرف مغرب ظاهر ميشود و چیزي نميگذرد كه غروب ميكند و گاهي كه این وضع در نیمه دوم ماه یعني شب هجدهم، نوزدهم و بیستم ماه قمري اتفاق ميافتد، ظهور زهره تقریبا با غروب خورشید و غروب آن تقریبا با طلوع ماه مقارن ميشود، زیرا در این شب ها اول آفتاب غروب ميكند و پس از آن ستاره زهره هویدا شده، پس از یك یا دو ساعت در همان جهت غربي افق غروب نموده و پس از آن بلافاصله و یا به فاصله مختصري از ماه طلوع ميكند و این خصوصیت تنها در ستاره زهره است، و اگر در مشتري و مریخ و زحل هم اتفاق بیافتد؛ صرف اتفاق و آنهم بسیار نادر و كم است.
علاوه بر این كه ستاره زهره در بین ستارگان درخشان، از همه زیباتر و روشن تر است، به طوري كه پس از فرارسیدن شب، اولین ستارهاي است كه نظر بیننده را به خود جلب مينماید و از این روي ميتوان گفت ستاره مورد اشاره ابراهیم، همین ستاره بوده است و آیه شریفه، بر این ستاره بهتر منطبق ميشود. زیرا بر حسب ظاهر بین غروب ستاره و طلوع ماه فاصله نیانداخته است و از این ظهور استفاده ميشود كه طلوع ماه به دنبال غروب ستاره بوده و این خود مؤید ما است.
خلاصه كلام، این سبك و سیاق علامه (ره) در داستان هاي قرآن به تناسب موضوع و دقیقا براي تصحیح نظرگاه و افزایش دانش و بینش خوانندگان و در جهت آشناتر شدن با روح قرآن است تا جان هاي خسته و تشنه حقیقت در كنار این سرچشمه زلال وحي آرام گیرند و خود را از این دریاي بیكران الهي سیراب سازند.
این عارف فرزانه و این مفسر بزرگ قرن، در این اثر ماندگار خود در جهان اسلام، 114 سوره قرآن را از ابعاد مختلف روایي، تاریخي، علمي، كلامي و فلسفي كاویده و ضمن شرح و بسط گسترده آیات به بررسي دیدگاه هاي مفسرین قرآن اعم از شیعه و سني پرداخته است.
با توجه به اینكه بخش قابل توجهي از قرآن را قصهها و داستانها تشكیل ميدهد، علامه در كنار تفسیر و توضیح این داستانها، به اهداف قصهگویي در قرآن نظر داشته و ضمن بررسي نكات ظریف قصهها، پیامهاي هر قصه و داستان را بیان نموده است.
حضرت علامه در نقل قصص قرآن شیوه خاصي را مبذول داشته كه ميتوان گفت وجه تمایز تفسیر ایشان از دیگر مفسران و قرآن پژوهان و حتي برخي كتاب هاي 'قصص قرآن' و 'تاریخ انبیاء' است كه به طور خلاصه به آنها اشاره ميگردد:
1- قصص از دیدگاه قرآن
از آنجا كه روش علامه در المیزان، تفسیر 'قرآن به قرآن' است؛ قرآن پژوه و مفسر بزرگ در دریاي بیكران قرآن غواصی كرده؛ گوهر آیات را از ژرفاي آن بیرون كشیده و در كنار دیگر گوهرهاي وحي قرار داده و دریایي از معارف فراهم آورده است.
شناسایی آیات كلیدی و ریشه ای قرآن، یكی از روش های ویژه ای است كه در المیزان به كار رفته و جز در روایات معصومین(ع) در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده ميشود و بعد از آن هم هنوز به ابتكار خویش باقي است. در پرتو شناسایي آیات كلیدي و ریشهاي قرآن، درهاي بسیاري از آیات دیگر گشوده می شود و با شناخت آن آیات ریشهاي این شجره طوبي، تغذیه بسیاري از آیات شاخهاي میسر ميگردد.
علامه این شیوه را نیز در بررسي قصص قرآن به كار گرفته و با روشي قرآني به تفسیر 'قرآن به قرآن' و 'قرآن و قصص قرآني' ميپردازد و در پرتو نور قرآن، نمایي زیبا و روشن از یك قصه را به تصویر ميكشاند و ترسیم ميكند و ميكوشد كه به آیات حاكي از یك قصه ترتیب زماني بدهد و از مجموع آیات مربوط به آن، یك قصه كامل قرآني فراهم آورد.
2- قصص از دیدگاه روایات
مرحوم علامه طباطبایی داستان و قصص را نیز از دیدگاه روایات بررسي نموده و ضمن بیان روایات به نقد آنها نیز پرداخته و به نقل احادیث و اخبار صحیح از پیامبر (ص) و صحابه و ائمه معصومین (ع) اعتنا و اهتمام تمام نشان داده و در ذیل هر فرازي از داستان، فصلي تحت عنوان 'بحث روایي' و 'قصه در روایات' آورده كه ضمن نقل روایات از منابع تشیع و تسنن، از نقد آنها نیز فروگذاري ننموده است.
او با نگاهي ژرف، سنگ معیار وحي روایات را ميسنجد و آنهایي را ميپذیرد كه با آیات تعارض و تناقضي نداشته باشد و بر شفافیت قصه بپردازد نه اینكه قصه را با روایات مجعول تاریك و تیرهگرداند و خود در این باره چنین مينویسد:
'پیامبر گرامي به عموم مسلمانان معیاري ميدهد كه با آن معیار و محك كلي، معارفي كه به عنوان كلام او، و یا یكي از اوصیاء او بر ایشان روایت ميشود؛ بشناسند و بفهمند آیا از دسیسههاي دشمن است و یا براستي كلام رسول خدا (ص) و جانشینان او است و آن این است كه هر حدیثي را شنیدید به كتاب خدا عرضه اش كنید، اگر موافق با كتاب خدا بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف بود رهایش كنید.
3- اسراییلیات در قصص
علامه در همان هنگام كه قصص را در روایات بررسي ميكند، از ترفند یهود نیز غافل نميماند و 'اسراییلیات' در روایات و اخبار از نگاه تیزبینش به دور نیست و با درنگ و تامل اسراییلیات را از دامن پاك داستان هاي قرآن ميزداید و هشیارانه از آمیختگي برخي از اخبار و روایات با اسراییلیات و تحریفات یهود هشدار ميدهد و این نكته را به قرآن پژوهان یادآور ميشود كه چگونه یهود در طول تاریخ خواستهاند قصص قرآن و تاریخ پیامبران را با افسانه و خرافات درهم آمیزند و چون پوستیني وارونه نمایان سازند.
شرح و بسط اینكه اسراییلیات از چه زماني و به وسیله چه كساني در متون و منابع اسلامي رواج یافت، فرصتي دیگر را ميطلبد و در حوصله این بحث نميگنجد ولي به طور اجمال ميتوان گفت كه آغاز نشر این آثار در میان روایات اسلامي به دوره صحابه ميرسد و در دوره تابعین و تدوین آثار اسلامي گسترش ميیابد.
درباره عوامل گسترش و نشر آن نیز به اشاره ميتوان گفت كه ناآگاهي و بی سوادي مردم جزیره العرب، گرایش عرب آن روز به شناخت اسباب و علل و مبدا آفرینش و حادثههاي هستي، شهرت داستانهاي ملل و پیامبران در میان مردم، اجمال قصهها در قرآن و اهمیت قصهسرایي و داستانپردازي در میان اعراب و توطئههاي یهودیان نفوذي براي آلوده ساختن منابع اسلامي از عوامل مهم شیوع و نشر اسراییلیات و نصرانیات در میان تفاسیر اسلامي است.
مرحوم طباطبایی با دقت نظر و ژرفاندیشي و تامل در اخبار و روایات در برابر این توطئه ميایستد و موضع منتقدانه بسیار سختگیرانهاي دارد و هشدار ميدهد كه اكثر مفسرین در تفسیرهایشان در این ورطه افتادهاند و علت آن در طبیعت داستان و داستانپردازي و تاثیر آنها در تفاسیر و افراط در تمسك به انواع احادیث و پذیرش بيچون و چراي آنهاست، و لو اینكه با صریح عقل و آیات محكم قرآني مخالف باشند.
او ریشه اسراییلیات و منشاء راه یافتن آنها به روایات اسلامي را ميكاود و براي این كار، مضامین این گونه روایات را با آنچه در تورات و انجیل آمده؛ تطبیق ميدهد و وجوه تشابه و اختلاف آنها را باز مينمایاند و جعلیات یهودیان را كه با اقوال انبیاء و الهیات اصیل ادیان توحیدي مخالفت دارد، بیان ميكند.
تفسیر المیزان، میزان و محكي براي تشخیص سره از ناسره و جدایي خالصيها و ناخالصيهاست و از این رو علامه در پرتو آگاهی هاي عظیم و كارآمد خود، جاي جاي این اخبار و آثار را به نقد كشیده و بر تمامی آنها مهر بطلان زده است.
4- تطبیق قصص قرآن با تورات و انجیل
یكي دیگر از شیوهها در المیزان بررسي تطبیقي قصص قرآن، تورات و انجیل است. علامه در مقام مقایسه بر آمده و قصص قرآن را در یك كفه و داستانهاي تورات و انجیل را در كفه دیگر گذاشته و خواننده را محور قرار داده تا با سنجش و دقت نظر، به حقانیت قصص قرآن پي ببرد و تحریفات و خرافاتي را كه در تورات و انجیل وارد شده خود عینا نظاره كند.
از جمله در داستان آدم (ع) كه میداني فراخ و گسترده براي افسانه پردازي و بیهوده گویان است؛ با مقایسه این داستان در قرآن و تورات، غبار اساطیر را از چهره داستان ميزداید و مينویسد: در بعضي اخبار آمده مار و طاووس دو تا از یاوران ابلیساند چون ابلیس را در اغواء آدم و همسرش كمك كردند و چون این روایات معتبر نبوده از ذكر آنها صرف نظر كردیم و خیال ميكنم از رویات جعلي باشد. چون داستان از تورات گرفته شده و ما در اینجا عین عبارات تورات را ميآوریم تا خواننده به وضع آن روایات كاملا آگاهي یابد.
علامه مطلب را این گونه به پایان ميبرد: خواننده عزیز با تطبیق و مقایسه این دو داستان باهم یعني داستان آدم به نقل از قرآن كریم و به نقل از تورات و سپس دقت در روایاتي كه از طریق عامه و شیعه وارد شده به حقایق این قصه پيميبرد.
وی همچنین ضمن بیان داستان هابیل و قابیل و تطبیق داستان در قرآن و تورات، خواننده را به داوري و قضاوت فرا ميخواند و مينویسد: خواننده را سفارش ميكنم كه نخست در آنچه تورات و آیات قرآني كه راجع به پسر آدم نقل كردیم؛ دقت كند. آنگاه آنها را باهم تطبیق نموده سپس داوري كند.
وی در این خصوص داستان های پیامبرانی چون نوح، لوط، ابراهیم، یوسف، شعیب، موسي، داود، سلیمان و یونس را با تورات مطابقت داده و قصه هایی از زكریا، یحیي و مسیح(ع) را با انجیل مقایسه كرده و سپس به بیان آیات قرآنی می پردازد.
5- مباحث علمي و تاریخي
علاوه بر موارد فوق، علامه در هر فرصتي با توجه به اقتضاي داستان به مسایل علمي، تاریخي، جغرافیایي و مانند آن پرداخته است.
در داستان طوفان نوح در پاسخ به این پرسش كه آیا طوفان نوح همه زمین یا بخشي از آن را فرا گرفت، وارد مباحث زمین شناسي و ژئوفیزیك شده و در داستان اصحاب كهف براي اثبات این كه كدامیك از غارهاي هفتگانه به غار اصحاب كهف تعلق دارد، به ناچار به مسایل معماري و مهندسي پرداخته و همچنین در داستان 'ذوالقرنین' براي بیان این كه ذوالقرنین كیست و سرش كجاست؛ تاریخ را ورق زده و دیدگاههاي مختلف در این زمینه را بررسي كرده است.
علامه طباطبایی در داستان محاجه ابراهیم (ع) با قوم خود و تفسیر آیه ای در این ارتباط، وارد یك بحث نجومي و ستاره شناسي شده و سپس اثبات ميكند كه در بین سیارات هفتگانه قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتري و زحل كه مورد پرستش بودهاند، منظور قرآن از 'كوكب' همان 'زهره' است. زیرا قرآن در داستان ابراهیم، شمس و قمر را بعد از آیه مورد بحث ذكر كرده است.
بنابراین، سیاره كوكب یكي از پنج سیاره دیگر بوده و چون عطارد مدار تنگتري دارد و بسیار كم دیده ميشود و زهره در بین آن چهار سیاره دیگر، از جهت تنگي مدارش، نميتواند بیش از چهل و هفت درجه از خورشید فاصله بگیرد و همیشه همراه خورشید است. از این جهت به ذهن ميرسد كه كوكب مزبور همان زهره بوده است.
وی در ادامه می نویسد: زهره گاهي قبل از خورشید طلوع ميكند و عوام آن را ستاره صبح مي نامند و گاهي در دنبال آن قرار گرفته و در نتیجه بعد از غروب خورشید در همان طرف مغرب ظاهر ميشود و چیزي نميگذرد كه غروب ميكند و گاهي كه این وضع در نیمه دوم ماه یعني شب هجدهم، نوزدهم و بیستم ماه قمري اتفاق ميافتد، ظهور زهره تقریبا با غروب خورشید و غروب آن تقریبا با طلوع ماه مقارن ميشود، زیرا در این شب ها اول آفتاب غروب ميكند و پس از آن ستاره زهره هویدا شده، پس از یك یا دو ساعت در همان جهت غربي افق غروب نموده و پس از آن بلافاصله و یا به فاصله مختصري از ماه طلوع ميكند و این خصوصیت تنها در ستاره زهره است، و اگر در مشتري و مریخ و زحل هم اتفاق بیافتد؛ صرف اتفاق و آنهم بسیار نادر و كم است.
علاوه بر این كه ستاره زهره در بین ستارگان درخشان، از همه زیباتر و روشن تر است، به طوري كه پس از فرارسیدن شب، اولین ستارهاي است كه نظر بیننده را به خود جلب مينماید و از این روي ميتوان گفت ستاره مورد اشاره ابراهیم، همین ستاره بوده است و آیه شریفه، بر این ستاره بهتر منطبق ميشود. زیرا بر حسب ظاهر بین غروب ستاره و طلوع ماه فاصله نیانداخته است و از این ظهور استفاده ميشود كه طلوع ماه به دنبال غروب ستاره بوده و این خود مؤید ما است.
خلاصه كلام، این سبك و سیاق علامه (ره) در داستان هاي قرآن به تناسب موضوع و دقیقا براي تصحیح نظرگاه و افزایش دانش و بینش خوانندگان و در جهت آشناتر شدن با روح قرآن است تا جان هاي خسته و تشنه حقیقت در كنار این سرچشمه زلال وحي آرام گیرند و خود را از این دریاي بیكران الهي سیراب سازند.