کد خبر 79318
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۰ - ۱۷:۰۱

بیست وچهارم آبان ماه سالروز رحلت مفسری است كه پس از گذشت 30 سال همچنان تشنگان معارف قرآنی و جویندگان علوم الهی از منبع زلال و ماندگارش به نام تفسیر 'المیزان' بهره می جویند.

به گزارش مشرق به نقل از ایرنا ، تفسیر شریف المیزان یكي از تفاسیر ارزشمند عصر حاضر به شمار مي‏رود و حاصل سال ها تلاش مداوم و خستگي ناپذیر علامه آیت الله 'سید محمدحسین طباطبایي(ره)' است.

این عارف فرزانه و این مفسر بزرگ قرن، در این اثر ماندگار خود در جهان اسلام، 114 سوره قرآن را از ابعاد مختلف روایي، تاریخي، علمي، كلامي و فلسفي كاویده و ضمن شرح و بسط گسترده آیات به بررسي دیدگاه هاي مفسرین قرآن اعم از شیعه و سني پرداخته است.

با توجه به اینكه بخش قابل توجهي از قرآن را قصه‏ها و داستان‏ها تشكیل مي‏دهد، علامه در كنار تفسیر و توضیح این داستان‏ها، به اهداف قصه‏گویي در قرآن نظر داشته و ضمن بررسي نكات ظریف قصه‏ها، پیام‏هاي هر قصه و داستان را بیان نموده است.

حضرت علامه در نقل قصص قرآن شیوه خاصي را مبذول داشته كه مي‏توان گفت وجه تمایز تفسیر ایشان از دیگر مفسران و قرآن پژوهان و حتي برخي كتاب هاي 'قصص قرآن' و 'تاریخ انبیاء' است كه به طور خلاصه به آنها اشاره مي‏گردد:

1- قصص از دیدگاه قرآن

از آنجا كه روش علامه در المیزان، تفسیر 'قرآن به قرآن' است؛ قرآن پژوه و مفسر بزرگ در دریاي بیكران قرآن غواصی كرده؛ گوهر آیات را از ژرفاي آن بیرون كشیده و در كنار دیگر گوهرهاي وحي قرار داده و دریایي از معارف فراهم آورده است.

شناسایی آیات كلیدی و ریشه ای قرآن، یكی از روش های ویژه ای است كه در المیزان به كار رفته و جز در روایات معصومین(ع) در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده مي‏شود و بعد از آن هم هنوز به ابتكار خویش باقي است. در پرتو شناسایي آیات كلیدي و ریشه‏اي قرآن، درهاي بسیاري از آیات دیگر گشوده می شود و با شناخت آن آیات ریشه‏اي این شجره طوبي، تغذیه بسیاري از آیات شاخه‏اي میسر مي‏گردد.

علامه این شیوه را نیز در بررسي قصص قرآن به كار گرفته و با روشي قرآني به تفسیر 'قرآن به قرآن' و 'قرآن و قصص قرآني' مي‏پردازد و در پرتو نور قرآن، نمایي زیبا و روشن از یك قصه را به تصویر مي‏كشاند و ترسیم مي‏كند و مي‏كوشد كه به آیات حاكي از یك قصه ترتیب زماني بدهد و از مجموع آیات مربوط به آن، یك قصه كامل قرآني فراهم آورد.

2- قصص از دیدگاه روایات

مرحوم علامه طباطبایی داستان و قصص را نیز از دیدگاه روایات بررسي نموده و ضمن بیان روایات به نقد آنها نیز پرداخته و به نقل احادیث و اخبار صحیح از پیامبر (ص) و صحابه و ائمه معصومین (ع) اعتنا و اهتمام تمام نشان داده و در ذیل هر فرازي از داستان، فصلي تحت عنوان 'بحث روایي' و 'قصه در روایات' آورده كه ضمن نقل روایات از منابع تشیع و تسنن، از نقد آنها نیز فروگذاري ننموده است.

او با نگاهي ژرف، سنگ معیار وحي روایات را مي‏سنجد و آنهایي را مي‏پذیرد كه با آیات تعارض و تناقضي نداشته باشد و بر شفافیت قصه بپردازد نه اینكه قصه را با روایات مجعول تاریك و تیره‏گرداند و خود در این باره چنین مي‏نویسد:

'پیامبر گرامي به عموم مسلمانان معیاري مي‏دهد كه با آن معیار و محك كلي، معارفي كه به عنوان كلام او، و یا یكي از اوصیاء او بر ایشان روایت مي‏شود؛ بشناسند و بفهمند آیا از دسیسه‏هاي دشمن است و یا براستي كلام رسول خدا (ص) و جانشینان او است و آن این است كه هر حدیثي را شنیدید به كتاب خدا عرضه اش كنید، اگر موافق با كتاب خدا بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف بود رهایش كنید.

3- اسراییلیات در قصص

علامه در همان هنگام كه قصص را در روایات بررسي مي‏كند، از ترفند یهود نیز غافل نمي‏ماند و 'اسراییلیات' در روایات و اخبار از نگاه تیزبینش به دور نیست و با درنگ و تامل اسراییلیات را از دامن پاك داستان هاي قرآن مي‏زداید و هشیارانه از آمیختگي برخي از اخبار و روایات با اسراییلیات و تحریفات یهود هشدار مي‏دهد و این نكته را به قرآن پژوهان یادآور مي‏شود كه چگونه یهود در طول تاریخ خواسته‏اند قصص قرآن و تاریخ پیامبران را با افسانه و خرافات درهم آمیزند و چون پوستیني وارونه نمایان سازند.

شرح و بسط اینكه اسراییلیات از چه زماني و به وسیله چه كساني در متون و منابع اسلامي رواج یافت، فرصتي دیگر را مي‏طلبد و در حوصله این بحث نمي‏گنجد ولي به طور اجمال مي‏توان گفت كه آغاز نشر این آثار در میان روایات اسلامي به دوره صحابه مي‏رسد و در دوره تابعین و تدوین آثار اسلامي گسترش مي‏یابد.

درباره عوامل گسترش و نشر آن نیز به اشاره مي‏توان گفت كه ناآگاهي و بی سوادي مردم جزیره العرب، گرایش عرب آن روز به شناخت اسباب و علل و مبدا آفرینش و حادثه‏هاي هستي، شهرت داستان‏هاي ملل و پیامبران در میان مردم، اجمال قصه‏ها در قرآن و اهمیت قصه‏سرایي و داستان‏پردازي در میان اعراب و توطئه‏هاي یهودیان نفوذي براي آلوده ساختن منابع اسلامي از عوامل مهم شیوع و نشر اسراییلیات و نصرانیات در میان تفاسیر اسلامي است.

مرحوم طباطبایی با دقت نظر و ژرف‏اندیشي و تامل در اخبار و روایات در برابر این توطئه مي‏ایستد و موضع منتقدانه بسیار سخت‏گیرانه‏اي دارد و هشدار مي‏دهد كه اكثر مفسرین در تفسیرهایشان در این ورطه افتاده‏اند و علت آن در طبیعت داستان و داستان‏پردازي و تاثیر آنها در تفاسیر و افراط در تمسك به انواع احادیث و پذیرش بي‏چون و چراي آنهاست، و لو اینكه با صریح عقل و آیات محكم قرآني مخالف باشند.

او ریشه اسراییلیات و منشاء راه یافتن آنها به روایات اسلامي را مي‏كاود و براي این كار، مضامین این گونه روایات را با آنچه در تورات و انجیل آمده؛ تطبیق مي‏دهد و وجوه تشابه و اختلاف آنها را باز مي‏نمایاند و جعلیات یهودیان را كه با اقوال انبیاء و الهیات اصیل ادیان توحیدي مخالفت دارد، بیان مي‏كند.

تفسیر المیزان، میزان و محكي براي تشخیص سره از ناسره و جدایي خالصي‏ها و ناخالصي‏هاست و از این رو علامه در پرتو آگاهی هاي عظیم و كارآمد خود، جاي جاي این اخبار و آثار را به نقد كشیده و بر تمامی آنها مهر بطلان زده است.

4- تطبیق قصص قرآن با تورات و انجیل

یكي دیگر از شیوه‏ها در المیزان بررسي تطبیقي قصص قرآن، تورات و انجیل است. علامه در مقام مقایسه بر آمده و قصص قرآن را در یك كفه و داستان‏هاي تورات و انجیل را در كفه دیگر گذاشته و خواننده را محور قرار داده تا با سنجش و دقت نظر، به حقانیت قصص قرآن پي‏ ببرد و تحریفات و خرافاتي را كه در تورات و انجیل وارد شده خود عینا نظاره كند.

از جمله در داستان آدم (ع) كه میداني فراخ و گسترده براي افسانه پردازي و بیهوده گویان است؛ با مقایسه این داستان در قرآن و تورات، غبار اساطیر را از چهره داستان مي‏زداید و مي‏نویسد: در بعضي اخبار آمده مار و طاووس دو تا از یاوران ابلیس‏اند چون ابلیس را در اغواء آدم و همسرش كمك كردند و چون این روایات معتبر نبوده از ذكر آنها صرف نظر كردیم و خیال مي‏كنم از رویات جعلي باشد. چون داستان از تورات گرفته شده و ما در اینجا عین عبارات تورات را مي‏آوریم تا خواننده به وضع آن روایات كاملا آگاهي یابد.

علامه مطلب را این گونه به پایان مي‏برد: خواننده عزیز با تطبیق و مقایسه این دو داستان باهم یعني داستان آدم به نقل از قرآن كریم و به نقل از تورات و سپس دقت در روایاتي كه از طریق عامه و شیعه وارد شده به حقایق این قصه پي‏مي‏برد.

وی همچنین ضمن بیان داستان هابیل و قابیل و تطبیق داستان در قرآن و تورات، خواننده را به داوري و قضاوت فرا مي‏خواند و مي‏نویسد: خواننده را سفارش مي‏كنم كه نخست در آنچه تورات و آیات قرآني كه راجع به پسر آدم نقل كردیم؛ دقت كند. آنگاه آنها را باهم تطبیق نموده سپس داوري كند.

وی در این خصوص داستان های پیامبرانی چون نوح، لوط، ابراهیم، یوسف، شعیب، موسي، داود، سلیمان و یونس را با تورات مطابقت داده و قصه هایی از زكریا، یحیي و مسیح(ع) را با انجیل مقایسه كرده و سپس به بیان آیات قرآنی می پردازد.

5- مباحث علمي و تاریخي

علاوه بر موارد فوق، علامه در هر فرصتي با توجه به اقتضاي داستان به مسایل علمي، تاریخي، جغرافیایي و مانند آن پرداخته است.

در داستان طوفان نوح در پاسخ به این پرسش كه آیا طوفان نوح همه زمین یا بخشي از آن را فرا گرفت، وارد مباحث زمین شناسي و ژئوفیزیك شده و در داستان اصحاب كهف براي اثبات این كه كدامیك از غارهاي هفتگانه به غار اصحاب كهف تعلق دارد، به ناچار به مسایل معماري و مهندسي پرداخته و همچنین در داستان 'ذوالقرنین' براي بیان این كه ذوالقرنین كیست و سرش كجاست؛ تاریخ را ورق زده و دیدگاه‏هاي مختلف در این زمینه را بررسي كرده است.

علامه طباطبایی در داستان محاجه ابراهیم (ع) با قوم خود و تفسیر آیه ای در این ارتباط، وارد یك بحث نجومي و ستاره شناسي شده و سپس اثبات مي‏كند كه در بین سیارات هفتگانه قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتري و زحل كه مورد پرستش بوده‏اند، منظور قرآن از 'كوكب' همان 'زهره' است. زیرا قرآن در داستان ابراهیم، شمس و قمر را بعد از آیه مورد بحث ذكر كرده است.

بنابراین، سیاره كوكب یكي از پنج سیاره دیگر بوده و چون عطارد مدار تنگ‏تري دارد و بسیار كم دیده مي‏شود و زهره در بین آن چهار سیاره دیگر، از جهت تنگي مدارش، نمي‏تواند بیش از چهل و هفت درجه از خورشید فاصله بگیرد و همیشه همراه خورشید است. از این جهت به ذهن مي‏رسد كه كوكب مزبور همان زهره بوده است.

وی در ادامه می نویسد: زهره گاهي قبل از خورشید طلوع مي‏كند و عوام آن را ستاره صبح مي نامند و گاهي در دنبال آن قرار گرفته و در نتیجه بعد از غروب خورشید در همان طرف مغرب ظاهر مي‏شود و چیزي نمي‏گذرد كه غروب مي‏كند و گاهي كه این وضع در نیمه دوم ماه یعني شب هجدهم، نوزدهم و بیستم ماه قمري اتفاق مي‏افتد، ظهور زهره تقریبا با غروب خورشید و غروب آن تقریبا با طلوع ماه مقارن مي‏شود، زیرا در این شب ها اول آفتاب غروب مي‏كند و پس از آن ستاره زهره هویدا شده، پس از یك یا دو ساعت در همان جهت غربي افق غروب نموده و پس از آن بلافاصله و یا به فاصله مختصري از ماه طلوع مي‏كند و این خصوصیت تنها در ستاره زهره است، و اگر در مشتري و مریخ و زحل هم اتفاق بیافتد؛ صرف اتفاق و آنهم بسیار نادر و كم است.

علاوه بر این كه ستاره زهره در بین ستارگان درخشان، از همه زیباتر و روشن تر است، به طوري كه پس از فرارسیدن شب، اولین ستاره‏اي است كه نظر بیننده را به خود جلب مي‏نماید و از این روي مي‏توان گفت ستاره مورد اشاره ابراهیم، همین ستاره بوده است و آیه شریفه، بر این ستاره بهتر منطبق مي‏شود. زیرا بر حسب ظاهر بین غروب ستاره و طلوع ماه فاصله نیانداخته است و از این ظهور استفاده مي‏شود كه طلوع ماه به دنبال غروب ستاره بوده و این خود مؤید ما است.

خلاصه كلام، این سبك و سیاق علامه (ره) در داستان هاي قرآن به تناسب موضوع و دقیقا براي تصحیح نظرگاه و افزایش دانش و بینش خوانندگان و در جهت آشناتر شدن با روح قرآن است تا جان هاي خسته و تشنه حقیقت در كنار این سرچشمه زلال وحي آرام گیرند و خود را از این دریاي بیكران الهي سیراب سازند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس