به گزارش مشرق به نقل از جهان رضا امیرخانی، نویسنده پرآوازه کشور روز یکشنبه این
هفته (۱۴ آبان ماه) به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان به
تبریز رفته بود.
امیرخانی گفت: آمدن من در این جلسات بیشتر به خاطر شنیدن است اگرچه خیلی حرف می زنم. یک روزی مرحوم جهان پهلوان غلامرضا تختی به دانشگاه تهران رفت، به او گفتند که حرف بزن. گفت من سخنور نیستم کشتی گیرم، قبول نکردند و میکروفون را به دستش دادند. مرحوم تختی رفت بالا گفت من آرزویی داشتم که در دنیا به آن نرسیدم. همه گفتند یعنی چه؟ این همه مدال و المپیک، چه آرزویی داشتی که به آن نرسیدی؟ گفت: من خیلی آرزو داشتم یکبار بروم حج حاجی بشوم، هر وقت ذی الحجه بود یا مسابقات کشوری بود یا مسابقات جهانی، من هیچ وقت نتوانستم بروم حج. و این آرزویی است که مرحوم تختی به آن نرسیدند. من این آرزو را همواره داشتم که به حج بروم. هر وقت خیلی دلم برای خانه خدا تنگ می شود و دلم می خواهد به حج بروم می آیم در این خیابان انقلاب هفت بار دور دانشگاه تهران راه می روم، من به نظرم هیچ روشنفکر یا اهل فرهنگ ایرانی تا به حال اینقدر خوب امیدی را که داخل دانشگاه ها وجود دارد نگفته است. ما برای این می آییم دانشگاه خیلی هایمان در زندگی آدم های مایوسی هستیم. می آییم اینجا امید جمع می کنیم و میبریم منزل.
امیرخانی گفت: آمدن من در این جلسات بیشتر به خاطر شنیدن است اگرچه خیلی حرف می زنم. یک روزی مرحوم جهان پهلوان غلامرضا تختی به دانشگاه تهران رفت، به او گفتند که حرف بزن. گفت من سخنور نیستم کشتی گیرم، قبول نکردند و میکروفون را به دستش دادند. مرحوم تختی رفت بالا گفت من آرزویی داشتم که در دنیا به آن نرسیدم. همه گفتند یعنی چه؟ این همه مدال و المپیک، چه آرزویی داشتی که به آن نرسیدی؟ گفت: من خیلی آرزو داشتم یکبار بروم حج حاجی بشوم، هر وقت ذی الحجه بود یا مسابقات کشوری بود یا مسابقات جهانی، من هیچ وقت نتوانستم بروم حج. و این آرزویی است که مرحوم تختی به آن نرسیدند. من این آرزو را همواره داشتم که به حج بروم. هر وقت خیلی دلم برای خانه خدا تنگ می شود و دلم می خواهد به حج بروم می آیم در این خیابان انقلاب هفت بار دور دانشگاه تهران راه می روم، من به نظرم هیچ روشنفکر یا اهل فرهنگ ایرانی تا به حال اینقدر خوب امیدی را که داخل دانشگاه ها وجود دارد نگفته است. ما برای این می آییم دانشگاه خیلی هایمان در زندگی آدم های مایوسی هستیم. می آییم اینجا امید جمع می کنیم و میبریم منزل.