کد خبر 778888
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۹
صوت/ پناهیان؛ مؤثرترین مفهوم در حیات بشر(4)

قرآن به‌گونه‌ای دربارۀ ارزش حیات انسان سخن گفته که دستِ همه را بسته است برای اینکه بتوانند شبیه آن، حرف دیگری بزنند؛ چه رسد به اینکه بالاتر از آن بتوانند سخنی بگویند.

حسینیه مشرق- بخش‌هایی از اولین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» را در این گزارش می‌خوانید:یکی از مفاهیمِ بسیار ارزشمند در دین ما، که اهمیتش کمتر ذکر شده است و همین امر، موجب سوء تفاهم نسبت به دین شده و دین‌گریزی‌هایی را ایجاد کرده، مفهوم حیات و زندگی است.

ارزشی که دین ما برای «حیات» قائل است، یکی از جاهایی است که ما می‌توانیم به دین‌مان افتخار کنیم و با زبان بین‌المللی بگوییم: هر کسی در این عالم، از هر مکتب و مرام و فلسفه‌ای یا از هر افسانه‌ای، اگر کلامی دربارۀ حیات انسان بیاورد و آن را با کلام قرآن دربارۀ حیات انسان مقایسه کنیم؛ قطعاً کلام قرآن بالاتر خواهد بود. 

قرآن به‌گونه‌ای دربارۀ ارزش حیات انسان سخن گفته که دستِ همه را بسته است برای اینکه بتوانند شبیه آن، حرف دیگری بزنند؛ چه رسد به اینکه بالاتر از آن بتوانند سخنی بگویند.

وقتی ما دینداران دربارۀ اهمیت حیات صحبت نمی‌کنیم، دیگران فکر می‌کنند که ما همه‌اش داریم در عالم آخرت سِیر می‌کنیم و همه‌اش دنبال مقرراتِ خطا کردن یا خطا نکردن آدم‌ها هستیم و فقط به مسائل ماورائی اهمیت می‌دهیم و ارزش قائلیم، درحالی‌که ما برای حیات انسان هم خیلی ارزش قائلیم. 

خیلی‌ها که امانیستی نگاه می‌کنند، انسان‌گرا هستند و ارزش انسان را بالا می‌دانند، باید بدانند که دین ما بیش از هر اندیشۀ محتمَلی در عالم، برای حیات انسان ارزش قائل شده است. در میان همۀ مفاهیم ارزشمند دین (مثل بهشت، جهنم، رضایت الهی و فدا شدن برای دین و اولیاء دین) حیات انسان خیلی ارزش دارد.

حالا ببینید حیات انسان در دین ما چقدر ارزش دارد؟ خداوند می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/32) اگر کسی یک آدم را بکشد(حیات را از او بگیرد) انگار همۀ آدم‌ها را کشته است! یعنی ارزش حیات «یک انسان» معادل است با ارزش حیات همۀ انسان‌ها!  

ما این‌همه علیه ظالمان حرف می‌زنیم و وقتی اخبار میانمار را می‌شنویم، خون‌مان به‌جوش می‌آید و کسی را که نسبت به قتل انسان‌های بی‌گناه، بی‌تفاوت باشد، انسان نمی‌دانیم، اما یادمان می‌رود بگوییم: «می‌دانید چرا خون‌مان به‌جوش می‌آید؟ چون دین ما برای حیات یک انسان، این‌قدر ارزش قائل است که آن را معادل با حیات همۀ انسان‌ها می‌داند!»

می‌گویند: چرا وقتی کسی یک نفر را می‌کشد، قصاص می‌کنید؟ می‌گوییم: اگر کسی یک‌میلیون نفر را کشته بود، نباید قصاص کنیم؟! می‌گوید: خُب بله. می‌گوییم: پس شما نمی‌فهمی که وقتی کسی یک نفر را کشت یعنی همۀ انسان‌ها را کشته است! اگر این را می‌فهمیدی، دیگر نمی‌گفتی که قصاص نباشد! دین ما به ارزش حیات یک انسان، خیلی بها می‌دهد.

موضوع بحث ما «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» است؛ نه فقط حیات یک انسان، بلکه حیات بشر! یکی از آثار نگرشی این بحث این است که دیگران متوجه می‌شوند چرا ما این‌قدر به ظلمی که به حیات بشر می‌شود، حساس هستیم؟ انسانی که دین تربیت می‌کند، به ظلم حساس است، نباید جلوی او آدم بی‌گناهی را بکشید و الا شرِّ شما را از عالم کم خواهد کرد! به سردمداران دولت‌های استکباری که عین آب‌خوردن، آدم می‌کشند باید این را گفت که «مسلمان‌ها یک روز شما ظالمان خبیث را به‌خاطر آدم‌کشی‌ها و جنایت‌های‌تان، نابود خواهند کرد»

حضرت امام(ره) می‌فرمود: بهترین دعا برای رئیس‌جمهور آمریکا این است که خدا مرگش را برساند، چون او روز به‌روز دارد جهنم خودش را داغ‌تر می‌کند.(صحیفۀ امام/21/47) چرا این ادبیات در سیاستمداران ما دیده نمی‌شود؟  

اثر تربیتی و روحی و معنویِ درک ارزش حیات این است که آدم را شاکر می‌کند و به تعبیر دقیق‌تر، او را «شکور» قرار می‌دهد. کسی که بتواند به‌خاطر حیات و خلقت خودش از خدا تشکر کند، جزء آدم‌های شکور قرار می‌گیرد که البته اینها کم هستند «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور» (سبا/13) شما که در رنج‌های زندگی صبر می‌کنید، باید بدانید که اجر شکر از اجر صبر بالاتر است.

چرا ما دنبال مؤثرترین مفهوم در حیات بشر هستیم؟ چون دنبال بهرۀ حداکثری از حیات هستیم. چون انسان فطرتاً دوست دارد بهترین حیات را داشته باشد.

خاک بر سرِ آنهایی که تلاش می‌کنند تا بشر دنبال بهترکردن حیات خودش نباشد؛ یعنی او را به یک حداقلی از حیات، قانع می‌کنند. زشت‌ترین کارِ فرهنگ منحط و غیرانسانی غرب و تفکر احمقانه و جاهلانۀ اومانیستی این است که بشر را به حداقلی از حیات قانع می‌کنند. اصلاً بی‌دینی از همین‌جا آغاز می‌شود. مگر دین به ما چه می‌گوید؟!

دین به انسان می‌گوید: حیات تو ارزش دارد؛ حیات خودت را فربه کن؛ تو باید خیلی زنده باشی! حیات این نیست که تو الان داری! می‌دانی اگر چشم قلبت و گوش روحت باز شود و دستت یداللهی باشد، چه خواهد شد! می‌دانی فهمت می‌تواند به کجاها برسد؟ خدا ناراحت می‌شود از بنده‌ای که از حیاتش خیلی بهره نمی‌برد و ارزش آن را درک نمی‌کند.

می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَه» (نحل/97) در اینجا علامه طباطبایی می‌فرماید: اگر کسی آدم خوبی باشد، خدا یک «حیاتِ دیگر» به او می‌دهد، غیر از این حیات؛ نه اینکه همین حیاتی که الان دارد را درست و پاکیزه کند! انگار یک‌بار دیگر به‌دنیا آمده باشد!

حیات طیبه اصلاً با این حیات فرق می‌کند، یک زندگی دوباره است، انسان یک بار دیگر متولد می‌شود؛ از رحِم مادرِ طبیعت خارج می‌شود، دست و بالش باز می‌شود، نافش را از مادر طبیعت می‌بُرند! آن‌وقت واقعاً می‌تواند «ببیند!» و «بشنود!» و «رشد کند»

چه کسی دنبال مؤثرترین مفهوم در حیات بشر است؟ کسی که می‌خواهد حیات خودش را فربه کند. مشکل ما با تفکر غربی و این فرهنگ و تمدن پوسیده این است که انسان‌ها را به حداقل حیات قانع می‌کند. شما ببینید در تمدن غرب، انسان موفق و خوشبخت کیست؟ در فیلم‌های آنها ببینید که سقف آرزوها را در کجا نگه می‌دارند؛ چقدر پَست و حداقلی است!

در آیات ابتدایی قرآن، دربارۀ کافران و منافقان می‌فرماید: اینها کور و کر و لال هستند «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» (بقره/18) خدایا! ما منافق و کافر نیستیم که «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» باشیم، اما چقدر گوش ما باز است؟ الحمدلله کور نیستیم، اما چقدر چشم‌مان باز است؟ چقدر می‌بینیم؟! چقدر زنده هستیم؟ الان چقدر حس می‌کنیم که امام حسین(ع) دارد نزدیک کربلا می‌شود؟ چقدر قلب مقدس امام‌زمان(ع) را حس می‌کنیم؟ چقدر شاد بودن یا غمگین بودن حضرت را درک می‌کنیم؟

«انّ الحُسَینُ مِصباحُ الهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجاة» تعبیری است که از کلام پیامبر(ص) دربارۀ امام حسین(ع) گرفته شده است. حالا امام حسین(ع) می‌تواند ما را از چه چیزی نجات دهد؟ از اینکه چشم و گوش ما بسته باشد، می‌تواند ما را نجات بدهد و به ما حیات بدهد. از امام حسین(ع) حیات حداکثری بخواهید و به حداقلِ خوب‌بودن قانع نشوید.

آقای بهجت(ره) می‌فرمود: «وقتی به روضه می‌روید، یعنی به حرم امام حسین(ع) رفته‌اید» (رحمت واسعه/348) بچه‌ها! شما چرا انتظار ندارید هر شب که به روضه می‌آیید، حسینِ فاطمه را ملاقات کنید؟! پس به چه عشقی زندگی می‌کنید؟! بعضی‌ها انگار هیچ آرزوی بلندی در زندگی‌شان ندارند!

یا اباعبدالله! ما وضع‌مان خیلی خراب است ولی انتظارمان هم خیلی بالاست! یعنی این دهۀ محرم، صدای تو را نشویم؟! پس کِی؟! چرا فقط با خیالت زندگی کنم؟! چرا با خودت زندگی نکنم؟! 

منبع: بیان معنوی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس