به گزارش مشرق به نقل از فارس، خاطرهنويسي يا گاه اتوبيوگرافي نه از آن رو که محصول فرآيند آفرينش ادبي باشد؛ ارزشمند است (که اگر هم اين گونه باشد بر ارزش متن افزوده) بلکه از آن جهت محل تامل و توجه است که بازگو کننده لايههاي مياني و عميق ذهن نويسنده، شاعر يا روايتگر را نمايان ميکند. براساس مکانيزم ذهن، آن چيزي در شبکه خاطرات ثبت و ضبط ميشود که يا اساساً در تقابل با ديدگاهها و کنش هدفمند ذهن ما به پيرامون است يا همسو با آن؛ و اينگونه است که خاطرهنويسي مشکلي از روايت ميشود که خوشي و ناخوشيها را نشان ميدهد.
در اثر تازه «مرتضي سرهنگي» تحت عنوان «پارههايي از: آن چه اتفاق افتاد» گزيدهاي از خاطرات نظاميان عراقي در 3 جلد آورده شده است. سرهنگي در مقدمه جلد اول مينويسد: «براي من خاطرات نظاميان عراقي جاذبه زيادي دارد. گمانم اين است چنين خاطراتي به آنچه در جنگ گذشته رسميت بيشتري ميدهد. اين نظاميان مقياسهاي تازهاي در نوشتههاي خود ترسيم کردند که تاثيرگذاري بالايي دارد. بعضي خاطرات به قصه و نمايشنامه شباهت دارند، اما پيداست فقط براي خواندهشدن نوشته نشده، در پس آنها مجالي هم براي انديشيدن باقي است، همان مجالي که خودشان به دست آوردند تا از او نيفورم نظاميشان بيرون بيايند و به آنچه که ديده و شنيدهاند لباسي از کلمه و جمله بپوشانند و براي جهان انساني آنها را روايت کنند. اين نظاميان عراقي راضي نشدند از کنار تصوير شعلهور جنگ با ايران «بدون شرح» رد شوند، به همين دليل اين نوشتهها اعتبار و احترام ديگري دارند. جاذبه اين خاطرات براي من به حدي است که در اين چند سال توانستم از لابهلاي حدود 65 عنوان کتابي که از خاطرات عراقيها در ايران ترجمه و منتشر شده، 30 خاطره کوتاه را که به نظرم نو و شگفت بود دستچين کنم. درباره هر خاطره هم چند سطري نوشتم به اين اميد که دايره مجال انديشيدن را کمي بزرگتر کنم، زيرا اعتقاد دارم بدون انديشيدن به واقعه بزرگي مثل جنگ، به آساني نميتوان به نقطه مرکزي آن رسيد. براي هر ده خاطره کوتاه يک جلد طراحي کردم، در مجموعه سه جلد از خاطرات نظاميان عراقي در دست شماست».
همانگونه که از روايت گردآورنده خاطرات هم برميآيد اين خاطرات بخشي از جنگ را روايت ميکند که اگرچه در آثار ديگري از جمله آثار مکتوب شعر و داستان يا آثار بصري مثل فيلم و عکس و هنرهاي تجسمي هم بيان شده اما مصاديق در آثار هنري بيشتر تخيلي است اگرچه ريشهاي در واقعيت داشته باشد؛ اما خاطره و البته اين خاطرات از دو جهت قابل تامل است؛ نخست از آن جهت که تاييديهاي است براي آنچه که ما از جفاهاي جنگ عليهمان نوشتهايم و ساختهايم؛ تاييديهاي است بر مظلوميت مردم ايران در هشت سال دفاع مقدس و سويه دوم که تاملبرانگير است نگاه ديگر گونه به ايران و مردم ايران در جنگي است که ما فقط مدافع بوديم.
خاطرات عراقيها در اين 3 جلد بخشي از مکشوفات را به ما مينمايد که در تلي از خاکستر مانده بود. سرهنگي در بخش ديگري از مقدمه جلد نخست مينويسد: «اين 3 جلد روايت من از جنگي است که دنياي قدرتمند با دست عراقيها آتش آن را روشن کرد. شايد شما با مطالعه کتابهاي خاطرات نظاميان عراقي به روايت ديگري برسيد. مهم اين است که انديشيدن و تفکر درباره خاطرات جنگ تداوم داشته باشد».
نکته ديگري که در باب خاطرات نظاميان عراقي در اين 3 جلد آمده اين است که طبيعتا نبايد انتظار داشت اين آثار از «ادبيت» برخوردار باشند؛ چرا که نگارندگان آنها اساسا نويسنده نيستند و دليل نگارش اثر توسط آنها هم دليل ادبي و خلق اثر ادبي نبوده است. در پايان يکي از اين خاطرات که از کتاب «گردان يازده نفره» انتخاب شده را ميخوانيد:
«در آستانه سال 1984 (زمستان سال 1362) در حالي که همچنان از آسمان برف ميباريد، واحدهاي ما به سوي منطقه «پنجوين» حرکت کردند. به دليل فراواني برف روي زمين با مشکلات زيادي خود را به منطقه رسانديم. منطقهاي که نيروهاي جمهوري اسلامي چند روز قبل بخش عظيمي از آن را آزاد ساخته و تا عمق 45 کيلومتر در خاک عراق پيش آمده بودند. اطلاعيههاي نظامي عراق براي لوث کردن اين عمليات، آمار و ارقامي خيالي و ساختگي تحويل مردم ميداد. وقتي تيپ ما به منطقه ماموريت در پنجوين و در دامنه رشته کوههاي «حديد» رسيد؛ با ديدن فاصله نيروهاي خودي با واحدهاي ايراني، دريافتم که بيانيههاي عراق تا چه حد دور از واقعيت است، چون ايرانيها در نزديکي پنجوين موضع گرفته بودند. همان روز در حالي که در کنار استحکامات دفاعي- خندق [کانال] آتش و سيمهاي خاردار- گشت ميزدم، ناگهان چشمم به جسد رزمنده معلولي از نيروهاي ايران افتاد. يکي از پاهايش قبلا قطع شده و پاي مصنوعي داشت. واقعا متحير و شگفتزده شدم. چيزي که ميديدم، شبيه يک معجزه بود. مادامي که از کوههاي بلند و صعبالعبور حديد، انسان سالم هم به آساني نميتوانست عبور کند، چه چيزي اين فرد معلول و ناتوان جسمي را وادار کرده بود که سختيها را هيچ پندارد؟ جز ايمان به خدا و هدف مقدسش؟ ما حدود هشت ماه آنجا مانديم و در طول اين مدت هيچ تغييري در نقشههاي جنگي دو طرف ايجاد نشد، چرا که هيچ يک از طرفين توانايي کامل براي جابهجايي و تحرک نداشتند. تنها فعاليت اين جبهه منحصر شده بود به رد و بدل کردن آتش توپخانه و انجام عمليات کوچکي مثل حمله به واحدهاي گشتي و افراد کمين که بيشتر از سوي نيروهاي ايران صورت ميگرفت.»
-------------------
نويسنده: حسن گوهرپور
کد خبر 7484
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۷
- ۰ نظر
- چاپ
خاطرهنگاري يکي از انواع ادبي است که اگرچه در ادبيات فارسي از ديرباز تاکنون به اين گونه، توجهي نشده؛ اما در حاشيه روايتهاي کلان نظم و نثر و شعر مختصر آثاري نيز در اين حوزه به نگارش در آمده است.