به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از ایبنا، «رسم خوبان» در شماره 64 و 65 این مجموعه با محوریت خاطرات شهدا درباره «جوانمردی و پهلوانی، ظلمستیزی» و «یاد مرگ، معاد و حساب» از سوی موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت منتشر شده است. «رسم خوبان» مجموعه خاطرات همرزمان شهدا هشت سال دفاع مقدس است.
خاطرات حجتالاسلام و المسلمین عبدالله میثمی، حسین قُجهای و شهید مرتضی امینی از مجلد 64 منتخب شده است.
از بیرگی و بیغیرتی میترسم!
شهید حجتالاسلام والمسلمین عبدالله میثمی
«با این که چندین ماه از پیروزی انقلاب میگذشت، بعضی از خانهای منطقه که سالیان دراز با ظلم و ستم به محرومان خو گرفته بودند، همچنان به آزار و اذیت روستاییان ادامه میدادند و با تفنگچیهایی که اجیر کرده بودند، نه تنها از مردم باج میگرفتند و به مال و ناموس آنها دستدرازی میکردند، بلکه به بهانه حفاظت از چاهها و لولههای انتقال نفت، بلکه به بهانهی حفاظت از چاهها و لولههای انتقال نفت، ماهانه مبلغ هنگفتی از دولت پول میگرفتند.
عبدالله که تحمل چنین وضعی را نداشت، دستور داد آن خان را دستگیر کنند. تعدادی از اطرافیان هشدار دادند که پا روی دم شیر نگذارد و به عاقبت کار فکر کند.
او بیهیچ هراسی گفته بود: «این عمّامه که روی سرِ من میبینید، کفن من است. من از مُردن نمیترسم، از بیغیرتی و بیرگی میترسم. ما انقلاب نکردهایم که اینها هر غلطی خواستند بکنند.»
به هر ترتیب خان طی یک درگیری مسلحانه دستگیر شد و در عملیات دستگیریاش، یکی از نیروهای سپاه یاسوج به شهادت رسید.
پس از دستگیری خان، عوامل دستنشاندهاش عده زیادی از عشایر سادهلوح و بیاطلاع را به یاسوج ریختند و یک راهپیمایی ساختگی ترتیب دادند. اما عبدالله محکم و استوار ایستاد و آن خان را همراه با پرونده سنگینی از دادخواهی مردم مظلوم منطقه به دست قانون سپرد.»
مردانگی در حدّ اعلی!
شهید حسین قُجهای
«رقابت بین شهرستانها بسیار سخت و حیثیتی بود. مربیان و مسؤولان تیم نیز بسیار درهم و دمغ بودند، چون به برنده شدن حسین و در نتیجه دوم شدن تیم یقین داشتند.
سابقه و تجربه من از حسینی بیشتر بود. اما هم زورم به او نمیرسید و هم وقار و مرام پهلوانی حسین اجازه نمیداد که دستم مقابل او بالا برود. حسین هم ساکت و آرام و بدون هیاهو گوشه سالن نشسته بود. نگرانی بقیه را میدید، اما چیزی نمیگفت.
وارد تُشک شدیم. سوت مسابقه به صدا درآمد و مدتی سرشاخ بودیم. یکدفعه و استادانه چنان فنی زد که بدون لو رفتن کار، خودش ضربه فنی شد و من هرچه تلاش کردم که چنین نشود، نشد.
آن روز مردانگی را به حد اعلی رساند و به خاطر آبروی شهرش، غرور و حیثیت خودش را زیر پا گذاشت و گوشهای از مرام و جوانمردیاش را رو کرد.»
جذب کردهای مخالف!
شهید حسین قجهای
«آن موقع حقوق بچههای سپاه، ماهیانه حدود دو هزار تومان بود. یادم هست حسین، همین حقوق ناچیز خودش را برمیداشت و با آن کیف، کفش، جوراب و وسایل دیگر میخرید و میبرد برای بچههای کُردی که در روستاهای اطراف مریوان درس میخواندند؛ این کار حسین اعتراض بعضی از برادرهای خودمان را به همراه داشت. آنها به حسین میگفتند: «بچههایی که تو داری برایشان وسایل میخری، کسانی هستند که پدران و برادران آنها در کوه و کمرها با ما میجنگند و همرزمان ما را شهید میکنند.»
حسین در جواب آنها میگفت: «حرفهایی که شما میزنید درست، اما چه ربطی به این طفل معصومها دارد. اینها که گناهی ندارند، بلکه پدران و برادرانشان با ما درگیرند.» حالا همه این مجادلات در حالی انجام میگرفت که همان بچههای کُرد هم در صحنه حضور داشتند. حسین قجهای وقتی دید اعتراض همکارانش بعث ترس و دلهره این بچهها شده، رفت جلو و روی یکایک آنها را بوسید و هدیهشان را تحویل داد و گفت: «حالا بروید خانههایتان.»
وقتی این بچهها رفتند و رفتار محبتآمیز حسین را به خانوادههای خود گفتند باعث شد خیلی از همان کُردهای مخالف به سمت انقلاب کشیده شوند. »
«رسم خوبان 64» با شمارگان دو هزار نسخه در 128 صفحه، به بهای هزار تومان از سوی موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت منتشر شده است.
از مجلد شماره 65 نیز خاطراتی از شهیدان مرتضی امینی، محمدحسن فایده و عباس پورش همدانی آمده است.
محاسبه نفس
شهید مرتضی امینی
«برادران! آیا میدانید این کجاست؟ آیا از سرعت گذر عمر و نزدیکی مرگ، آگاهی داریم؟ آیا به نتایج اعمال خود و کولهبار گناهان اندیشه میکنیم؟»
سخنان فوق که با لحنی کوبنده و متین ایراد میشد، مانند چکشی محکم بر روح و روان شنوندگان فورد میآمد و اندک اندک آنان را به درونبینی و اندیشه بر عمر از دست رفته و تفکر درباره آیندهوادار میکرد.
چه کسی میتواند مطمئن باشد که عذاب الهی شامل او نخواهد شد؟ اگر آن زمان که آن آیات شریفه را به صدای بلند قرائت میکنند، خطابشان با ما باشد، چه کنیم؟
«خذوه فغلوه ثم الجحیم صوله ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعاً فاسلکوه» بگیرید او را غُل بکشید. سپس با تنور دوزخ کبابش کنید. سپس در زنجیری که هفتاد ذراع درازا دارد به زنجیرش بکشید.
توصیف حالتی که استماع این جملات در روح و روان بچهها ایجاد کرده بود، غیرممکن است. صدای «یاالله» و «یا رب» برادرها توأم با ناله و گریهی آنان فضا را سنگین کرده بود و صحنهای عرفانی از ندامت و توبه به وجود آورده بود که بعضیهایشان تازه پا به سنّ تکلیف گذاشته بودند... و نغمههای روحبخش مؤعظه، همچنان ادامه داشت. پس از دقایقی چند، مجدداً امینی برخاست و با صدایی سوزناک همگان را دعوت کرد تا از فرصت ایجاد شده استفاده کرده، دمی به خدای خویش خلوت کنند و به محاسبه نفس مشغول شوند.»
خدابا نظر لطفش به ما عنایت کند نه عدالتش!
شهید محمدحسن فایده
«یک روز عصر جمعه به منزل برگشتم. دیدم حسن کتاب گناهان کبیره آیتالله دستغیب را در دست دارد. چشمانش قرمز شده بود. پرسیدم: «گریه میکردی؟»
گفت: «اگر خداوند طوری که در این کتاب گفته شده با ما بندگان معامله کند، حتما جایگاه من جهنّم سوزان است. خدا کند که با عدلش با من رفتار نکند و با نظر لطفش به ما عنایت کند.»
چندی بعد برای دوستانش صندوقی نصب کرد و گفت: «هرکس غیبت کند، باید پنجاه تومان در این صندوق بیندازد.» آن زمان پنجاه تومان پول زیادی بود. هرکس غیبت میکرد از دست حسن راهگریزی نداشت. باید این پول را میداد تا این کار مانعی شود برای تکرار مجدد گناه.»
عالم محضر خداست
شهید عباس پورش همدانی
«همیشه تکیه کلامش این بود: «عالم محضر خداست.»
به جمله معروف امام که فرمودهاند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.» خیلی علاقه داشت.
میگفت: «اگر همین یک جمله امام را درک کنیم، تمام زندگیمان در صراط مستقیم الهی قرار میگیرد، مشکل ما این است که عالم را محضر خدا نمیدانیم. چون اگر میدانستیم، این همه گناه نمیکردیم! بیتفاوتی، بیخیالی و گناه، ریشه در اعتقاد انسان دارد. اگر اعتقاد درست شد گناه کمرنگ میشود.»
«رسم خوبان 65» با شمارگان دو هزار نسخه در 129 صفحه، به بهای پنج هزار تومان از سوی موسسه قدر ولایت منتشر شده است.