سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
اتهام به شخصیت شیطان!
حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
1- روز شنبه دهم تیرماه، تیتر اول کیهان را به آزادی موصل که رخدادی بزرگ و افتخارآفرین بود اختصاص داده و آورده بودیم؛ «موصل آزاد شد - مقاومت نتیجه داد، نه سازش» این تیتر و گزارش خبری تحلیلی مربوط به آن که از هزینه به مراتب کمتر مقاومت در مقایسه با سازش حکایت میکرد، برخلاف آنچه در اینگونه موارد انتظار میرود - و البته برای ما تعجبآور نبود- ناخرسندی برخی از مدعیان اصلاحات و حامیان دولت موسوم به اعتدال را در پی داشت. رسانههای این طیف با انتشار تصاویری از خرابیهای موصل و انتخاب تیترهایی نظیر «موصل آزاد شد، به چه قیمت؟!» و یا «مقاومت نتیجه داد، نه سازش، این هم نتیجهاش آقای کیهان!» و... سعی داشتند - و هنوز هم دارند - که هزینه مقاومت را بیشتر از سازش و حتی غیرقابل مقایسه با آن معرفی کنند! چرا...؟! واکنش طیف مورد اشاره به آزادی موصل، اگرچه، خواسته یا ناخواسته، حمایت از تروریستهای داعش است ولی به نظر نمیرسد چنین انگیزه زشت و پلشتی در میان باشد و خوشبینانهترین احتمال - که در نوع خود تأسفآور و فاجعهبار نیز هست- دفاع این طیف از وادادگی در برابر قدرتهای زورگو و تن دادن به «سازش» است که مدتهاست در پوشش «مذاکره» و با عنوان «کلید حل همه مشکلات»! از آن یاد میکنند، تا آنجا که یکی از افراد مطرح این طیف طی سخنانی در میتینگ انتخاباتی آقای روحانی، راهکار مقابله با داعش را نیز «مذاکره»! دانسته بود! و برخی دیگر از آنها، علیرغم خسارت محض و فاجعهآفرین برجام، از برجامهای یک و دو و سه و... برای حل و فصل مشکلات پیش روی یاد کرده بودند!
گفتنی است نهضت آزادی که این روزها در حلقه گروههای همسو با مدعیان اصلاحات فعال است، در بحبوحه جنگ 8 ساله با انتشار جزوهای با عنوان «پایان عادلانه جنگ بیپایان»! مقاومت ایران اسلامی در مقابل حمله مشترک عراق، آمریکا، اروپا، صهیونیستها و برخی از کشورهای عربی را بیفایده! دانسته و به اصطلاح، استدلال کرده بود «همانگونه که خدای متعال، شیر را با پنجه قوی برای حمله آفریده است، به آهو نیز پای گریز از معرکه داده است»! و با اشاره به قدرت نظامی آمریکا و اروپا که آشکارا به حمایت از صدام برخاسته بودند، برای جمهوری اسلامی ایران و مردم این مرز و بوم نسخه «تسلیم» پیچیده بود! یعنی همان نسخهای که این روزها برخی از مدعیان اصلاحات و شماری از طیف موسوم به اعتدال با نامهای مستعار دیگری نظیر «مذاکره» و «برجامیزاسیون»! میپیچند که همان نسخه بزک کرده «تسلیم» است.
طیف یاد شده طی چند ماه اخیر و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری، مقاومت در برابر باجخواهی و زورگویی دشمن را با «جنگ» و «حمله نظامی» دشمن برابر معرفی کرده و اصرار داشتند به دو قطبی «جنگ - مقاومت» دامن بزنند و به بیان دیگر «سازش» را که نام مستعار «تسلیم» است، بهای گریز از «جنگ» قلمداد کنند.
2- آزادی موصل اما، برخلاف آنچه که جریان سیاسی یاد شده ادعا میکند، نه فقط بیارتباط با ما نیست بلکه بخش قابل توجه و بنیادینی از امنیت ملی کشورمان نیز هست. چرا که «داعش» به اعتراف صریح دشمنان بیرونی برای مقابله با ایران اسلامی ساخته و به میدان آورده شده بود؛ هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش با عنوان انتخابهای سخت -HARD CHOICES- اعتراف میکند که به منظور جلب موافقت دولتها برای حمایت از داعش - بدون ذکر نام این گروه - به 212 کشور سفر کرده و از آنان خواسته بود که بلافاصله بعد از اعلام موجودیت این گروه - به قول او معارض - در منطقه، حمایت خود از آن را اعلام کرده و این گروه را به رسمیت بشناسند! و رخدادهای بعد از حضور داعش در منطقه و اعتراف صریح سرکردگان این گروه تروریستی نیز کمترین تردیدی باقی نگذاشت که داعش را آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران ساخته و به میدان آوردهاند. از این رو در تقابل با این گروه تروریستی، با دشمنی مقابله کردهایم که اگر در منطقه حضور اولیه خود - عراق و سوریه و لبنان و یمن - سرکوب نمیشد، باید در خاک خود به مقابله با آنها میرفتیم و هزینهها و تلفات سنگین این رو در رویی را نیز متحمل میشدیم.
گفتنی است کیهان در جریان جنگ 33 روزه حزبالله لبنان با رژیم اشغالگرقدس، تمامی تیترهای اول خود را به گزارش این درگیری اختصاص داده بود و همه روزه بین ساعت 5 تا 6 بعدازظهر آخرین خبرهای جنگ را از برادران حزبالله در بیروت و بعلبک دریافت داشته و منتشر میکرد. بعداز پایان پیروزمندانه جنگ 33 روزه، شبکه تلویزیونی بیبیسی در گزارشی خطاب به نگارنده پرسیده بود؛ «آیا در این مدت 33 روز، در ایران هیچ خبری که شایسته تیتر اول کیهان باشد وجود نداشت که به لبنان رفته بودید»؟ و در پاسخش نوشتیم، بعد از شروع جنگ، هر دو (کیهان و بیبیسی) از تهران و لندن خارج شده بودیم. شما به حمایت از اسرائیل و ما به حمایت از حزبالله و پرسیده بودیم مگر آقای بوش نمیگوید حزبالله در لبنان به نمایندگی از ایران و اسرائیل به نمایندگی از آمریکا با یکدیگر میجنگند؟ بنابراین حضور ما در لبنان - منظورمان تیترهای اول کیهان در آن 33 روز بود - توجیه قابل قبولی داشت و حمایت از جبهه خودمان بود برخلاف حضور شما که به نمایندگی از یک کشور دیگر یعنی آمریکا صورت گرفته بود. اگر ملامتی در میان باشد این ملامت شایسته شماست و نه ما.
3- جنگ به طور طبیعی با خسارتهای مالی و مادی و انسانی همراه است و صدالبته، «جنگ» فینفسه، نمیتواند مطلوب باشد ولی در مقابل دشمنی که دست به تهاجم زده و قصد نابودی کشور و ملتمان را داشته باشد، چارهای جز دفاع باقی نمیماند و بدیهی است که دفاع نیز بدون تحمل خسارتهای آن امکان پذیر نیست. تصویر خرابیها را منتشر کرده و اعتراض میکنند که «آزادی موصل به چه قیمت؟» و فراموش میکنند که مگر دفاع مقدس 8 ساله خرابی نداشت؟ مگر خرمشهر ویران نشد؟ و بسیاری از زیرساختهای کشور از بین نرفت؟ آیا چاره کار آن بود که کشورمان را به صدام -بخوانید آمریکا- تحویل میدادیم؟!
رهبرمعظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران راهیان نور -1395/12/16- با نگاهی منطقی و روشنگرانه به این مقوله پرداخته و در بخشی از بیانات آن روز خود میفرمایند؛
« یک مقوله این است که آیا جنگ فینفسه چیز خوبی است یا چیز بدی است؟ خب معلوم است جنگ چیز خشنی است، جنگ کشتن دارد، نابود شدن دارد، مجروح شدن دارد، معلوم است، این یک مقوله است، یک مقوله دیگر این است که یک ملتی که مورد تهاجم قرار میگیرد از جهات مختلف، اگر چنانچه قوت خود را، نیروی خود را به میدان نیاورد و در مقابل دشمن نایستد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این مقوله را با آن مقوله مخلوط میکنند. دفاع مقدس یک حرکت حیاتی بود، یک نفس کشیدن بود برای این ملت، نفس نمیکشیدیم میمردیم، این را باید زنده نگه داشت».
4- اگر نیروهای ارتش و مقاومت مردمی عراق به توصیه آمریکاییها و متحدانش عمل کرده و غلبه بر داعش را آنگونه که آنها توصیف میکردند، ناممکن میدانستند، امروزه نه فقط عراق در اختیار آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن بود، بلکه در همسایگی خود با داعشیهای وحشی که تمام امکانات و ظرفیتهای عراق را نیز در اختیار گرفته بودند، روبرو بودیم.
مقامات عراقی بارها اعلام کردهاند که آمریکاییها به آنان هشدار میدادند که غلبه بر داعش ممکن نیست و مخصوصا آزادسازی موصل را ناممکن معرفی کرده و حتی برخی از آنان توصیه میکردند با داعش در موصل به تفاهم! برسند اما همین دیروز ژنرال «رابرت مک گورک» نماینده آمریکا در ائتلاف آمریکایی موسوم به ضدداعش! در جمع خبرنگاران گفته بود «جنگ موصل به ویژه در بخش غربی آن، از سختترین جنگهایی بود که از زمان جنگ جهانی دوم شاهد آن بودهایم» و ژنرال «رابرت سوفجی» رئیس ائتلاف بینالمللی ضدداعش نیز تاکید کرده بود «نیروهای عراقی شایسته تقدیر هستند. هیچ ارتش جدیدی در زمان کنونی قادر نیست کاری را انجام دهد که نیروهای عراقی در موصل انجام دادند، تنها میتوان جنگجهانی دوم را با این جنگ تشبیه کرد» ببینید نسخه سازش که همین آمریکاییها برای عراق میپیچیدند با نتیجه مقاومت که امروز به آن اعتراف میکنند و مردم عراق طعم شیرین آن را میچشند چه فاصلهای پرناشدنی دارد.
5- «من دیدم، در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادر فرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست ... امروز جشن ملت عراق، جشن ملت عراق به تنهایی نیست، پیروزی همه بشریت محسوب میشود. ملت عراق و ملت سوریه حق بزرگی در این زمینه بر بشریت دارند و...»
بخشی از سخنان سردار سرافراز سپاه اسلام، حاجقاسم سلیمانی است. این سخنان از زبان سردار سلیمانی گویاتر از آن است که نیازی به شرح و تفسیر داشته باشد.
درباره تکفیریها این بیت وصفالحال است؛
با چنین فرقه نسناس، یقین پاپوش است
اتهامی که به شخصیت شیطان خورده!
و بالاخره، این کلام حضرت امام- رضوانالله تعالی علیه- نیز برای همیشه تاریخ و از جمله برای این روزها، شنیدنی است که؛
«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم، ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند».
تعلیق 78 قاضی هم تلخ هم شیرین!
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
خبر تعلیق 78 قاضی هم تلخ است و هم شیرین! تلخ است به خاطر وجود قاضی ها و افراد متخلف – هرچند کم تعداد- در سیستم قضایی کشور و اما شیرین به این دلیل که این ماجرا نشان می دهد که اولا نظارت های قابل توجهی بر کارکنان و قضات وجود دارد ثانیا برخورد با متخلفان جزو برنامه های اولویت دار دستگاه قضایی کشورمان تعریف شده است.
با این حال نکاتی چند درباره این موضوع بسیار مهم و این گونه مسائل قابل طرح است.
وجود تخلف و افراد متخلف در هر اداره، سازمان، نهاد و موسسه ای زشت و زیان بار و نکوهیده و غیرقابل پذیرش است اما حضور حتی تعداد اندکی قاضی و کارمند متخلف و رشوه خوار و دین فروش در این سیستم، بس خسارت بارتر ، رنج آورتر و نکوهیده تر است چرا که دستگاه قضا، که می بایست مأمن و مأوای مظلومان و ستم دیدگان باشد و قضات و کارمندانش نمونه و الگوی ایمان و درستکاری و عدالت گستری حتما و باید جزو پاک ترین ها، سالم ترین ها و قابل اطمینان ترین ها باشد تا هم مردم با اعتماد و اطمینان خاطر بیشتر برای استیفا و احقاق حق خود به محاکم مراجعه کنند، هم متخلفان و مجرمان و قانون شکنان نتوانند کمترین حاشیه امنی برای خود دست و پا کنند و هم هیچ کارمند یا قاضی متخلفی در هیچ نقطه ای از کشور نتواند زمینه ای برای حضور و ادامه فعالیت بیابد. اگرچه مدینه فاضله در همه عرصه ها، بی حضور و ظهور مهدی موعود دست نیافتنی است اما تلاش برای هرچه پاک تر شدن تمامی سازمان ها و نهادهای دولتی و قضایی و قانون گذاری وظیفه همه مسئولانی است که امروز در پیشگاه مردم، فردا در برابر تاریخ و فردایی نه چندان دورتر در محکمه عدل الهی باید پاسخگو باشند آن هم خصوصا برای مسئولانی که در نظام اسلامی برآمده از خون هزاران شهید ، مسئولیتی برعهده گرفته اند!
خبر تعلیق 78 قاضی در سال 95 که یکشنبه گذشته توسط حفاظت و اطلاعات قوه قضاییه منتشر شد و همچنین اشاره به این نکته که این رقم نسبت به سال گذشته 20 درصد افزایش داشته گرچه می تواند از افزایش فعالیت نهادهای نظارتی حکایت داشته باشد اما از این واقعیت نیز می تواند حکایت کند که برخوردها با قضات متخلف آنچنان که باید «بازدارنده» نبوده است که موجب کاهش آمار تخلفات برخی قضات یا کاهش آمار «قضات متخلف» شود! که این باید نکته ای بس قابل تامل و قابل توجه برای مسئولان دستگاه قضایی کشور باشد!
آیا اگر برای قاضی ظالم، رشوه خوار، خائن که هم به اعتماد و اطمینان مردم ضربه زده ، هم در حق مردم ظلم کرده، هم به خون شهیدان هم به انقلاب و نظام و اسلام عزیز خیانت کرده و هم آبروی قضات خداترس پاکدامن و کارکنان پاکدست را به خطر انداخته، مجازات متناسب با این جرم و تخلف سنگین تعیین و بی هیچ تخفیف و ملاحظه ای اجرا شود باز هم شاهد افزایش تعداد قضات متخلف در دستگاه قضایی خواهیم بود- هرچند نسبت قضات متخلف و خائن به مردم و اسلام نسبت به کل قضات کم باشد- آیا وقتی معرفی و رسواکردن سارقان و قاتلان و ... که البته جرمشان بسیار سنگین است و مال و سرمایه یک یا چند نفر را به یغما برده اند، یا دست به جنایت و قتل انسان بی گناهی زده اند ، محمل قانونی و شرعی دارد نباید قضات خائنی که به آبروی قضات شریف و پاکدست و به اعتماد و اطمینان مردم و به اسلام و دین و باورها و آبروی کشور ضربه می زنند ، رسوا شوند؟!
راه های نفوذ کار چاق کن ها را ببندید
نقش کار چاق کن ها در بروز فساد و تخلف در سیستم قضایی را به هیچ عنوان نباید و نمی توان کوچک شمرد این افراد با استفاده از برخی خلاء ها و راه های نفوذ و گاه ارتباطات علاوه بر این که مانند موریانه به جان دستگاه قضا و اطمینان و اعتماد مردم می افتند موجب عادی سازی بلیه شوم «رشوه دادن» در نظر عده ای از مردم می شوند و برخی غافل از این که (الراشی و المترشی کلاهما فی النار) رشوه دهنده و رشوه گیرنده هر دو در آتشند.بر این اساس تلاش برای شناسایی و برخورد جدی با کارچاق کن ها خصوصا در دستگاه قضا به سلامت هرچه بیشتر این نهاد اساسی حکومت اسلامی کمک می کند.
خبر برخورد با 103 کار چاق کن و جاعل ، 64 کارشناس و 178 وکیل از تلاش دستگاه قضا برای پاکسازی این سیستم حکایت می کند و البته که تلاش هرچه بیشتر نهادهای نظارتی، بازرسان و بازرسی های سرزده و نامحسوس برای بستن راه های نفوذ کارچاق کن ها و جاعلان مورد انتظار جدی مردم است.
مجموعه دستگاه های نظارتی و همچنین دستگاه قضایی باید بیش از پیش بر نقش مردم در شناسایی و معرفی کارچاق کن ها، جاعلان، کارشکنان و کارمندان و قضات متخلف تکیه کنند اگر سهم و نقش مردم در این گونه مسائل آن چنان که باید جدی گرفته شود و به مردم اطلاعات به روز و موثر درباره چگونگی و محل تسلیم گزارش ها و شکایت های خود ارائه شود و این گزارش ها به جد پی گیری شود قطعا کمک موثری به پاکسازی هرچه بیشتر سیستم خواهد کرد و علاوه بر این موجب اعتماد و اطمینان بیشتر مردم به دستگاه قضایی کشور می شود.
احیای ریش سفیدی و کدخدامنشی
برخی تخلفات و نارضایتی های مردم ناشی از اطاله دادرسی ها و بعضا نبود وحدت رویه در صدور احکام است که باید انصاف داد وقتی به قول رئیس محترم قوه قضاییه در سال گذشته نزدیک به 15 میلیون و سیصد هزار پرونده [تکراری و غیرتکراری] در این مجموعه رسیدگی شده با توجه به تعداد قضات و کارکنان این قوه، هم زمان رسیدگی به درازا می کشد و هم احتمال خطا در صدور احکام افزایش می یابد و بدیهی است که حل این مشکل تنها از دستگاه قضا برنمی آید بلکه حل این معضل بسیار مهم نیازمند همکاری وهمیاری بیشتر قوای 3 گانه خصوصا دولت است. اما نکته قابل توجه دیگر برای کمک به حل این مشکلات اولا کارآمد کردن شوراهای اختلاف است ثانیا ترویج حل دعاوی غیرغامض به روش ریش سفیدی و کدخدامنشی و مراجعه به افراد مورد اطمینان و اعتماد و ثالثا شفافیت و عدالت اطلاع رسانی در عرصه های گوناگون برای آشنایی مردم با «حقوق» و همچنین «مسئولیت های» اجتماعی و قانونی قدر مسلم همت گماشتن به این گونه مسائل علاوه بر کمک به حل مشکلات قضایی و حقوقی مردم و کاهش ضریب خطا و کاستن از اطاله دادرسی ان شاء ا... موجب می شود که نوع برخوردبرخی از قضات و بازپرسان و کارمندان دستگاه قضا با مردم و مراجعه کنندگان عوض شود و بدخلقی و تندخویی و تحقیر کردن و نگاه های از بالا به پایین برخی از این افراد به حُسن خلق و احترام و تکریم ارباب رجوع متناسب با شأن دستگاه قضایی نظام اسلامی تبدیل شود.
تأملی در فتنه تیر 78
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
تیرماه در تقویم انقلاب اسلامی یادآور حوادث مهمی است که از جمله آن فتنه تلخ تیرماه 1378 است. اکنون که حدود دو دهه از وقوع آن فتنه میگذرد، هنوز جای تحلیلهای بسیاری از زوایای ناگفته و ناپیدای آن باقی است، برای مثال این حادثه را نباید در چند جنجال سیاسی، همچون توقیف روزنامه سلام یا تجمعات کوی دانشگاه تهران جستوجو کرد، بلکه خاستگاه آن را باید در یک فرآیند تحلیل روند ریشهیابی نمود.
فرآیندی که در تیرماه 1378 به یک صحنهآرایی خیابانی انجامید، تحولی خزنده بود که در سالهای دهه دوم انقلاب اسلامی آغاز گردید. نظام سلطه که یک دهه بهکارگیری قدرت سخت و نیمهسخت را برای فروپاشی نظام اسلامی بینتیجه میدید، بهرهگیری از فرآیند جنگ نرم را برای فروپاشی نظام از درون در دستور کار قرار داد. فرآیندی خزنده که در سالهای پس از ارتحال حضرت امام به دنبال چند هدف عمده و راهبردی بود: نخست: استحاله نخبگان و بخشی از جامعه و جابهجایی در ارزشها و عناصر گفتمانی و دوم: ایجاد و تشدید شکافهای اجتماعی. در هدف نخست تهیسازی انقلاب اسلامی از درون با یک فرآیند تغییر گفتمانی و ارزشی دنبال میشد تا با تشدید زاویه بخشی از نخبگان و آحاد جامعه با آرمانهای اصیل انقلاب، عملاً جمهوری اسلامی دچار چالشی جدی از درون گردد. در هدف دوم طراحان و استراتژیستهای سرویسهای اطلاعاتی غرب با مطالعه گسلهای احتمالی موجود در جامعه ایرانی، تلاش میکردند آنها را یکییکی فعال و علیه انقلاب اسلامی مشتعل سازند.
فرآیند تدریجی و خاموش جنگ نرم در طول سالهای 1368 تا 1376 رخنههایی عظیم را در سبک زندگی و فرهنگ عمومی جامعه ایرانی شکل داد. در سالهای پس از دوم خرداد 1376، با دستور کار قرار گرفتن راهبردهایی همچون «فتح سنگر به سنگر» و «فشار از پایین و چانهزنی در بالا» تلاش گردید از گسلهای شکلگرفته در جامعه در جهت بهرهبرداری سیاسی و امتیازگیری از نظام اسلامی استفاده گردد. در این سالها، بخشی از افکار عمومی، خصوصاً نسل جوان دانشجو دانسته یا نادانسته به ابزار قدرتطلبی و پیگیری مطامع سیاسی تجدیدنظرطلبان تبدیلشده بودند.
فتنهها بر شکافهای اجتماعی استوار شده است و اصولاً فتنهگران به دنبال تشدید این شکافها هستند. شکافی در فتنه تیرماه 1378 دشمن به دنبال تشدید آن بود و جدایی مردم از حاکمیت را تعقیب میکرد.
از این منظر میتوان 23 تیر 1378 را نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی به شمار آورد. تلاش 10 ساله دشمن در روزهای دشمنشادکن 18تا 22 تیر دو هدف راهبردی پیشگفته را طلب میکرد. با این حال حضور یکپارچه و حماسی امت در 23 تیر هم باطلالسحر این طراحی پیچیده بود و هم الگوی حقیقی امام- امت در جامعه اسلامی را بار دیگر به نمایش گذاشت. 23 تیر نشان داد دشمن در محاسبات خود هنوز دو عامل بزرگ را فهم نکرده است: اول جایگاه بیبدیل و ناشناخته ولایتفقیه و دوم عمق ایمان و عظمت ملت ایران.
رهبر معظم انقلاب در تبیین این مسئله میفرمایند: «دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، بهتدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازه امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کاری که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامهریزی 10 ساله کردند... 10 سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئه دشمن را که سالها برایش برنامهریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند.»
در اینجا میتوان به نکتهای اساسی در فهم عمیق از انقلاب اسلامی دست یافت و آنکه علت مبقیه انقلاب همان علت محدثه آن است. به این معنا که همان عاملی که در شکلگیری این نهضت نقش اصلی را داشت در دوام و استمرار آن نیز نقشآفرین اصلی است. علت محدثه انقلاب اسلامی را در سه رکن ولایت امر، ایمان عمیق ملت و حضور حماسی آنان در تبعیت از ولی خدا میتوان جستوجو نمود. همین علت در بقای انقلاب نیز نقش اصلی را داشت و 23 تیر و روزهایی همچون 9 دی و... دلیلهایی روشن بر این ادعاست.
معظمله در ادامه به تکرار همین فرآیند در ماجرای فتنه 88 اشاره میفرمایند: «آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامهریزی 10 ساله بود تا سال 88. به نظرشان فرصتی به دست میآمد. به خیال خودشان زمینهها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند - مردمی که وابسته به نظام هستند، وفادار به نظاماند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواستههایشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسه 9 دی را به راه انداختند. نهفقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در 22 بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است. درود به مردم ایران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصیر و آگاه ایران. انشاءالله به توفیق الهی، مردم همین راه را و همین خط را و همین آرمان را و همین عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.»
درآمدی بر شکل گیری دولت آینده
سید مسعود علوی در رسالت نوشت:
آقای روحانی به زودی کابینه خود را معرفی می کند. چهار سال کارکرد دولت یازدهم فرصت خوبی بود تا مردم تصویری از «اعتدال» در رویکرد دولت در حل مشکلات کشور را تجربه کنند. بر اساس رأیی که مردم در انتخابات 29 اردیبهشت امسال دادند نوعی اعلام رضایت یا دادن فرصت جدید به روحانی برای اجرای برنامه هایش بود. اما 16 میلیون رأی دهنده در پای صندوق های رأی، داوری دیگری داشتند. آیا روحانی در چهار سال آینده با شکل گیری دولت دوازدهم، پاسخگوی مطالبات مردم به ویژه در حوزه اقتصاد و معیشت و نیز پاسخگوی نقادان اصلی سیاست هایش خواهد بود؟
دولت و مجلس قطعاً دغدغه کارآمدی را در این شکل گیری حس می کنند و هر کدام پاسخی برای آن یافته اند که به زودی در رأی اعتماد مجلس به کابینه دوازدهم تجلی پیدا می کند. دورخیز آقای روحانی برای ورود به چنین عرصه ای مهم است. اینکه اتاق فکر او در دفتر ریاست جمهوری، احزاب هوادار و رجال سیاسی همپیمان او چه می گذرد، مهم تر است. چون او در مرحله اول گام نهادن در این وادی باید پاسخگوی تعهدات به کسانی باشد که رأی شیرین او در سال 92 و شیرین تر در سال 96 را مهندسی کردند. این تعهدات باعث می شود او از مسیر اعتدال به عنوان راهبرد اصلی خارج شده و به وادی افراط رود و ساختارشکنی را پیشه کند. تحلیل رفتار و گفتار او در ایام انتخابات و برخی مواضع ساختار شکنانه اش حکایت از این تلخی و تلخکامی دارد. او با آنکه خود را متعهد می دانست برای حفظ ویترین اعتدال، از اصولگرایان در ساخت و چینش دولت خود در دوره یازدهم بهره بگیرد، اما با خروج از این ممشا، به افراطیون اصلاح طلب میدان داد تا پست های کلیدی در دولت و بدنه دولت را اشغال کنند. جریان افراطی اصلاح طلب در دولت دوازدهم سهم بیشتری می خواهد و امروز
گمانه زنی ها در بازسازی چینش اعضای دولت روی همین موضوع متمرکز شده است که سهم اصلاح طلبان افراطی باید در دولت محفوظ باشد و حتی گسترش یابد. هر چه این سهم بیشتر شود سرعت گویش های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی رئیس جمهور برای خروج از چارچوب قانون اساسی و ساختارهای قانونی کشور بیشتر می شود. سرّ اهانت های رئیس جمهور به منتقدین و عدم پاسخگویی به نقدهای مشفقانه نیز همین است.
رئیس جمهور در دولت دوازدهم با سه چالش اساسی روبهروست؛
1- وحدت ملی
رئیس جمهور طبق قانون اساسی، رئیس جمهور همه است نه یک گروه و جریان خاص که به وی رأی داده است. او بنا به سوگندی که می خورد، باید وحدت ملی و انسجام اسلامی را پاس بدارد. آیا با وجود گروه های فشاری مثل احزاب و گروه های منحله اصلاحات در دولت که در سال 88 بر طبل توخالی براندازی می کوبیدند، قادر است وحدت ملی و انسجام اسلامی را حفظ کند؟ فشار این گروه در دولت یازدهم باعث شد فاصله رئیس جمهور با مراجع عالی قدر و نیز علمای بزرگ بلاد، دستخوش آسیب شود. این آسیب موجب آن شد که رئیس جمهور گاهی به قم برود و این آسیب را رفع و رجوع کند، اما روزنامه ها پر است از انعکاس گلایه های مراجع عظام! دولت با سانسور نظرات مراجع سعی می کند این نقادی ها به صورت گفتمان درنیاید. لذا با محرمانه کاری ها جلوی «تحلیل موقعیت» توسط دوستان انقلاب را گرفته است، ولذا دولت در کسب اجماع ملی برای حل مشکلات، توفیقی نداشته است. آیا در دولت دوازدهم همین مسیر را می خواهد برود؟
2- مشکلات اقتصادی و پاسخگویی به مطالبات معیشتی
مشکلات اقتصادی کشور، جدی است. تورم، بیکاری، رکود و آسیب های ناشی از مشکلات اقتصادی، چیزی نیست که بشود با محرمانه کاری، آن را پنهان کرد. بر اساس همه نظرسنجی ها مشکلات معیشتی مردم به ویژه بیکاری، مشکل اصلی جامعه است. مردم امیدوارند معجزاتی که روحانی از برجام در حوزه اقتصاد از آن یاد می کند شکل عملی پیدا کرده و آثار آن را در سفره خود لمس کنند.
چهار سال با وعده و وعید گذشت. آیا چهار سال آینده نیز به همین منوال می خواهد بگذرد؟ مردم می پرسند آیا ما به سوی حل مشکلات اقتصادی می رویم یا به سوی تعمیق بحران اقتصادی ناشی از ضعف مدیریت دولت و نیز فشارهای خارجی؟ در دولت یازدهم این مشکل حل نشد. آیا در دولت آینده این دو مشکل به قوت خود باقی می مانند؟
آمریکا هر روز تحریم های جدیدی وضع می کند، تحریم های قدیم را هم برنداشته است. ما در تهران فکر می کردیم آنها همه برجام را پاره می کنند. عقل سیاسی می گوید آنها هرگز آن قسمت از برجام را که تعهدات ایران است نه تنها پاره نمی کنند بلکه با آب طلا می نویسند و از آن مراقبت می کنند. فقط آن قسمت از برجام را که مربوط به تعهدات خودشان است پاره کرده یا به آن عمل نمی کنند. کل قصه ما و آنها در برجام همین است؛ ما عمل می کنیم، آنها عمل نمی کنند. این یک معامله تلخ است که دولت یازدهم با دشمنان ایران و اسلام انجام داد و آنها هرگز حاضر نیستند این پیمان را در بخش تعهدات ایران نادیده بگیرند، اما در بخش تعهدات خود حتماً نادیده اش می گیرند، کمااینکه نادیده گرفته و پای آن هم ایستاده اند!
3- آینده قدرت ایران در منطقه چیست؟
دولت دوازدهم در دیپلماسی خارجی خود نظر به بدعهدی های آمریکا و فشار روزافزون آنها چه می خواهد بکند؟ این قدرت عظیمی که ناشی از هوشمندی نیروهای مسلح ما در حفظ امنیت ملی و امنیت منطقه ای کسب کرده ایم چه می شود؟ آینده قدرت ما در منطقه چگونه است؟ کارکرد سپاه و ارتش و نیروهای امنیتی و انتظامی مشخص است، ما روز به روز جلو می رویم و دشمن را در همه صحنه ها به عقب نشینی وادار کرده ایم. آیا دولت می خواهد این دستاوردها را حفظ کند یا هر روز با متلک گویی علیه سربازان جان بر کف این ملت در خطوط نبرد با دشمن، دستاوردهایمان را در معرض خطر قرار دهد؟ آیا دولت می خواهد با حفظ وحدت ملی به عنوان اصلی ترین اهرم اقتدار ملی، بر قدرت منطقه ای ایران اسلامی بیفزاید؟
چرا دولت یازدهم بنا را بر بی مهری به حافظان امنیت کشور گذاشت؟ توصیه مشفقانه این است که دولت دوازدهم آن بیراهه ها را رها کند و با تضمین وحدت قوا و اطاعت از رهبری، در صف اول حفظ قدرت منطقه ای و جهانی ایران بایستد و به عنوان نماینده ملت از آن حراست کند. تردیدی نیست که اگر پاسخ درستی به مطالبات معیشتی مردم بدهد، این قدرت قطعاً مضاعف می شود.
امروز منتقدین دولت فقط به کارآمدی دولت آینده و تشریک مساعی برای شکل گیری یک دولت نیرومند فکر می کنند، ولو سهمی در آن نداشته باشند. لذا نقد مشفقانه را لازم می دانند تا دولت در مسیر کارآمدی حرکت کند و در این مسیر، باقی بماند.
اصلاح تعرفهها، یگانه راه مدیریت مصرف برق
علی شمس اردکانی در ایران نوشت:
مصرف برق کشور اخیراً با عبور از 55 هزار مگاوات رکورد جدیدی را به ثبت رسانده و شبکههای برق را در شرایط ریسک کامل قرار داده است. بهطوری که دولت میگوید اگر مصرف از این رقم بالاتر رود خاموشی انکارناپذیر است. به این منظور هر روز اطلاعیه میدهد و از مردم میخواهد که مصرف خود را مدیریت و 10 درصد کم کنند. اما آیا با موعظه میتوان مصرف برق یا حتی آب را مدیریت کرد؟ قطعاً خیر.
تجربه کشورهای موفق نشان میدهد که تنها راه مدیریت مصرف اصلاح تعرفهها و اجرای فازهای بعدی هدفمندی یارانههاست. به طوری که اگر مصرف مشترکی از یک حد استاندارد تجاوز کرد، مجبور به پرداخت هزینه تمام شده آب و برق شود. برای مثال باید قیمت برق مطابق با اصول اقتصاد به مرحله «حساسیت قیمتی تقاضا» برسد و بهصورت پلکانی افزایش یابد. به این ترتیب که اگر مشترکی بیش از حد استاندارد برق مصرف کرد مجبور به پرداخت هزینه تمام شده برق شود. هزینه تمام شده برق شامل قیمت تمام شده تولید، توزیع و انتقال است. همین یک گام کافی است تا مشترکان مصرف برقشان را کاهش دهند. از سوی دیگر باید در ساعات اوج مصرف (پیک) تعرفهها تفاوت فاحشی با زمان کم باری داشته باشد. به طوری که مشترک برق ترجیح دهد مصارف غیر ضرور خود را به ساعات خارج از پیک انتقال دهد. قطعاً اگر این دو اقدام انجام شود، بدون موعظه و تمنا مشترکان برق به دنبال مدیریت مصرف خرید وسایل برقی از جمله تجهیزات سرمایشی استاندارد و انتفال مصرف از ساعات پیک به ساعات خارج از پیک خواهند رفت. در این شرایط مصرفکنندگان اجازه نمیدهند حتی یک لامپ اضافه روشن بماند.
این موضوع در خصوص صنایع و کشاورزی نیز صادق است. برای نمونه، قیمت ارزان برق باعث شده تا کشاورزان دنبال برقی کردن چاههای کشاورزی بروند و شنیده شده که حتی برخی از آنها به سبب ارزان بودن آب و برق برای 3 ماه متوالی موتور چاه را خاموش نمیکنند. مفهوم این عبارت هدر دادن سرمایههای ملی است. اما اگر دولت چاههای کشاورزی را شناسایی و مجهز به کنتورهای هوشمند کند بهطوری که کشاورزان فقط در ساعات 23 الی 5 صبح مجاز به برداشت آب شوند، هم مصرف آب و هم مصرف برق مدیریت خواهد شد. لذا دیگر نیاز نیست نگران مصرف آب و برق بخش کشاورزی باشیم.
از طرف دیگر همزمان با اصلاح تعرفههای برق باید نظام پرداخت یارانههای نقدی نیز اصلاح شود. این سازوکاری که در نظام هدفمندی یارانهها اتخاذ شده بشدت غلط است. دولت پول تولیدکننده بخش خصوصی را به خاطر پرداخت یارانههای نقدی به تمام اقشار جامعه و تعرفه پایین برق نمیتواند بدهد و سرمایهگذاران را ورشکسته میکند اما از سوی دیگر پول نقد حاصل از فروش انرژی را به جیب مردم میگذارد. درحالی که پرداخت یارانه نقدی مسکن است و علاج درد چیز دیگری است. لذا باید نظام پرداخت یارانهها اصلاح شود.
دولت این کار را براحتی میتواند اجرایی کند. برای مثال آیا برای دولت شناسایی کسی که در 5 سال گذشته خودرو وارداتی پلاک کرده یا خانهای با متراژ بالا و در مناطق اعیان نشین خریده، کار دشواری است؟ قطعاً خیر. میتوان این افراد را شناسایی و یارانه آنها را قطع کرد. با اصلاح جامعه هدف یارانهها و تعرفههای آب و برق منابعی ایجاد خواهد شد که میتوان صرف تأمین پایدار آب و برق تمام اقشار جامعه کرد. با افزایش درآمدهای برق این صنعت مانند تمام کشورهای جهان اقتصادی خواهد شد و دولت با کمک بخش خصوصی میتواند نیروگاه بسازد. آن زمان نیاز نیست که از مردم خواهش کنیم تا مصرفشان را مدیریت کنند. حتی عکس آن، هر قدر مصرف بالاتر رود درآمدهای دولت بیشتر خواهد شد.
در این شرایط است که استفاده از انرژی تجدیدپذیر نیز توجیه فنی و اقتصادی پیدا خواهد کرد و خانوادهها به دنبال نصب صفحههای خورشیدی بر بام منازل خود خواهند رفت. این پنلهای خورشیدی در ساعات 14 الی 15 بیشترین تولید برق را خواهند داشت که این زمان مصادف با پیک مصرف برق است.
از این طریق براحتی و بدون تقاضاهای مکرر از مردم برای کاهش مصرف، پیک بار مدیریت خواهد شد. در نتیجه علاج تمام مشکلات صنعت برق و حتی آب اصلاح تعرفههاست.
تحریمهای جدید و روح برجام
صادق زیباکلام در شرق نوشت:
یکی از موارد اتهامی مخالفان برجام در نزدیک به دو سالی که از تصویب آن میگذرد، این بوده که آمریکاییها تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشتهاند. مخالفان، وضع این تحریمها را اولا مغایر با برجام میدانند، ثانیا معتقدند این اقدام یعنی نقض برجام و برخلاف آنچه دولت روحانی و وزارت خارجهاش مدعی هستند، طرف آمریکایی نه تنها به تعهدات خودش در برجام عمل نکرده؛ بلکه یک گام هم جلوتر آمده و با وضع تحریمهای جدید بعد از برجام مغایر آن عمل کرده است. آخرین مورد آن هم وضع تحریمهای جدید از سوی واشنگتن علیه برخی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی ایران بود که دو هفته پیش صورت گرفت. برخلاف نظر دکتر ظریف که معتقد بود چون شورای امنیت با وجود فشارهای آمریکا حاضر نمیشود فعالیتهای موشکی ایران را مغایر با برجام اعلام کند، آن را یک پیروزی دپیلماتیک برای ایران اعلام میکند، مخالفان برجام نهتنها نشست اخیر شورای امنیت را موفقیت ایران ندانستند؛ بلکه وضع تحریمهای جدید را شکست دیگری برای دپیلماسی مصالحه در برابر دیپلماسی مقاومت خواندند.
آیا مخالفان برجام در ایران درست میگویند و وضع تحریمهای دو سال گذشته ازجمله تحریمهای اخیر آمریکا نقض برجام است؟ در پاسخ باید گفت وضع تحریمهای جدید برخلاف ادعای مخالفان آقای روحانی به معنای نقض برجام نیست. خیلی کلی گفته باشم، تحریمهای واشنگتن علیه ایران را که از زمان اشغال سفارت آن کشور در ١٣ آبان ٥٨ آغاز میشود، اساسا باید به سه دسته اصلی تقسیم کرد. دسته اول تحریمهایی که به گفته آمریکاییها نقض حقوق بشر در ایران خوانده میشود؛ گروه دوم دربرگیرنده آنچه آمریکاییها حمایت ایران از تروریسم عنوان میکنند و دسته سوم مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران بود. مذاکرات هستهای که با رویکارآمدن دولت یازدهم آغاز شدند و نهایتا منجر به توافق وین و «برجام» شد، اساسا وارد تحریمهای دو گروه اول نمیشدند؛ بنابراین آن تحریمها نهتنها به قوت خودشان باقی ماندند؛ بلکه واشنگتن میتواند بر آنها افزوده یا بکاهد. همچنان که در عمل این اتفاق افتاده و طرف آمریکایی، تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشته است.
نکته دومی که درباره تحریمهای پسابرجام باید گفت، تلاشهای ایران در دورزدن تحریمها در گذشته است. میدانیم که تلاشهای زیادی در دولت قبل به منظور دورزدن تحریمها صورت میگرفت. ما نام این اقداماتمان را «دورزدن تحریمها» و آمریکاییها نام آن را «نقض تحریمها» میگذارند. شماری از تحریمهای بعد از برجام بهواسطه کشف دورزدن تحریمها در گذشته وضع شده که ارتباطی با برجام پیدا نمیکنند؛ اما مخالفان دولت، بدون اشاره به هیچیک از این مسائل، طرف مقابل را متهم به نقض برجام میکنند. هیچگاه هم نمیگویند که واشنگتن به کدام دلیل به تحریمهای جدید یا مجازاتهای تازه علیه ایران اقدام کرده است. فقط با صدای بلند اعلام میکنند با وجود ادعای دولت یا آقای ظریف مبنی بر به اجرا درآمدن برجام، آمریکاییها یک بار دیگر با اعلام تحریمهای جدید به تعهدات خودشان در برجام عمل نکردهاند و بهرهبرداریهای دیگر. مسئله مهم دیگری که مخالفان برجام به آن اشاره نمیکنند، «روح برجام» است. اصطلاح «روح برجام» را نخستین بار، نگارنده در یادداشت خود در روزنامه «شرق» به کار بردم. در آن یادداشت توضیح دادم در کنار و افزون بر سند صدوچند صفحهای توافق هستهای، برجام دارای یک «روح» هم بود.
روح برجام شامل رفتن به سمت «تنشزدایی» و برداشتن گامهایی برای کاهش تنش و دشمنی میان ایران و آمریکا میشد. صد البته که آن انتظار فقط از ایران نمیرفت؛ بلکه شامل تندروهای آمریکایی که به چیزی کمتر از نبود جمهوری اسلامی ایران رضایت نمیدهند هم میشد؛ اما واقعیت تلخ آن است که با وجود انتظارات و بیم و امیدهایی که توافق تاریخی هستهای و فضای پسابرجام ایجاد کرده بود، هیچ تغییری در کاهش حجم دشمنی میان دو کشور اتفاق نیفتاد و مواضع تند با همان شدت و حدت گذشته ادامه یافت. گویی هم در ایران و هم در آمریکا جریاناتی بودند که اصرار میکردند نشان دهند با وجود برجام و فضای آرامتری که در مناسبات میان تهران و واشنگتن برقرار شده، همچنان شرایط گذشته ادامه دارد. گروهی در ایران در دو، سه سال اخیر، گفتمان آمریکاستیزی را با تأکید و رنگ و لعاب بیشتری ادامه دادند. تندروهای آمریکایی هم متقابلا از آتش دشمنی و مقابله با ایران اسلامی کم نکردند. در این طرف هم هیچگاه به این نکته ساده و ابتدایی اشاره نشد که این یا آن تحریم و این یا آن اقدام خصمانه آمریکاییها علیه ایران به کدام دلیل انجام شده است؟