به گزارش مشرق به نقل از گل ، در فصل قبل همانگونه که خارج از زمین توسط هوادارانش «فراتر از یک باشگاه» خطاب میشد، در داخل زمین هم از نگاه مدرسان فوتبال «فراتر از یک تیم» بود.میتوان گفت حالا سبک بازی بارسا تبدیل به یک مدل فراگیر شده است و هرکسی دلش میخواهد توپ را همانطور به حرکت در بیاورد که ستارههای آبی و اناری به حرکت در میآورند.
ژوزف ونگلوش، مدرس فوتبال چکتبار و افسانهای، صبح پس از فینال فصل پیش گفت: «اینکه میبینم بارسلونا اینقدر به بازی ارزش میدهد، موجب خوشحالی من است. تماشای آنها به تو احساسی زیبا میبخشد مثل وقتی که به تئاتر میروی. ستارههایی را میبینی که در حال بازی خودشان هستند اما در عین حال خود را جزیی از صحنه میدانند و برای تیمشان بازی میکنند».
در آن روز صبح قطعا بسیاری از مربیان دنیا که پس از قهرمانی رویایی بارسا از خواب رویایی بلند شده بودند آرزو میکردند ای کاش خودشان و تیمشان بخشی از رویای شب قبل باشند، همگی در این فکر بودند که با تیمشان بتوانند مثل بارسا بازی کنند یا راهی برای شکست دادن آن بیابند. یکی از مربیان دانمارکی حتی چنین جملهای را به یادگار گذاشته است: «بهترین راه برای رویارویی با ژاوی و مسی بازنشستگی است.» یعنی تماشای شعبده آنها از روی سکوها نه از روی نیمکت.
اما آیا بارسا قابل شبیهسازی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید عوامل زیادی را بررسی کرد؛ مثل اینکه 11 تن از 18 بازیکنی که در روز فینال لیگ قهرمانان 11-2010 پا به محوطه بازی گذاشتند، فارغالتحصیل آکادمی باشگاه یعنی لاماسیا بودند. آنها از سنین پایین به فرهنگ فوتبال خو کردهاند که به قول گوآردیولا «بر پایه اصالت کار و اصالت خانواده، با هدف رشد شخصیت و کیفیت سازگار با یک بازی سریع تکنیکی در تلفیق با جابهجایی سریع و تفکر، بنا شده است».
به بیان دیگر سبک بازی از آموزش جهانی فوتبالیستها و ارزشهای بشری نشأت میگیرد نه در خلال چند ساعت حضور در زمین تمرین.
ماسیمو آلگری، توماس شاف، هووارد ویلکینسون و فابیو کاپلو در کنار ژوزف ونگلوش در تیمی از مربیان حضور داشتند که صبح فردای فینال، به بررسی سبک بازی بارسا پرداختند.کاپلو با بیان تقسیمبندیهایی گفت: «مدل بارسلونا قابل کپیبرداری نیست ولی میتوانید از ویژگیهای بازی آنها درس بگیرید. برای مثال، بارسلونا توپ را زودتر از هر تیم دیگری پس میگیرد و این چیزی است که میتوان کپیبرداری کرد».
توماس شاف هم این را تصدیق میکرد: «وقتی بارسلونا توپ را از دست میدهد، آنها بلافاصله میروند و بیمحابا حمله میبرند تا آن را پس بگیرند. آنها در تشخیص اینکه کی، کجا و چگونه دفاع کنند عالی هستند و اینگونه هیچ فضایی برای بازی به حریف نمیدهند».
ماسیمیلیانو آلگری هم خاطرنشان میکرد: «آنها از نظر روانی آماده ریسک و حمله با تعداد زیاد هستند».در نهایت هووارد ویلکینسون هم این ایده را کامل کرد: «این حقیقت که آنها حمایت عددی خوبی از حملاتشان دارند به این معنی است که آنها بازیکنانی در شرایط ایدهآل دارند تا برای بازپسگیری توپ بلافاصله پس از دست دادن آن تلاش کنند».
اگر بار دیگر به پرسش اولیهمان در اینباره که آیا سبک بازی بارسا قابل کپیبرداری است یا خیر؟ بازگردیم، به نکاتی دیگر میرسیم: «کدام عناصر فلسفه بازی بارسلونا در برنامه رشد بازیکنانش گنجانده شدهاند؟» و «قهرمان 2011 اروپا به چه لحاظ میتواند الگو قرار گیرد؟»
Pep: We put on an exhibition against Viktoria
کمتر بدو، بیشتر پاس بده
برای رسیدن به پاسخ پرسشهای فوق بهتر است یکی از ابعاد کاملا متفاوت سبک بازی بارسا با دیگر رقبایش در فصل 11-2010 لیگ قهرمانان را بررسی کنیم. در حالی که سایر تیمها مجبورند برای مالکیت بیشتر توپ، بیشتر بدوند، آبی و اناریها با کمترین میزان دوندگی به بالاترین سطح مالکیت توپ دست یافتهاند.
در فصل گذشته لیگ قهرمانان بازیکنان در سراسر مسابقات مجموعا 14 هزار کیلومتر(و بهطور دقیق 875/ 054/ 14 متر) دویدهاند که این 3 برابر فاصله دورترین شهرهای غربی و شرقی این تورنمنت نسبت به یکدیگر یعنی لیسبون و غازان و 5 برابر فاصله شمالیترین و جنوبیترین شهرها، گلاسکو و آتن است.
به طور متوسط هر یک از 32 تیم فصل گذشته لیگ قهرمانان، 439/112 متر در هر مسابقه دویدهاند. البته فاصله اندکی بین تیمها وجود دارد، طوری که نیمی از تیمهای حاضر بین 110 هزار و 113 هزار متر دویدهاند اما فاصله بین صدر و انتهای جدول دوندگی اندک نیست، طوری که غازان به عنوان دوندهترین تیم اروپا 14 درصد بیشتر از اینترمیلان، کمتحرکترین تیم،مساحت زمین را پوشش داده است
.اما 8 تیم از 10 تیم دوندهتر این جدول در همان مرحله گروهی حذف شدهاند و بهطور متوسط 16 حذف شده مرحله گروهی 476/113 متر دویدهاند که این در مقایسه با میانگین 401/111 متری که تیمهای صعودکننده از گروه دویدهاند، تفاوت معناداری را نشان میدهد و از آن جالبتر اینکه میانگین دویدن 8 تیم پایانی جام از این هم کمتر است و به 240/11 متر نزول میکند.
در این بین بارسلونا که صاحب بالاترین میزان مالکیت توپ در فصل قبل بوده است در جدول دوندگی جزو 2 تیم آخر است و منچستریونایتد نایبقهرمان هم تنها کمی بیش از بارسا دویده است. به وضوح میتوان دید نسبتی تقریبا معکوس بین میزان دوندگی تیمها و میزان پاسهای صحیحشان وجود دارد.
تیمهایی که به مرحله حذفی لیگ قهرمانان رسیدهاند بهطور میانگین 22 درصد بیش از تیمهای حذف شده گروهی در هر بازی پاس به هم رساندهاند. از میان 16 تیمی که پیش از کریسمس 2011 با جام قهرمانان گذشته وداع کردند تنها آژاکس و بازل از میانگین 500 پاس در هر مسابقه فراتر رفتهاند و از میان آنهایی که در سال 2011 به رقابت در تورنمنت ادامه دادند شالکه، تاتنهام، مارسی و رم کمتر از 500 پاس در هر مسابقه دادهاند.
چند صباح قبل در جامجهانی 2002، بسیاری از بزرگان فوتبال چنین نتیجه میگرفتند که ملاک موفقیت تیمهای مدرن بیشتر دویدن است اما حالا لیگ قهرمانان اروپا به عنوان یک رقابت پیشتاز باشگاهی فصل جدیدي گشوده است که در آن تیمهای موفقتر، سطح کمتری از زمین را پوشش میدهند و در عوض با پاسهای سالم بیشتری ارتباط تیمیشان را شکل میدهند. آیا این به معنای گسترش الگوی بارسا در اروپا نیست؟
ژوزف ونگلوش، مدرس فوتبال چکتبار و افسانهای، صبح پس از فینال فصل پیش گفت: «اینکه میبینم بارسلونا اینقدر به بازی ارزش میدهد، موجب خوشحالی من است. تماشای آنها به تو احساسی زیبا میبخشد مثل وقتی که به تئاتر میروی. ستارههایی را میبینی که در حال بازی خودشان هستند اما در عین حال خود را جزیی از صحنه میدانند و برای تیمشان بازی میکنند».
در آن روز صبح قطعا بسیاری از مربیان دنیا که پس از قهرمانی رویایی بارسا از خواب رویایی بلند شده بودند آرزو میکردند ای کاش خودشان و تیمشان بخشی از رویای شب قبل باشند، همگی در این فکر بودند که با تیمشان بتوانند مثل بارسا بازی کنند یا راهی برای شکست دادن آن بیابند. یکی از مربیان دانمارکی حتی چنین جملهای را به یادگار گذاشته است: «بهترین راه برای رویارویی با ژاوی و مسی بازنشستگی است.» یعنی تماشای شعبده آنها از روی سکوها نه از روی نیمکت.
اما آیا بارسا قابل شبیهسازی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید عوامل زیادی را بررسی کرد؛ مثل اینکه 11 تن از 18 بازیکنی که در روز فینال لیگ قهرمانان 11-2010 پا به محوطه بازی گذاشتند، فارغالتحصیل آکادمی باشگاه یعنی لاماسیا بودند. آنها از سنین پایین به فرهنگ فوتبال خو کردهاند که به قول گوآردیولا «بر پایه اصالت کار و اصالت خانواده، با هدف رشد شخصیت و کیفیت سازگار با یک بازی سریع تکنیکی در تلفیق با جابهجایی سریع و تفکر، بنا شده است».
به بیان دیگر سبک بازی از آموزش جهانی فوتبالیستها و ارزشهای بشری نشأت میگیرد نه در خلال چند ساعت حضور در زمین تمرین.
ماسیمو آلگری، توماس شاف، هووارد ویلکینسون و فابیو کاپلو در کنار ژوزف ونگلوش در تیمی از مربیان حضور داشتند که صبح فردای فینال، به بررسی سبک بازی بارسا پرداختند.کاپلو با بیان تقسیمبندیهایی گفت: «مدل بارسلونا قابل کپیبرداری نیست ولی میتوانید از ویژگیهای بازی آنها درس بگیرید. برای مثال، بارسلونا توپ را زودتر از هر تیم دیگری پس میگیرد و این چیزی است که میتوان کپیبرداری کرد».
توماس شاف هم این را تصدیق میکرد: «وقتی بارسلونا توپ را از دست میدهد، آنها بلافاصله میروند و بیمحابا حمله میبرند تا آن را پس بگیرند. آنها در تشخیص اینکه کی، کجا و چگونه دفاع کنند عالی هستند و اینگونه هیچ فضایی برای بازی به حریف نمیدهند».
ماسیمیلیانو آلگری هم خاطرنشان میکرد: «آنها از نظر روانی آماده ریسک و حمله با تعداد زیاد هستند».در نهایت هووارد ویلکینسون هم این ایده را کامل کرد: «این حقیقت که آنها حمایت عددی خوبی از حملاتشان دارند به این معنی است که آنها بازیکنانی در شرایط ایدهآل دارند تا برای بازپسگیری توپ بلافاصله پس از دست دادن آن تلاش کنند».
اگر بار دیگر به پرسش اولیهمان در اینباره که آیا سبک بازی بارسا قابل کپیبرداری است یا خیر؟ بازگردیم، به نکاتی دیگر میرسیم: «کدام عناصر فلسفه بازی بارسلونا در برنامه رشد بازیکنانش گنجانده شدهاند؟» و «قهرمان 2011 اروپا به چه لحاظ میتواند الگو قرار گیرد؟»
Pep: We put on an exhibition against Viktoria
کمتر بدو، بیشتر پاس بده
برای رسیدن به پاسخ پرسشهای فوق بهتر است یکی از ابعاد کاملا متفاوت سبک بازی بارسا با دیگر رقبایش در فصل 11-2010 لیگ قهرمانان را بررسی کنیم. در حالی که سایر تیمها مجبورند برای مالکیت بیشتر توپ، بیشتر بدوند، آبی و اناریها با کمترین میزان دوندگی به بالاترین سطح مالکیت توپ دست یافتهاند.
در فصل گذشته لیگ قهرمانان بازیکنان در سراسر مسابقات مجموعا 14 هزار کیلومتر(و بهطور دقیق 875/ 054/ 14 متر) دویدهاند که این 3 برابر فاصله دورترین شهرهای غربی و شرقی این تورنمنت نسبت به یکدیگر یعنی لیسبون و غازان و 5 برابر فاصله شمالیترین و جنوبیترین شهرها، گلاسکو و آتن است.
به طور متوسط هر یک از 32 تیم فصل گذشته لیگ قهرمانان، 439/112 متر در هر مسابقه دویدهاند. البته فاصله اندکی بین تیمها وجود دارد، طوری که نیمی از تیمهای حاضر بین 110 هزار و 113 هزار متر دویدهاند اما فاصله بین صدر و انتهای جدول دوندگی اندک نیست، طوری که غازان به عنوان دوندهترین تیم اروپا 14 درصد بیشتر از اینترمیلان، کمتحرکترین تیم،مساحت زمین را پوشش داده است
.اما 8 تیم از 10 تیم دوندهتر این جدول در همان مرحله گروهی حذف شدهاند و بهطور متوسط 16 حذف شده مرحله گروهی 476/113 متر دویدهاند که این در مقایسه با میانگین 401/111 متری که تیمهای صعودکننده از گروه دویدهاند، تفاوت معناداری را نشان میدهد و از آن جالبتر اینکه میانگین دویدن 8 تیم پایانی جام از این هم کمتر است و به 240/11 متر نزول میکند.
در این بین بارسلونا که صاحب بالاترین میزان مالکیت توپ در فصل قبل بوده است در جدول دوندگی جزو 2 تیم آخر است و منچستریونایتد نایبقهرمان هم تنها کمی بیش از بارسا دویده است. به وضوح میتوان دید نسبتی تقریبا معکوس بین میزان دوندگی تیمها و میزان پاسهای صحیحشان وجود دارد.
تیمهایی که به مرحله حذفی لیگ قهرمانان رسیدهاند بهطور میانگین 22 درصد بیش از تیمهای حذف شده گروهی در هر بازی پاس به هم رساندهاند. از میان 16 تیمی که پیش از کریسمس 2011 با جام قهرمانان گذشته وداع کردند تنها آژاکس و بازل از میانگین 500 پاس در هر مسابقه فراتر رفتهاند و از میان آنهایی که در سال 2011 به رقابت در تورنمنت ادامه دادند شالکه، تاتنهام، مارسی و رم کمتر از 500 پاس در هر مسابقه دادهاند.
چند صباح قبل در جامجهانی 2002، بسیاری از بزرگان فوتبال چنین نتیجه میگرفتند که ملاک موفقیت تیمهای مدرن بیشتر دویدن است اما حالا لیگ قهرمانان اروپا به عنوان یک رقابت پیشتاز باشگاهی فصل جدیدي گشوده است که در آن تیمهای موفقتر، سطح کمتری از زمین را پوشش میدهند و در عوض با پاسهای سالم بیشتری ارتباط تیمیشان را شکل میدهند. آیا این به معنای گسترش الگوی بارسا در اروپا نیست؟