به گزارش مشرق، «دکتر محمدمهدی مظاهری» طی یادداشتی نوشت:
زمانی که حدود دو سال پیش پادشاه عربستان، امیر مقرن ولی عهد وقت را از صحنه خارج و امیر محمد بن نایف را به جای او به عنوان وارث تاج و تخت معرفی نمود و پس از آن جوانترین پسر خود، امیر محمد بن سلمان را که به تازگی وزیر دفاع شده بود، به عنوان نایب ولیعهد معرفی کرد، بر همگان آشکار شد عربستان سعودی به سمت سیاستهایی جدید در عرصه داخلی و بین المللی به پیش می رود.
کشوری که به داشتن پادشاهان سالمند عادت کرده بود، یک شبه صاحب ولیعهدی شده بود که پنجاه و چند سال داشت و جانشینش هم سی ساله بود. در آن زمان کمتر کسی تصور می کرد پادشاه عربستان بخواهد روند تحولات را به جایی برساند که به ولیعهدی و در نهایت پادشاهی فرزند جوانش ختم شود؛ اما ظاهرا دیگر هیچ کاری از این پادشاهی مطلقه بعید نیست.
در روزهای اخیر در عربستان فردی به ولیعهدی برگزیده شده که ۳۱ سال بیشتر ندارد؛ اما در دو سال اخیر، به عنوان وزیر دفاع و رئیس شورای اقتصاد و توسعه بخش عمده ای از سیاستهای داخلی و خارجی کشورش را رهبری کرده است. در عرصه داخلی انجام تحولات و اصلاحات اقتصادی برای مدرنیزه کردن عربستان همچون کاهش اتکای ان به نفت و نیز خصوصی سازی اقتصاد به شاهزاده جوان واگذار شده است.
بازتر کردن فضای اجتماعی و اعطای حقوق و ازادی های بیشتر به زنان و جوانان نیز تحرکاتی بحثبرانگیز در حوزه اجتماعی اند که طرح و عملی ساختن آنها تنها از شاهزاده ای همچون محمد بن سلمان بر می آید. در عرصه خارجی اما؛ او تئوریسین و فرمانده حمله به یمن بوده و با تاختن به اندیشه مهدویت در کشور شیعی ایران، معتقد است "هیچ نقطه مشترکی میان ایران و عربستان نیست و عربستان نباید منتظر تبدیل شدن کشورش به میدان جنگ شود، بلکه باید تلاش کند نبرد را به درون ایران بکشاند".
او کوشیده است مناسبات کشورش را با ایالات متحده تقویت کرده و ترامپ را از موضع ضدیت با عربستان و اتهام زنی به این کشور برای حمایت از تروریسم، به سمت دوستی و همپیمانی با عربستان سوق دهد.
محمد بن سلمان جوانی غرب گرا، ماجراجو، تند رو و فاقد تدبیر و مصلحت اندیشی های لازم برای یک رهبر سیاسی است و این امر در منطقه پر آشوب خاورمیانه به معنای بی ثباتی و جنگ افروزی خواهد بود. ولیعهد جدید عربستان سودای تبدیل قهری عربستان به قدرت اول منطقه را در سر دارد و می کوشد این امر را از طریق به انقیاد کشاندن کشورهای عرب و تهدید و ارعاب سایر قدرتهای منطقه انجام دهد.
این در حالی است که کشورهایی همچون ایران و ترکیه ثابت کرده اند که حاضر به پذیرش قدرت طلبی های عربستان نخواهند بود و نمونه بحران قطر و البته همراهی تنها سه کشور با عربستان در تحریم قطر نشان می دهد که کشورهای عربی نیز از رویه پیشین خود فاصله گرفته اند و دیگر حاضر به پذیرش بی چون و چرای سیاستهای عربستان سعودی نیستند.
او هیچ درکی از قدرت نرم و لزوم کسب مشروعیت و مقبولیت برای عملکرد کشورش ندارد و صرفا به برتری با کمک قدرت سخت افزاری و خریدهای تسلیحاتی بیشتر می اندیشد. چنین رویه ای برای کشوری که از تأمین امنیت بومی برای کشورش عاجز است، به معنای ادامه خریدهای تسلیحاتی هنگفت در سالهای آتی، رونق رقابتهای تسلیحاتی در منطقه و جستجوی مناطقی جدید برای کاربرد این تسلیحات خواهد بود.
از سوی دیگر می توان پیش بینی نمود کشورهای صادر کننده تسلیحات بویژه آمریکا و انگلیس نیز بواسطه منافعی که در فروش تسلیحات و مداخله در سیستم امنیتی خلیج فارس دارند، به سیاست دو گانه محکومیت ظاهری تروریسم و حمایت عملی از کشورهای حامی تروریسم ادامه خواهند داد.
البته چند عامل بازدارنده وجود دارد که ممکن است در بلند مدت سیاستهای ولیعهد فعلی و پادشاه آتی عربستان را تا حدی تعدیل کند؛ در عرصه داخلی ممکن است انتخاب خارج از عرف محمد بن سلمان به ولیعهدی، تلاش وی برای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در فضای سنتی عربستان و پیامدهای وخیم جنگ افروزی های منطقه ای کنونی وی، سبب اعتراضات داخلی شود و افسار این شاهزاده بی ترمز را بکشد.
اعتراضات پراکنده ای که در حال حاضر به ولیعهدی محمد بن سلمان صورت گرفت که البته همه انها هم به دلیل فضای بسته رسانه ای این کشور منتشر نشد، حکایت از آن دارد که در صورت پادشاهی محمد بن سلمان، او با چالشهایی از طرف رقبای مدعی قدرت مواجه خواهد شد.
ولیعهد جوان با پشت پا زدن به سنت های نظام قدرت که ولایت عهدی فرزند بزرگتر بود، تعداد زیادی از عموزادگان بزرگتر را کنار زده در حالی که او حتی بزرگترین فرزند پادشاه کنونی نیز نیست.
چنین رویه ای در نظام سیاسی سنتی عربستان زمینه ساز تنش بوده و بنابراین چنانکه تغییری در وضعیت ولایت عهدی محمد بن سلمان صورت نگیرد و او به پادشاهی برسد, به احتمال زیاد در سالهای آینده شاهد عدم مشروعیت فراگیر پادشاه، اعتراضات داخلی و بی ثباتی در این کشور عربی خواهیم بود. روندی که مقامات عربستان را به مسائل داخلی مشغول کرده و از مداخلات منطقه ای بیشتر باز خواهد داشت.
در عرصه خارجی نیز ادامه روند کاهش قیمت نفت و بالا رفتن هزینه جنگ طلبی های این کشور توسط کشورهای مستقل، می تواند ضربه ای اساسی به سیاستهای خصمانه عربستان وارد کرده و جلوی جاه طلبی های منطقه ای این کشور را بگیرد. بنابراین هر چند در آینده بلند مدت احتمالا شاهد تعدیل سیاستهای منطقه ای عربستان خواهیم بود؛ اما در آینده کوتاه مدت و میان مدت رویه تجاوزکارانه و خصمانه فعلی این کشور ادامه خواهد یافت.