به گزارش مشرق، حسین شمسیان در یادداشتی نوشت: سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت امام راحل عظیمالشان، همچون همیشه مشحون از حکمتها و درسهای بزرگی بود که اگر به کار بسته شود، دستیابی به اهداف بلند و متعالی کشورمان را بسیار نزدیکتر و ممکنتر میکند.تداوم روحیه انقلابی و بسیج نیروهای جوان، دومحور مهمی بود که در کنار سایر نکات برجسته دیده میشد و باید آن را کلید برونرفت از وضع موجود دانست.
برای هریک از این دو محور،می توان و باید تحلیلها و راهبردهای متعددی نوشت و ارائه کرد اما به قدر این مجال، نکاتی به اختصار میتوان برشمرد:
1- نکته مهم نخست،تقابل دروغین عقلانیت با انقلابیگری است. در سالهای اخیر برخی همه رفتارهای سالیان نخست انقلاب را غیرعقلانی میدانستند و مردم را به عبور از آن حرفها و رفتارها و بازگشت به عقل دعوت میکردند! فراموش نمیکنیم سخنان کسی را که صراحتا گفته بود: «با برخی شعارها چند روز، چند هفته، یکسال، چند سال میشود کار کرد! بس است دیگر حالا باید عقلانیت را در پیش گرفت»! این سم مهلک و جفای عظیم به انقلاب و مردم انقلابی و بالاتر از همه، به امام انقلاب است. معلوم است که معتقدان به این سخنان نه انقلاب را شناختهاند و نه بهرهای از مفهوم عقلانیت دارند. از منظر این عده، عقلانیت یعنی تن دادن به قواعد حاکم بر دنیا و هر حرکتی جز در این مسیر،خلاف عقل است!
یعنی پذیرش اینکه آمریکا آقای دنیاست و ما نوکر!یعنی پذیرش اینکه آمریکا کدخداست و ما رعیت! با چنین منطقی، هر حرکتی که این نظم جهانی را دچار نوسان کند، غیرعقلانی و مردود است. این مبنایی کاملا مادی، بریده از آسمان و مددهای غیبی و ناامید از مردم و نیروی لایزال جوانان کشور است. اما راه امام و عمر قریب 40 ساله انقلاب،خلاف این را به ما نشان میدهد و سخنان رهبر حکیم انقلاب مهر باطل بر این دست ذهنیات بیمار میزند.«میشنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح میکنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛ عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که میتواند حقایق را به ما نشان بدهد.
ببینید! کِی بود آنوقتی که امام، آمریکا را بهعنوان شیطان بزرگ معرّفی کرد و بهعنوان یک موجود یا دولت غیرقابل اعتماد معرّفی کرد؛ این را سالها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛ امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا غیرقابلاعتماد است.»
2- اما این انقلابیگری منطبق با عقلانیت چیست و چه مشخصهها و مولفههایی دارد؟ چرا عدهای اصرار دارند بدون هیچ منطق و ضابطهای، انقلابی بودن را خلاف عقلانیت معرفی کنند!؟ واقعیت این است که ناکامی در استفاده از ظرفیتهای داخلی، ناتوانی در حل مشکلات، دنیادوستی و آلوده شدن به انواعی از مسائل و مفاسد، بیحالی و تن آسایی و علل دیگری همچون این علل باعث شده برخی اصل ضرورت انقلابی بودن را نفی کنند! یعنی به جای بالا کشیدن قد خود، به جای اصلاح رفتار و منش خود، به جای دست کشیدن از راههای غلط خود، راه مردم انقلابی را تخطئه کنند و هر صدای برخاسته از بطن انقلاب را تمسخر و ریشخند کنند! شاید بتوان این عده را مصداق این آیه کریمه قرآن دانست که میفرماید:« ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوأی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن سرانجام کسانی که بدی کردند بدترین سرانجام بود زیرا که نشانههای خدا را دروغ شمردند و روالشان بر این بود که آن را مسخره کنند.
سوره مبارکه روم آیه 10» اما رهبر انقلاب عقلانیت منطبق بر انقلابیگری را اینگونه توصیف کردند: «عقلانیّت معنایش این است که انسان اصالتها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیه به مردم است؛ عقلانیّت، تکیه به نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت اینها است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آنها بکند. اینها عقلانیّت نیست؛ عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما میگوید.»
3- اما چه کسانی و چرا میخواهند ملت ما را بار دیگر به دامن آمریکا بازگردانند!؟ کدام ماموریت یا کدام غفلت و بیخبری کار را به این نقطه رسانده است؟ چه چیز باعث شده برخی بکوشند تلاش شکوهمند و تاریخی یک ملت برای زندگی مستقل در دنیای پرفشار و دیکتاتوری کنونی را نادیده بگیرند و ساز بازگشت کوک کنند!؟ رهبر انقلاب از کدام اندیشه باطل که قصد نزدیکی به آمریکا دارد سخن میگوید؟ نمیتوان انکار کرد که برخی ناچیزترین اهداف را دستمایهای برای تسلیم ملت، قربانی کردن انقلاب و پا گذاشتن روی بلندترین آرمانهای ملی و انقلابی مردم ما کردهاند. آرمانهایی که الهامبخش ملل عالم بوده و هست. تلاش آنها برای بازگرداندن ملت از راه آمده، تلخ و تاسف انگیز است. شاید اگر پنجاه سال دیگر جماعت منصف و متفکری رفتار این روزهای برخی را از سر آسیب شناسی بررسی کنند،به این جمله برسند که «محال است کسی از سر دلسوزی، خوشبینی، خوش خیالی، قصد خدمت و ... بکوشد ملتی را در آستانه رسیدن به قله، از راه آمده برگرداند و آنها را از نقطه آقایی، بار دیگر به ورطهنوکری و بندگی برگرداند.» متاسفانه وضع کنونی برخی اندیشههای بیمار چنین است.
اما مراد از ناچیزترین اهداف، مراد از اهداف کوتاه مدتی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و آن را بهانه برخی برای ارتجاع دانستند چیست؟ برخی میکوشند رفاه و آسایش مردم را در این کفه قرار دهند! این ترفندی شوم و ناجوانمردانه است و قطعا یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی ،رسیدگی به حال و روز مردم بوده است. از قضا کسانی این مضمون ناروا را کوک میکنند که خود، غرق در دنیای حاصل از بیتالمالند! کسانی که دستشان تا آرنج در جیب مردم است و ثمره حیات آنها را ظالمانه میمکند. این جماعت ناکارآمد و ناتوان از گشودن گرههای زندگی مردم و نسل جوان،اقرار نمیکنند که در طول سالها، با معیشت مردم چه کردهاند، بلکه علت این مشکلات را انقلابی بودن میدانند! این همان هدف ناچیز و کوتاه مدت است.
یعنی ماندن در قدرت به هر قیمتی، حتی به قیمت فروختن انقلاب و آرمانهای یک ملت به پاخاسته! این همان نکته تلخ و عبرتآموز است که مصادیق متعدد آن در تاریخ اسلام هم وجود دارد. رهبر انقلاب این نکته را به خوبی دیدند و هم در نفی آن و هم در راه مقابله با آن اینگونه فرمودند: «اینجور نباشد که ما بهخاطر اهداف کوتاهمدّت، بهخاطر تحوّلات گوناگون عرصه سیاستهای روزمرّه و زودگذر، از آن ارزشهای والا فراموش کنیم، انقلاب را فراموش کنیم. امروز ما اگر میخواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در میدان اقتصاد پیش برویم، اگر میخواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج داریم به جرئت و اعتمادبهنفسی که انقلاب به یک ملّت میدهد و به ما داد. آن جرئت و اعتمادبهنفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید. امروز ملّت ایران به آن اعتمادبهنفس نیاز دارند»
4- جریان وازده و آرزومند تسلیم،یک دروغ بزرگ و یک ترس موهوم را بعنوان دلیل موجه برای چوب حراج زدن به آرمانهای انقلاب بر سر دست گرفته است و آن چیزی نیست جز دلسوزی ظاهری و دروغین برای مردم و ترساندن مردم از هزینههای تقابل با آمریکا! درحالیکه ملت ما 38 سال قبل و با پیروزی انقلاب اسلامی، همه این هزینه را داده و اتفاقا امروز روز میوه چینی از نهال نورس آن روز و درخت تناور امروز است. کدام منطق و عقلی حکم میکند پس از 4 دهه هزینه دادن، پس از 4 دهه رنج و سختی و فراز و نشیب، ناگهان اره پای درخت انقلاب بگذاریم و همه دستاورد خود را نابود کنیم با این ترس موهوم که ممکن است هزینه بدهیم!؟چه هزینهای بالاتر از هزینههای پیشین!؟ ملت ما در هشت سال جنگ با نثار بیش از 300 هزار شهید و تقدیم میلیونها جانباز و مجروح به آستان الهی، بالاترین هزینه را برای اعتلای کلمه توحید و اهتزاز پرچم انقلاب اسلامی داده است،آیا اکنون باید این ملت را از «سایه جنگ» و چنگ و دندان - نداشته- آمریکا ترساند و به این بهانه،آنها را قربانی کرد!؟ رهبر عزیز انقلاب این فقره را به زیبایی تبیین کردند و فرمودند:« بعضی عقلانیّت را در این میدانند که «چالش با قدرتها هزینه دارد» البتّه اشتباه میکنند.
بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد.... چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبهنفس باشد، هزینهاش به مراتب کمتر از هزینه سازش است... اینجور نیست که قدرتهای توطئهگر و قدرتهای متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کردهایم. یک حدّی را مشخّص میکنند، وقتی شما در آن حد عقبنشینی کردید، تازه یک حرف جدید مطرح میکنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبه جدید مطرح میکنند... انقلابیگری یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرتهای مستکبر قرار ندهند؛ مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، بهکار گرفتن نیروهای داخلی، تقویت عناصر فعّال در داخل کشور قرار بدهند؛ این انقلابیگری است. معنای انقلابیگری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگوییای نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفس نشوند؛ نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند اینها معنای انقلابیگری است.»
خلاصه آنکه امام حاضر، بزرگترین درس امام راحل را بار دیگر برای ما مرور کرد، از عزت مردم، از عظمت انقلاب و از شکوه انقلابیگری سخن گفت.به یادمان آورد که امام زنده است نه میراث فرهنگی و باید دم به دم از او آموخت و درس گرفت.به مسئولان هم تذکر دادند که «انقلابیگری را با عنوان افراطیگری و مانند این حرفها، نفی نکنید؛ انقلابیگری، نیاز امروز کشور است.» باید دید دولتمردان به عنوان مخاطبان اصلی این سخنان، با این یگانه راه نجات چه میکنند.