سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
آمریکا، صدای پای شکستی تازه
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
آنچه این روزها در منطقه میگذرد در واقع تست موفقیت و عدم موفقیت آمریکا است. اجلاسی نسبتا بزرگ در ریاض، اقدام به ایجاد منطقه بزرگی برای کنترل روند امنیتی عراق و سوریه و هشدارهایی به منظور وادار کردن ایران به عقبنشینی از موقعیت منطقهای خود، اینها بخشهای اصلی سنجش میزان قدرت و توانایی آمریکا در اعمال آن است. پیش از ترامپ، اوباما سیاست سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ آمریکا را بازخوانی کرده بود و متوجه شده بود که راهبرد «مدیریت تحولات» به نتیجه نمیرسد و از این رو سیاست همراهی با تحولات و «شرکت در مدیریت» را جایگزین آن کرد. ترامپ اینک در حال سیاست شراکت در مدیریت را نیز ناکارآمد ارزیابی کرده و در حال رفت و آمد بین مدل بوش و اوباماست. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- عملیاتهای پیدرپی و موفق نظامی جبهه مقاومت با محوریت ایران در سوریه بخصوص عملیات بزرگ آزادسازی حلب- که موقعیتی ابرراهبردی داشت- سرنوشت جنگ بزرگ سوریه را مشخص کرد؛ شکست تروریزم و پیروزی جبههای که ضمنا حزبالله لبنان و جنبشی شبه حزبالله سوری از اجزای موثر آن است. این تصویری بود که رژیم صهیونیستی را بشدت نگران کرد و نتانیاهو را راهی واشنگتن و مسکو نمود تا راهی برای غلبه بر مشکل خود بیابد. در همان ایامی که اسرائیلیها در نظریهپردازی به این جمعبندی رسیده بودند که پیروزی نظامی جبهه مقاومت در سوریه برای حیات رژیم اسرائیل به شدت خطرناک است، یک جریان عراقی- نجبا- از شکلگیری «سپاه جولان» با هدف آزادسازی منطقه اشغالی جولان خبر داد و سیدحسن نصرالله نیز گفت سوریه در مورد سرزمین جولان تصمیم میگیرد و ممکن است تداوم آزادسازی سرزمینهای اشغالی، پس از آزادی رقه، ادلب و دیرالزور به آزادی جولان بیانجامد.
رژیم صهیونیستی در مذاکراتی که با روسیه داشت، پوتین را نسبت به عواقب آزاد شدن کامل سوریه از وجود تروریستها برای اسرائیل آگاه کرد حسب آنچه گفته شده است، پوتین با پذیرش استدلالهای نخستوزیر اسرائیل، نتانیاهو را از مداخله نظامی در بحران سوریه برحذر داشت و قول داد که همه تلاش خود را برای جلوگیری از تهدید از سرزمین سوریه به سرزمینهای اشغالی جولان و جبلالشیخ به کار میبندد. اما کاملا واضح بود که روسیه اگرچه که یک دوست جبهه مقاومت تلقی میشود اما قادر نیست مانع اقدامات قانونی دولت سوریه و حلفاء آن گردد.
بر این اساس مقامات رژیم صهیونیستی با روی کار آمدن ترامپ پرونده بحران سوریه را برای او توضیح دادند. ترامپ پیش از این در جریان مناظرات تلویزیونی با صراحت گفته بود سیاست مداخلهگرانه آمریکا در سوریه اشتباه است و مبارزه با داعش را باید به دولتهایی- نظیر روسیه و ایران- سپرد که برای آن انگیزه واقعی دارند. مقامات اسرائیلی در جلسات پیاپی و با استفاده از لابی قدرتمند صهیونیستی، مقامات جدید آمریکا را وادار به تغییر نظرات انتخاباتی ترامپ کردند و رئیسجمهور جدید آمریکا متقاعد شد که سیاست فعالتری را درباره بحران سوریه اتخاذ کند. سیاست ترامپ بر این پایه استوار شد که از طریق جداسازی سرزمینی و مواصلاتی سوریه از جبهه مقاومت، امکان عملی شدن تهدیدات علیه اسرائیل در جولان و توابع آن را از بین ببرد. ترامپ با حمله به پایگاه هوایی الشعیرات واقع در شرق استان حمص تلاش کرد تا از یکسو جدی بودن آمریکا در تغییر سیاست امنیتی نسبت به سوریه را به طرف مقابل بباوراند تا زمانی که از اجرای طرح اصلی سخن میگوید، «اعتبار» لازم داشته باشد.
۲- آمریکا به منظور محافظت از رژیم صهیونیستی طرح ایجاد «منطقه حایل» بین عراق و سوریه در موازات مرزهای این دو کشور را در دستور کار قرار داد. این منطقه از نقطه تماس مرزی اردن، سوریه و عراق شروع میشود و تا نقطه تماس مرزی ترکیه، سوریه و عراق امتداد مییابد و بر اساس طرح آمریکا بین ۵۰ تا ۸۰ کیلومتر عمق دارد. آمریکا در عمل شروع کرد به ایجاد این منطقه حایل و در اولین گام منطقهای به طول ۱۰۰ و عمق ۵۰ کیلومتر که از مثلث مرزی اردن، عراق و سوریه شروع میشد را به عنوان منطقهای تحت اشراف خود اعلام کرد و از طریق روسیه به مقامات سوری و ایرانی اطلاع داد که در صورت ورود یگانهای زمینی به این محدوده برخورد میکند!
این در حالی بود که چنین اقدامی خام و ناشیانه بود و با توجه به پراکندگی انواعی از نیروهای نظامی و شبه نظامی در سوریه امکانپذیر نبود. آمریکا در نظر داشت در مراحل بعدی این منطقه را تا مرز بوکمال و سپس تا شمال حسکه امتداد دهد و پس از آنکه راه زمینی عراق و سوریه و در نتیجه راه زمینی ایران و سوریه را قطع میکند، ذیل عنوان منطقه «امن»، پرواز هواپیماها از روی این منطقه را قطع کند و یا مشروط نماید که این به معنای قطع ارتباط هوایی بین ایران و سه کشور سوریه، لبنان و فلسطین بود. در واقع آمریکا با این طرح علاوه بر قطع ارتباط ایران تا حد زیادی سوریه را از دو پشتیبان اصلی خود یعنی ایران و سوریه محروم میکرد و این سبب افزایش ضریب امنیتی رژیم صهیونیستی میشد.
در این میان کاملا واضح بود که این طرح تروریستهای مسلح داعش، النصره و... را نیز در شرایط مطلوب قرار میداد و ضعف راهبردی امنیتی دمشق از یک سو و اخلال در قدرت نظامی ایران و حلفاء آن در سوریه موقعیت ویژهای را در اختیار گروههای تروریستی که طی دو سال اخیر با شکست پیدرپی مواجه شده بودند، قرار میداد و این احتمال جدی وجود داشت که این گروهها یک بار دیگر بر مناطق آزاد شده در حلب، ریف، حما و حمص سیطره پیدا نمایند.
جالب این است که همزمان با اقدامات ارتش سوریه و حلفاء آن برای برهم زدن طرح آمریکا و نفوذ به عمق منطقهای که آمریکا از ورود به آن برحذر داشته بود، گروه تروریستی داعش از پشت این نیروها در جنوب استان دیرالزور وارد شد و با به شهادت رساندن حدود ده نفر از آنان بر دو منطقه سیطره پیدا کرد که البته یک روز بعد با عملیات ارتش سوریه و نیروهای مقاومت عقب رانده شد و همه مناطق اشغال شده آزاد گردید. خود این حرکت داعش پرده از همکاری آمریکا و داعش برداشت در حالی که در سطوح تبلیغاتی و سیاسی آمریکاییها وانمود میکنند که هیچ شبههای در قطع ریشههای داعش ندارند و از هر اقدامی که به نابودی داعش بیانجامد، حمایت مینمایند!
۳- موضعگیری قطر علیه مباحثات و بیانیه اجلاس ریاض که دو روز پس از پایان این اجلاس صورت گرفت، اظهارات مقامات عمانی که ایران را یک شریک استراتژیک قابل اعتماد اعراب توصیف کردند، اعزام محرمانه نماینده ویژه امیرکویت به تهران و اعلام عدم همراهی با آنچه سعودیها علیه ایران مطرح میکنند، عدم حضور رئیسجمهور ترکیه در اجلاس ریاض علیرغم تاکید بیش از حد ملک سلمان به بهانه برگزاری کنگره حزب عدالت و توسعه در همان ایام و سپس اعلام مخالفت ارگان رسمی این حزب- روزنامه ینی شفق- با تشدید جبههبندی منطقهای علیه ایران در همان روز برگزاری اجلاس، اظهارات ژنرال سیسی در اجلاس که به طور ضمنی خود رژیم و سیاستهای عربستان را عامل تشدید کننده ناامنیها معرفی میکرد. فراخواندن ژنرال راحیل شریف به اسلامآباد که به تازگی از سوی پاکستان و عربستان به فرماندهی ارتش عربستان و نیروهای پاکستانی منصوب شده بود و اظهار مودت نوازشریف به ایران و در نهایت اعلام رسمی سخنگوی کاخسفید مبنی بر اینکه آمریکا تمایلی به درگیری با ایران ندارد و در صورت درگیری عربستان علیه ایران فقط از همپیمان خود حمایت خواهد کرد در واقع شکست کامل اجلاس ریاض را به تصویر کشید.
رژیم سعودی با دعوت ترامپ به ریاض و تبلیغات روی این موضوع که انتخاب عربستان به عنوان اولین کشوری که ترامپ به آن سفر میکند و نیز با دعوت جمع زیادی از کشورهای اسلامی و عربی به ریاض تلاش کرد تا وضع جدیدی را علیه ایران پدید آورد اما مجموعه آنچه بیان شد، به خوبی نشان داد که «دیپلماسی دلار» بیشاز اینکه اثر عملی به نفع ریاض داشته باشد به مثابه بانکی است که دیگران بدون سرمایهگذاری از آن وام میگیرند تا یکی- دو مشکل خود را حل نمایند. عربستان توقع داشت با قراردادهای پرقدرت مالی با آمریکا، بر سیاست انفعال آمریکا در برابر ایران فایق آید اما در عمل اینطور نشد.
سیاست آمریکا درباره سوریه که ذیل عنوان امنیت بخشی به رژیم صهیونیستی قابل تعریف است و استفاده از ظرفیت بحران در منطقه برای سرکیسه کردن قارونهای این منطقه سیاست واقعی آمریکا در منطقه است اما از آنجا که سیاست مصونیت بخشی به اسرائیل، حساسیتبرانگیزترین سیاست برای جبهه مقاومت میباشد و خط قرمز محسوب میشود، حتما در همین روزها بیاعتباری آن عیان میگردد. شکست آمریکا در این طرح در واقع نشان خواهد داد که هیچ پناهگاهی برای اسرائیل وجود ندارد و زمان ارتزاق اسرائیل از اعتبار نظامی و سیاسی آمریکا و قدرتهای دیگر سپری شده است. شکست سیاست ایجاد دیوار حایل بین عراق و ایران با سوریه در واقع قطعا شکست یک طرح نظامی نیست، شکست سیاست تداوم حیات اسرائیل در این منطقه نیز به حساب میآید.
نگاه متفاوت به مردم
دکتر جواد منصوری در جام جم نوست:
امام خمینی (ره) در میان رهبران انقلابهای دنیا، یک شخصیت بینظیر و نه کمنظیر است و به یک معنا قابل مقایسه با سایر رهبران نیست.
یکی از اشتباهاتی که معمولا در نوشتههای مربوط به انقلاب اسلامی انجام میشود این است که امام را با رهبران دیگر مقایسه میکنند در حالی که امام شخصیتی بود که با ایمان قاطع به خدا و توکل به خدا و فقط برای او حرکت میکرد و هیچچیز برای او محدودکننده و مانع نبود.
به همین دلیل آنچنان قدرتی در امام وجود داشت که هیچچیز نمیتوانست مانع ایشان شود. از طرف دیگر امام خمینی (ره) اتکای فوقالعادهای به مردم داشت و نگاه ایشان به مردم نه از این جهت بود که رای جمع کنند یا طرفدار و سیاهیلشکر داشته باشند بلکه ایشان با ایمان قاطع برای خدمتگزاری به مردم آمده بود و مردم هم این مساله را درک کرده بودند.
بر همین اساس است که ملاحظه میکنیم در ۱۴ خرداد سال ۶۸ آن جمعیت انبوه برای تشییع پیکر امام آمدند و این بینظیرترین تشییع جنازهای بود که در تاریخ اتفاق افتاده است. چنین پدیدهای دقیقا به مردمی بودن و صداقت و ایمان امام(ره) برمیگردد و ریشه در این داشت که مردم به ارزشهای امام اعتقاد پیدا کرده بودند.
امام کاملا با مردم بود و این چیزی است که کمتر در رهبران انقلابها در دنیا مشاهده میشود.
این جمله حضرت امام که فرمودند «اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که به من رهبر بگویید» در دنیا اصلا قابل فهم نیست و شاید اصلا نتوانند مفهوم آن را درک کنند.
یکی از نویسندگان اروپایی در همین ارتباط نوشته بود که اگر امام میخواست مردم برای او منزلی از طلا میساختند اما امام (ره) در خانهای کمتر از سطح متوسط جامعه سکونت داشت و اینها نکاتی است که در سایر رهبران دنیا دیده نمیشود.
پس از رحلت امام هم اتفاق بسیار خجستهای افتاد و مجلس خبرگان رهبری، در انتخابی بسیار دقیق و منطقی و قانونی، حضرت آیتالله خامنهای را برای جانشینی حضرت امام برگزیدند.
ایشان هم انصافا در این مدت تمامی سعی و تلاششان این بود که بتوانند راه امام را ادامه بدهند و قاطعیت و سازشناپذیری حضرت آیتالله خامنهای در مقابل سلطه جهانی، امروز کاملا شناخته شده است و مردمی بودن و ایمان و تقوای ایشان برای همه محرز است.
بر همین اساس است که همواره شاهد ارتباط عمیق و ناگسستنی مردم با رهبر معظم انقلاب بوده و هستیم.
آیا نهضت ۱۵ خرداد در ۲۲ بهمن ۵۷ به پایان رسید؟
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:
آیا نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ صرفا در همان راهپیمایی ها و تظاهرات ها و ناآرامی های خیابانی منتهی به ۲۲ بهمن ۵۷ به پایان رسید؟ واضح است که اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی و شرایط امروز کشور و جهان ثابت می کند که آن نهضت هنوز پایان نیافته است. این تاکیدات صریح رهبر معظم انقلاب دراین باره است: «...انقلاب فقط شورش کردن، به خیابان ریختن و جنجال کردن نیست. انقلاب یعنی تغییر بنیادینِ همه نهادهای اصلی زندگی جامعه؛ تغییر بنیادینِ آنچه غلط و کج و نابه جاست، به آنچه صحیح و مستقیم و بجاست. این حرف را ما از اوّل هم می گفتیم و چنین نیست که امروز بگوییم. این امری است که به تدریج و در طول زمان با تلاش و مجاهدت دائمی انجام می گیرد...». (بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما؛ ۱۵ بهمن ۱۳۸۱) اما چطور می توان کوره داغ مبارزه دائمی که زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی شد را پرحرارت نگه داشت تا همه اهداف آن نهضت محقق شود؟ به نظر می رسد برای نیل به این هدف باید ویژگی های آن نهضت انقلابی را احیا یا تقویت کرد. مجال برشمردن همه آن ویژگی ها نیست اما در یک نگاه اجمالی و با مقایسه شرایط فعلی با دوران مبارزه پیش از انقلاب می توان به ۳ نیاز امروز پی برد.
۱- «جهاد تبیین» برای تبلیغ مبانی انقلاب اسلامی: یکی از خصوصیات نهضت امام خمینی (ره) در فاصله سال های ۴۲ تا ۵۷ تبیین پویا و دائمی مبانی این نهضت و اهداف امام خمینی(ره) و زمینه سازی برای مبارزات علنی علیه رژیم پهلوی بود. مرتضی مطهری، علی شریعتی، سید علی خامنه ای، سید محمدحسین بهشتی، محمد جواد باهنر، اکبر هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از چهره های مطرح از جمله کسانی بودند که در جلسات مختلف مذهبی، دانشجویی، مردمی و ... به صورت مداوم به تبیین زمینه های شکل گیری یک حکومت اسلامی می پرداختند.
شبکه ای قوی و فرهیخته از متبحرترین نخبگان فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی که در برهه هایی که رفت و آمد و اطلاع رسانی بسیار سخت و گاهی غیر ممکن بود حتی به دورترین نقاط ایران نیز می رفتند و برای پیروزی مبارزه می کردند. مبارزه آن ها البته بیشتر از جنس تبیین بود؛ مبارزه ای که شاید بتوان به آن «جهاد تبیین» نام داد. البته در این میان شاکله اصلی نهضت بر دوش علما و طلاب حوزه های علمیه بود.
از همین روست که رهبر انقلاب در نخستین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) در پیام تاریخی خود مطالباتی را در این حوزه مطرح می کنند: «...وضعیت دوران انقلاب و توجه روزافزون به اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی، ایجاب می کند که علمای دین، با بینشی کاملاً نو و با استفاده از ذخیره بی پایان معارف دین و با اسلوب فقاهت سنتی و اجتهاد زنده و پویا، راه جامعهاسلامی را هموار نمایند و حوزههای علمیه با تحولی اساسی، خود را با نیازهای امروز جهان تطبیق دهند و ... انزوا و دوری از فعالیت سیاسی را -که خواستِ دشمنان و خلاف وظیفه اسلامی است- بههیچوجه در زندگی خود و حوزههای علمیه راه ندهند و همواره مخصوصاً در مواقع خطر، پیشاپیش صفوف مردم، به تلاشی مخلصانه و خستگی ناپذیر مشغول باشند و علم را با عمل و تفقه را با جهاد و معرفت را با تبلیغ قولی و عملی همراه سازند...».
۲- در میان مردم و برای مردم مبارزه کردن: جالب این جاست که کوچک ترین مساجد در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاها ولو با ۲ یا ۳ نفر بخشی از این شبکه بودند که ممکن بود هماهنگی خاصی با مرکز نداشته باشند اما هرکدام مثل یک عضو زنده، به کل مجموعه کمک می رساند و نهضت را پیش می برد. شبکه ای که ادبیات تک تک چهره هایش برای مردم، از هر قشر و طبقه اجتماعی پذیرش داشت و رابطه شان با بدنه مردم بیش از هر تشکل اجتماعی یا سیاسی بود.
این اجزا خود بخشی از مردم بودند و برای شان چندان مهم نبود که در فلان مسجد فقط ۴ نفر پای کار انقلاب باشند و آن ۴ نفر را همانقدر جدی می گرفتند که یک جمع ۴۰ هزار نفری را. به همین دلیل بود که مردم احساس نزدیکی بیشتری با یاران انقلاب می کردند. اهداف والای انقلاب برای خدمت به مردم ولو در دورافتاده ترین نقاط تا آن جا بود که حتی شورای انقلاب در همان ماه های اول پس از پیروزی یعنی در خطیرترین برهه های تاریخ انقلاب به دستور شهید بهشتی گروهی را عازم منطقه کردستان کرد برای عمران و آبادانی. این جهت گیری امروز نیز باید دیده شده و از طرف مردم حس شود.
آن ها نباید احساس کنند وعده حل مشکلات شان تنها در برهه های حساس همچون انتخابات ها مطرح می شود بلکه باید درک کنند انقلاب اسلامی همان انقلابی است که رئیس جمهور نظامش در خرداد ۶۵ داس به دست می گیرد و در مزرعه گندم یک خانواده شهید در روستای فردو گندم درو می کند و وزیر دفاعش همان کسی است که خود در خط مقدم نبرد حضور می یابد. به همین دلیل است که امروز به شدت نیازمند تلفیق آن جهاد تبلیغی با زندگی در میان مردم و خدمت رسانی به مردم هستیم.
۳- زندگی جهادی و مبارزه دائمی: مبارزه برای نیل به اهداف عالی اسلامی و انقلابی با زندگی اشرافی و دور از جامعه همخوانی ندارد. یاران اصلی امام خمینی(ره) در دوران مبارزه کسانی بودند که برای مبارزه همه هستی خود را به میدان آوردند. مروری بر زندگی بسیاری از یاران امام و مطالعه سرگذشت زندگی آن ها به خصوص کسانی که به تبعیدهای طولانی محکوم می شدند یا زندان ها و شکنجه های طولانی ساواک را تحمل کرده بودند، چه آن ها که همچون شهید اندرزگوها طلیعه پیروزی را ندیدند و چه آن ها که پا به پای انقلاب تا امروز آمده اند، نشان می دهد که مبارزه این مبارزان، معجونی از «زندگی و مبارزه مجاهدانه» بوده است. مجاهدتی دائمی که حتی وجوه زندگی شخصی و اعضای خانواده شان را نیز درگیر می کرد و به این ترتیب مرزی میان زندگی و مبارزه باقی نمی گذاشت.
امروز در آستانه ورود به ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی اگر کسی دغدغه انقلاب و اثبات نقش موثر آن برای رفع مشکلات مردم را دارد باید فارغ از همه دیوارهای کشیده شده بین زندگی خودش و جامعه به مصداق «...وَ جاهِدُوا بأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ...»(توبه، ۴۱) با همه توان به میدان رفع مشکلات کشور بیاید و با همه وجود درک کند که نهضت ۱۵ خرداد در ۲۲ بهمن نه تنها پایان نیافت بلکه آغازی برای ایجاد یک تمدن اسلامی بود؛ آغازی که برای نیل به اهدافش نیاز به «جهاد تبیین»، «خدمت رسانی به مردم» و «زندگی جهادی» دارد.
اعتراض بدون آشوب هم میشد
مسعود فروغی در وطن امروز نوشت:
۸ سال پیش، غروب ۲۳ خرداد ماه، نخستین روزی که نتایج انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری معلوم شد، من از چهارراه ولیعصر به سمت چهارراه کالج میآمدم، از عصر همان روز حوالی خیابان فاطمی و وزارت کشور و چند جای دیگر تهران شلوغ شده بود اما همزمان با غروب آفتاب چهارراه کالج میدان جنگ و نفرت شده بود، میدانی یک طرفه، حدودا ۳۰۰ نفر آدمی که معلوم بود از قبل سازماندهی شده بودند، بانک ملت ضلع شمال شرقی چهارراه را به آتش کشیدند و حتی به ساختمانهایی که افرادی با تیپ مخالف آن «جنگجوها» در آن حضور داشتند هم حمله میکردند، تا ساعت یک و ۲ بامداد آن شب ما چند نفر مثل نیروی راهنمایی و رانندگی ماشینهای انبوه آن شب را به ترتیب زمانی برای حفظ نظم خیابان انقلاب نگه میداشتیم و سپس راه میانداختیم.
شب قبل آن روز میرحسین موسوی در حالی که هنوز رایگیری ادامه داشت خودش را پیروز انتخابات معرفی کرده بود اما طبق روال همه انتخاباتها شورای نگهبان باید با چند روز بررسی، صحت انتخابات را تایید یا رد میکرد. به هرحال یک هفته اول بعد از انتخابات، تهران یکی از عجیبترین هفتههای تاریخش را دید، طرف شکست خورده انتخابات چند تجمع بزرگ هواداری شکل داد تا با نشان دادن جمعیت انبوه حامی، تقلب در انتخابات را اثبات کند اما زیر بار پیگیری قانونی اعتراض نمیرفت.
حتی دیدار استثنایی نمایندگان کاندیداها با رهبر انقلاب و نشان دادن چند باره مسیر اعتراض به نتایج انتخابات هم اثری نکرد. من روز ۲۵ خرداد که راهپیمایی میدان آزادی برگزار شد با افراد زیادی از شرکتکنندههای آن تجمع حرف زدم، بدون هیچ مورد استثنا همه میگفتند «اگر تقلب نشده بود، کاندیدای ما که خودش در نظام مسؤولیت داشته اینطور اعتراض نمیکرد.» یا اینکه «فقط درخواست بازشماری میداد.»
حال بسیاری از آن ۱۳ میلیون رایدهنده به موسوی بویژه در نقاطی مثل بالاشهر تهران که چگالی همنوعانشان زیاد بود قابل درک بود، کسی که او را شایسته ریاستجمهوری میدانستند از فردای انتخابات صحنه درگیری را به خیابان کشاند و برخلاف همه انتخاباتها به ستادها دستور ادامه فضای پیش از انتخابات داده شد. دستپخت بیانیههای پیدرپی و دعوت به ادامه فضای خیابانی از سوی طرف شکست خورده انتخابات فضای متشنج تهران در هفته اول را به اوج رساند، تمام مسیرهای قانونی باز شده توسط دستگاههای مسؤول از طرف معترضان نادیده گرفته شد تا اینکه شورای نگهبان با گذشت حدود ۳ هفته پس از انتخابات صحت آن را تایید کرد.
آشوبهای خیابانی تهران که در تمام دنیا منعکس شده بود، با تایید مراجع قانونی فروکش نکرد، بلکه کاندیدایی که از طریق همین شورای نگهبان تایید صلاحیت شده بود و در همین چارچوب قانونی تا روز انتخابات در صحنه حضور داشت، در واکنش به نظر شورای نگهبان بیانیه تندی منتشر کرد و ساختار قانونی کشور را به سخره گرفت. حال ۸ سال بعد از آن سال پرآشوب که تبعاتش شاید هنوز قابل بررسی دقیق نباشد، همان ساختار قانونی کشور با همان مدل و قانون و افراد ۲ انتخابات ریاست جمهوری فوقالعاده مهم را برگزار کرد، در هر دوی این انتخاباتها کاندیدایی که مورد حمایت همان اتاق فکر وقایع سال ۸۸ بود، پیروز شد، بار اول برگزارکننده همان دولتی بود که انتخابات سال ۸۸ را برگزار کرده بود و همان شورای نگهبان آن سال اما کاندیدای پیروز تنها با ۷/۰ درصد اختلاف با کف مورد نیاز پیروز اعلام شد. در بار دوم کاندیدای پیروز خودش برگزارکننده انتخابات هم بود، طرف شکست خورده که رکورد نفر دوم تمام انتخاباتهای ایران چه از نظر تعداد آرا (۱۶ میلیون) و چه از نظر درصد (۵/۳۸) را کسب کرد، به روند برگزاری انتخابات اعتراض داشت، حتی روز برگزاری انتخابات هم به وزارت کشور رفت اما چرا اوضاع کشور مثل سال ۸۸ نشد؟ چرا هیچ سطل زبالهای در تهران، هیچ بانکی، هیچ پمپبنزینی آتش نگرفت، مهمتر از اینها چرا از دماغ هیچ فردی خون نیامد؟ چرا مثل رگبار به بدنه ۱۶ میلیونی رای گفته نشد که به خیابانها بریزید؟ چرا حالا که میشد تمام کشور را به تقلب متهم کرد و ۴ سال بعد برای انتخابات دوباره وارد میدان شد، جنجالی نشد؟
شاید هزار «چرا»ی دیگر باقی است، از زخمی که سال ۸۸ بر پیکر این «جمهوری اسلامیِ مظلوم» زده شد، از دروغی که در اتاقهای خصوصی ردش میکردند و در محافل عمومی همچنان با آن میتازند. من فکر میکردم شعلههای آتش بانک و اتوبوسهای تهران در سال ۸۸ سند مظلومیت جمهوری اسلامی است، من تصور میکردم ۸ ماه آتشافروزی و دروغ و تهمت و فحش و نماز با کفش در روز جمعه و آب خوردن در روز قدس و... سند مظلوم بودن «انقلاب خمینی» است، من باور نمیکردم روز عاشورا صدای بغضآلود همکار خبرنگارم از خیابان انقلاب وقتی میگفت «نامردها کجایید! پرچم امام حسین را آتش زدند...» را روزی بشنوم... اما شنیدم و آن روز گفتم عجب مظلومیتی دارد این جمهور اسلامی!
اما اعتراف میکنم در اشتباه بودم، چون ۸ سال پس از آن فتنه بزرگ، تمام بلندگویان دروغ ۸۸ بدون آنکه برای آن «صحنهآرایی خطرناک» از این مردم مظلوم عذرخواهی کنند با «انگشت جوهری»شان عکس یادگاری میگیرند و به صندوقهایی که همان شورای نگهبان، «نگهبان» آنهاست رای میریزند!
طرف شکستخورده انتخابات هم با وجود یک بدنه بزرگ ۱۶ میلیونی و با اینکه یک دفترچه اعتراض و شکایت علیه روند برگزاری انتخابات تهیه کرده بود پس از اعلام نظر قطعی شورای نگهبان میگوید: «اینجانب نظر شورای محترم نگهبان، درباره انتخابات را فصلالخطاب میدانم و امیدوارم قوهقضائیه به تخلفات اعلامی از سوی آن شورا، به طور جدی رسیدگی کند».
صداو سیما گزینشی با امام(ره) مواجه میشود
محمدرضا نوراللهیان در روزنامه شرق نوشت:
در روزهای ١٤ و ١٥ خرداد هر سال- بیش از سایر ایام- نکوداشت بزرگمردی در ایران و سراسر جهان برپا میشود که اگرچه مانند رهبران بزرگ کشورهایی نظیر ایالات متحده، انگلستان، فرانسه، هند، ترکیه و... تاریخساز بود، اما از ورای آنها، از زاویه دین و اخلاق به جهان پیرامون خود مینگریست؛ روزهایی که نهفقط در ایران که در شبهقاره، اروپا، آسیای جنوبشرقی، آمریکایلاتین و بسیاری از کشورها، علاقهمندان وی به بازخوانی اندیشه رهبری بزرگ میپردازند که توانست نام ایران را بار دیگر بر سر زبانها بیندازد. نام و بزرگی امام نه برای مردممحوری و مردممداری، نه برای شجاعت در مبارزه با ظلم و استبداد، نه برای تأکید بر زندهشدن اخلاق و رویههای معنوی، نه برای تربیت شاگردانی نظیر مطهری و منتظری و آیتالله امینی و... که برای درک درست از جهان و فقه پویا و توانمند و برای پاسخگویی به معضلات بود. وقتی حمله به روشنفکرانی نظیر دکتر علی شریعتی از سوی تنگنظران آغاز شد، این امام بود که به حمایت از ایشان پرداخت و برای درگذشت ایشان پیام داد. وقتی حمله به امام موسی صدر در برخی منابر به دلیل اینکه برای زنان بدون پوشش اسلامی سخنرانی کرده است شدت گرفت، این امام بود که در پیام خود او را فرزند خویش نامید. روشنفکرانی نظیر جلال آلاحمد و طالقانی بزرگ، همانقدر با امام ارتباط برقرار میکردند که شاگردان حوزوی ایشان و حتی انقلابیونی که دیدگاههای دیگری داشتند.
اگر فتوای امام در باب حلالبودن شطرنج نبود، اگر در باب موسیقی و سینما صراحتا موضع نمیگرفت، امروز تلویزیون ما با چالش مواجه بود. با وجود همه انتقاداتی که به عملکرد رسانه عمومی در ایران وجود دارد، همین فضای معمول فعلی مرهون ریلگذاری صحیح امام در آن مقطع بود. ایشان بدون مطالعه و تحقیق همهجانبه، اجازه طرح موضوعات را نمیداد. اگر برای دفاع از حقوق کارگر و قشر تولیدگر جامعه وارد میدان میشدند چنان باورپذیر و عملگرا و جدای از شعارزدگی رفتار میکردند که همگان را به خود جذب میکرد. بسیاری از جوانانی که از خاک گلگون وطن در سالهای دفاع مقدس حراست کردند، از دل همین طایفه، بهسوی امام حرکت کردند. چه کسی به اندازه ایشان از حقوق زنان دفاع کرده است؟ در شرایطی که حتی امروز برخی چهرههای صاحب کتاب و تریبون به طور رسمی خواستار خانهنشینی زنان توانمند سرزمینمان هستند، این امام بود که سه دهه قبل، از بازگشت آنان به همه عرصههای اجتماعی دفاع کردند و دیوارها را برداشتند. وقتی بر اساس اسناد موجود، برخی کشورهای خاورمیانه با مساعدت خود و جلب حمایت ایالات متحده دوران دموکراتها و کارتر، صدام را به حمله به ایران تشویق کردند، ایستادگی در برابر همه ابرقدرتهای جهانی بهجز تکیه بر مردم و استفاده از همه سلایق درون کشور، چگونه ممکن بود؟ اگرچه این اتفاق باعث شد امام از بازگوکردن فرهنگسازی ایدههای روشنفکری خود بازماند و نتوانست بسیاری از مسائلی را که امروز حوزههای ما در حل آنها ماندهاند و نوعا برداشتهای قدیم و غیرمنطبق با نیازهای زمان معاصر را طرح میکنند تشریح و تبیین کنند، اما همین متون بهجامانده همچنان سد محکمی در برابر تحریفهاست. امام با دیدگاه مترقی در هر عرصهای وارد میشد، اثرگذار بود، چراکه با ادبیات حوزه هم آشنا بود و تلاش میکرد حوزهها را بهروز کند و حوزویان را با جریانهای معاصر خود مثل واتیکان، الازهر، دانشگاههای دیگر بزرگ اسلامی در امالقری و جاهای دیگر آشنا کند. ایشان با رقبای جهانی گفتوگوی بینتمدنها و ادیان را دنبال میکرد. رهبر فقید انقلاب در نوفللوشاتو شب کریسمس پیام و یک شاخه گل گلایل به در خانه تکتک مسیحیان فرستاد و ما امروز هم ندیدیم مراجع عید کریسمس را تبریک بگویند و از مسیح به بزرگی یاد کنند. امام، وحدت برای شیعه و سنی را باور داشت و تا آخر عمر منادی وحدت ماند، اما امروز در کمال تأسف از خانه برخی بزرگان ما مداحیهای ضدوحدت شنیده میشود. امام بسیار درباره نسل جوان و دانشگاهیان حساس بود و به آنان امیدها بسته بود، ولی امروز این جوانگرایی از مسائل مغفول ماست. من به روح بلند آن مرد بسیار بزرگ درود میفرستم و از رسانههایی نظیر «شرق» که در جهت روشنگری ابعاد مختلف وجودی آن ابرمرد تلاش میکنند تقدیر میکنم. باید همچنان از امام گفته شود و دیدگاههای ایشان باز شود تا شاهد تحریف تفکر امام نباشیم. مسئولیت این جمله با نگارنده است که رسانه عمومی صداوسیما که به صورت گزینشی با امام مواجه میشود و به صورت میلی، یک نگاه تنگوتاریک به کشور و ایران را منعکس میکند، در مقابل انحراف تصویری که نسل جوان از امام پیدا خواهد کرد باید در پیشگاه خدا و تاریخ پاسخگو باشد. آنهمه فتواهای مترقی امام منعکس نمیشود، اما به صورت کاملا بریده و گزینشی، به مسائل دیگری پرداخته میشود. دیدگاههای امام علیه جریان خاصی نخواهد بود و اگر هم هست، باعث بزرگی آنان خواهد شد، نه نگرانی آنان. امام امروز در بهشت زهرا(س) در قطعهای از خاک سرزمین ایران در کنار شهیدانی که امام به آنها عشق میورزید آرمیده است. وظیفه ما، بیان نقطهنظرات ایشان و یادگاران گرامی ایشان در عرصه حکومتداری، فرهنگ و سیاست ایران است.
عقلانیت و اعتدال در اندیشه امام خمینی(ره)
سیدرضا صالحی امیری در روزنامه ایران نوشت:
جایگاه عقل در دین مبین اسلام از مرتبه رفیعی برخوردار است و وجه تمایز انسان با سایر موجودات به شمار میرود. آیات و روایات متعدد انسان را به تعقل و تفکر دعوت میکند. برقراری عدالت نیز هدف غایی این دین آسمانی محسوب میشود. از عقل بهعنوان رسول باطنی یاد میکنیم و تأیید اسلام با عقل و تأیید حکومت با میزان اجرای عدالت سنجیده میشود. در منظومه اندیشگی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی عقلانیت از مهمترین عناصر شکلگیری نظام اسلامی و حرکت به سوی تعالی است. ایشان در «شرح چهل حدیث» بر نقش اساسی و تأثیرگذار تفکر و تعقل تأکید نمودهاند و آنرا زمینهساز رهایی از رذایل نفسانی میدانند. به بیان دیگر عقلانیت در اندیشه امام یک فضیلت انسانی محسوب میشود که اگر نسبت به آن کوتاهی شود به هلاکت انسان منجر خواهد شد.
امام خمینی(ره) مسیر نیل به عقلانیت و عدالت در جامعه را تنها مترتب بر عوامل اخلاقی و اقتصادی ندانسته و نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در این فرآیند را حائز اهمیت میداند؛ بدین معنا که هرگاه در بستر فرهنگی جامعه عقلانیت مورد تشویق حکمرانان و استقبال مردم قرار گیرد، عموم جامعه عقلانی رفتار خواهند کرد.
نقطه عطف اندیشه عقلمحور و عدالتمدار امام، نگاه عمیق و تیزبین آن مرحوم به حوزه مذهب از منظر دین عقلانی است. امام به ما آموخت که میان عقل و ایمان تضادی وجود ندارد و مهمترین مانع در این میان جمود و تحجر است. در سیر مبارزاتی امام از دهه سی و چهل تا پایان عمر پربرکت خویش، مقابله با تحجر و جزماندیشی عضو جداییناپذیر مبارزههای ایشان بوده است. امام ریشه تمام انحرافات و بدفهمیها و بیراهه رفتنها را دور شدن از عقلانیت و اندیشه ورزی میدانست. آن مرحوم در جایگاه یک اندیشمند اسلامی و مؤسس نظام مبتنی بر جمهوریت و اسلامیت، همواره در مقابل تفکرات واپسگرایانه ایستادگی میکرد. در خاطراتی که از دوران تحصیل و تدریس ایشان نقل میشود، موارد بسیاری وجود دارد که بیانگر خون دل خوردنهای بسیار برای اصالت بخشیدن به تعقل و تدریس فلسفه و علوم معقول در فضای آن روز حوزه است. اما عزم راسخ امام برای شکستن جو تحجر بهعنوان قدم اول مبارزه، با تربیت شاگردان انقلابی نتیجه داد و بر تفکرات جزماندیشانه چیرگی یافت.
مبارزه با هرگونه انحراف و مقابله با جریانهای الحادی، التقاطی و ارتجاعی در طول حیات امام در سالهای پس از انقلاب، توانست نهال نوپای جمهوری اسلامی را از آفات مصون نگاه دارد. اگرچه تفکر ارتجاعی و متحجرانه هیچ وقت از سر این جامعه دست نکشیده و همواره خطر این بینش ما را تهدید میکند، اما به مدد آگاهی جامعه و آموزههای شاگردان و یاران امام خمینی(ره) همچون شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید مطهری، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری(مدظله) مردم راه درست را شناختهاند و اسیر مقدسمآبیها، ظاهرگراییها و کجاندیشیها نمیشوند. امروز در آستانه سالگرد ارتحال امام مهربانیها و با گذشت ۵۴ سال از قیام روشنگرانه ۱۵ خرداد، میتوانیم به پیر و مقتدای خود با افتخار بگوییم که مردم سربلند این سامان در انتخابات بیست و نهم اردیبهشت با انتخاب مسیر عقلانیت نشان دادند که آموزههای مکتب امام را بخوبی فرا گرفتهاند. ایرانیان سرفراز با انسجام، وحدت، همدلی و همگرایی، در زمانهای که تفکرات جزماندیش و خشونتگرا، چهره اسلام عزیز را مخدوش و منطقه خاورمیانه را جولانگاه افراطی گری کردهاند، میراثدار اسلام نابی هستند که امام به ما آموخت و امروز رهبر معظم انقلاب پرچمداری عقلانیت، اعتدال و اخلاق را بر عهده دارند.