عزیزان تازه وارد که فکر نکرده سخن می‌گویید و گز نکرده بریده و چنین بزرگانی را ضد عقل و تعقل می‌خوانید، دست کم این را بدانید تا کسی اهل تعقل نباشد، نمی‌تواند بر نظریات دیگران انتقاد کند.

مشرق-- می‌خواستم این نامه را هم به عزیزم آقای مهندس ضرغامی بنویسم که به لطف خود برای نوشتار پیشینم اعتباری قائل شدند لیکن بهتر دانستم نامه را به میزگردان برنامه «زاویه» آقای دکتر عبدالله صلواتی بنویسم که پایان مناظرات آقای غرویان و نصیری فرمودند: "هر دو آقایان نظریات خود را به روایات استناد می‌کنند" و از چنین سخنی، افراد عادی نتیجه می‌گیرند که در این صورت اختلاف از ناحیه تعارض روایات است با اینکه می‌دانیم محدثان فقیه تذکر داده‌اند: تا کسی بر علم تفسیر، روایت، درایه و رجال تسلط کاملی نداشته باشد حق رد یا قبول روایتی را ندارد.
و من به همین مناسبت و پاسخ به جوانی که دو شب پیش‌تر امام (افقه‌الفقها) را فیلسوف می‌شناساند، نخست این سخنان گوهربار را از حضرت امام نقل می‌کنم: «اگر تمام فلاسفه از صدر تا به امروز را گرد آورید حتی دو نفرشان نیستند که در همه مسایل فلسفی متفق النظر باشند لیکن اگر همه پیامبران از آدم تا خاتم جمع شوند حتی یک اختلاف نظر هم ندارند» و برای شناساندن بیشتر امام به حضرات، حکایتی را هم از شیخ مرادم فقیه مجتبی قزوینی(نویسنده مجلدات هفت‌گانه بیان الفرقان و نقدی برناکامی فلسفه بشری) حکایت می‌کنم:
شیخ سحرگاهی مرا خواستند و فرمودند: مقلد هرکسی که می‌باشی هم‌اکنون به حاج آقا روح الله رجوع کن و آماده باشید که همه برای بیعت با حضرتش(سال 1341) به قم برویم و چون برگشتیم دگربار درس‌ها را بر همان پایه آغاز کردند؛ عرض کردم آقا شما از یک طرف به من می‌فرمایید مقلد ایشان باشم و از طرف دیگر پای درس‌های شما بنشینم؟! ایشان را خنده سختی گرفت و فرمودند: مگر شما در فلسفه هم تقلید می‌کنید و سپس فرمودند: من گفتم در احکام شرعیه مقلد ایشان باشید و شهادت می‌دهم که استنباطات ایشان فقط برپایه کتاب و سنت است و فقه‌شان همان فقه جعفری است و ذره‌ای از نظریات خود را در استنباطات احکام شرعیه دخالت نمی‌دهند و استنباطات شان به گونه‌ای است که برخی اصولیین تندرو، استنباطات حضرتشان را برپایه مذهب اشاعره می‌پندارند (مانند صدور احکام عبادی بلاد کبیره).
پس از این مقدمه سفارشم به آقای دکتر عبدالله صلواتی، اینکه عزیزم! اگر مناظرات بر پایه تفلسف بشری است حضرتتان باید هر طرفی که مغالطه و بحث را کلامی یا اصولی و یا فقهی کرد و به آیات و روایات استدلال ‌نمود، تذکر دهید که بحث فلسفی است، با تفلسفتان به گفتمان بپردازید.
و در حاشیه با کمال شرمندگی به قم عرض می‌کنم: مواظب باشید که این‌بار اندیشه‌های مجاهدین خلق به لباس حوزوی و از معتبرترین حوزه شیعه وارد بازار نشود (دو شب پیش جوانکی که عمامه‌ای بزرگ داشت در مناظراتش می‌گفت در تفسیر آیات و فهم روایات باید از تفلسف خود نیز بهره‌مند گردیم!) و دیگر سفارشم اینکه طلاب را ملزم فرمایید تا بر کلام استدلالی شیعه و حدیث مسلط نگشته و با فقه آشنا نگردیده‌اند، به فلسفه نپرداخته و تصورات خود را از کلمات بزرگان به عنوان تفلسف آنان عرضه نداشته و نظریات بزرگان را بلغور و همه چیز را مغشوش نسازند.
و از آنجا که می‌بینم مشکل برخی از آقایان از آنجاست که خوب به معانی لغوی و اصطلاحات قومی عنایتی ندارند، بهتر دانستم به جای دخالت در مناظراتشان به شرح لغات مورد بحثشان پردازم:
1. فلسفه: واژه‌ای یونانی و به معنی دانشجویی و دانش‌پژوهی است.
2. فیلسوف: آنگاه که فردی بتواند در مسایل تعمق و تفتیش کند و به مبادی و علل اولی بپردازد، فیلسوف نامیده می‌شود.
3. اما آن که به اعتبار اقوال فلاسفه، اظهار نظر و از هر باغی گلی می‌چیند نه برپایه تفلسف و تعقل و تدبر و کشفیات خود بلکه بار کتاب را بر دوش می‌کشد و باعث گمراهی خود و دیگران می گردد.
4. و به دفاع از نصیری، من هم در مجادلات، نفی را موضوعی اعلان کرده و گناه همه‌ی اشتباهات و مغالطات را بر ذمه‌ی کسانی می‌دانم که فلسفه را به حکمت ترجمه کرده‌اند. زیرا تفلسف برپایه‌ی تفکر و تأمل و تانق است و عرضه‌ی کشفیات خود، اما حکمت ذهن و اندیشه را مهار می‌ زند. زیرا حکمت را از حکمه گرفته‌اند و حکمه به بندی گویند که بر زانوی اشتران گریز پای، بندند تا فرار نکنند و به بیراهه نروند و بر خود و دیگران صدمه نزنند و به همین واژه، حکمت را به استعاره برای دانش‌هايی به کار گرفته‌اند که مهارشان لازم است، پیش‌تر به پزشکان و ریاضی‌دانان مسلمان حکیم می‌گفتند تا آگاه باشند که احکام اسلام برحرفه‌شان نظر دارد.
با اینکه فیلسوف اگر در تفلسفش قید و بندی داشته باشد فیلسوف نیست و اگر به او بهاء بیشتری بدهیم وی را متکلم می‌نامیم.
5. حال به تعریف حقیقت شرعیه عقل پردازیم: لغت عقل را نیز از عقال گرفته‌ زیرا که عقل مانع از گریزپایی انسان است، لیکن اسلام عقل را چنین توصیف می‌فرماید: «العقل ما عبد به الرحمان» و با این تعریف می‌یابیم اگر مسلمان به پای اندیشه و تفلسف خود عقال نبندد، تفلسفش کار به دستش می‌دهد! مگر فراعنه به تعریف لغوی عاقل نبوده‌اند؟! و یا آنان که در سازمان ملل نشسته‌اند همه دیوانه می‌باشند؟!
6. علم: لغت می‌گوید علم در آنجا حاصل می‌شود که حقیقت شیء برایش معلوم و آشکار شده و آن را ادراک کند و به همین تعریف فلاسفه ـ با همه اختلاف باورهایی که دارند ـ همگان خود را عالم می‌دانند، چه هریک بر این باور است که حقیقت برایش آشکار گردیده. لیکن شرع مقدس علم را چنین تعریف می‌کند: «العلم نورٌ». تصور کنید در خانه‌ای  تاریک و همه‌ جا  سیاه و مجهول، اگر شما کلید برق را بزنید، در لحظه، به برکت وجود نور همه چیز آشکار و حقیقت آن دیده می‌شود و به همین دلیل هم گونه‌ای از علم را که پروردگار به پیامبرانش می‌بخشد علم اعطایی نامند: « العلم نورٌ یقـذفه الله فی قـلب من یشاء» اما دیگران باید در علوم ماورائی حقیقت را از این منابع بگیرند و با اتکاء به عصا و پای چوبین کورمال‌کورمال حرکت نکنند چه اگر تندتر از راهنما حرکت کنند، گمراه گردند و اگر کندتر، نصیب گرگ شوند.
7.  و تذکری هم به ناپخته‌گانی می‌دهم که به نادانی خود جرح می‌کنند اندیشه بزرگان منتقد و مخالف فلسفه رایج یونانی ماب چون میرزای اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی و کوچکترین شان میرزا جواد آقا تهرانی را که امام از ایشان با چنین تجلیلی نام می‌برند: «آقایان این مجلس خبرگان را تحقیر نکنید زیرا در این مجلس افرادی به عظمت میرزا جوادآقا تهرانی حضور دارند».
عزیزان تازه وارد که فکر نکرده سخن می‌گویید و گز نکرده بریده و چنین بزرگانی را ضد عقل و تعقل می‌خوانید، دست کم این را بدانید تا کسی اهل تعقل نباشد، نمی‌تواند بر نظریات دیگران انتقاد کند. حق بود پیش از شروع به تحصیل فلسفه این قَدَر را می‌دانستید. چه این بزرگان سال‌ها کتب بالای فلسفه را تدریس و نقد کرده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند، هرکس هرگونه که می‌خواهد بیاندیشد و تفلسف ورزد اما اندیشه‌ها یا بافته‌ها و تخیلات خود را با دین مبین توجیه نکند. به فرض که برپایه‌ی علوم روز اظهار نظر کنید، زیرا علم بشری لحظه به لحظه رو به تغییر و تحول  است و شرع مقدس برای همیشه نازل گشته است. دیديد که بر سر بطلمیوس و ارشمیدس و فلاسفه‌ای که به دانش آنها استناد می‌کردند چه آمد؟! و لا حول ولا قوه إلا بالله العلی العظیم.
*استاد حیدر رحیم پور

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 41
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • رضوی ۲۳:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۲
    0 0
    لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم خداوند همه پیروان راستین قران و عترت ناب را از حجاب های فلسفی و عرفانی محفوظ بدارد . دست مریزاد شیخ حیدر
  • کاظم ۰۱:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 2
    چه قدر بی ادبانه به غرویان توهین کرده این استادتون! اگه سواد داره علمی جواب بده نه که فحاشیش رو با چند تا نقل از امام قاطی کنه و نتیجه بگیره...
  • رها ۰۶:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    مشرق جان آفرین بر تو آقای دکتر حسن عباسی هم در این مورد استدلالات جالبی دارند که اگر بتوانید سخنان ایشان را هم قرار بدهید بسیار عالی است.
  • مصطفي بخشي ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    باسلام و عرض خداقوت! وبلاگ شاهراه عدالت با مطلب "جفاي مهدي نصيري به عرفان و فلسفه" به روز شد: http://shahrahedalat.blogfa.com/post-122.aspx در خدمتيم. ياعلي
  • ali ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    دست استاد درد نکنه واقعا تذکربه جا ومنطقی بود.بعضی ازاین آقایون درکلاس درس چه چیزها که نمی گویند.
  • ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    مرحبا به این پدر وپسر
  • حامد خاکی ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    تحشیه بر فرمایش استاد: چرا تفسیر و تعبیر عقلانی از روایات ـ بر پایه اصول فلسفی که بسیاری از بدیهیات و اصول اولیه منطقی آن، بر عقل روشن بوده و در بند و چارچوب شرع مقدس نیز هست، ایراد دارد؟ به نظر حقیر می رسد عقلانیت فلسفی و متشرعانه که شاید برخی آنرا عقلانیت کلامی هم بخوانند، نه تنها در ارائه جهان بینی عمیق و پرده برداری از معارف، مفید است، بلکه امری لازم و ضروری نیز می باشد. چنانچه بی شک تفکر فلسفی و کلامی حضرت امام در تفقه اصولی و نظام فقاهتی ایشان مؤثر بوده است. با این همه درست است که عقلانیت فلسفی در ابتدا بی قید و عقال است و باید باشد، اما به محض ورود به حوزه ایمان، ساختار و کارکرد ایمانی می یابد. به دیگر بیان، اگرچه تفکر فلسفی صرف که در آراء افلاطون و امثال او متجلی است، فی نفسه ایمانی و محمدی صلی الله علیه و آله، نیستند، اما در نظام تفکر آنها می توان گزاره های معرفتی صادق و قابل تعمیمی را یافت که انسان عاقل باید از آنها بهره گیرد. چنانچه رهیافتهای هر علمی با شاخص و میزان قرآن، روایات و عقل قابل تجزیه و تحلیل و البته قابل استفاده است. اما در خصوص نفوذ تفکر چپ و مجاهدین خلقی به حوزه تفسیر به رأی از آیات و روایات و به طور کلی حوزه علمیه، باید گفت این حوزه با تفسیر عقلانی و متشرعانه روحانیت فلسفی از زمین تا آسمان فرق دارد و مقایسه قرائت چپ از روایات با تعبیر فلاسفه و عرفا از روایات اصولی نیست و ....
  • ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    خداوند همه ما را از حجابهای عصر جدید محفوظ بدارد و ما را از معارف ناب اسلام ناب سیراب گرداند. مطلب جالب بود منتظر پاسخ جناب غرویان که مخاطب اصلی این نوشتار شیخ حیدر است هستیم
  • ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    چه میشه گفت استاد مشهدی هستند دیگه!
  • یکی از طلاب قم ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    من با این نظر آقای رحیم پور موافقم که آقایانی که در این بحث شرکت داشتند نتوانستند از عهده مطالب بر بیان لکن با مبنای آقای رحیم پور هم نمیشود موافق بود که فلسفه چه ! فلسفه و یا علوم عقلی زیر بنای همه علوم از جمله علم دین است منتهی باید فهمید و عقل مدرک بدیهیات و یا کلیات باعقل فهم کننده اصول دین و ضرورت اطاعت از مولا یکی است واین همان عقلی است که کسی آنرا نداشته باشد نمیتواند دیندار باشد
  • ۱۳:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    ما بالاخره نفهميديم استاد آيا در اين مقاله فلسفه خوانده هاي مدعي را نواختند يا با چوب حكمت و علوم اعطايي بر سر فلسفه فرود آمدند؟
  • نجف ۱۵:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    بسمه تعالی با سلام واقعا هشدار جناب استاد حیدر رحیمپورز بجا و مناسب بود . خدایش جزای خیر دهد.... مشکل حقیقی دوستان مناظره کننده نیز همینی بود که استاد فرمود ،اینکه به نظر و به زعم خودشون ایشان اشراف و تسلط بر علم فلسفه دارند ولیکن در حقیقت و با در نظر داشتن بیان افکارشون اینطور نیست حتی این عزیزان در مبانی کلامی نیز دچار پارادوکس شده اند و مضاف اینکه بر رجال و درایة نیز متسلط نبوده و در روایاتی را که محاجه میکنند هم برخی روایات مورد نظرشون از نظر رجال و درایة مورد بحث و نیازمند مداقه و تفحص و کند و کاو بیشتری هست.
  • رهگذر ۱۶:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    1-معانی لغوی فلسفه و فلیسوف چه ربطی به بحث مناظره دارد؟ حالا اگر معنی لغوی فلسفه مثلا دانش سخیف و کفرآلود بود واقعا به این معنی است که سخیف و کفرآلود است؟؟ 2- تجلیل حضرت امام از میرزا جواد آقا من وجه بوده همانطور که تایید استاد شما بر امام من وجه بوده! 3- امام چند جا فلسفه را مذمت کرده ولی مسلما مذمت ایشان بر شما متحجرین بسیار شدیدتر است پس لااقل از ایشان خرج نکنید
  • ۱۹:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    خون دلی که روح الله خمینی از دست متحجرین کوزه آبکش! خورده از دست هیچکس دیگری نخورده. آقایان کو ادبتان؟
  • ۲۰:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    با سلام جناب آقای حیدر از مکتب تفکیک فقط با ادعا دفاع فرمودید و ادله منتقد ایشان در مجله سمات در مقاله مستدل و منطقی ملاحظاتی پیرامون مکتب تفکیک را اصلا پاسخ نفرمویدید. در عین حال میتوانید با مؤلف مقاله نقد تفکیک مناظره کنید ایشان برای این امر کاملا آماده هستند
  • عبدالله خراسانی ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    این بخش "بر شما متحجرین" که گفتید دیگر خیلی نچسب بود. رهگذر عزیز شما اگر از سالیان پیش ایشان را می شناختید به ناروا بودن حرفتان پی می بردید.
  • مهدی ۲۲:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
    0 0
    قابل توجه متکلمان و اصحاب فلسفه رسمی و آنهاییکه نظر امام (ره)را می خواهند مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية النص 15 مصباح 5 ..... ص : 15 مصباح 5 إيّاك و أن تزلّ قدمك من شبهات أصحاب التكلّم و أغاليطهم الفاسدة و وهميّات أرباب الفلسفة الرسميّة من المتفلسفين و أكاذيبهم الكاسدة. فإنّ تجارتهم غير رابحة في سوق اليقين و بضاعتهم مزجاة في ميدان السابقين. «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ.» «5» و بآيات اللّه و أسمائه يجحدون. «6» و لهم عذاب البعد عن حقّ اليقين و نار الحرمان عن جوار المقرّبين. و لهذا تراهم قد ينفون الارتباط و يحكمون بالاختلاف بين الحقائق الوجوديّة و يعزلون الحقّ عن الخلق، و ما عرفوا أنّ ذلك يؤدّي إلى التعطيل و مغلوليّة يد الجليل: «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا.» «7» و قد يذهبون إلى الاختلاط المؤدّي إلى التشبيه غافلا عن حقيقة التنزيه. و العارف المكاشف و المتألّه السالك سبيل المعارف يكون ذا العينين: بيمنتهما ينظر إلى الارتباط و الاستهلاك، بل نفي الغيريّة و الكثرة؛ و بالأخرى إلى نفيه و حصول أحكام الكثرة و إعطاء كلّ ذي حقّ حقّه؛ حتّى لا تزلّ قدمه في التوحيد و يدخل في زمرة أهل التجريد.
  • حقیر ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    خدا اسلام عزیز را از لطف تفکیکیها نجات بخشد...و آنها را از استدلالات فلسفی که خودشان میآورند مطلع سازد! آمین التماس دعا
  • سید حسین ۰۰:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    بسمه تعالی سلام علیکم. من هم پیشنهاد می کنم آقای رحیم پور یک مطالعه ای در کتب حضرت امام مانند چهل حدیث و شرح جنود داشته باشند. عقل که اول ما خلق است همان نمود وسیله شناخت نور از ظلمت اس و ظهور آن در وجود به قوای جسمی متکی. قوا در اصل مشترک و در فرع متفاوت اند همانند شاخه های درخت. فلسفه اولا مبنایش یونان نیست و خود بزرگان فلسفه یونان شاگردی فلاسفه ایران را کردند. ثانیا فلسفه یک نوع نیست. فلسفه به عنوان فرهنگنامه تفکر بر پایه اعتقادات پایه و به وسیله منطق فکری و بر اساس تعقل ترکیب می یابد. لذا فلسفه محصول فکر است. یکی دانستن همه فلاسفه و فلسفه خود نماد عدم درک فلسفه است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند قل لما قال لا لمن قال بدیهی ترین برداشت از این موضوع همان دریافت موضوع درست است و لو فردی نا درست بیانگر آن باشد. سوال اینجاست که تعقلی که حضرات ادعای آن را دارند چگونه باید تربیت شود و حد یقفی که ایشان برای تعلیم آن دارند چیست. یا حضرات به صورت صرف معتقد به عبادت و دریافت لدنی هستند که این با روایات و احادیث متواتره مورد نظر حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نمی باشد. و یا اینکه معتقد به ساختن یک روش فکری شخصی می باشد که خود همین به زبان معمول می شود نگارش شخصی ایشان از فلسفه. نفی فلسفه پس در این معنا مخالفت صریح با نظام مند نمودن تعقل است. ادراکات، تفکرات، توهمات، اشارات، اشراقات و ... همه تا زمانی که در اختیار پیامبر درون و عقل هستند و در ضابطه تشرع حرکت می کنند به عنایت خدا به مسیر هدایت منتهی می گردند. واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا اما در بعد مغالطه پذیرش برداشت ها و پلورالیزم. اولا بعدد نفوس راه برای شناخت خدا هست. این راه ها، به علت قرار گرفتن در دنیا که نمود در هم آمیختگی نور و ظلمت است، و به علت قرار گرفتن حجاب ها در ظاهر در عرض یکدیگر هستند. این در عرض بودن ظاهری به معنای پذیرش پلورالیزم نیست. اما از طرف دیگر هر مدعی یافتن راه را هم نمی توان بر او مهر تأیید زد. اصل بر وجود احتمال و نه اثبات ذاتیه آن است. ثانیا ایمان که یکی از مراحل عروج است خود مراحل و طبقات دارد و بنا بر روایات (مثلا روایت مربوط به ایمان اباذر و سلمان در بحار الانوار) ایمان افراد در طبقات متفاوت نباید باعث تکفیر افراد در طبقات بالاتر و یا پایین تر شود که این خود درک نکردن معنای ایمان است. حضرت علی علیه السلام می گویند لو علم اباذر ما فی قلب سلمان لقتله ام کفره. ثالثا بحث پذیرش دیگران بحث افتادگی و درک خشوع است. آقای استاد رحیم پور این موضوع حضرت عالی را هم شامل می شود مگر اینکه نامه ای از حضرت مهدی عجل الله فرجه مبنی بر استثناء شدن خود دارید. نظر شما و استاد شما از عملکرد حضرت امام ره محترم است اما به معنای صحت آن نیست. حضرت امام به عنوان نزدیک ترین نمونه از پیروان راستین اسلام به اهل بیت عصمت و طهارت در صده های اخیر از تمامی علم خود در دریافت معانی دین بهره می بردند. جدا سازی فهم ایشان از دین از فقه لذا یک اشتباه خطیر است. بنا بر بیانات خود حضرت امام فقه به عنوان محور تعقل مطرح است. پس چگونه است که ایشان تعقل خود را تعطیل نموده و تفقه بدون آن می فرموده اند؟ خیر بنا بر دلایل واضحه تفقه ایشان عین تعقل ایشان و تعقل ایشان عین تفقه ایشان بوده است. رابعا قیاس و استقراء نمودن به تعداد موافقین و مخالفین فلسفه، عرفان و حکمت خطاست. چرا که اگر حق با اکثریت بود شیعه نا حق، اسلام نا حق و عدالت نا حق می گردید. حق به وحده باید مورد بررسی قرار گیرد. سوال اینجاست که آیا فلسفه به عنوان روش فکر و تعقل یک امر صحیح است؟ آیا عرفان به معنای دریافت عقلی از عالم غیب به واسطه روایات، احادیث و قرآن و البته با محوریت فقه صحیح است؟ آیا حکمت به معنای جمع نمودن آثار تفکر، تعقل و عرفان در ظرف بندگی و دیدن ذات اقدس اله و تلاش برای خدایی شدن صحیح است؟ حضرات توجه نمایید که در هر علمی به واسطه پیش فرض ها می شود داده ها را تفسیر به رأی کرد. کما اینکه در علم زیست شناسی، فراماسون های خدا گریز بحث تکامل را برای نفی خدا مطرح می کنند. یا در فیزیک با ارائه تفاسیر مغالطه ای از متغیر تسادفی ادعای عدم وجود می نمایند. این را نباید به پای علم گذارد. این اشتباهی بزرگ است. هر روش اکتساب علم مانند زیست شناسی که به عنوان شناخت اسرار طبیعت زنده در بعد مادی است به صرفه نه خوب است و نه بد. بلکه ابزار است. لذا یک ابزار نباید به واسطه استفاده ای که یک مومن و یا یک کافر از آن می کند صرفا خوب یا بد دانسته شود. در پایان خواهش می کنم به جای توهین به افراد و به جای تکبر کمی درس افتادگی بیاموزیم و از خداوند متعال برای همه ما تقاضای عفو و بخشش می نمایم. ان شاءالله خود حضرت اله ما را به احسن رهنمود گردد.
  • ۰۵:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    اتفاقا اصل حرف آقای حیدر رحیم پور همین مورد 2 است. ضمنا کسانی که می خواهند فلسفه را با حضرت امام تایید کنند مجبورند دأب فلسفه را رد کنند که نقض غرض می شود.
  • ۰۵:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    "عقل مدرک بدیهیات و یا کلیات باعقل فهم کننده اصول دین و ضرورت اطاعت از مولا یکی است" درستی عبارت بالا اصلا واجد این مدعا نیست که 1- عقل ابزار فلاسفه رایج بوده است. 2-فلاسفه رایج از این ابزار به درستی استفاده کرده اند. بنابر این تناظر مدعا در عبارت "فلسفه یا علوم عقلی" اصلا واضح نیست و اصلا یکی از موارد اصلی اختلاف هم همین است که چرا علوم عقلی را باید منحصرا در فلسفه رایج دانست؟
  • حامد خاکی ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    برادر جان! وقتی مصباح نخوندی بی منطق استناد نکن به بخشی از آن کتاب! همین کتاب بر مبنا و اصول تحلیل فلسفی و عرفانی آیات و روایات نگاشته شده و تو آمده ای هشدار امام را به ظاهرگرایان فلسفی تعمیم می دهی به همه فلاسفه! مغلطه هم میکنی درست بکن برادر جان! مصباح کجا و من و تو کجا!
  • سید حسین ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    بسمه تعالی سلام علیکم. ابتداءا با عرض پوزش می بایست چند اصلاحیه تایپی به مطلب گذشته ام اضافه شود. به علت تایپ سریع در دیروقت متأسفانه فرصت این اصلاح پیش نیامد. ---------- اصلاحیه --------------------------------- سطر 5 : "وسیله شناخت نور از ظلمت اس" واژه است صحیح است. سطر 24 : "اولا بعدد نفوس" به عدد صحیح است. سطر 31 : "لو علم اباذر ما فی قلب سلمان لقتله ام کفره" در روایات بدون موخره و با تغییر موخره به صورت فقط تا پایان لقتله و یا او کفره هم آمده است. سطر 49 : "مغالطه ای از متغیر تسادفی" متغیر تصادفی صحیح است. ---------------------------------------------- اما در ادامه ذکر یکی دو نکته از قلم افتاد که لازم به اضافه می بینم. و من الله التوفیق. مطلب اول: آنچه که ما در اصطلاح عامه به آن علم می گوییم در لغت اهل بیت عصمت و طهارت به دو دسته علم و فضل تقسیم شده است. بنا بر دریافت حقیر و نظر قاطبه علمای دین فرق علم و فضل در مرتبه ادراکی آنها است. فضل آن است که به واسطه ادراکات سبب شناخت جزئی از کلی باشد. علم آن است که دال بر شناخت علت العلل، حضرت محبوب باشد. لذا هر آنچه از محصولات فضل به هدایت پیامبر درون و برون (تشرع و تعقل) به شناخت خداوند متعال منتهی شود علم آور است. قال و قیل اهل فضل برای اثبات حقانیت خود و نفی دیگران همان داستان دریافت از فیل در تاریکی است. به علت ممزوج بودن نور و تاریکی در این عالم و استحصال فضل و دانش از خلقت و به واسطه آن شناخت حضرت خالق محجب است. لذا هر آنکه هر بخشی از آنچه که فضل است را به عنوان تنها مسیر معرفی نمود به واسطه جهل است. پناه می برم به خداوندی که ما را از تاریکی به نور رهنمون است. مطلب دوم: در نقل قولی که حضرت استاد رحیم پور از حضرت امام ره می فرمایند: «اگر تمام فلاسفه از صدر تا به امروز را گرد آورید حتی دو نفرشان نیستند که در همه مسایل فلسفی متفق النظر باشند لیکن اگر همه پیامبران از آدم تا خاتم جمع شوند حتی یک اختلاف نظر هم ندارند» گویا در این جا حضرت استاد رحیم پور گرفتار اشتباه درک معنوی شده اند. فلاسفه به آن علت که علم مطلق ندارند متفق النظر نیستند. همچنین چون فلسفه محصول تعقل است هر کس به اندازه عقلش و به فرض اخلاص کامل می تواند از علم بهره مند گردد. در حالیکه در مقابل آن علم پیامبران علم "ان شاءوا علموا" است. علم متصل به مبدا و مقصد است. لذا در آن خللی نیست. و از آنجا خداوند پیامبران را معصوم قرار داده نفسشان در علمشان مؤثر نیست. این اشکال که فلسفه وارد است به فقه هم وارد است، به پزشکی هم وارد است به کلیه مسیرهای علم آموزی اکتسابی وارد است. دریافت حقیر از منظور حضرت امام ره این است که ایشان پیامبران را به عنوان محور مطرح می کنند و این مطلب در نفی کلی فلسفه نیست. بلکه در اثبات حقانیت انبیاء در مقام داوری است. یعنی اینکه هیچ فاضلی و هیچ فضلی به وحدت انبیا و پیام ایشان و راهبرد هدایت ایشان نمی رسد. این سخن حضرت امام مقابله با دکان هایی است که به دنبال عرضه فلسفه به عنوان راه حل غایی مسائل بشری هستند. در پایان باز خودم و شما را به تقوای الهی توصیه می کنم و از حضرت پروردگار توفیقات روز افزون برای خود و شما مسئلت دارم. والسلام.
  • ۱۷:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    سلام .اولا کسیکه بهش توهین کردید یک فقیه وفیلسوف است که سی وچند سال سابقه تحصیل وتدریس در حوزه دارد ثانیا روایات شریفه ذکر شده از نظر دلالی ناظر به فلاسفه ایست که بنی عباس در مقابل مکتب اهل بیت علیهم السلام علم کرده بودند ونه آن مقداریکه برای توضیح نصوص شرعی استفاده میشود ثالثا اگر واقعا طالب حقیقت مطلب باشید باید بصورت مسئله محور بحث کنید نه اینکه بحث را با تکفیر وذکر چند قول شاذ پیش ببرید .مهم در این مباحث رسیدن به نقطه برای پیشرفت مکتب اهل بیت علیهم السلام است .نهایت وغایت وهدف ما رسیدن به تقواست ونمیشود با توهین به آن رسید .رابعا طرح این مباحث خوب است ومیتواند از مصادیق کرسیهای آزاد اندیشی باشد بشرطیکه در آن به گناه نیفتیم
  • غريب ۱۸:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    خود اين آقاي حوزوي تحصيل كرده تو حرفاش به جاي بحث كردن فقط توهين مي كرد
  • ۲۱:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    بی ادبی و توهین در گفتا ر غرویان موج می زد قول شاذ هم نمی دانستیم چیست که فهمیدیم!
  • ۲۱:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۴
    0 0
    و خداوند همه ما را از گمراهان فلسفه زده رهایی دهد
  • ۰۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    آقای حیدر رحیمپور که گرایش زیادی به مکتب تفکیک دارند چه گونه به کسی که سالیان سال فلسفه خوانده و تدریس کرده توهین می کنند اون رو یه طلبه با عمامه بزرگ خطاب می کنن. آقای غرویان از شاگردان زبده آیت الله مصباح هستند. مشکل همه تفکیکی ها اینه که کلیات رو نمی فهمند آقای نصیری هم تمام استدلالاتشون مبتنی بر همین جزئی نگری بود که یه اشکالی رو به همه چی تعمیم می داد
  • ۱۰:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    ادب نزد جناب غرویان بود و بس!!!!!!
  • ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    شاگرد زبده اقای مصباح و رفتاری تا ان حد توهین آمیز، بی ادبانه، سفسطه گرانه، بی مایه خدا رحم کند به شاگردان غیرزبده
  • lpln ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم ^^ جبهه جهانی رسانه ای اسلامی شیعه ^^ ** تقدیم میکند ** دانلود کتاب (( فلسفه و عرفان از منظر آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی )) به ضمیمه نظرات مراجع و علماء شیعه لینک های دانلود مستقیم http://up.iranblog.com/images/fjj9ihh03phzibmsm.zip http://up6.iranblog.com/images/mkgnd72zxv4ovt7ylr.zip غیر مستقیم http://www.mediafire.com/?q6vh39rdleh96gf ~~~ برادران شما در " جبهه جهانی اسلامی رسانه ای شیعه " ~~~ التماس دعا
  • ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    نگاهي نقادانه به رويكرد فصلنامه‌ي معرفتي، اعتقادي "سمات" به صاحب‌امتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري و مجموعه مطالب بيان شده توسط ايشان در مناظره تلويزيوني با جناب حجت‌الاسلام و المسلمين غرويان سيد محمد حسين سجادي (حوزه‌ي علميه‌ي مشهد مقدس) توضيح: چندي پيش در پي انتشار فصلنامه‌ي سمات، به صاحب‌امتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري، نظرات گوناگوني در ارتباط با رويكرد مطرح‌شده در آن ابراز شد و بازخوردهاي متفاوتي را نسبت به آن شاهد بوديم. با توجه به انتشار چند شماره از اين نشريه و همچنين پيگيري و پافشاري بر همين رويكرد در مناظره‌ي تلويزيوني ايشان با جناب حجت‌الاسلام و المسلمين غرويان، در اين نوشتار، به بررسي اجمالي آن خواهيم پرداخت: طراحي استراتژي‌هاي سه‌بعدي يا تحليل سه‌وجهي رويدادها، در فضاهاي مختلف علمي و اجرايي، امري شناخته‌شده و داراي مصاديق بسياري است؛ شيوه‌اي كه البته نيازمند مهارت خاصي بوده و در صورت صحيحش، بسيار راهگشاست. همچنين يكي از عرصه‌هاي نظري بحث‌برانگيز و در عين حال اختلاف‌‌آفرين، عرصه‌ي نظريه‌پردازي درباره‌ي دين از يك سو و آسيب‌هاي دين از سوي ديگر است. عرصه‌اي كه در هر عصري، دستخوش تطورات بسياري بوده و تا به امروز، فراز و فرود فراواني را تجربه كرده است. آن‌چه در اين مقال، به بررسي آن خواهيم پرداخت، يكي از نظرات مطرح‌شده در ارتباط با تهديدات دين و معارف ديني، در قالب تحليلي سه‌وجهي است؛ نظر مطرح‌شده در سرمقاله‌ي شماره‌ي نخست فصلنامه‌ي "سمات" به صاحب‌امتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري و مورد تأكيد اكيد ايشان در مناظره‌ي تلويزيوني اخير. فصلنامه‌ي سمات، بنابر اظهار مديرمسئول آن، فصلنامه‌اي معرفتي، اعتقادي است كه با هدف «تبيين معارف قرآن و اهل‌بيت عليهم‌السلام و دفاع از آن» آغاز به كار كرده است. مديرمسئول سمات در سرمقاله‌ي نخستين شماره‌ي خود، با تبيين مسئله‌ي "ضرورت بازگشت به معارف قرآن و اهل‌بيت عليهم‌السلام"، به نوعي جهت‌گيري و مبناي كار جديد خود را اعلام كرده است. به زعم نگارنده، بخشي از سرمقاله‌ي شماره نخست فصلنامه‌ي سمات، حائز اهميت بيشتري است، آن‌جا كه جناب آقاي نصيري مي‌نويسند: «...سخن گفتن از مظلوميت و مهجوريت اهل‌بيت عليهم‌السلام و به تبع آن مهجوريت قرآن، همچنان ضرورت داشته و نيازمند توضيح و تبيين است. درست است كه اكنون ايران اسلامي و شيعي، كانون گرم‌ترين و پرشورترين احساسات و محبت‌ها نسبت به اهل‌بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام است، اما از ذكر اين نكته نيز نمي‌توان فروگذار كرد كه هم‌پاي اين احساسات و ابراز محبت‌ها، تعلق معرفتي و انديشه‌اي به مكتب و معارف نوراني اهل بيت عليهم‌السلام گسترش و تعميق نيافته و بلكه به دليل عواملي بعضا رو به تضعيف نهاده است. ...بدون شك نطفه‌ي تهاجم فرهنگي و عقيدتي عليه اسلام ناب محمدي و علوي صلوات‌الله عليهما، آن‌گاه بسته شد كه امويان درصدد وارد كردن فرهنگ يوناني به جهان اسلام برآمدند و اين حركت با تأسيس بيت‌الحكمه در مقابل بيت‌العترة از سوي مأمون عباسي وارد مرحله‌ي تازه‌اي شد. ...تاريخ تشيع، تاريخ ستيز با معارف خودبنياد و خودساخته‌ي بشري يوناني و هندي و ايراني و... و دفاع از علم مصبوب و معارف وحياني قرآن و اهل‌بيت عليهم‌السلام بوده است و تنها در دو مقطع تاريخي است كه گرايش‌هاي فلسفي و يا عرفان صوفيانه در ميان برخي عالمان شيعه ظهور و بروزي ويژه مي‌يابد. ...ما هم اكنون در عرصه‌هاي گوناگون فكري و فرهنگي و آموزشي و رسانه‌اي ردپاي اختلاط و امتزاج معرفتي و عقيدتي را مشاهده مي‌كنيم و اغلب اين انديشه‌ها و مباني مخلوط و مغشوش به پاي معارف اصيل ديني و اسلامي و شيعي نوشته مي‌شود و بسياري از اقشار، به‌ويژه جوانان كه عطش معارف صحيح ديني را دارند، بناي عقيدتي خود را بر اين انديشه‌هاي ممزوج و مغشوش مي‌نهند. ..."سمات" قرار است عرصه و ميداني براي گفتگو و محاجه پيرامون سه موضوع فلسفه، عرفان و مدرنيته - كه به زعم ما از جمله مهم‌ترين حجاب‌ها و موانع روزگار كنوني در رجوع به قرآن و عترتند - باشد و اين مهم در فضايي دوستانه و عاري از برخوردهاي خصمانه و موهن صورت پذيرد و اگرچه از جهت نقد حرف‌ها و ديدگاه‌ها و باورها بر اساس مباني قرآن و عترت، خط قرمزي در بين نيست اما از جهت حفظ شخصيت و نيز پاسداشت نيت‌هاي پاك و ولايت‌مدار عالمان و صاحب‌نظران مورد نقد و رد، كمال مواظبت و دقت را خواهد داشت...» (1) معرفي فلسفه، عرفان و مدرنيته (يا مجموعه‌ي آموزه‌هاي تمدني غرب)، به‌عنوان سه تهديد دين و معارف ديني، اگرچه پيش از اين نيز به‌نحوي ديگر و در كنار اضلاع ديگري همچون وهابيت سابقه داشته (2) و نظر (نه نظريه) نو و بديعي نيست، اما به سه دليل، در اين مرتبه از ابراز، نيازمند بررسي و نقادي است: اولا، جايگاه حقيقي مبرز نظر، يعني جناب آقاي مهدي نصيري، كه هم در عرصه‌ي نقد و نظر (3) و هم در حيطه‌ي تلاش و عمل(4)، داراي سوابق درخشان و توان قابل‌توجهي بوده و امكان نقد و بررسي علمي نظر ايشان را فراهم مي‌آورد. ثانيا، جايگاه حقوقي او در قامت صاحب‌امتيازي و مديرمسئولي فصلنامه‌ي سمات كه به عنوان يك مطبوعه‌ي معرفتي، اعتقادي و از لحاظ نفوذ علمي و اجتماعي، داراي رتبت خاص و ممتازي است؛ (5) رتبتي كه ارزش تعامل علمي و صرف توان نقادي را دارد. ثالثا، توجه و تفطن ايشان نسبت به رعايت احترام و ادب در ارتباط با افراد و افكار محل بحث و تذكر اين نكته به عنوان سرلوحه‌ي فعاليت‌ها‌؛ (6) امري كه صلاحيت بررسي نظر و نقادي آن را سبب شده و شروع مباحثه را ممكن مي‌سازد. با توجه به اين سه نكته، نظر ايشان را كه به‌منزله‌ي رويكرد يا راهبرد فصلنامه‌ي سمات است، طي چند نكته مورد بررسي قرار مي‌دهيم: 1. آن‌چه در سخن ايشان از بيان سابقه‌ي تهديدات معارف ديني، ريشه‌يابي آن، تحليل چرايي و چيستي تهديد، شرح دغدغه‌ي دفاع، انگيزه‌ي ورود در اين بحث و چشم‌انداز حركت آمده است، تماما يا با همين الفاظ و يا در قالبي ديگر، از سوي سردمداران مكتبي تحت عنوان "مكتب تفكيك"، متشكل از عده‌اي عالمان محترم و متدين، ابراز شده و هيچ‌يك، يافته و دريافتي نو نيست. با توجه به سابقه‌ي جناب آقاي نصيري در نوآوري و ابداع علمي، چنين امري غريب به‌نظر رسيده و جاي تأمل فراوان دارد. علاوه براين‌كه تمام اين مطالب، به‌اضافه‌ي انبوهي از نكات و شبهات فني‌تر و دقيق‌تر ديگر، توسط فضلا و انديشمندان مدافع فلسفه و عرفان، بارها و بارها، طي مقالات و بيانات متعدد و متنوعي بررسي شده و پاسخ‌هاي متقن و مُسكتي نيز بدان داده شده است. شروع حركت و صرف توان علمي و اجرائي در مسيري بن‌بست و به‌انتها رسيده، آن‌هم در عصري كه توليد علم و نهضت نرم‌افزاري، گفتمان قالب آن است، بسيار دور از انتظار مي‌كند. 2. زمان‌شناسي، درك موقعيت‌ها، فهم ظرفيت‌ها و به‌تبع، كشف خلأها و نيازهاي واقعي، در همه‌ي اعصار و امصار، جزو خصوصيات آرماني نخبگان و فقدان آن، عامل بسياري از كاستي‌ها و خسارت‌ها بوده است. با نگاهي گذرا به فراز و فرود تمدن اسلامي در سابقه‌ي تاريخ و نقش خواص در آن، به‌راحتي مي‌توان پرده از اين نكته و اهميتش برداشت. به لطف اندكي تأمل در اطراف فضاي نظري و عملي عصر حاضر و ملاحظه‌ي جبهه‌بندي‌هاي علمي، فرهنگي و تمدني موجود، بعيد است كه نتوان نقطه‌ي قوت دين و آسيب اصلي آن را مورد شناسايي قرار داد. سخن اصلي با جناب آقاي نصيري و همفكران ايشان در مكتب تفكيك يا ساير نحله‌هاي فلسفه‌ستيز و عرفان‌گريز آن است كه: متأسفانه يا صف‌آرايي‌هاي جنگي را نديده و چكاچك شمشيرها را نمي‌شنويد و يا خودي از غيرخودي در نظرتان ممتاز و منحاز نيست. ببينيد كه دعوا بر سر چيست، مهاجم و مدافع كيست و حق و باطل كدام است؟ در روزگاري كه عقلانيت و معنويت دين در مواجهه‌ي با مكاتب فكري و معنوي بشري، به نقد كشيده شده و عملا مغفول است، سخن گفتن از طرد فلسفه‌ي اسلامي به عنوان اصلي‌ترين ابزار تبيين عقلي و دفاع از عقلانيت دين و تلاش براي نفي عرفان اسلامي به عنوان مهم‌ترين راه كشف معنويت حقيقي و شهود حقائق الهي براي نفوس، آن‌هم با معرفي فلسفه و عرفان به‌عنوان حجب درك معارف ديني در كنار مدرنيته، قطعا ظلمي نارواست؛ دوست را كنار دشمن نشانده، ابزار دفاع را با تهديد هم‌پياله كرده، نور را با ظلمت در هم‌تنيده، مثلث مي‌سازيم و مي‌خواهيم از حق دفاع كنيم. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟! ما را چه ‌شده است كه با آن همه سابقه‌ي طولاني در معرفي جبهه‌ي باطل و مواجهه‌ي علمي و عملي با غربيان و غرب‌گرايان، اكنون كمر به نفي بي‌رحمانه، اما مؤدبانه‌ي آبشخور خويش بسته و پايه‌هاي استوار و پشتوانه‌هاي بزرگوار خود را در اين مسير به باد نقد كشيده‌ايم؟! علمي كه به ما توان مقابله‌ي منطقي و زبان جهان‌شمول عقلي داده و عالمي كه ما را با گفتار و آثار قيم خويش براي چنين مقابله‌اي تجهيز كرده است، نه شايسته‌ي چنين تقديري‌ست. خلاصه آن‌كه يكي بر سر شاخ و بن مي‌بريد، حكايت ماست. مراقب باشيم كه عاقبت اين حكايت بسيار ناگوارست. 3. از باب عطف خاص به عام، ذكر اين نكته نيز ضروري‌ست كه: در روزگار فتنه، اعتصام به حبل بصيرت تنها راه نجات است. آن‌قدر اين مهم، به بيان‌ها و زبان‌هاي گوناگون گفته و نوشته شده است كه خوف ابتذالش مي‌رود. پس چرا چنين؟! گمان آن بود كه جناب آقاي نصيري با ماهيت و عقبه‌ي جريانهاي فتنه‌گر و فتنه‌جو، به‌خوبي آشنا بوده و جبهه‌ي حق و خصوصيات آن را نيز مي‌شناسند اما حركت اخير ايشان با رويكرد مذكور، كمترين تناسبي با آن‌چه بيان شد ندارد. اگر در جنگ نرم، سخن از مواجهه‌ي دين با بي‌ديني، مجاهده‌ي متدينين با بي‌دينان و مقابله‌ي تمدن اسلام با تمدن غرب است كه چنين است، چرا خويش را از مزيت نسبي خويش محروم ساخته و دستان خود را در اين هماورد علمي و عملي ببنديم؟! فتنه‌اي كه اساس و اصول دين و مديريت دين را مورد هجمه قرار داده، با ارائه‌ي نظري و عملي الگوها و سيستم‌هاي پرطمطراق در عرصه‌هاي مختلف رجز مي‌خواند، جز با عقبه‌ي فكري و روحي منبعث از فلسفه و عرفان اسلامي ريشه‌كن نخواهد شد. مگر مي‌توان بدون ابزار عقل و فارغ از شهود و وجدان، معارف قرآن و عترت را فهم نمود؟ مگر مي‌توان با نفي دستگاه فكري فلسفه‌ي اسلام و طرد نظام معرفتي عرفان اصيل، در مسير كشف هندسه‌ي دين و شبكه‌ي معارف ديني، قدم از قدم برداشت؟ مگر مي‌توان با تنفس در فضايي عاري از روح فلسفي و رايحه‌ي عرفاني، نسبت به كِشت مدل‌ها و سيستم‌هاي ديني اقدام كرده و ميوه‌ي مديريت برتر جمعي را از آن چيد؟ جدا انگاشتن فلسفه و عرفان اصيل از دين و محروم نمودن جبهه‌ي علمي و فرهنگي حق از اين دو، تنها و تنها يك علت دارد: كوتاهي يا كم‌لطفي در شناخت اين دو مقوله و درك كاركرد آن. چنين كوتاهي يا كم‌لطفي از امثال جناب آقاي نصيري پذيرفته نيست. 4. شخصيت‌ها اگرچه شاخص شناخت حق نيستند، لكن در صحت شهادت كم و كيف‌شان، بر حقانيت و حقيقت يك مكتب، ترديدي نيست. نگاهي به عقبه‌ي انساني مكتب فلسفي و عرفاني اسلام، خود به‌تنهايي روشنگر بسياري از حقايق است. به شهادت صريح مورخين و مترجمين منصف، با جرأت مي‌توان گفت هيچ تحول اصيل و ماندگاري در طول حيات مكتب تشيع، جز به بركت اقدام فكري و عملي عالمان فلسفه‌فهم و نيكان عرفان‌جو، مجال جولان نيافته است. هيچ پارادايمي در عرصه‌ي مباحث علمي و هيچ نظامي در بستر تحولات اجتماعي، مگر به‌بركت معنويت ايماني، صلابت روحي، خلاقيت ذهني و شور انقلابي آنان‌كه لااقل بويي از بوستان فلسفه‌ي اسلامي و گلستان عرفان الهي به مشام‌شان رسيده، تغيير نيافته است. حجم كمي و كيفي تأليفات، همراه با گستردگي آثار و بركات اين دسته از عالمان ديني، گواه روشني بر كيمياي نهفته در اين مكتب است. بزرگ‌پاسبانان مكتب تشيع در طول تاريخ اسلام، آنان‌كه با ورود عالمانه به عرصه‌ي تفسير قرآن و تبيين سنت، پنجره‌هايي دلگشا به افق متعالي وحي گشوده و چشم‌انداز محيرالعقولي از معارف دين را براي آيندگان به‌تصوير كشيدند، همه و همه در سايه‌سار خورشيد حكمت و معنويت به بارنشسته و مي‌نشينند. چگونه مي‌توان عالي‌ترين مفسرين فلسفه‌دان قرآن كريم را دچار حجاب فهم قرآن دانست؟ چگونه مي‌توان برترين شارحان احاديث عترت نبي مكرم اسلام صلي‌الله عليه‌و‌آله را به دوري از مكتب عترت متهم كرد؟ چگونه مي‌توان مدافعين حقيقي مكتب تشيع را به‌عنوان مروجين تهديد دين معرفي كرد؟ آنان‌كه نتايج تلاش عالمانه و نه تنها نيت‌ خيرشان، به اعتراف دوست و دشمن، چلچراغ معارف ديني و شيعي را در طول تاريخ جلوه‌اي ويژه بخشيده و آن‌چه از دين و مكتب در اختيار ماست، حاصل زحمات طاقت‌فرساي ايشان است؛ نتيجه و حاصلي كه ما امروز چوب حراج بر آن زده و يكسره بر طبل نقد و نقادي‌اش مي‌كوبيم. باز بودن باب علم و اجتهاد و تلاش براي ارتقاي معرفت، يك بحث و بي‌انصافي در مقام ميراث‌داري و جهل نسبت به بنيان‌هاي استوار يك مكتب بحثي ديگر است. همچنين حريت علمي در عرصه‌ي نقد و نظر يك حرف و نشناختن شأن خود و تخفيف شأن بزرگان و فحول عرصه‌ي علم و عمل حرفي ديگر است. به‌راستي ما - البته پس از اثبات دايگي - خود را نسبت به معارف قرآن و عترت، دلسوزتر از عالماني مي‌دانيم كه مادر بسياري از معارف ديني بوده و دين را چونان فرزند خويش پروراندند؟ چه كسي در صلاحيت علمي و توانمندي عملي بزرگان از فلاسفه و عرفاي الهي شك دارد؟ كه اگر دارد، يقين داريم كه ظن راهبر اوست؛ و إنّ الظّنّ لايغني من الحقّ شيئا. و آن‌چه در اين ميان دردآورتر و تأسف‌بارتر است، تلاشي كور در جهت مصادره‌ي اعلام مكتب حكمت و عرفان الهي، به‌نام مكاتبي مخالف با اين دو مقوله‌ي شريف است. طنين تدريس و ترويج و تأليف علم و حكمت، همراه با قهقه‌ي مستانه‌ي حاصل از شهود و عرفان بزرگاني همچون محدث فيلسوف و مفسر عارف، جناب فيض كاشاني مفسر كبير و مقرر برتر دين، مرحوم علامه‌ي طباطبايي و بنيان‌گذار عظيم‌ترين انقلاب الهي و نظام اجتماعي دين‌مدار در طول تاريخ غيبت كبري، امام خميني قدّس‌الله أسرارهم، لاهوت و ناسوت را درنورديده است. حال آن‌كه ما مي‌كوشيم تا ايشان را از دريچه‌ي فهم و فعاليت محدود خويش، به‌عنوان تارك حكمت و عرفان معرفي كنيم. بسي خجلت و شرمساري از اين همه كج‌بيني و بدفهمي. 5. به‌حول و قوه‌ي پروردگار و به‌لطف أدعيه‌ي زاكيه‌ي حضرت بقيّة‌الله الأعظم أرواحنا فداه و همچنين به‌بركت تلاش و مجاهدت علماي بزرگوار، حكمت و معنويت، چونان چشمه‌ساري هميشه جاري، حيات انساني را دم‌به‌دم مستفيض كرده و جان تشنه‌ي بشريت را به‌نحو اكمل و اتم سيراب مي‌كند. با اندكي تأمل در سير تحولات جامعه‌ي بشري و كم و كيف آن، به‌راحتي مي‌توان دريافت كه حقايق ديني و الهي، در چارچوب دستگاه فكري فلسفه‌ي اسلام و هندسه‌ي معنوي عرفان اصيل، به‌دست باكفايت بزرگان اهل علم و عمل، از جمله رهبر حكيم و اهل معناي انقلاب، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مدظلّه‌العالي، پيشتاز عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و سياسي است. چرخش هستي، چه در تجلي تكوين و چه در جلوه‌ي تشريعش، بر مدار حب و حكمت، توقف‌بردار نبوده و تنها عامل سعادت و موفقيت انسان، همراهي با او در اين مسير است. بسيار ساده‌انگارانه است كه بخواهيم با قدم يا قلم زدن در مسير نفي اين مسير، آن را متوقف كرده يا تغييرش دهيم. سيمرغ معارف وحياني با دو بال برهان و وجدان يا عقل و شهود، بر عرصه‌ي هستي سايه افكنده و مجالي براي جولان غير، باقي نگذارده است. روشن‌دلان حقيقتاً روشن‌فكر، در گذشته و حال، با اقدامات علمي و عملي خود، چرخ حركت بشريت به سمت تمدن برتر اسلام و مدينه‌ي فاضله‌ي موعود را با قدرت و قوت چرخانده و راهبري آن را بر عهده دارند. حركتي كه فعاليت‌هاي متفرق علمي يا عملي معطوف به نفي و نقد آن، هرگز صلاحيت و شأنيت مقابله و مواجهه‌ي با آن را ندارند. در پايان، حقيقتا از باب اداء حق برادر مؤمن، به جناب آقاي نصيري و همه‌ي همفكران ايشان پيشنهاد مي‌كنيم، با تمركز بر مقوله‌ي مدرنيته و آموزه‌هاي تمدني غرب در فصلنامه‌ي خود، فصل نويني در نقد نظام‌ها و سيستم‌هاي منحط غربي گشوده و با استفاده از ابزار قدرتمند برهان و به پشتوانه‌ي معنويت حاصل از عرفان، قدمي شايسته در مسير طراحي و تصوير نظام جامع علمي و عملي دين بردارند. به‌نظر مي‌رسد كه مثلث واقعي تهديدات دين و معارف ديني، عبارت است از: - تفكر و تمدن غربي (افراط) - جهالت و تعصب كور (تفريط) - خلط حقايق و اباطيل (التقاط) جناب آقاي نصيري، سخن به اجمال گفته و ما نيز در اين مجال، مقال را به اجمال وانهاديم؛ به آن اميد كه بتوان در فرصتي مناسب، به شرح و بسطش نشست. صميمانه شنواي نظرات همه‌ي خوانندگان صاحب‌نظر هستيم. اميدواريم كه بتوانيم در راه هدم تهديدات واقعي دين و تحقق اهداف آن، وظائف فردي و جمعي خود را به انجام برسانيم، إن‌شاء‌الله. پي‌نوشت‌ها: 1- فصلنامه‌ي سمات، شماره اول (بهار 1389)، سرمقاله 2- ارائه‌شده در تأليفات و بيانات جناب حجت‌الاسلام والمسلمين سيدان. لازم به‌ذكر است كه ايشان مثلث تهديدات دين را شامل سه ضلع فلسفه و عرفان، وهابيت و غرب دانسته كه مي‌توان گفت اين نظر در مقايسه با نظر جناب آقاي نصيري، از دقت نسبي بيشتري برخوردار است. 3- با توجه به منشورات ايشان در زمينه‌هاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي، از جمله كتاب جالب توجه و قابل بررسي «اسلام و تجدد». 4- با توجه به فعاليت‌هاي گسترده‌ي ايشان در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي و سياسي، از جمله فعاليت در قامت مديرمسئولي ماهنامه‌ي صبح. 5- بازخوردها و اظهارنظرهاي مرتبط با انتشار اين فصلنامه در خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي مختلف، خود مؤيدي در راستاي اثبات اين مطلب است. 6- اگرچه حتي در نخستين شماره از اين فصلنامه نيز در برخي موارد، اين نكته مورد نقض واقع شده است، اما نسبت به رعايت آن در ادامه‌ي كار اميدواريم.
  • ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
    0 0
    مقاله طولانی حناب آقای سجادی از حوزه علمیه مشهد مقدس بیشتر مایه های حماسی و ادبی و عاطفی داشت تا استدلال. پای بزرگان را به عنوان دلیل ـ و البته به عنوان استشهاد شاید عیبی نداشته باشد ـ حتی الامکان نباید به این مباحث باز کرد.
  • غنی ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
    0 0
    مرحوم سيد محمّد كاظم يزدي قدس ‏سره در "عروة ‏الوثقي" وحدت وجوديان ملتزم به لوازم فاسد مذهبشان را نجس دانسته است.[12] جمع كثيري از فقها و أعلام در حواشي خود بر عروة‏ الوثقي اين فتواي ايشان را تأييد نموده، و بر آن تعليقه و حاشيه‌اي نزده‏اند[13] مانند: مرحوم سيّد علي بهبهاني قدس‏ سره. مرحوم سيّد محمّد هادي ميلاني قدس‏ سره. مرحوم شيخ محمد حسين آل كاشف‌ الغطاء قدس ‏سره. مرحوم سيّد ابراهيم حسيني اصطهباناتي شيرازي قدس‏ سره. مرحوم سيّد محمود حسيني شاهرودي قدس‏ سره. مرحوم سيّد محسن طباطبايي حكيم قدس‏ سره. مرحوم شيخ عبدالله‏ غروي مامقاني قدس ‏سره. مرحوم سيّد محمّد حجّت كوه كمره‏اي قدس‏ سره. مرحوم حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي قدس‏ سره. مرحوم سيّد ابوالحسن اصفهاني قدس‏ سره. مرحوم حاج آقا حسين طباطبايي قمي قدس‏ سره. مرحوم سيد يونس اردبيلي الموسوي قدس‏ سره. مرحوم شيخ علي فرزند مرحوم صاحب جواهر قدس‏ سره. مرحوم شيخ عبدالكريم حائري يزدي قدس‏ سره. مرحوم سيد ابوالقاسم خويي قدس ‏سره. مراجع معاصر هم كه بر عروة ‏الوثقي حاشيه نوشته‏اند، آن فتوا را تأييد کرده‌اند مانند: مرحوم سيّد أحمد خوانساري، مرحوم سيّد محمّد رضا گلپايگاني، مرحوم سيّد شهاب‌الدين مرعشي، سيّد ابوالحسن رفيعي رحمهم ‏الله، و...
  • ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
    0 0
    خیلی جالبه نظرات این آقایان تفکیکی، همت گارده اند بر نهی فلسفه، و خود نمیدانند که اثبات سخنشان در گروه فلسفه است. سخن از افقه الفقها می گویند و از اختلاف فلاسفه و خود گویی در خوابند که چگونه فقها بر سر مسائلی بسیار حکم به تکفیر هم داده اند!!! آیا اختلاف شیخ صدوق و شیخ مفید را ندیده اند؟؟؟ آیا اختلافات علمایشان در مسائل اصولی را فراموش کرده اند؟؟ آیا قتان اخباریون و اهل حدیث و کشتار بی سابقه آنان کم حادثه ای بود؟؟ حال دم از اختلاف فلاسفه میزنند. چه خنده دار ... آیا شما حضرت امام را واقعا قبول دارید؟ اگر اری قضیه مناظره استاد آشتیانی و سیدان را چه پاسخ میدهید؟؟! و اگر خیر پس چرا استدلالی می آوردید که خود به آن قائل نیستید.... گوید اختلاف فلاسفه!! در چه موضوعاتی؟؟ آیا هیچ فیلسوف بنامی در مسائل اصلی حکمت با دیگری نزاع دارد؟؟ اگر دارد خب بفرمایید اقایان تفکیکی که کمر به انهدام عقل شیعی بسته اید!!! میخواهید از دل شیعه وهابیتی نو بیرون بیاورید؟؟! بسم الله... مطمئن باش خدا نمیگذارد اوست حمایت کننده از دین. اگر سخنم را نمیپذیری سخنان رهبر را که باید حتما بپذیری. یا خدایی ناکرده او را هم عالم نمیدانی؟؟ سخن به گزافه مگو که او اعلم عمای دوران است
  • صدرا ۲۳:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
    0 0
    اخوی هر علمی اصطلاحاتی داره . خود ملاصدرا هم اول کتابش به متفلسفین بد و بیرا گفته. ولی تو که نمیدونی معنی متفلسف چیه چرا میایی نقل میکنی تا بقیه بهت خرده بگیرن. باور کن بزرگاتون هم همینن. متفلسف یعنی کسی که خودشو به فلسفه بلدی میزنه در حالی که بلد نیست. بنده خدا ملاصدرا تو مقدمه کتابش این رو نوشته بعد میاد 9 جلد فلسفه توضیح میده. کمی تقوا رو رعایت کنید. این سخن تنها با شما نیست با اساتیدی همچون آقای سیدان و حکیمی و ازغدی و نصیری هم هست. نکته دیگه اینکه امام در این کتاب طرفدار سر سخت وحدت وجوده. نکته نعیاذ بالله به نظر شما امام کافره؟؟ البته اسلاف شما از این گزافه ها گفته اند. باکی نیست
  • سید هادی طباطبائی ۲۲:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۴
    0 0
    باسمه تعالی تقریبا همه را خواندم ائمه صلوات الله علیهم عقل را تعطیل نکردند بلکه عقل مستضی به نور را حجت دانستند نه عقل مستند بر بیهیات مادی(آنچه فلاسفه دنبال می کنند خداوند همه علمای شیعه(اصولی_تفکیکی _وفلسفی) را رحمت کند ولی راه بنی امیه وبنی عباس وبنی قرائات گوناگون از راه ثقلین جداست دو خطی هستند که هیچگاه بهم نپیوند حشر محبان علی باعلی حشر محبان با
  • ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۹
    0 0
    حربه فلاسفه در برابر منتقدان و مخالفانشان این حربه پوسیده و نخ نماست. نهی فلسفه در کلام خدا و معصوم موج می زند
  • ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
    0 0
    به این آقایان ناصح بفرمایید اگر عرضه و جرأتش را دارید در رسانه ملی با آیت الله مصباح یزدی و یا استاد دینانی مناظره برگزار کنید که مردم بدانند فیلسوف یعنی کی؟ و فلسفه یعنی چه؟ راستی در خصوص سخنان امام خامنه ای در سفر قم در جمع طلاب راجع به فلسفه چه نظری دارید!؟
  • ۰۸:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
    0 0
    آقایان نامبرده و دیگران برای مناظره شرط تعیین می کنند و مایلند طرف مقابلشان را خودشان انتخاب کنند و یا بگویند ما با هم سطح خودمان فقط مناظره می کنیم و عملا تن به مناظره نمی دهند و الا تا آنجا که بنده اطلاع دارم و شنیده ام از این طرف، آیت الله سیدان، آیت الله رضوی، حجت الاسلام و المسلمین میلانی و آقای نصیری برای مناظره با هر کسی در این زمینه آماده اند.
  • ش ۲۲:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
    0 0
    مشت نمونه خرواره . مردم را برق می گیره و ما را چراغ موشی. این آقایان می خواهند فلسفه را نقد کنند . بابا گفتم حتماً ستاره دنباله داری رده شده و قراره اتفاقی بیفته. ببین چه جور وقت ما را می گیرن!؟ دریا که به ... نجس نمی شه!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس