مشرق، یکی، دو ماه پیش با تیری آنری مصاحبیه میکردم. وقتی بحث به مسی رسید فوتبالیست فوقالعاده فرانسوی هم مثل اغلب ما برای پیدا کردن واژههایی مناسب برای توصیف همبازی سابقش دچار دردسر شد. آنری داستانی درباره مسی تعریف کرد. او گفت که چطور مسی همین جادویی که در بازیها از او میبینیم را در تمرینات تیم هم به نمایش میگذارد و چطور با همین شور و انگیزه و قدرت انفجاری، چیزی که نمونهاش را در ال کلاسیکوی دیشب دیدیم، در تک تک دقایق تک تک جلسات تمرین حضور دارد.
نتیجه اخلاقیای که من از داستان آنری گرفتم شباهت مسی با بروس بنر (هالک شگفتانگیز) بود:بهتره خشمگینش نکنید، چون باورتون نمیشه وقتی خشمگین میشه بدل به چه موجودی میشه.
تعداد مسابقهها نسبت به تعداد جلسههای تمرین حدودا یک به سه است. پس برای مسی که نزدیک به ۶۰۰ بازی برای بارسا انجام داده، میتوان حدودا ۳۰۰۰ جلسه تمرین در نظر گرفت؛ زمانی که به اندازه کافی برای عادی شدن طولانی است، برای تکراری شدن و برای اینکه به خودت بگویی: تا وقتی ۷۵ درصد قدرتت را به نمایش میگذاری نیازی به تلاش بیشتر نیست"؛ مسی اما اینطور نیست.
آنری به من گفت وقتی در یک جلسه تمرین، داور بازی (حالا هر کسی که بود) یک آفساید نادرست اعلام میکرد یا یک سوت اشتباه به ضرر مسی میزد او به قدری خشمگین میشد که این ناعدالتی را با دویدن های دیوانه وار در زمین با پس گرفتن توپ و دریبل زدن کل بازیکنهای حریف و کوبیدن توپ به تور دروازه آنها پاسخ میداد؛ و آنقدر این کار را تکرار میکرد تا بالاخره آرام شود. چنین لحظههایی معمولا از چشم رسانهها دور است اما همتیمیهای مسی بارها مشابقه آن را دیدهاند و حالا که تکلیف یک الکلاسیکوی دیگر توسط او روشن شده رئالیها با خودشان میگویند شاید بد نبود مارسلو هم یک بار در تمرینات مسی را میدید و درسی از او میگرفت.
مارسلو فوتبالیستی فوقالعاده و پسری خیلی خوب است اما من فقط چیزی را میگویم که چشمهایم دیدهاند؛ اینکه او دقیقا وقتی با آرنج به صورت مسی ضربه زد، میدانست چه کار میکند. این اتفاقها در هر بازی ممکن است پیش بیایند. مارسلو با این ضربه تبدیل به یک جنایتکار نمیشود و تیم داوری هم احتمالا صحنه را درست ندیدند که واکنشی نداشتند اما اتفاقی که بعد از این ضربه مارسلو افتاد همان لحظهای بود که دکتر بنر به هالک تبدیل میشود؛ لحظهای که مسی زنده شد و رئال بهای خشم او را پرداخت.
وقتی او با دهان پاره شده روی زمین افتاده بود و خون از صورتش میچکید؛ وقتی مجبور شد با گاز استریلی در دهان به بازی ادامه دهد تا شدت خونریزی مجبورش نکند از زمین بیرون برود، مسی چه واکنشی نشان داد؟ سر داور فریاد کشید؟ سراغ کمک داور رفت؟ دنبال انتقام از مارسلو رفت؟ نه، نه و نه.
وقتی سرخیو راموس بروس لیوار روی پایش رفت و با خطر مصدومیتی جدی تهدیدش کرد، او به سمت مدافع رئال حملهور شد؟ به تیم داوری کنار خط اعتراض کرد و ازشان پرسید "مگه کورید؟ چند بار؟! نکنه طرف اونا هستین؟" اینها همه واکنشهایی هستند که بارها و بارها از بازیکنان مختلف دیدهایم اما از مسی نه. مسی خشمش را درونش انبار کرد و بعد به یکباره رهایش کرد.
اولین باری که من با مسی مصاحبه کردم سال ۲۰۰۶ بود. به عنوان یک اسکاتلند تند مزاج، یکی از اولین سوالهایی که پرسیدم واکنش او به خطاهای پرتعدادی که رویش انجام میشود بود. من از او پرسیدم چرا دنبال انتقام در زمین نمیرود و با بازیکنانی که لگدمالش میکنند همانجا تسویه حساب نمیکند؟ مسی جواب داد اگر در دقایق اولیه بازی ضربه محکمی بخورد، دردش را تا پایان بازی احساس خواهد کرد. از این منظر مسی هم مثل ما یک انسان است اما چیزی که در ادامه گفت تفاوت او را تعیین میکند:من انقدر درگیر بازی هستم که خیلی سخت چیزی حس میکنم؛ فقط و فقط به این فکر میکنم که توپ را پس بگیرم و اینجوری از آنها انتقام بگیرم.
دیشب پاسخ مسی به ضربه آرنج مارسلو یکی از زیباترین گلهایش در تاریخ کلاسیکو بود؛ جدالی که حالا او را به عنوان بهترین گلزن تاریخش میبیند.
حالا شاید این باور من به نظرتان بحثبرانگیز برسد اما به نظر من مسی و راموس خیلی بیشتر از آن چیزی که فکر میکنید به هم شباهت دارند. راموس هم مثل مسی یک جادوگر است؛ فوتبالیستی که تا لحظه آخر تسلیم نمیشود و تا آخرین نفس میجنگد. گلهای حساس او در دقایق پایانی بازیهای بزرگ نشانی واضح از این خُلق و خوی او است. مسی و راموس هر کدام میتوانند ابرقهرمان کتابهای مصور باشند. این دو، نگاهی متفاوت به فوتبال دارند و آن را داستانی میبینند که باید پایانی دراماتیک برایش بنویسند. تفاوت اما اینجاست که وقتی راموس به لحظه "بروس بنریاش" میرسد، گاهی کاری بیدلیل انجام میدهد که نتیجهاش میشود یک کارت قرمز؛ و در نهایت همین تقابل مسی و راموس بود که سرنوشت ال کلاسیکوی دیشب را رقم زد.
این بازی برای مادریدیها حکم استعارهای از کل دوران رهبری زیدنالدین زیدان بود. تقصیر زیدان نبود که راموس تصمیم گرفت آن تکل وحشتناک را روی پای مسی بزند و اخراج شود. تقصیر زیدان نبود که کاسمیرو جوری بازی میکرد که هر لحظه امکان اخراج شدنش بود و مربی را مجبور کرد بالاخره تعویضش کند. بعد از اخراج راموس اما رفتن خامس به بازی کمی عجیب بود.
خامس گل تساوی را زد اما مادریدیها در این مقطع از بازی ۳-۳-۳ بازی میکردند و البته دو مدافعشان مارسلو و دنی کارواخال بودند که عملا نقش پیستونهای هجومی را به عهده گرفته بودند و ناچو را در مرکز خط دفاعی تنها راه کردند. استفاده درست از نیمکتنشینهایی مثل مارکو آسنسیو، آلوارو موراتا، ایسکو، لوکاس وازکز و خود خامس، بازیکنهایی که این فصل، سرنوشت خیلی از بازیها را تغییر دادهاند یکی از امضاهای موفقیت زیدان روی تابلوی تیمش بوده اما وقتی در حالی که تنها ۳۰ ثانیه به پایان وقتهای اضافه مانده بود، سرخی روبرتو از سمت راست خط دفاعی خودشان به مرکز زمین هجوم برد کاسمیرو کجا بود که جلویش را بگیرد؟ بله؛ روی نیمکت؛ چرا؟ برای اینکه اخراج نشود. وقتی ژوردی آلبا از سمت چپ اُورلپ کرد و در نهایت توپ را برای مسی کاشت، اگر راموس در بازی بود نمیتوانست این حرکت را بخواند و راه ضربه مسی را ببندد؟
هیچوقت پاسخی برای این پرسشها نخواهیم داشت. آنچه مسلم است راموس و مارسلو سعی کردند در این بازی با خشونت مسی را مهار کنند. اما رویکرد آنها باعث شد مسی از نابغهای ریزنقش به ابرقهرمانی شکستناپذیر بدل شود؛ ابرقهرمانی که بعد از گل دومش پیراهنش را در آورد و نامش را به تمام سانتیاگو برنابئو نشان داد؛ لحظهای که در تاریخ لالیگا جاودانه خواهد شد.
نتیجهگیری کلی اینکه: هرگز مسی را خشمگین نکنید، چون مسی خشمگین عاقبت خوبی برایتان نخواهد داشت.
نویسنده: گراهام هانتر - ساکرنت