کد خبر 713938
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹
مرتضی مبلغ

معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات معتقد است که اعتدال، عنوانی است که دولت برای خودش گذاشته اما این بدان معنا نیست که پشت آن یک جبهه سیاسی ریشه دار مانند اصلاح طلبی یا اصولگرایی باشد.

به گزارش مشرق، وزارت کشور در دولت اصلاحات روزهای بی ثبات، کم به خود ندید. «عبدالله نوری» وزیر کشور پس از ۹ ماه صدارت بر ساختمان بتُنی خیابان فاطمی، در مجلس پنجم استیضاح شد و کنار رفت. «مصطفی تاجزاده» معاون سیاسی وزیر کشور در جریان انتخابات مجلس ششم نیز به جرم مخدوش بودن انتخابات در حوزه رأی گیری تهران به انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. پس از کنار رفتن تاجزاده، «عبدالواحد موسوی لاری» وزیر کشور، «مرتضی مبلغ» را به سکانداری این معاونت منصوب کرد.

مرتضی مبلغ  درباره ائتلاف اصلاح طلبان با اعتدالگرایان می گوید: «اگر شرایط سیاسی، امنیتی کشور به گونه‌ای شود که اصلاح‌طلبان شناخته شده‌تر و ریشه‌دارتر بتوانند در عرصه رقابت حضور پیدا کنند، مردم به آن ها اقبال بیشتری نشان می‌دهند.» مبلغ همچنین معتقد است که «اعتدال» یک پدیده سیاسی جدید نیست بلکه «اسمی» است که دولت روی خود گذاشته است.

مشروح گفتگو با مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزرات کشور دولت اصلاحات را در ادامه می خوانید:  

به عنوان مطلع گفتگو، چه قدر دولت حسن روحانی را اصلاح طلب می دانید؟

اصلاح طلبی را از دو منظر می توان نگاه کرد. یکی به جهت سوابق و عناوین و دیگری رفتارها و رویکردها. به نظر من، منظر دوم اهمیت دارد. برخی شاید مدعی اصلاح طلبی باشند اما رفتارشان چندان اصلاح طلبانه نباشد. آقای روحانی را باید از این منظر دید.

سوابق روحانی قبل از ریاست جمهوری، بیشتر در اردوگاه اصول گرایان بوده است. البته اصول گرایان، یک طیف هستند. آقای روحانی بیشتر متعلق به جریان منتسب به آقای هاشمی بوده است. شعارها، وعده ها و رفتارهای روحانی در انتخابات سال ۹۲، اصلاح طلبانه بود؛ به همین دلیل مشاهده کردید که اصلاح طلبان با وجود رد صلاحیت آیت الله هاشمی از وی پشتیبانی و حمایت کردند. میانگین رفتار آقای روحانی بعد از ریاست جمهوری هم در مجموع اصلاح طلبانه ارزیابی می شود.

اصلاح طلبان می توانند ادعا کنند که دولت آقای روحانی آن ها را نمایندگی می کند؟

خیر، اصلاح طلبان چنین ادعایی ندارند به این دلیل که دولت آقای روحانی، ترکیبی است. یعنی فقط دولت اصلاح طلبان نیست بلکه اصولگرایان و افراد مختلف نیز در آن حضور دارند اما به طور کلی عملکرد و رفتار دولت روحانی به ویژه شخص وی، در راستای همان گفتمان اصلاح طلبی تعریف می شود.

فرمودید دولت آقای روحانی ترکیبی است. به نظر شما آیا اصلاح طلبان توانسته اند در این ترکیب، سهم قابل توجهی کسب کنند؟

شرایط کشور به گونه ای است که اصلاح طلبان سابقه دار، توانمند و کارآمد برای ورود به قدرت سیاسی و اجرایی، فرصت کمتری پیدا می کنند. در مجلس قبل هم شاهد بودید که تعدادی از همین اصلاح طلبان فرصت نکردند و به آنها رأی داده نشد و آقای روحانی هم به دلیل شرایط سیاسی و امنیتی که در کشور حاکم بود - وکماکان هم حاکم است - نمی توانست آن ها را مطرح کند.

روحانی در آن شرایط نمی توانست از هر نیرویی استفاده کند. مجلس قبل به آن ها رأی نداد و یا برخی افراد را در همان ابتدای کار دولت، استیضاح کرد؛ منتها خود آقای روحانی هم به دلیل شرایطی که عرض کردم و همچنین به دلیل مواضعی که شخصا داشت، سعی کرد تا از نیروهای معتدل تر استفاده کند تا بتواند کار را بهتر پیش ببرد.

به نظر من هر چه پیش رفته است، آقای روحانی بیشتر متوجه شده که دولت وقتی می تواند کارآمد باشد که نیروهای شجاع تر، کارآمدتر و توانمند تر در آن حضور داشته باشند. به همین دلیل شما مشاهده می کنید به محض اینکه مجلس تغییر کرد، رئیس جمهور افرادی را وارد ترکیب وزرا کرد که نسبت به قبلی ها، وجهه اصلاح طلبی بارزتری داشتند و طبیعی است که اگر فرصت بیشتری بود، این روند ادامه پیدا می کرد.

به جز آقای دانش آشتیانی، شاید آن دو وزیر دیگر، وجهه امنیتی شان بر وجه اصلاح طلبی شان غالب تر باشد.

عرض کردم در مقایسه با قبلی ها، وجه اصلاح طلبی شان بیشتر بوده است. البته فقط یکی از آن ها سابقه امنیتی داشته نه دو نفر.

فارغ از محدودیت هایی که برای برخی از نیروهای اصلاح طلب وجود دارد، شخص آقای روحانی در به کارگیری نیروهای اصلاح طلب در دولتش، چقدر تقلی کرده است؟

همانطور که عرض کردم آقای روحانی به دو دلیل سعی کرد تا از نیروهای اصلاح طلب میانه تر استفاده کند؛ یکی به نگاه شخص آقای روحانی باز می گشت و دیگری به فضای سیاسی، امنیتی حاکم بر کشور. روحانی به تدریج در عمل متوجه شد که با شرایط بسیار سختی که در مدیریت اجرایی کشور با آن مواجه است، باید از نیروهای کارآمدتر، توانمندتر و شجاعتر استفاده کند. روحانی این کار را پس از تشکیل مجلس جدید انجام داد و به نظر می رسد که در دوره آینده نیز اگر رأی بیاورد، این کار تداوم داشته باشد.

مسئله توجه روحانی به نیروهای اصلاح طلب را از این جهت مطرح کردم که بسیاری معتقدند، آقای روحانی نیز همانند آقای هاشمی بیشتر تمرکز خود را روی اقتصاد گذاشته و چندان وقعی برای توسعه سیاسی قائل نیست.

شعارهایی که آقای روحانی در سال ۹۲ مطرح کرد، هر سه وجه سیاست خارجی، اقتصاد و توسعه سیاسی را در بر می گرفت؛ منتها آقای روحانی به دلیل شرایط حادی که به لحاظ وضع تحریم های گسترده بر کشور حاکم بود، مسئله سیاست خارجی، برجام و اقتصاد را در اولویت خود قرار داد اما انتقادی که همواره به رئیس جمهور داشتیم این بود که مسائل سیاست داخلی و توسعه سیاسی و اجتماعی، از نظر مشکل بودن و بحرانی بودن، دست کمی از دو موضع دیگر یعنی سیاست خارجی و اقتصادی ندارد اما آقای روحانی بیشتر به آن دو موضع پرداخت و از حوزه سیاست داخلی، غفلت کرد.

شعارهای روحانی در سال ۹۲ هر سه وجه سیاست خارجی، اقتصاد و سیاست داخلی را دربرمی گرفتروحانی نیروهایی که در این عرصه به کار گرفت، به هیچ وجه تناسبی با این وعده ها نداشت. ما بارها این مسئله را مطرح کردیم که رئیس جمهور تیم رسانه ای و سیاسی ضعیفی دارد به طوری که شاهد هستیم، میانگین مدیریت استانی، متناسب با شعارهای وی نبوده است اما به تدریج آقای روحانی متوجه شد که سیاست داخلی نیز بسیار ضروری است و حرکت های تدریجی در راستای توجه ویژه تر به این حوزه از شخص رئیس جمهور بروز داده شد.

ما اکنون در آستانه انتخابات قرار داریم. برخی معتقدند اصلاح طلبان از این جهت یک صدا از آقای روحانی حمایت می کنند که گزینه دیگری همتراز با وی ندارند و به اجبار از وی حمایت می کنند. نظر شما چیست؟

آن ها اصلاً شرایط کشور را ملحوظ نمی کنند. شرایط کشور ما به گونه ای است که در انتخابات سال ۹۴، اصلاح طلبان آنقدر رد صلاحیت شدند که تا رده های سوم نیز کسی از آن ها باقی نماند و مجبور شدند از افراد رده های بعدی استفاده کنند. شرایط به گونه ای است که شخصی مانند آیت الله هاشمی رد صلاحیت می شود. نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲، رئیس دولت اصلاحات بود که شرایط ایجاب کرد که نیاید. پس از رئیس دولت اصلاحات، آقای هاشمی مطرح بود که وی هم رد صلاحیت شد.

اگر شرایط عادی و طبیعی بود، اصلاح طلبان می توانستند گزینه مطلوب خود را وارد صحنه کننداصلاح طلبان، واقع بینانه به شرایط نگاه می کنند و همواره در پی مصالح  و منافع ملی بوده اند. در عمل این ادعا ثابت شده است و چیزی نبوده که صرفاً شعار باشد. اصلاح طلبان نگاه می کنند که بهترین گزینه موجود برای پیش بردن نسبی آموزه های اصلاح طلبی و تعالی و پیشرفت کشور کیست. اگر شرایط طبیعی و عادی حاکم بود، اصلاح طلبان می توانستند گزینه مطلوب خود را وارد صحنه کنند. در شرایط موجود، اگر همه واقعیت ها را روی هم بریزیم می بینیم که بدیل مناسب تر برای آقای روحانی وجود ندارد که بتواند کشور را به سمت آرامش، تعالی و پیشرفت پیش ببرد.

آقای روحانی در سخنرانی های متعدد، روی مسئله برجام و دستاوردهای آن تاکید بسیار دارند. شاید طبقه متوسط جامعه بتواند دستاوردهای برجام را تا اندازه ای احساس کند اما طبقه فرودست نمی تواند از دستاوردهای برجام بهره مند شود. به نظر شما امروز این طبقه ضعیف، چقدر مورد توجه آقای روحانی است؟

مشکل بزرگی که در ارتباط با برجام وجود دارد این است، کسانی که به شدت مخالف برجام بودند و کماکان هستند، آن چنان سطح توقع را بالا برده اند که اگر برجام رخ داده، باید به یکباره انقلابی بزرگ در همه عرصه ها اتفاق بیفتد.

البته این بالا بردن توقع از برجام، ابتدا توسط شخص آقای روحانی کلید خورد.

بله؛ طرفداران برجام نیز در این زمینه اغراق هایی داشتند. اما بیاییم منصفانه به موضوع نگاه کنیم، تصور کنید که برجام اتفاق نیفتاده بود و شرایط قبل ادامه پیدا می کرد. ما امروز در چه شرایطی قرار می گرفتیم؟ تولید نفت که یکی از شریان های تعیین کننده اقتصادی ماست، به صفر می رسید و  بانک ها که قفل بود، قفل تر می شد. برخی می گویند اگر برجام نبود، شرایط ایران مانند ونزوئلا می شد. همین که سایه تحریم های بین المللی کنار رفت و فشارها تداوم پیدا نکرد و گشایشی نسبی حاصل شد، این یعنی بزرگترین گشایش در زندگی زیرین ترین طبقات جامعه.

طرفداران برجام اغراق‌هایی درباره آن داشتندتوجه هم داشته باشید که برجام صرفا دستاورد دولت نبوده است. درست است که دولت این هنرمندی را داشت که برجام را با پشتوانه مردم به ثمر برساند اما حمایت کل نظام پشت این موضوع بود و کسانی که با برجام مخالفت می کنند و اینطور بر سر آن می کوبند، دقیقا دارند علیه منافع ملی و مصالح عمومی کار می کنند. این ها در واقع می خواهند با چنین حرکاتی، ناکارآمدی های خود و خرابکاری هایی که در این کشور داشتند را پوشش دهند.

دفاع تمام قد روحانی از برجام در سخنرانی های مختلف، آیا می تواند مردم را جهت رای دادن مجدد به وی اقناع کند؟

آرای مردم به خصوص درباره افرادی که می شناسند، مقطعی و موضعی شکل نمی گیرد. شاید برخی افراد ناشناس بیایند و شعارهایی بدهند و عده ای را جذب خود کنند اما قضاوت مردم نسبت به کسانی که شناخته شده هستند، میانگین رفتارشان است. برجام یکی از دستاوردهای بزرگ این دولت بوده است و این را هیچ کسی نمی تواند منکر شود. برجام توانست کشور را از بن بست هایی که ذکر کردم، خارج کند.

مطمئنم که یکی از عوامل رأی دادن به روحانی همین برجام است. شعارها باید کنار گذاشته شود. مردم سطح هوشمندی و اطلاعات شان آنقدر بالا آمده که به خوبی درک می کنند، آن چیزی که مخالفین برجام از آن توقع دارند، واقع بینانه نیست و می فهمند اگر برجام حل نشده بود، چه اتفاقاتی رخ می داد.

قطعا یکی از عواملی که می تواند در آرای عمومی اثرگذار باشد و تا الان هم اثرگذار بوده، همین دستاورد برجام است البته فقط دستاورد برجام نیست و دستاوردهای دیگری هم وجود دارد اما برجام، مهمترین آن هاست.

آقای هاشمی نقش پررنگی در ائتلاف اصلاح طلبان با اعتدالگرایان در سال ۹۲ ایفا کرد. حالا که آقای هاشمی حضور ندارد، چه بهانه ای می تواند متصل کننده دو جریان مزبور به یکدیگر باشد؟

من فکر می کنم که این نحوه بیان غیرواقع بینانه است و نوعی شعارزدگی در آن وجود دارد. اصولا جریان اصلاح طلب یک جریان ریشه دار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که در دل خود شخصیت هایی دارد. یا شخصیت هایی را به وجود می آورد یا شخصیت هایی که در خود دارد را برجسته می سازد. این طور نیست که جریان اصلاح طلب به افراد خاصی گره خورده باشد و اگر آن ها نباشند، هیچ اتفاقی نیفتد. برخی در این موضوع دچار اشتباه می شوند.

به هر صورت مبدع ائتلاف ۹۲ به نوعی آقای هاشمی بود.

خیر، یکی از مبدعین آن ائتلاف، آقای هاشمی بود و افراد دیگری هم حضور داشتند. اگر رئیس دولت اصلاحات مخالف آن ائتلاف می بود، هیچ وقت آن ائتلاف شکل نمی گرفت. اگر اصلاح طلبان فعال ریشه دار با ائتلاف موافقت نمی کردند، هیچ گاه آن ائتلاف ایجاد نمی شد.

یعنی وزن آن ائتلاف، بیشتر به سمت اصلاح طلبان سنگینی می کرد؟

بله همینطور است. اصلاح طلبان با آن نگاه ملی که به کشور دارند، تشخیص دادند که با توجه به اینکه تمام نیروهایشان رد صلاحیت شده و از طرفی هم اگر گشایشی می خواست در کشور صورت بگیرد باید از مسیر انتخابات شکل می گرفت، تشخیص دادند که حرکتی کنند تا نیروهای اعتدال گرا نیز در آن حضور داشته باشند و از آن ها پشتیبانی کنند.

اصلاح طلبان نمی خواهند کشور را به خاطر جریان خود پیش ببرند. بزرگ ترین آموزه اصلاح طلبی این است که این کشور به تعالی و پیشرفت برسد و نظام در راستای آرمان هایی که در انقلاب مطرح شد، تقویت شود. اصلاح طلبان هر جا تشخیص دهند که دفاع شان از «جریانی» ولو اینکه در اردوگاه خودشان نباشد، منجر به این تعالی و پیشرفت می شود، این کار را خواهند کرد.

البته بسیاری از اصلاح طلبان نظیر «حکیمی پور»  و «حق شناس»، اعتقاد ندارند که اعتدال، جریان است.

اعتدال، عنوانی است که دولت برای خودش گذاشته اما این بدان معنا نیست که پشت آن یک جبهه سیاسی ریشه دار مانند اصلاح طلبی یا اصولگرایی باشد اما به هر صورت هر دولت و هر گروهی که در مقطعی ظهور و بروز می کند، برای خودش یک جریان محسوب می شود.

جبهه اعتدال پس از سال ۹۲ بسیار وسیع شد. اگر اعتدال در سال ۹۲ مساوی با جریان حامی مرحوم هاشمی تعریف می شد، پس از آن هر گروهی که در نقطه مقابل اصولگرایی قرار می گرفت، به زیر چتر اعتدال پناه می برد. امروز اگر اصلاح طلبان بخواهند با اعتدالی ها سر یک میز بنشینند و ائتلاف کنند، طرف بازی شان دقیقا چه کسانی هستند؟

هنوز در کشور ما، جریان ریشه داری به نام اعتدال که بتواند به موازات اصلاح طلبی یا اصولگرایی باشد، وجود ندارد. بخشی از اصولگرایان توانستند، خود را از جریان تندرو جدا کنند و چون احساس می کردند دولت می تواند بخشی از منویات آن ها را دنبال کند به دولت نزدیک شدند. یک سری از نیروهای طرفدار دولت که هویت سیاسی چندان روشنی ندارند هم جزء اعتدال گرایان محسوب می شوند. من قبول ندارم که یک جریان سومی به موازات اصلاح طلبی یا اصولگرایی در کشور به وجود آمده است. ممکن است در آینده یک جریان سومی با ساز و کار مشخصی به وجود بیاید اما تاکنون چنین چیزی ایجاد نشده است. این ها یک سری تحولات سیاسی اقتضایی میان جناح هاست که متناسب با شرایط ایجاد و در هر مقطعی هم عنوانی روی آن گذاشته می شود.

پس از سال ۹۲ به قدری «اعتدال» گسترش پیدا کرد که دیگر کمتر می شنویم در برابر اصولگرایی، لفظ اصلاح طلبی به کار گرفته شود و مدام از لفظ نیروهای میانه رو یا معتدل یاد می شود. به نظر می رسد اصلاح طلبی به محاق رفته است.

خب شما باید بگویید که این اعتدال چه کسانی هستند. وجه غالب اعتدال، اصلاح طلبی و بخش کوچکی از آن اصولگرایانی هستند که خط خود را از تندروها جدا کرده اند. آیا شما خط سومی می بینید؟

به نظر می رسد که اصلاح طلبان در بزنگاه های سیاسی، چندان در بازی آقای روحانی یا دیگر اعتدالگرایان جایگاه تعریف شده و با اهمیتی ندارند. به طور مثال در جریان انتخاب ریاست مجلس، دیدیدم که اعتدالی ها و هواداران دولت به اصلاح طلبان پشت کردند و به ریاست علی لاریجانی اقبال نشان دادند.   

اساسا سوال شما غلط است. شما نباید بگویید اعتدالیون؛ باید بگویید برخی افرادی که در فهرست امید بودند، به میثاق نامه ای که امضا کردند، پایبند نبودند. اگر برخی در لیست امید نبودند، رأی نمی آوردند.

دقیقا صحبت شما صحیح است. یعنی جریان اعتدال بهره خود را از اصلاح طلبان می بَرد اما در بزنگاه ها، وقعی برایشان قائل نمی شود.  

اسم این را نباید جریان بگذارید. وقتی شرایط، انقباضی می‌شود و شورای نگهبان به نیروهای اصیل و کارآمد اجازه ورود به صحنه را نمی دهد، نوبت به افرادی می‌رسد که چون در عرصه سیاست‌ورزی نبوده اند و تجربه کار سیاسی هم ندارند، نمی‌شود از آن ها توقع چندانی داشت.

اعتدال یک جریان مانیفست شده و چارچوب‌بندی شده نیست و ما بر اساس رفتار افراد، نسبت به آن قضاوت می‌کنیم.

اعتدال یک اسم است که روی برخی رفتارها گذاشته شده؛ یک دولتی آمده و به دلیل افراطی که در زمان گذشته وجود داشته، گفته می‌خواهد به اعتدال بازگردد. معنی این بازگشت، یک پدیده سیاسی جدید نیست بلکه یک رفتار سیاسی عُقلایی است که اصلاح‌طلبان بیش از هر جریانی، منادی آن بوده اند و در عین حال، اصولگرایان معتدل هم منادی آن هستند. شما در پی این هستید که پشت این اسم، جریان درست کنید که به دور از واقعیت است.

اصلاح‌طلبان به واسطه ائتلافی که با اعتدال در سال ۹۲ انجام دادند، توانستند تا اندازه‌ای به بدنه رسمی حاکمیت بازگردند. مثلاً در دولت یا مجلس، موفق شدند نیروهای خود را وارد کنند. پس از این تحولات، شاید اصلاح‌طلبان دیگر نیازی به اعتدال نداشته باشند و بخواهند به طور مستقل در عرصه سیاست حضور پیدا کنند. تا چه اندازه این گزاره را نزدیک به واقعیت می‌دانید؟

به نظر من، این سوال همچنان گرفتار همان کلیشه ذهنی است که شما از اعتدال دارید. اصلاح‌طلبان به تدریج به این نقطه رسیده‌اند که هیچ چیزی مهم تر از منافع ملی و مصالح عمومی نیست. خطرات زیادی این کشور را از داخل و خارج تهدید می‌کند و تمام نیروها باید برای رفع خطر و بحران و قرار دادن کشور در جهت تعالی و پیشرفت، بسیج شوند. این حرف اصلی اصلاح‌طلبان ریشه‌دار و اصیل است.


اصلاح طلبان در عمل و رفتار سیاسی، آرمان گرایی ندارنداصلاح‌طلبان مسائل را متناسب با واقعیات بررسی و بر اساس آن تصمیم می گیرند. اصلاح طلبان  در عمل و رفتار سیاسی آرمان‌گرایی ندارند چراکه آرمان‌گرایی برای جاهای دیگر است. در رفتار سیاسی باید واقع‌گرایی حکم فرما باشد. یک زمان در کاندیداتوری مجلس، فضا به گونه‌ای است که همه نیروهای اصلی اصلاح‌طلب می‌توانند در صحنه حضور پیدا کنند و رد صلاحیت نشوند. خُب طبیعی است که یک نیروی اصلاح‌طلب نمی‌آید، نیروی اصلاح‌طلب اصیل را کنار بگذارد و به جای آن، نیروی دیگری را وارد عرصه کند. درواقع اصلاح‌طلبان را مجبور می‌کنند که بر اساس اصول کلی خود، نیروهای دیگر را وارد عرصه کند. اصلاح‌طلبان میان «بی‌تحرکی» و «انزوا» - که می‌تواند کشور را بیشتر وارد بحران کند - و حضور فعال در صحنه، دومی را انتخاب می‌کنند.

اصلاح‌طلبان توانستند از مسیر و جاده اعتدال به عرصه رسمی قدرت بازگردند. دولت را تا اندازه‌ای گرفتند و مجلس را هم به همین صورت. حالا از اینجا به بعد چه نیازی است که اصلاح‌طلبان از جاده اعتدال حرکت کنند؟ بلکه بیایند از جاده اصلاح‌طلبی کار خود را پیش ببرند.  

اصلاح‌طلبان همین الان هم  دارند همین کار را می‌کنند؛ یعنی اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه از مسیر دیگری عمل نکرده و از مسیر خودشان اقدام کرده اند. برخی تفسیر بدی از رسیدن به قدرت را مطرح می‌کنند. برخی که شیفته قدرت هستند، ممکن است بگویند باید به هر قیمتی که شده به قدرت رسید. اصلاح‌طلبان این‌گونه نیستند. اصلاح طلبان در عمل هم نشان داده‌اند که اگر زمینه جهت حضور در قدرت برایشان فراهم نباشد و در عین حال، فرد یا افراد دیگری باشند که همان هدفشان را ولو «رقیق‌تر» و «نسبی‌تر» پیگیری کنند، از آن ها پشتیبانی خواهند کرد.

ماه های بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، برخی اصلاح‌طلبان از لفظ «رحم اجاره‌ای» استفاده کردند.

چنین صحبت‌هایی مبنایی ندارد. ما باید ببینیم که میانگین فعالین اصلاح‌طلب که مردم هم آن ها را می‌شناسند، چه می‌گویند. البته من نمی‌خواهم کسی را تخطئه کنم اما می‌خواهم بگویم که نباید چنین صحبت‌هایی برجسته شود. اگر شرایط سیاسی، امنیتی کشور به گونه‌ای شود که اصلاح‌طلبان شناخته شده‌تر و ریشه‌دارتر بتوانند در عرصه رقابت حضور پیدا کنند، مردم به آن ها اقبال بیشتری نشان می‌دهند اما چون اصلاح‌طلبان چنین موقعیتی ندارند، به سراغ نیروهای دیگر می‌روند و برای آرمان‌هایشان به کم قانع می‌شوند.

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس